بررسی تطبیقی دیدگاههای شیخ صدوق و شیخ مفید در اخبار شهادت یا وفات امامان (ع)

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
روايات اماميه باارزشترين مرگها را «شهادت» بيان ميدارد؛ چنانکه امام صادق فرمودند: «چيزي بالاتر از شهادت نيست». افزون بر شهرت روايات مبنی بر اینکه امامان معصوم به دست مخالفان و دشمنان به شهادت رسيدهاند، دادههاي تاريخي نيز حکايت از آن دارد که آنان به امر حاکمان جور به شهادت رسيدهاند. بنابراين، امامان با شهادت که بالاترين کمال است، از اين دنيا رخت بربستهاند.
از ميان محدثان شيعه، شيخ صدوق (م381ق) پيشگام بيان مسئله شهادت همه امامان است. موضوع شهادت اهلبيت آنگونه نزد شيعه واضح بوده که هيچگاه در آن ترديد نشده است. با توجه به تعدد روايات درباره شهادت همه ائمة اطهار و صحيح بودن سند برخي از آنها، نظير روايت شيخ صدوق از ابوالصلت هروي، ميتوان به اين اطمينان رسيد که هيچیک از امامان معصوم با مرگ طبيعي از دنيا نرفتهاند. اميرمؤمنان علي و سيدالشهداء با شمشير و دیگر معصومان با سم به شهادت رسيدهاند.
در مقابل اين ديدگاه، تنها نظر منسوب به شيخ مفيد قرار دارد. از عبارتهاي ايشان در کتاب الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد و کتاب تصحيح اعتقادات الاماميه ـ که به شيخ مفيد نسبت داده شده است ـ چنين برداشت ميگردد که وي تنها شهادت اميرمؤمنان علي، حسنين، امام کاظم و امام رضا را پذيرفته و در شهادت ساير امامان ترديد کرده است.
موضوع شهادت همه امامان شيعه به علت وجود برخي اخبار ضعيف يا کمبود نصوص، با اشکالاتي روبهرو شده است. به عبارت ديگر، عدم تصريح به شهادت امام در منابع تاريخي يا عدم تصريح روايات بر شهيد نشدن همه امامان ميتواند زمينهاي باشد تا تصور گردد که آنان به مرگ طبيعي از دنيا رفتهاند. منشأ اين شک را ميتوان ترديدهاي منسوب به شيخ مفيد (م413ق) دانست.
اختلاف ديدگاه بين احاديث شيخ صدوق و اخبار تاريخي و حديثي شيخ مفيد درباره شهادت همه معصومان سبب شده است تا تعارضي بين اخبار به وجود بيايد و اين سؤال مطرح گردد که نظر صحيح درباره شهادت امامان چيست؟ آيا همه امامان معصوم با شهادت از دنيا رفتهاند يا با مرگ طبيعي؟
فرضيه اين پژوهش آن است که همه امامان به شهادت رسيدهاند. براي ارزیابیِ اين فرضيه، تلاش شده با روش «مطالعات تاريخي و بررسي اخبار»، ضمن بازخواني ديدگاه شيخ صدوق، تمام اقوال شيخ مفيد بررسي و با انديشه کلامي شيخ صدوق تطبيق گردد.
درباره شهادت اهلبيت آثار پژوهشي متنوعي منتشر شده است:
علامه سید جعفرمرتضي عاملي به مناسبت مسموميت و شهادت رسول خدا به نقد نظريه منسوب به شيخ مفيد پرداخته است.
سيدمحمد صدر در کتاب تاريخ الغيبة الصغري به مناسبت رحلت امام حسن عسکري مطالبي در اين باب بيان کرده است.
شهيد مرتضي مطهري در پاسخ به سؤالي درباره شهادت امام رضا به اجمال به اين موضوع پرداخته است.
مصطفي صادقي در مقاله شهادت امام جواد ، موضوع شهادت امامان را به اجمال بررسي کرده است.
محمودرضا افتخارزاده در مقدمه ترجمه کتاب سليمبن قیس هلالی اين موضوع را مطرح و تحليل کرده است.
جعفر بياتي در باب شهادت همه ائمة اطهار کتابي مستقل با عنوان مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُوم نگاشته است.
اثر ديگر، مقالهای با عنوان «روايت "ما منّا الا مقتول او مسموم" در ترازوي نقد» از نوروز امینی و همکاران است. اين مقاله به مباحث رجالي و بررسي سندي روايات پرداخته و از نظر نويسنده، روايات، تقويتکننده مستندات تاريخي هستند.
تفاوت اين پژوهش با آثار ديگر، از جهت تبيين و منشأيابي نظريه شيخ صدوق در کتاب الاعتقادات در باره شهادت امامان معصوم و سنجش آن با آثاری از شيخ مفيد مانند مسار الشيعه، المقنعه و الارشاد است. ريشهيابي استعمال الفاظ عام براي شهادت امامان که در آثار شيخ مفيد منعکس شده و بار ارزشي و معناي شهادت از آن استفاده گردیده، از ديگر وجوه ممیِّز اين مقاله است.
1. شهادت امامان از منظر محدثان شيعه
1ـ1. شهادت امامان در آثار شيخ صدوق
شيخ صدوق (م381ق) در خصوص شهادت امامان معصوم بيان ميدارد:
اعتقاد ما آن است پيامبر اکرم در جنگ خيبر مسموم و همان، سبب شهادت ايشان گرديد. اعتقاد ما آن است که اين امور (شهادت ائمه) حقيقتي واقعشده است و نه اينکه بر مردم مشتبه شده باشد. مردم قتل هريک را بر سبيل حقيقت و درستي ـ و نه بر گمان و خيال و نه بر شک و شبهه ـ مشاهده کردهاند. هرکس معتقد باشد که شهادت همه يا بعضي از آنان مشتبه گرديده و به مرگ طبيعي از دنيا رفتهاند، او بر دين ما نيست و ما از او بيزاريم. پيامبر اکرم و ائمه خبر دادند که همه ايشان مقتول ميگردند. پس هر که گويد: آنان کشته نشدهاند، تکذيب خدا کرده و بر خدا کافر شده و بيرون از دين اسلام است. اميرمؤمنان علي را ابنملجم ـ لعنتالله ـ به قتل رسانيد. امام حسن را جعده زوجه آن حضرت مسموم ساخت. امام حسين در کربلا به شهادت رسيد. امامان ديگر را ـ والله ـ طاغيان زمان مسموم کردند.
شيخ صدوق براساس رواياتي که در کتب الامالي، من لايحضره الفقیه و عيون اخبار الرضا نقل کرده است، چنين نتيجه ميگيرد که همه امامان با شمشير يا سَمّ شهيد شدهاند. وی درباره چگونگي شهادت همه امامان به صورت کلي با آوردن نام هريک از آنان، به شهادتشان تصريح کرده و نام قاتل را فرد مباشر يا خليفه وقت معرفي نموده است. ايشان در عيون اخبار الرضا مينويسد:
همه يازده نفر امام که بعد از پيامبر اکرم کشته شدند؛ بعضي با شمشير و آن دو اميرمؤمنان علي و ديگري امام حسين است و باقي آنان به زهر ستم شهيد شدند و هر امامي را طاغي زمان خود (خليفه وقت) شهيد کرده و جريان اين امر بر آنان از روي حقيقت و صحت است، نه آنچنانکه غلات و مفوضه گويند که ايشان از روي حقيقت کشته نشدند، بلکه بر مردم چنين تصویر شده است.
شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا، الامالي و من لايحضره الفقيه دو روايت درباره شهادت معصومان نقل کرده است. حديث اول به نقل از امام رضا است که خطاب به عبدالسلامِبن صالح هَرَوِي فرمودند: «وَ اللَّه مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ»؛ به خداوند سوگند، هیچیک از ما اهلبيت نیست جز آنکه کشته و شهيد میشود. حديث ديگری نيز از آن حضرت با این عبارت نقل شده است: «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ وَ إِنِّي وَاللَّهِ لَمَقْتُولٌ بِالسَّم»؛ احدي از ما اهلبيت نيست، مگر اينکه کشته ميشود. به خداوند سوگند، من با سَمّ کشته خواهم شد. سند روايت الامالي و عيون اخبار الرضا يکي است و حديث از جهت سند صحيح است.
روايت «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ وَ إِنِّي وَاللَّهِ لَمَقْتُولٌ بِالسَّم» در عيون اخبار الرضا از تميمبن عبدالله نقل شده، اگرچه ابنغضائري او را تضعيف کرده است؛ اما مبناي او با ديگران فرق دارد؛ چنانکه شيخ صدوق تميم را از نزديک ميشناخته و کثرت روايت از او نشانگر اعتماد وي بر اوست و ابنغضائري او را نميشناخته و حتي علت ضعف او را بيان نکرده است. بنابراين، نميتوانيم به راحتي روايات وي را کنار بگذاريم.
افزون بر اين روايت، سه روايت صحيح ديگر دال بر شهادت امامان معصوم در آثار شيخ صدوق وجود دارد. شيخ صدوق در الخصال ذيل باب «للإمام ثلاثون علامة» عقيده خود را نسبت به فرجام امامان تکرار کرده است.
برخي اين شش حديث را يک حديث دانسته و در تحليل شهادت امامان معصوم اين حديث را مرسل و ضعيف و غيرقابل استناد ميدانند؛ اما با کنار گذاشتن احاديث تکراري، سه حديث متفاوت درباره شهادت امامان معصوم وجود دارد که داراي سندي صحيحاند.
شيخ صدوق در همه آثار خود بر دو روايت کلي درباره شهادت امامان تأکيد ميکند. به عبارت ديگر، نقطه مرکزي استدلال ايشان روايت «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ» است که صريح و شامل همه اهلبيت است؛ چنانکه مفسران ذيل آيه 164 صافات، «منّا» در آيه «ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» را به ائمه و أَوصياء مِنْ آل مُحمّد تفسير کردهاند.
اگر روايت خزاز قمي را به روايات شيخ صدوق ضميمه کنيم لفظ مبهم «منّاَ» مبيّن خواهد شد: «أَنَّ الْأَمْرَ يمْلِکهُ اثْنیعَشَرَ إِمَاماً مِنْ اهل بيتهِ وَ صَفْوَتِهِ؛ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ». در اين روايت، عبارت «اثنيعشر» اجمال در «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ» را تبيين ميکند. بنابراين، «منّا» در روايت خزاز از قول امام حسن بر پيامبر و دوازده وصي ايشان دلالت دارد.
2ـ1. شهادت امامان از منظر خزاز قمي
روايات ديگري در موضوع شهادت امامان وجود دارد که در آثار حديثي و تاريخي شيخ صدوق ذکر نشده است. اين روايات را خزاز رازي قمي به صورت عام درباره شهادت تمام اهلبيت نقل کرده است. وي در کتاب کفايةالاثر حديثی را اینگونه بيان کرده است:
أَخْبَرَنَا أَبُوعَبْداللَّهِ الْحُسَيْنُ بن مُحَمَّدِ بن سَعِيدٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْعَزِيزِ بن يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بن زَكَرِيَّا الْغَلَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بن الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بن مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «... اَنَّ الْأَمْرَ يمْلِکهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ اهل بيتهِ وَ صَفْوَتِهِ؛ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ».
صفار قمي نيز در کتاب بصائر الدرجات ذيل حديثي از امام صادق با عبارات ذیل، به شهادت همه امامان معصوم اشاره کرده است:
حَدَّثَنَا أَحْمَد بْنُ مُحَمَّد عَنِ الْحُسَيْنِ بن سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بن مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيبَصِيرٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّه قَالَ: «سُمَّ رَسُولُ اللَّه يَوْمَ خَيْبَرَ، فَتَكَلَّمَ اللَّحْمُ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّه إِنِّي مَسْمُومٌ». قَالَ: فَقَالَ النَّبِيُّ عِنْدَ مَوْتِهِ: «الْيَوْمَ قَطَّعَتْ مَطَايَايَ الْأُكْلَةُ الَّتِي أَكَلْتُ بِخَيْبَرَ و مَا مِنْ نَبِي وَ لَا وَصِي إِلَّا شَهِيد».
همين روايت را سعدبن عبدالله اشعري از طريق ديگري در کتاب بصائر الدرجات خود آورده است. اصل کتاب موجود نيست و تلخيص کتاب توسط حسنبن سليمانبن محمد حلي، از شاگردان بارز شهيد اول، به نام مختصر البصائر به دست ما رسيده است.
اين حديث نيز از حیث سند حَسَن است. صفار در بخشي از حديث ديگري از امام صادق که از رسول خدا در سرزمين منا درباره ثقلين تذکراتي دادند، چنين آورده است: قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ: «اما کتَابَ اللَّهِ فَحَرَّفُوا، وَ أَمَّا الْکعْبَةَ فَهَدَمُوا، وَ أَمَّا الْعِتْرَةَ فَقَتَلُوا، وَ کلَّ وَدَائِعِ اللَّهِ فَقَدْ تَبَّرُوا».
روايت موجود با پنج متن و اسناد متفاوت از چهار معصوم در منابع شيعي گزارش شده که از ميان آنها سه سند قابل اعتماد و ساير اسناد حسن و ضعيفاند. اما با توجه به اينکه وجود تنها يک طريقِِ صحيح در اثبات صحت صدور حديث کافي است، ميتوان گفت: صحت صدور اين حديث قابل پذيرش است.
نمودار 1: وضعیت إسناد روایات «ما منّا الا مقتول او مسموم»
3ـ1. شهادت امامان در آثار شيخ طوسي
مؤيد ديگر بر شهادت ائمة اطهار رواياتي از شيخ طوسي در کتاب الغيبه است. وي خبري را از نايب سوم حضرت حجت چنين نقل کرده است:
أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِيعبدالله مُحَمَّدِ بن أَحْمَدَ الصَّفْوَانِي قَالَ: حَدَّثَنِي الشَّيخُ الْحُسَينُ بن رَوْحٍ ـ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ ـ أَنَّ يحْيي بن خَالِدٍ سَمَّ موسي بن جعفر فِي إِحْدَي وَ عِشْرِينَ رُطَبَةً وَ بِهَا مَاتَ، وَ أَنَّ النَّبِي وَ الْأَئِمَّةَ مَا مَاتُوا إِلَّا بِالسَّيفِ أَوِ السَّمِّ وَ قَدْ ذُکرَ عَنِ الرِّضَا أَنَّهُ سُمَّ وَ کذَلِک وَلَدُهُ وَ وَلَدُ وَلَدِهِ.
در اين روايت ـ اگرچه مأثور نيست، اما ـ حسينبن روح ديدگاه خود را که مبتني بر شهادت امامان است، بيان ميکند. به نظر ميرسد اين ديدگاه بدونِدليل نبوده و پشتوانه آن ميتواند روايات معصومان باشد؛ چنانکه شيخ صدوق و صفار آنها را نقل کردهاند. بعد از شيخ طوسي نيز محدثاني مانند ابنشهرآشوب، طبرسي، اربلي و برخي ديگر از علماء با نقل روايت «والله ما منا إلا مقتول أو شهيد» يا نقل روايات شيخ صدوق، به شهادت همه ائمة اطهار باور دارند.
2. فرجام امامان از منظر شيخ مفيد
بعد از بررسي آثار شيخ صدوق و کشف ديدگاه ايشان که قائل به شهادت تمام معصومان بود، اکنون نوبت به بررسي ديدگاه و آثار شيخ مفيد میرسد. مسار الشيعه، الارشاد و المقنعه سه اثر شيخ مفيد (م413ق) هستند که موضوعات تاريخي درباره مواليد يا شهادت معصومان در آنها مطرح شده است. براي فهم ديدگاه ايشان درباره فرجام معصومان، ابتدا اين آثار بررسي ميگردد.
شيخ مفيد در کتاب مسار الشيعه براي فرجام همه امامان و رسولالله از لفظ «وَفَاة» و براي امام حسين از لفظ «قتيل» استفاده کرده است. شيخ مفيد به نحوه شهادت برخي از اهلبيت نيز اشاره کرده است. برای نمونه، درباره پيامبر اکرم مينويسد: «ايشان با سم مسموم شده و اميرمؤمنان علي و امام حسين با شمشير به شهادت رسيدهاند». او درباره حضرت موسيبن جعفر نيز که با سم مسموم شدهاند، از کلمه «وَفَاة» و «قَتيلاً في حبس» استفاده کرده است. لفظ «وفات» تعبير عامي است که شامل شهادت با سم، شمشير و يا هر نوع ديگري را شامل ميشود. بنابراين، اگرچه براي برخي از امامان نوع شهادت ذکر نشده است، اما نميتوان اين نتيجه را گرفت که به صرف استعمال لفظ «وَفَاة»، آنان به شهادت نرسيدهاند.
در گزارشهاي کتاب الارشاد، وي براي اميرمؤمنان علي، امام حسن، عليبن الحسين، عليبن محمد و محمدبن علي از لفظ «وَفَاة» و براي امام حسين از لفظ «قُتِلَ» و برای امام باقر، امام صادق، موسيبن جعفر، عليبن موسي و امام حسن عسکري از لفظ «قُبِضَ» استفاده کرده است. شيخ مفيد در کتاب الارشاد شهادت امام رضا را ميپذيرد و چگونگي شهادت حضرت را با سه حديث به تفصيل شرح ميدهد. بنابراين، عبارتها و گزارشهاي وي در الارشاد با آنچه در کتاب تصحيح الاعتقادات آمده، متفاوت است.
در گزارشهاي کتاب المقنعه نيز وي درباره رسولالله از کلمات «قُبِضَ ـ مسموماً»، درباره اميرمؤمنان علي از واژه «قبض ـ قتيلاً»، درباره امام حسن مجتبي از کلمه «قُبِضَ ـ مسموماً»، درباره امام حسين از واژه «الشهيد»، درباره امام موسيبنجعفر از واژه «قُبِضَ ـ قتيلاً» و درباره امام عليبن الحسين، محمدبن عليبن الحسين، جعفربن محمد، عليبن موسي، محمدبن علي، امام هادي و امام حسن عسکري از لفظ «قُبِضَ» استفاده کرده است.
همانگونه که مشاهده ميشود، لفظ «قُبِضَ» با «مسموماً» و «قتيلاً» درباره پيامبر و اميرمؤمنان و موسيبن جعفر آمده که بيانگر عدم تنافي الفاظ «مسموم»، «قتيل» و «قبض» است.
درباره امام رضا لفظ «قُبِضَ» بهکار رفته است، درصورتيکه شيخ مفيد در الارشاد به مسموميت امام رضا توسط مأمون تصريح دارد. بنابراين، ميتوان گفت: لفظ «قبض» شاملِ فرجامِ شهادت در همه امامان معصوم میشود. براي فرجام رسول خدا لفظ «توفي» نيز علاوه بر لفظ «قبض» بهکار رفته است. به عبارت ديگر، لفظ «قبض» و «توفي» در آراء تاريخي شيخ مفيد الفاظ عامي هستند که خالي از بار معنوي شهادت نیستند. «وفات» نیز تعبیر عامی است كه هم شامل مرگ طبيعى میشود و هم شهادت؛ زيرا در بسيارى از موارد، نسبت به شهادت امام حسين، امام علي، جعفر طيار و ديگران اطلاق شده است.
شيخ مفيد با ذکر چند خبر و حتي با ذکر نحوه مسموميت، شهادت امام رضا را ميپذيرد و تفصيل آن را بيان ميکند، درصورتيکه کتاب تصحيح الاعتقادات که منسوب به شيخ مفيد است، نسبت به اين موضوع با ديده انکار و شک نگريسته است. بنابراين، دوگانهنگاري در دو اثر تخصصي از يک عالم مطرح و طراز قابل قبول نيست و اين حکايت از آن دارد که نميتوان نويسنده کتاب تصحيح الاعتقادات را شيخ مفيد دانست. به عبارت ديگر، نظر شيخ مفيد در کتابهاي الارشاد، المقنعه و مسار الشيعه با نظر کتاب تصحيح الاعتقادات متفاوت است.
انتساب کتاب تصحيح اعتقادات الاماميه به شيخ مفيد، محل ترديد جدي است و شواهد فراواني گوياي جعل اين اثر به نام ایشان است. اين کتاب قرنها پس از او در دوران صفويه ناگهان پديدار و به شيخ مفيد نسبت داده شده و نويسنده آن مجهول است. از جمله شواهد بر اين سخن آنکه نام اين کتاب و حتی اشاره به آن، در ديگر آثار شيخ مفيد و نيز در رجال النجاشي، الفهرست شيخ طوسي و ديگر کتب رجالي قرون بعد نيامده است. همچنين هيچ نسخه خطي از اين کتاب پيش از قرن يازدهم يا نسخه خطي که با مقابلهاي معتبر به قرون پيشين بازگردد و از نسخ ديگر کتابت شده باشد، وجود ندارد. افزون بر اين، شواهدي از محتواي کتاب نيز بر عدم انتساب آن به شيخ مفيد دلالت ميکند؛ از جمله موارد مهمي در مخالفت يا تضاد با نظرات قطعي شيخ مفيد که در آثار ديگر ایشان آمده است در اين کتاب وجود دارد. در جاهایی نيز مانند تعابير مربوط به شيخ صدوق، اين محتوا برخلاف حقيقت و واقعيت است که قبول صدور آن از شيخ مفيد را دشوار و بلکه شبيه محال ميسازد. همچنين ساختار کتاب برخلاف ساختار و روال هميشگي آثار شيخ مفيد است و فقدان اين روش در اين اثر، با توجه به حساسيت آن و اهميت کتاب، خدشهاي مهم محسوب ميشود.
جدول 2: الفاظ بهکاررفته درباره فرجام امامان معصوم در سه کتاب «الارشاد»، «مسار الشيعه» و «المقنعه» شيخ مفيد
المقنعه مسار الشيعه الارشاد نام امام
قبض وَفَاة تُوُفِّي، وفَاة اميرمومنان علي
قبض وَفَاة تَسُمِّي امام حسن
قبض قتل قُتِلَ امام حسين
قبض وَفَاة تُوُفِّي زينالعابدين
قبض --- قُبِض امام باقر
قبض --- مَضَي امام صادق
قبض قتيلاً قُبِضَ امام کاظم
قبض وَفَاة قُبِضَ امام رضا
قبض --- قُبِضَ امام جواد
قبض وَفَاة تُوُفِّي امام هادي
قبض وَفَاة مَاتَ امام حسن عسکري
قبض، توفي وَفَاة وَفَاة رسول خدا
با دقت در آثار شيخ مفيد ميتوان گفت: الفاظ استعمالي شيخ مفيد در فرجام بیشتر امامان عام و مجمل هستند، اما براي خروج از نگاه اجمالي و رسيدن به تفصيل، بايد روايات و شواهد تاريخي ديگر را نیز بررسي کرد. برخي محققان به مطالعه واژهها يا لغتهاي استفادهشده در کتب تاريخي درباره فرجام امامان پرداختهاند. براساس اين ديدگاه، الفاظي مانند «قبض»، «توفي»، «وفات» و «مضي» بار ارزشي ندارند و هر کلمهاي غير از «اُستشهد» فاقد بار ارزشي است و نميتواند بر شهادت دلالت داشته باشد.
در پاسخ به اين استدلال بايد گفت: شيخ مفيد درباره برخي از امامان مانند امام رضا که با سمّ به شهادت رسيدهاند، از عبارت «قبض» استفاده کرده است. بنابراين، صِرف نبودِ کلمات صريح مانند «اُستشهد» در شهادت معصومان، دليلي بر عدم شهادت آنان نيست، بلکه مورخان و محدثان از عبارتهاي متنوعي استفاده کردهاند. ميتوان گفت: برداشت ذهني اصحاب ائمه اطهار از شهادت، کشته شدن با شمشير بوده و اطلاق واژه «شهادت» برای مقتول از طريق «سمّ» شهرت اصطلاحي نداشته است. شايد استعمال لفظ «وفات»، اين نکته را به ذهن متبادر کند که شيخ مفيد از اخبار اصحاب، لفظ «وفات» را اخذ کرده و به خاطر حفظ امانت در نقل قول اصحاب و کتب، از اين لفظ و نظير آن استفاده نموده است. شاهد سخن آنکه کليني (م329ق) براي فرجام امام حسن لفظ «وفات»، «قبض» و «مات» و براي امام حسين لفظ «قبض» و «قتل» را بهکار برده است. همچنين براي امام موسيبن جعفر و امام رضا از لفظ «قبض» و «توفي» استفاده کرده است. گزارش کليني بيانگر آن است که استعمال الفاظ عام در آن دوران رايج بوده است. نيز ميتوان گفت: شيخ صدوق تنها عالم شيعي نیست که معتقد به شهادت امامان بوده، اسکافي (م۳۳۶ق) در ميانه قرن چهارم هجري نيز تعبير «شهادت» را براي همه امامان بجز امام باقر و امام صادق به کار برده است.
اگرچه تعابیر مختلف شيخ مفيد در باره رحلت امامان معصوم شامل شهادت نیز میشود، اما در بررسي علت اينکه شيخ مفيد (م413ق) روايت «والله مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيد وَ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ وَ إِنِّي وَاللَّهِ لَمَقْتُولٌ بِالسَّم» درباره شهادت امامان را در آثار خود نياورده، ميتوان گفت: وي اين اخبار را خبر واحد دانسته است؛ زيرا قائل به عدم حجيت خبر واحد بوده است. بنابراين، ملاک ایشان در عدم نقل روايات، علمآور نبودن آن اخبار است.
از گذشته تاکنون، کلماتي عام از قبيل «وفَات» بيانگر اصل درگذشت افراد است و چگونگي درگذشت آنان در مقام بيان حادثه يا در جايگاه ديگري بيان ميشود. برای نمونه از شهادت سعدبن مُعاذ به «موت» يا «وفات»ياد شده و روايت است که رسول خدا فرمودند: «اهْتَزَّ عَرْشُ الرَّحْمَانِ لِوَفاة (لموت) سعدبن مُعاذ»، در حالي که وی در نبرد خندق مجروح شد و در پايان نبرد بنوقريظه به شهادت رسيد و منابع نيز به شهادت وي تصريح دارند و او را در شمار شهدا ياد کردهاند.
همچنين در برخي از تعابير اصحاب ائمه معصوم «تُوُفي» به کار رفته است. اين کلمة عام براي هر نوعي از فرجام بهکار ميرود؛ از جمله برای عبداللهبن کعْب از اصحاب اميرمؤمنان علي که در جنگ صفين مجروح و شهيد شد. نيز درباره أَسْوَدُبن قَيس از لفظ «وفات» استفاده شده است. درباره عمربن خطاب نيز که کشته شده، لفظ «توفي» به کار بردهاند يا آنکه برای زيدبن حارثه که شهادتش در جنگ واقع شد، از لفظ «توفي» استفاده شده است.
صعصعةبن صوحان ميگويد: «هنگامي که خبر موت مالک اشتر به حضرت علي رسيد، فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ راجِعُون». اين درحالي است که چند سطر پيشتر، خبر از مسموميت و شهادت مالک اشتر توسط پيرمردي داده است.
نوبختي نيز گاهي الفاظ عام بهکار برده است. وي درباره امام حسن مجتبي مينويسد: امام حسن به تحريک معاويه در سال ۴۹ هجري در مدينه مسموم گشت و رحلت فرمود.
اينکه در متون تاريخي «شهادت» با «وفات» يا هر کلمه عام ديگر استعمال شده باشد، فراوان است. آنچه از گزارشهاي تاريخي سدههاي اول اسلامي برميآيد اين است که لفظ «وفات» يا هر چه بر فوت دلالت کند براي تاريخنگاران با شهادت تمايزي نداشته است. مرور زمان و تبيين فرهنگ شهادت از طريق راويان و احاديث موجب شده است شهادت مقام و ارزشي خاص محسوب گردد و مورخان ادوار بعدي با دقت بيشتري به نقلهاي تاريخي خود در باب شهادت بپردازند. علاوه بر اين، تخصص در نگارش علوم، بهویژه تاريخ نيز سهم بسزايي در استفاده کلمات در جاي خاص خود دارد. ازاينرو به جاي وفات، موت، قبض، مضي و مانند آن کلمه «شهادت» به کار برده شده است.
3. تبيين تفاوت اعتقاد کلامي با اعتقاد تاريخي
تلاش برخي عالمان در اثبات نظريه «شهادت جميع معصومان» از رهگذر استناد به روايت يادشده ناشي از خلط يک مبحث کلامي با يک مبحث تاريخي است. اگر شهادت جميع ائمه معصوم را مسئلهاي کلامي بدانيم، در اين صورت ميتوانيم به روايتي کلامي همچون روايت يادشده «سَمِعْتُ الرِّضَا يَقُولُ: وَاللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ» استناد کنيم تا همانگونه که علامه مجلسي گفته است، بر پايه اين روايت ـ دستکم ـ ظني قوي براي ما درباره شهادت جميع ائمه اطهار حاصل شود. اما اگر مسئله را تاريخي قلمداد کنيم، در اين صورت، حتي با اثبات صحت اين روايت، با توجه به اينکه صحت روايت مساوي با قطعيت صدور آن نيست، نميتوانيم به شهادت جميع معصومان حکم کنيم؛ زيرا مسئله تاريخي نيازمند مستندات تاريخي است و مستندات کلامي در اين زمينه نميتواند راهگشا باشد.
روايات تاريخي منعکسکننده تاريخ صحيح و بیواسطه تاريخنگاران، از زبان معصومان بيان شدهاند. حال آيا قول مورخان را در نقل وقايع تاريخي حجت ميدانيم و قول معصومان را در مباحث تاريخ حجت نميدانيم؟ اگر معصومي از يک واقعه تاريخي گزارشي بيان کند، بايد با گفته مورخان تطبيق داده شود و در صورت موافقت قول مورخ، قول معصوم قبول و تأیيد میگردد؟ يا آنکه به صورت استقلالي قول معصوم بهعنوان يک خبر حجت است؟ طبيعي است که خبر معصوم که بيان ميدارد که «ما اهلبيت يا مسموم گشته و يا مقتول به شمشير هستيم» اعتقادي کلامي است و شواهد تاريخي نيز دارد. در صورت نبود شواهد تاريخي، تقدم با پذيرش سخن معصوم است؛ زيرا او علم به واقع دارد و سخنش حجت است.
جمعبندي آنکه با مشاهد متون تاريخي شيخ مفيد و تاريخنگاران ديگر ميتوان گفت: تعارضي ميان الفاظ «توفي»، «مات»، «مضي»، «ارتحل» و مانند آن با «شهادت» وجود ندارد؛ زيرا الفاظ بهصورت تخصصي نگاشته نشده و بار ارزشي نداشتهاند. گذشت زمان تخصص لغوي و بار ارزشي به الفاظ داده و اين موجب تفاوت شهادت با غير شهادت شده است.
شهادت انواع و اقسامي داد: گاهي با شمشير و سلاح جنگي و گاهي با سَم رخ داده است. کلام شيخ مفيد در آثارش نسبت به چگونگي فرجام امامان مسکوت است. کلام شيخ صدوق در آثار متعددش بيانگر نحوه فرجام امامان است. اين فرجام طبق روايات شيعيان براي بیشتر امامان معصوم با سم رخ داده است و اين يعني: شهادت همه آنان.
کوراني هم با استناد به همين روايتها قاعده «شهادت جميع ائمه اطهار» را استنباط کرده است.
4. اعتبارسنجي نظريه مسموميت در عصر امويان و عباسيان
هر حکومتي مخالفانی دارد. گزارشهايي در تاريخ از دوره اموي و عباسي و شواهدي از طريق مسموميت ضبط گرديده است. امويان و عباسيان مخالفان خود را آشکار و پنهان از ميان برمیداشتند. با مراجعه به کُتب و مستندات تاريخي، شاهد فراوانی براي نظريه مسموميت پيدا ميشود که ميتوان به آنها اشاره کرد. برای نمونه:
ـ مالک اشتر توسط سمی که در شربت عسل او ریختند به شهادت رسيد.
ـ ابنملجم ميگويد: شمشيرم را به فلان قيمت تيز کردم و به فلان قيمت به سم آغشته کردم و با آن ضربتي به علي زدم که اگر به تمامي اهل شهر ميزدم همه آنان را از پا درميآورد.
ـ سعدبن ابيوقاص و امام حسن هر دو در يک روز درگذشتند و معاويه هر دو را مسموم کرد.
ـ بنا بر نقشهاي که سليمانبن عبدالملک چيده بود، شربتي مسموم به عبداللهبن محمد نوشانيدند.
ـ در زمان خلافت هارونالرشيد، مهدي درگذشت. عبدالله از روي حرص، توسط بعضي از زنان مهدي، وي را به وسيله سم از بين برد.
ـ عبدالعزيز اموي نيز مسموم شد.
ـ گفتهاند که نصربن حمزةبن مالک، ثابتبن نصر را مسموم کرد.
ـ حامدبن عباس وزير عباسي دستگير و در سيزده رمضان مسموم شد.
ـ منتصر مسموم گردید.
اين گزارشها «مشتي از خروار»، نماینده توطئه براي کشتن به وسيله سم است. حاکمان اموي و عباسي براي حفظ قدرت خود، رقیبان را مسموم میکردند؛ این قانون مخفي آنان بود؛ مسموميتي که برخي از آن در تاريخ ثبت و شده و بسیاری هم به فراموشي سپرده شده است.
نتيجهگيري
درباره روايات شهادت معصومان روايات صحيحی دال بر این موضوع وجود دارد و عالمان شيعه مانند شيخ صدوق آن را منعکس کردهاند. شيخ صدوق با تکيه بر چند روايت «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ» و «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ» قائل به شهادت ائمه اطهار است و طبق شواهد تاريخي فرجام شهادت براي بیشتر امامان با سم رخ داده است. شهادت انواع گوناگونی دارد؛ گاهي با شمشير و سلاح جنگي و گاهي با سم رخ ميدهد.
اگرچه برخي مانند شيخ مفيد درباره اين روايتها ديدگاه خاصي ندارند يا آنکه آثارشان نسبت به چگونگي فرجام امامان ساکت است، اما ميتوان گفت: با وجود اشکال در انتساب کتاب تصحيح الاعتقادات به شيخ مفيد و محتواي آن، براي دانستن نظر ايشان بجاست است به کتب ديگر شيخ مفيد مانند الارشاد، مسار الشيعه و المقنعه رجوع کنیم. بنابراين، مطالب کتاب تصحيح الاعتقادات ديدگاه شيخ مفيد نيست و الفاظ استفاده شده در ديگر کتابهاي شيخ مفيد عام است و بر شهادت امامان معصوم دلالت دارد. به عبارت ديگر، شيخ مفيد با روش خاصي که در گزينش احاديث و بيان تاريخ دارد، احاديث شهادت امامان را ذکر نکرده و فرجام ائمة اطهار را با الفاظ عام بيان نموده است.
در آن دوران مسموميت روش معمول ترور بوده است. حاکمان وقت نسبت به امامان شیعه ترس و کينه در دل داشتند. بدینروی، آنان را احضار و زنداني ميکردند، و اين خود مهمترين انگيزه آنان براي به شهادت رساندن امامان شیعه است.
بيشتر علماي شيعه قول شيخ صدوق در شهادت امامان معصوم را پذيرفته يا ـ دستکم ـ با کلام ايشان مخالفتی نکردهاند. با نگاهي به متون تاريخي ميتوان گفت: تعارضي ميان الفاظ «توفي»، «مات» و «مضي» با «استشهد» وجود ندارد؛ زيرا این الفاظ بهصورت تخصصي نگاشته نشده و بار ارزشي ندارند. گذشت زمان نگاه تخصصی و بار ارزشي به الفاظ داده و موجب تفاوت شهادت با غير شهادت شده است.
تعارض ميان شيخ صدوق و شيخ مفيد در باب شهادت همه دوازده امام از نظر منطقي تعارضی بدوي به شمار میآید و حل آن با رجوع به اقوال ديگر ممکن خواهد بود.
- ابناعثم کوفي، احمد، الفتوح، ترجمة محمدبن احمد مستوفي هروي، تحقيق غلامرضا طباطبائي مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبري، تحقيق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه، 1410ق.
- ابنشهرآشوب، محمدبن علي، مناقب آل ابيطالب، قم، علامه، 1379ق.
- ابنغضائري، احمدبن حسين، الرجال (ابنالغضائري)، قم، دارالحديث، 1422ق.
- ابنقتيبه دينوري، احمدبن داود، الإمامة و السياسة (تاريخ خلفاء)، ترجمة ناصر طباطبائي، تهران، ققنوس، 1380.
- ابنمسکويه، احمدبن محمد، تجارب الأمم، ترجمة علينقي منزوي، تهران، سروش، 1376.
- اربلي، علیبن عیسی، کشف الغمة في معرفة الأئمة، تبريز، بنيهاشمي، 1381.
- اسکافی، سعد، منتخب الانوار، قم، دلیلنا، 1380.
- اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، فرزندان ابوطالب، ترجمة جواد فاضل، تهران، علمي، 1339.
- اميني، نوروز و ديگران، «روايت "ما منا الا مقتول او مسموم" در ترازوي نقد»، علوم حديث، 1398، ش 24، ص 203-228.
- بلاذري، احمدبن يحيي، انساب الأشراف، تحقيق سهيل زکار و رياض زرکلي، بيروت، دارالفکر، 1417ق.
- بياتي، جعفر، مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُوم، مشهد، عروج انديشه، 1383.
- ثقفي کوفي، ابراهيمبن محمد، الغارات، تحقيق جلالالدين حسيني ارموي، تهران، انجمن آثار ملي، 1353.
- حلی، حسنبن سلیمان، مختصر البصائر، تحقیق مشتاق مظفر، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1421ق.
- خانجاني، قاسم، «روش پژوهشي شيخ مفيد در تاريخ»، پژوهش و حوزه، 1382؛ ش 13و14، ص 161-173.
- خزاز رازي، عليبن محمد، کفاية الأثر في النصّ علي الأئمة الإثني عشر، قم، بيدار، 1401ق.
- داداشنژاد، منصور و غلامرضا موسايي، «بررسي و واکاوي واژهها و تعابير مربوط به رحلت امام جواد»، سخن تاريخ، 1394، سال نهم، ش 22، ص 82ـ94.
- سلمانپور، محمدمهدي، «بازنگري در انتساب يک کتاب به شيخ مفيد: وداع با تصحيح الاعتقادات»، آينه پژوهش، 1397، ش 5 (پیاپی 173)، ص 129-154.
- سلیمبن قیس، اسرار آل محمد، قم، الهادي، 1405ق.
- صادقي، مصطفي، «بررسي ديدگاه شيخ مفيد درباره شهادت امام جواد»، تاريخ اسلام، 1395، سال هفدهم، ش 1، ص 155ـ178.
- صدر، سيدمحمد، تاريخ الغيبة الصغري، بيروت، دارالتعارف، 1412ق.
- صدوق، محمدبن علي، الاعتقادات، ترجمة محمدعلی حسني، تهران، اسلاميه، 1371.
- ـــــ ، الأمالي، چ ششم، تهران، کتابچي، 1376.
- ـــــ ، الخصال، قم، جامعة مدرسين، 1362.
- ـــــ ، عيون أخبار الرضا، تهران، جهان، 1378.
- ـــــ ، من لايحضره الفقيه، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1413ق.
- صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد، چ سوم، قم، كتابخانه آيتالله مرعشي نجفي، 1404ق.
- طبرسي، فضلبن حسن، إعلام الوري بأعلام الهدي، قم، آلالبيت، 1417ق.
- طوسي، محمدبن حسن، الغيبة للحجه، قم، دارالمعارف الاسلاميه، 1411ق.
- عاملي، جعفرمرتضي، الصحيح من سيرة النبي الأعظم، قم، دارالحديث، 1426ق.
- قمي، عليبن ابراهيم، تفسير القمي، چ سوم، قم، دارالکتاب، 1404ق.
- کليني، محمدبن يعقوب، الکافي، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1407ق.
- کوراني عاملي، علي، جواهر التاريخ، قم، دارالهدي، 1420ق.
- کوفي، فراتبن ابراهيم، تفسير فرات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410ق.
- مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، قم، آلالبيت لإحياء التراث، 1431ق.
- مسعودي، عليبن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمة ابوالقاسم پاينده، چ پنجم، تهران، علمي و فرهنگي، 1374.
- مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار، چ چهارم، تهران، صدرا، 1383.
- مفید، محمدبن محمدبن نعمان، المقنعه، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413ق.
- ـــــ ، اوائل المقالات في المذاهب و المختارات، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد، 1413ق.
- ـــــ ، تصحيح اعتقادات الإماميه، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد، 1413ق.
- ـــــ ، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
- ـــــ ، مسار الشيعة في مختصر تواريخ الشريعه، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
- منقري، نصربن مزاحم، وقعة صفين، چ سوم، قم، كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي، 1403ق.
- نوبختي، حسنبن موسي، فرق الشيعه، بيروت، دارالأضواء، 1404ق.
- واقدي، محمدبن عمر، المغازي، تحقيق مارسدن جونس، ط. الثالثه، بيروت، مؤسسة الأعلمي، 1409ق.
- يعقوبي، احمدبن ابييعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمة محمدابراهيم آيتي، چ ششم، تهران، علمي و فرهنگي، 1371.