، سال نوزدهم، شماره دوم، پیاپی 53، پاییز و زمستان 1401، صفحات 53-72

    نقش‌ بنوحارث و بنومُحارِب در شکل‌‌گیری و تثبیت جانشینی خلفای نخستین

    نویسندگان:
    ✍️ ابراهیم رضائی کلیری / دانش پژوه سطح 4 شیعه شناسی مرکز تخصصی شیعه شناسی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی و پژوهشگر مؤسسة آموزش عالی ائمه اطهار (ع) / e.r181359@gmail.com
    سیدمحمد سلطانی / دکترای تاریخ اسلام دانشگاه باقرالعلوم(ع) و پژوهشگر مؤسسة آموزش عالی ائمه اطهار (ع) / s.mohammad.soltani@gmail.com
    چکیده: 
    پس از رحلت رسول خدا(ص) نخستین الگوی انتخاب خلیفه بدون تکیه بر نصّ الهی پدیدار شد. دست اندرکاران این حوادث با مشکلات و مخالفت های فراوانی روبه رو بوده و برای تثبیت آن، به قدرت اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگی قریش نیاز داشتند. با توجه به قرابت دو بطن بنومُحارِب و بنوحارث، بررسی ابعاد تأثیرگذاری آنان در این حوادث، نیازمند پژوهش جداگانه ای است. نوشتار پیش رو با تکیه بر منابع کهن تاریخی ¬ـ حدیثی شیعه و اهل سنت، و با بهره گیری از روش توصیفی ـ تحلیلی به دنبال تبیین ابعاد گوناگون این تأثیرات است. نتایج پژوهش نشان می دهد که این دو بطن به سبب شرایط زندگی در بیابان های اطراف مکه از روحیه جنگاوری و توان نظامی بالایی برخوردار بودند. جمعیت زیاد، پیوندهای نسبی متعدد با قبایل تَیم و عَدی، نزدیکی عقیدتی و دوستی دیرینه برخی از آنان با عمر و ابوبکر، و فقدان روابط مستحکم با بنی هاشم، زمینه مناسبی برای نقش آفرینی نظامی و سیاسی این دو بطن فراهم آورد. اما وضعیت اقتصادی، علمی و فرهنگی آنان به گونه ای نبود که در ابعاد اقتصادی و فرهنگیِ مسئله جانشینی، ایفای نقش داشته باشند. آنان عمدتاً سربازان و فرماندهان نظامی قدرتمندی بودند که غیرمستقیم در بعد اقتصادی به حاکمیت خلفای نخستین کمک می کردند. اموی گرایی حکومت عثمان و ثبات سیاسی نسبی در سال های نخستِ این دوره، از نقش آفرینی بنوحارث و بنومُحارِب کاست. پس از قتل عثمان، حضور سیاسی آنان دوباره احیا شد، اما این بار آنان در مقابل جریان حاکم قرار گرفتند و در ابعاد سیاسی و نظامی، کمک فراوانی به معاویه کردند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of Banu Harith and Banu Moharib Clans in the Formation and Consolidation of the Succession of the First Caliphs
    Abstract: 
    Right after the death of the Messenger of God (PBUH & H.H.), the first model of choosing a caliph without relying on God's decree appeared. Those involved in this event faced many problems and oppositions and to stabilize it, they resorted to the economic, military, political and cultural power of Quraish. Considering the closeness of Banu Moharib and Banu Harith clans, investigating the dimensions of their influence in this event requires separate research. Using a descriptive-analytical method and relying on ancient historical sources of Shia and Sunni traditions, this paper studies the various dimensions of this event. The results show that these two clans had a fighting spirit and high military strength due to their living conditions in the deserts around Mecca. The large population, numerous relative links with the Tayim and 'Adi tribes, the religious closeness and long-standing friendship of some of them with Umar and Abu Bakr, and the lack of strong relations with Banu Hashem provided a suitable background for the military and political role of these two clans. But their economic, scientific and cultural situation was not such that they could play a role in the economic and cultural aspects of the succession issue. They were mainly soldiers and powerful military commanders who indirectly helped the rule of the first caliphs in the economic dimension. The Umayyadism of Uthman's rule and the relative political stability in the first years of this period are due to the role of Banu Harith and Banu Moharib clans. After the murder of Uthman, their political presence was revived again, but this time they stood in front of the ruling trend and provided a lot of help to Muawiya in political and military dimensions.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    مهم‌ترين مسئله امت اسلام پس از رحلت رسول خدا مسئله جانشيني آن حضرت بود. به باور شيعيان، در حالي ‌که رسول خدا جانشين خود را در زمان‌هاي متعدد و به مناسبت‌هاي گوناگون معرفي کرده بود، خيلي زود اين وصيت کنار گذاشته شد و خلافت رسول خدا به مسيري ديگر جهت‌دهي گرديد. ايجاد، تثبيت و توسعه اين الگوي جديد حکمراني کار آساني نبود و به‌کارگيري مؤلفه‌هاي فراوان اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي را طلب مي‌کرد. در اين ميان نقش قبيله قريش از اهميت بسزايي برخوردار است.
    همه قرشيان از آل فِهْر هستند.  فِهْر سه فرزند به نام‌هاي غالب، حارث و مُحارِب داشت. تحقيقات نگارندگان نشان مي‌دهد که نگاشته‌هاي نسب‌شناسي، وصف «الفِهْري» را براي تمام افراد منسوب به حارث و مُحارِب ذکر کرده‌اند، در حالي ‌که تنها در موارد اندکي اين وصف براي افراد ساير بطون قريش ديده مي‌شود. بنابراين کاملاً موجه است اگر اين وصف را عنوان ويژه‌اي براي اين دو بطن دانسته و در نتيجه، در مواردي که تنها اين وصف براي شخصي ذکر شده و شاهد ديگري بر تعيين دقيق نسب وي وجود نداشته باشد، او را منسوب به يکي از دو بطن بنوحارث يا بنومُحارِب بدانيم.
    از حارث و مُحارِب هيچ بطن مشهوري شکل‌ نگرفته است و نسل آنها را به نام بنوحارث و بنومُحارِب مي‌شناسند، اما نسل غالب بسيار گسترده است و بيشتر بطون قريش منسوب به او هستند.  بنابراين، براي بررسي نقش قريش در هر مسئله‌اي، شايسته است نقش اين دو بطن در کنار ساير بطون منشعب از بنوغالب در نظر گرفته شود. افزون بر اين، ويژگي‌هاي جغرافيايي، شرايط فرهنگي و خصلت‌هاي مشترک اين دو بطن با يکديگر چنان وحدتي ميان آنان ايجاد کرده است که بررسي کنشگري آنان در صحنه تاريخ صدر اسلام به‌مثابه يک مجموعه ضروري به نظر مي‌رسد.
    گرچه تحقيقات تاريخي فراواني درباره مسئله جانشيني نخستين انجام شده، اما تاکنون پژوهش مستقلي به بررسي نقش بنوحارث و بنومُحارِب در اين‌باره اختصاص نيافته است. نزديک‌ترين پژوهش به موضوع اين نوشتار مقاله ذیل است: «بررسي مقايسه‌اي نقش دو تيره بنوفِهْر در تحولات صدر اسلام، با تکيه بر عملکرد صحابيان آنها»، از رضا کردي (1393). اين مقاله با بررسي شخصيت‌هاي بنو‌مُحارِب و بنوحارث به دنبال توصيف نقش اين دو تيره و مقايسه آن دو در تحولات صدر اسلام ـ به‌طورکلي- بوده و مسئله جانشيني موضوع محوري آن نبوده است.
    ازاين‌رو ميان ابعاد گوناگون سياسي، نظامي و غير آن تفکيکي صورت نپذيرفته، شخصيت‌هاي مؤثر در اين مسئله به‌طور کامل برشمرده نشده، دوره‌هاي خلافت نخستين به‌طور جداگانه بررسي نگردیده و بيان چگونگي و چرايي نقش‌آفريني‌هاي اثباتي و سلبي آنان در مسئله جانشيني در اين مقاله جايي نداشته است.
    بنابراين، نوشتار پيش‌رو براي نخستين ‌بار به بررسي ابعاد گوناگون نقش‌آفريني اين دو بطن در شکل‌گيري و تثبيت جانشيني خلفاي نخستين مي‌پردازد و تلاش دارد در حد امکان براساس گزارش‌هاي به‌جامانده، افزون بر توصيف، تبيين مناسبي از جنبه‌هاي گوناگون اين نقش‌آفريني ـ به‌صورت اثباتي و سلبي ـ ارائه دهد.
    پژوهش پيش‌رو با تکيه بر منابع کهن شيعه و اهل‌سنت، با استخراج اسامي افراد اين دو قبيله و تحقيق درباره زندگي و عملکرد آنان و با بهره‌گيري از روش «توصيفي ـ تحليلي» به دنبال پاسخ به اين پرسش است که بنو‌مُحارِب و بنوحارث در ابعاد گوناگون اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي چه نقشي در شکل‌گيري، تثبيت و توسعه جانشيني خلفاي نخستين، پس از رحلت رسول خدا داشتند؟
    1. بنوحارث و بنومُحارِب از جاهليت تا دوره نبوي
    پس از اقدامات قُصَي در اسکان بخشي از قريش در اطراف کعبه، قريش به دو دسته «ظواهر» و «بِطاح» تقسيم شدند. بطن‌هايي که در کنار کعبه سُکنا گزيدند «قريش بِطاح» خوانده مي‌شوند، و ساير بطون که سکونت در بيابان‌هاي اطراف مکه را ترجيح دادند، «قريش ظواهر» نام گرفتند. بنوعبدمناف، بنوعبد‌العزّي و بنومخزوم از مهم‌ترين بطون قريش بُطاح، و بنوحارث، بنومُحارِب، بنوتَيم الأدرم و بنوقيس از مشهورترين بطون قريش ظواهر هستند. 
    رياست بنوحارث را ابوعبيده جراح، و رياست بنومُحارِب را ضراربن خطاب‌بن مرداس بر عهده داشتند  و در جنگ‌هاي فجار نيز آنان اين دو بطن را رهبري مي‌کردند. 
    زندگي بيابان‌نشيني، در معرض هجوم و غارت ساير قبايل بودن، و دوري از فرهنگ و تمدن شهري سبب نابساماني اوضاع اقتصادي و پايين بودن سطح علمي و فرهنگي قريشِ ظواهر بود. ازاين‌رو افراد اين بطون که بنوحارث و بنومُحارِب نيز از آنان هستند، نه پيش از اسلام و نه در دوره اسلامي در ابعاد اقتصادي، علمي و فرهنگي نقش چنداني نداشتند و شخصيت مهمي از ميان آنان ظهور نکرده است،  اما روحيه و قدرت جنگاوري ناشي از شرايط خاص اين نوع زندگي، خود را در حضور فعال بنومُحارِب در جنگ‌هاي فِجار،  کشتار خونين بنوجُمَح در منطقه رَدم  و غارت‌هاي بي‌امان ساير قبايل توسط آنان  نمايان ساخته است.
    با ظهور اسلام نيز اين دو قبيله حضور فعالي در جنگ‌ها داشتند. از 18 صحابي بنوحارث 12 تن به جنگاوري مشهور بودند و از اين تعداد 10 تن در بدر حضور داشتند. 
    مقايسه شمار اسامي ذکرشده از بطون قريش نشان مي‌دهد بنوحارث را بايد از بطون پرجمعيت، و بنومُحارِب را از بطون کم‌جمعيت قريش دانست. در جدول زير جمعيت قبايل مشهور مکه براساس نام‌هاي افرادي که مصعب زبيري از اين قبايل از زمان فِهْر تا زمان پيامبر آورده و جايگاه دو بطن بنوحارث و بنومُحارِب نشان داده شده است.
    جدول 1: شمار اسامي ذکرشده از قبايل قريش در کتاب «نسب قريش» 
    بطن    مخزوم    اميه    عامر    عدي    حارث    جمح    سهم    عبدالدار    اسد    زهره    تيم    مطلب    مُحارِب    نوفل
    تعداد    187    170    161    121    107    84    72    66    63    41    39    35    34    26
    پس از بعثت، بنوحارث برخلاف بنومُحارِب نسبت به دعوت پيامبر واکنش بهتري نشان داد‌ و به آن گرايش پيدا کرد. براساس گزارش‌هاي موجود، از 18 تنی از بنوحارث که اسلام آوردند، 13 تن قبل از هجرت ايمان آوردند که نيمي از آنان در زمره مهاجران هستند. اما از 13 بنومُحارِبي که ایمان آوردند فقط دو تنشان پيش از هجرت اسلام آوردند.  تعداد افراد مسلمان‌شده از اين دو بطن 34 تن ذکر شده که 18 تن از بنوحارث، 13 تن از بنومُحارِب و سه تن بدون تعيين نسبت هستند.  البته جمعيت سه برابري بنوحارث (ر.ك: جدول 1) تا حدي اين اختلاف را توجيه مي‌کند.
    اين افراد در دوره نبوي در هجرت و جنگ‌هاي صدر اسلام شرکت کردند و برخي نيز شهيد شدند.  البته در ميان آنان افرادي نيز بودند که از ابتدا به دشمني با پيامبر اكرم پرداختند. 
    2. نقش بنوحارث و بنومُحارِب در خلافت ابوبکر (13-11 هجري)
    به خلافت رسيدن ابوبکر نقطه عطفي در تاريخ صدر اسلام است؛ زیرا نخستين الگوي انتخاب خليفه بدون تکيه بر نصّ الهي پياده‌سازي گرديد. شکل‌گيري و تثبيت اين الگو نياز جدي به مؤلفه‌هاي قدرت اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي داشت. در ادامه، نقش دو قبيله بنوحارث و بنومُحارِب در تأمين اين مؤلفه‌ها در رخدادهاي مهم اين دوره بررسي گردیده است.
    1ـ2. سقيفه و شکل‌گيري الگوي جانشيني انتخابي
    مخالفت قريش با جانشيني حضرت علي‌‌بن ابي‌طالب از همان دوره زندگي رسول خدا شکل‌ گرفت  و نقش بنوحارث و بنومُحارِب در اين زمینه قابل توجه است. برخي منابع شيعي نقش‌آفريني ابوعبيده جراح از قبيله بنو‌حارث در روز سقيفه را در واقع، تحقق اين برنامه‌ از پيش تعيين‌شده دانسته‌اند. 
    از امام سجاد نيز نقل شده است که «فلاني، فلاني، فلاني، ابوعبيده جراح و سالم اينجا [در کعبه] نشسته بودند و عهد کردند پس از رحلت پيامبر اجازه ندهند حکومت به اهل‌بيت برسد». 
    حديثي از امام صادق نيز شأن نزول آيه «مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ...» (مجادله: 7) را همين ماجرا مي‌داند.  بنابراين عجيب نيست اگر نام ابوعبيده را در زمره افرادي ببينيم که در خيمه منافقان در روز «غدير» جمع شده بودند و زماني که ديدند پيامبر دست حضرت علي را بالا برد، گفتند: «به چشم‌هاي پيامبر نگاه کنيد! مثل چشم‌هاي ديوانه‌هاست!» 
    پس از رحلت رسول خدا اين مخالفت شکل علني‌تري به خود گرفت. با مرور گزارش‌هاي ماجراي روز سقيفه، نقش محوري افرادي از بنوحارث و بنومُحارِب را مي‌توان به‌روشني رديابي کرد. برای مثال، مهم‌ترين شخصيت را بايد ابوعبيده دانست. هنگامي که عمر و ابوبکر با شنيدن گرد آمدن انصار در سقيفه بني‌ساعده به سوي آنان حرکت مي‌کردند، ابوعبيده به آن دو ملحق شد. 
    گفته مي‌شود: ابوعبيده با استناد به همراهي ابوبکر با رسول ‌خدا در هجرت به مدينه و نماز خواندن او به جاي پيامبر در روزهاي بيماري حضرت، مردم را براي بيعت با او تشويق مي‌کرد  و با سخنراني در جمع انصار از آنان مي‌خواست اولين کساني نباشند که در دين خدا بدعت مي‌نهند.  بنابراین طبيعي است که خود او نيز از نخستين بيعت‌کنندگان با ابوبکر برشمرده شده است. 
    افزون بر اين، برخي نگاشته‌ها به تلاش ابوعبيده براي راضي‌کردن امام علي به بيعت با ابوبکر  و نيز تلاش براي قطع حمايت عباس‌‌بن عبدالمطلب از امام علي،  شهادت به احاديث دروغين منسوب به پيامبر مبني بر عدم اجتماع نبوت و امامت در خانواده پيامبر،  و نسخ امر جانشيني حضرت علي،  اشاره کرده‌اند.
    در گزارش‌هاي تاريخي ماجراي سقيفه، ابوعبيده جراح به همراه ده نيروي رزمي مسلح از قبيله خود، ابوبکر را به مسجد برد و بر منبر نشاند و مردم را به زور شمشير مجبور به بيعت کردند.  به احتمال قوي اين نيروهاي نظامي در ادامه جريان بيعت گرفتن براي ابوبکر نيز نقش مهمي ايفا کرده‌اند؛ چنان‌که ابوعبيده در جريان بيعت گرفتن از امام علي در مسجد، از جمله محافظان ابوبکر شمرده شده است. 
    گزارش‌هايي از اعتراض يک مرد فِهْري به اعلان ولايت امام علي در غدير و فرودآمدن عذاب الهي بر وي نيز وجود دارد. 
    2ـ2. جنگ‌‌هاي ردّه
    يکي از مشکلات ابوبکر سرپيچي قبايل متعددي از حاکميت وی بود. افزون بر اين، عدم پرداخت زکات توسط آنان ضربه اقتصادي شديدي به‌ دنبال داشت.  به‌طور طبيعي شخصيت‌هايي که در به‌قدرت‌رسيدن ابوبکر تأثيرگذار بودند، اين تهديد سياسي و اقتصادي را برنتافتند؛ برخي از آنان در جنگ با اين قبايل ـ که به جنگ‌هاي «ردّه» شهرت يافته است ـ حضوري فعال يافتند. با اين حال، فقدان گزارش‌هايي از حضور اين دو بطن در جنگ‌هاي ردّه حکايت از آن دارد که هنوز اين دو بطن در مقايسه با ساير بطون قريش، از اهميت کمتري براي حاکميت جديد برخوردار بودند و احتمالاً در اين جنگ‌ها بيشتر به‌عنوان سرباز ـ و نه فرمانده ـ ايفاي نقش داشته‌اند.
    3ـ2. ساير جنگ‌ها و فتوحات
    پس از رحلت رسول خدا ابوبکر بر آن شد تا سپاه اسامه را که با سرپيچي از فرمان پيامبر، هنوز حرکت نکرده بودند، به همان مقصد تعيين‌شده اعزام نمايد.  افزون بر اين لشکرکشي، پايان‌ يافتن جنگ‌هاي ردّه سرآغاز دوره فتوحات زمان ابوبکر گرديد. به‌ نظر مي‌رسد اين تحرکات نظامي در جهت تثبيت حکومت نوپاي ابوبکر و بهترين راهکار براي برون‌رفت از دامنه گسترده آشوب‌هاي داخلي و به ‌بيرون کشاندن ظرفیت خطرآفرين معترضان مدينه بوده است.  غنایم به‌دست‌آمده از اين جنگ‌ها نيز عامل مهمي در تأمين منابع اقتصادي موردنياز حاکميت جديد بود.
    حضور افرادي از بنومُحارِب و بنوحارث در اين جنگ‌ها تأثير فراواني در پيشبرد اهداف نظامي و به تبع آن، اهداف سياسي و اقتصادي پيش‌گفته داشت. بنا بر گزارش‌ها، فتح بيشتر مناطق شام به فرماندهي ابوعبيده از بنوحارث صورت گرفت.  او در جنگ «اجنادَين» (13 هجري) عليه روميان نيز شرکت داشت  و در يرموک نيز زير نظر خالدبن وليد، قلب لشکر را فرماندهي مي‌کرد. او تا پايان عمر در فتوحات حضور داشت.  پسر برادر او، ضحاک‌بن قيس نيز در «مَرْج راهِط»  تحت فرماندهي عمرو‌بن عاص در نبرد با روميان شرکت داشت. 
    از قبيله بنومُحارِب نيز از ضرار‌بن خطاب در فتح اجنادَين در سال سيزده  يا پانزده  و فتح حيره در سال دوازده هجري به فرماندهي خالد‌بن وليد  نام برده شده است. در همين سال خالد‌بن وليد او را به «سَيب» فرستاد و او تا ساحل دجله پيشروي کرد. 
    4-2. امارت شهرها
    افزون بر شرکت در جنگ‌ها و فرماندهي نظامي، افرادي از بنوحارث را در نقش فرمانداران حکومت ابوبکر نيز مي‌توان يافت، هرچند از حضور افرادي از بنومُحارِب در اين دوره گزارشي به ما نرسيده است. براي نمونه، از قبيله بنوحارث ابوعبيده جراح اولين مسئول بيت‌المال ابوبکر گفته شده است  که در سال 13 هجري نيز به امارت حِمْص  و شامات  منصوب گرديد. عِياض‌بن غَنْم نيز فرماندار ابوبکر در دومة الجندل  بود و در جريان رفتن خالد‌بن وليد به عين التمر در سال 12 هجري جانشين وي در حيره شد. 
    3. نقش بنوحارث و بنومُحارِب در خلافت عمر‌بن خطاب (23-13 هجري)
    ويژگي مهم دوران حکومت خليفه دوم گسترش چشمگير فتوحات است. بررسي نقش‌آفريني اين دو بطن در مناصب مهم سياسي و نظامي حکومت عمر، تأثير مهم آنان در تثبيت حکومت، پيشبرد اهداف سياسي و تأمين منافع اقتصادي حاصل از غنایم، جزيه و خراج را روشن خواهد ساخت.
    1-3. فتوحات
    آورده‌هاي اقتصادي و سياسي فتوحات افزون بر توسعه و گسترش، به تثبيت خلافت خلفاي نخستين نيز کمک مي‌کرد. ازاين‌رو اين مسئله مورد اهتمام خلفاي نخستين بود و حضور مؤثر هرچه بيشتر قبايل را طلب مي‌کرد.
    در مقايسه با جنگ‌هاي ردّه، در فتوحات دوران عمر‌بن خطاب افراد بيشتري از بنوحارث و بنومُحارِب به فعاليت‌هاي نظامي مشغول شدند که يکي از علل آن، گسترش بيشتر فتوحات بود. بيشترين تحرکات نظامي در منطقه شمال جزيرة‌العرب توسط حبيب‌‌بن مَسْلَمه از بنو‌مُحارِب صورت گرفت.  وي به‌صورت مداوم در فتوحات زمان خليفه دوم و سوم حضور داشت، ولي از شرکتش در فتوحات دوران ابوبکر گزارشي در دست نيست. او در شام سُکنا گزيد و فعاليت‌هاي نظامي و ديپلماتيک فراوان او در مناطق بيزانس سبب شد تا به «حبيب‌الروم» و «حبيب الدُّرُوب» ملقب گردد. 
    براي ارائه گزارش مختصري از فتوحات حبيب‌‌بن مَسْلَمه بايد از سال 13 هجري آغاز کنيم که «غوطه» در اطراف دمشق را تحت فرماندهي خالدبن وليد فتح کرد.  سپس در محرم سال 14 هجري در واقعه «مَرْج‌ الصُفَّر» فرمانده سپاه مسلمين بود  و در سال ۱۵ هجري فرماندهي مقدمه سپاه يزيدبن ابي‌سفيان در نبرد با روميان را بر عهده داشت و «قَيساريه» را فتح کرد. 
    او در همين سال در نبرد يرموک به فرماندهي ابوعبيده جراح شرکت جست  و پس از آن فرماندهي دسته‌اي از سواران براي تعقيب دشمن را به عهده داشت.  فتح جُرجومه در سال 15 هجري،  مَلَطيه،  بُطْنان، سُمَيساط، قَرْقيسيا،  جزيره در سال 17 هجري،  ارمنستان و آذربايجان در سال 22 هجري،  فتح دژهاي بُطْنان معروف به «بُطْنان حبيب»،  دژ زِبَطْرَه متعلق به روميان  و دژ حَدَث  نيز از جمله موفقيت‌هاي نظامي اوست.
    ضحاک‌‌بن قيس يکي ديگر از افراد بنومُحارِب در فتح دمشق در سال 13 يا 14 هجري حضور داشت و پس از آن ساکن آن ديار گرديد.  وي همچنين تحت فرماندهي يزيدبن ابي‌سفيان، فرماندهي جناح چپ سپاه را در فتح قَيساريه به عهده داشت. 
    سويدبن کلثوم نيز در فتح حِمْص و دمشق  و ضرار‌بن خطاب در فتح قادسيه در سال 14 هجري  و فتح ماسَبَذان در سال 16 هجري  حضور داشتند.
    مستورد‌بن شداد نيز که در فتح مصر در سال 20 هجري شرکت داشت، در همان ديار سُکنا گزيد. 
    برخی از قبيله بنوحارث نيز در اين دوره نقش فعالي داشته‌اند. اولين شخصيت از اين قبيله ابوعبيده جراح است که نزد عمر‌بن خطاب از جايگاه ويژه‌اي برخوردار بود،  تا آنجا که عمر مي‌خواست او را جانشين خود قرار دهد.  عمر پس از رسيدن به خلافت، ابوعبيده جراح را به فرماندهي لشکر مسلمانان در فتح «فِحْل» در سال 13 هجري منصوب کرد.  او سپس عازم حِمْص شد و در ميانه راه با اهالي بعلبک و بُلقاء  و مآب  پيمان صلح نوشت و پس از آن حِمْص را فتح کرد  و سپس به فتح حماة، شَيزَر، مَعَرَّة النُّعمان و لاذقيه همت گماشت و با اهل آن پيمان صلح امضا کرد.  فتح بُصري  و يرموک در سال 13 هجري  و در نهايت، فتح بيت‌المقدس نيز توسط او صورت پذيرفت. 
    شخصيت مهم ديگر عِياض‌‌بن غَنْم است، از اشراف قريش  که بسيار مورد توجه عمر‌بن خطاب بود.  عِياض در فتح دمشق در سال 13 هجري فرمانده سواره‌نظام،  و در فتح فِحْل در سال 13 هجري فرمانده پياده‌نظام،  و در فتح حلب و قورس در سال 15 هجري فرمانده مقدمه سپاه 496 بود.  او در فتح عموم بلاد جزيره و رقه در سال 18 نيز نقش مؤثري داشت  و در فتح مدائن در کنار سعدبن ابي‌وقاص حاضر بود.  فتح حران، الرُّهاء، سُمَيساط، سَروج، رأس کَيفا و البيضاء در سال 18 هجري و فتح تل‌ حوزن، آمِد، مَيافارقين، کَفَرتوثا، نصيبين، طور عبدين، حصن ماردين، الروزان، ارزن، بِدليس و بخش‌هايي از ارمينيه نيز به او نسبت داده شده است.  او اولين کسي است که از منطقه «الدُّرب» روم گذشت و تا عمق سرزمين روم پيش رفت. 
    از ديگر فرماندهان بزرگ فتوحات، نافع‌‌بن عبدالقيس است. او تا زمان خلافت عثمان زنده بود و برخي از گزارش‌ها حاکي از حضور وي در کنار عمروبن عاص در فتح مصر است.  عقبة‌‌‌بن نافع نيز از نزديکان عمروبن عاص بود  و در دوران حکومت عمر، عثمان و معاويه به فرماندهي فتوحات و امارت بر شهرها منصوب بود و تحت فرماندهي عمرو‌بن عاص در فتح مصر  و افريقيه (کشور تونس امروزي) شرکت داشت. 
    در پايان بايد از مستورد‌بن شداد‌بن عمروبن حسل فِهْري نام برد که از جمله صحابه‌اي بود که در فتح مصر در سال 20 هجري شرکت داشت و در همان‌جا سکونت اختيار کرد. 
    2-3. امارت شهرها
    در کنار نقش نظامي بنومُحارِب و بنوحارث در تثبيت خلافت عمربن خطاب، افرادي از اين دو قبيله در ابعاد سياسي نيز با او همراهي داشتند. از بنومُحارِب بايد از حبيب‌بن مَسْلَمه نام برد که پس از فتح شامات در سال 15 هجري از سوي ابوعبيده جراح به ولايت حِمْص منصوب گرديد.  او مدتي پس از برکناري عياض‌‌بن غنم والي جزيره، ارمينيه و آذربايجان گرديد، هرچند برخي فرمانداري او بر آذربايجان را در دوره خلافت عثمان ذکر کرده‌اند. 
    حبيب‌بن مَسْلَمه پس از فتح انطاکيه براي بار دوم، توسط ابوعبيده جراح به‌عنوان حاکم اين شهر منصوب شد.  در همين زمان، افراد ديگري از بنومُحارِب به ولايت شهرها دست يافتند. سُويدبن کلثوم و فرزندش محمد از اين جمله‌اند که از طرف ابوعبيده ولايت دمشق را عهده‌دار شدند.  ضرار‌بن خطاب نیز به امارت ماسَبَذان (يکي از مناطق کوفه) دست يافت. 
    از واليان بنوحارث مي‌توان به ابوعبيده جراح اشاره کرد. همان‌گونه که پيش‌تر اشاره شد، عمربن خطاب پس از مرگ ابوبکر، خالدبن وليد را از ولايت شامات برکنار و ابوعبيده را به جاي او منصوب کرد.  او در سال 17 هجري ولايت حِمْص را نيز عهده‌دار شد و خالد تحت نظر او بر قنسرين حکمراني مي‌کرد.  اعتماد عمر‌بن خطاب به قدرت مديريتي ابوعبيده به قدري بود که در ماجراي شوراي شش‌ نفره گفته بود: «اگر ابوعبيده زنده بود او را به خلافت منصوب مي‌کردم». 
    عِياض‌‌بن غَنْم از ديگر چهره‌هاي سياسي بنوحارث و کاتب عمر و عامل او در شام بود.  عِياض در سال 18 هجري ولايت حِمْص و قنسرين و جزيره را برعهده گرفت  و پس از مرگ ابوعبيده جراح در سال 20 به جانشيني او در دمشق منصوب گرديد.  در همين دوره، عقبة‌بن نافع نيز از طرف عمروبن عاص والي مصر، حکومت افريقيه را به‌دست آورد. 
    4. نقش بنوحارث و بنومُحارِب در خلافت عثمان‌‌بن عفان (35-23 هجري)
    در سال 23 هجري عثمان‌‌بن عفان در پي شوراي تشکيل‌شده از سوي عمر به قدرت رسيد. در اين زمان، الگوی جديد حاکميت بر امت اسلامي تقريباً تثبيت شده بود و گسترش فتوحاتْ رونق اقتصادي، به‌ويژه براي اهل‌مدينه به ارمغان آورده بود. ازاين‌رو به نظر مي‌رسد عثمان‌ خود را نيازمند به‌کارگيري نيروهاي توانمند براي ايجاد ثبات در حکومت نمي‌ديد و بيشتر فرمانداران شهرها و فرماندهان جنگي براساس شاخصه اموي‌گرايي تغيير کردند. 
    از سوي ديگر، برخي فرماندهان نظامي مهم از دو قبيله بنوحارث و بنومُحارِب، مانند ابوعبيده، ضرار‌بن خطاب و عِياض‌‌بن غَنْم در اين زمان زنده نبودند.  بنابراين طبيعي است که حضور اين دو قبيله در مناصب نظامي و سياسي اين دوره کم‌رنگ باشد.
    1-4. فتوحات
    فتوحات دوره عثمان عمدتاً در جهت تثبيت و يا گسترش فتوحات پيشين بود. بنوحارث و بنومُحارِب حضوري کمتري در اين دوره داشتند. اما همين افراد اندک نيز نقش مهمي در تأمين اهداف نظامي، سياسي و اقتصادي اين جنگ‌ها ايفا کردند.
    از بنومُحارِب بايد از حبيب‌بن مَسْلَمه نام برد که حضوري فعال در فتوحات شام و روم داشت.  او به امر معاويه ـ يا عثمان ـ مناطق ارمينيه (ارمنستان) را فتح کرد.  حبيب‌‌بن مَسْلَمه پس از اين فتح و احساس خطر از ناحيه روميان با آنان وارد جنگ شد و شکست سختي بر آنان وارد کرد و غنايم فراواني به‌دست آورد.  فتح ارجيس، باجنيس، دَبيل،  سِيسَجان،  نخجوان،  تفليس،  شِمشاط،  ملطيه براي بار دوم،  خِلاط و سراج و وادي مطامير،  جُرزان (گرجستان شرقي)،  بالِس و قاصرين،  نَشَوي (نخجوان)  نيز بخشي از فتوحات او به شمار مي‌رود.
    از قبيله بنوحارث در فتوحات زمان عثمان نيز نام عبدالله‌‌بن نافع‌بن عبدالقيس و عبدالله‌‌بن نافع‌بن حصين به چشم مي‌خورد که در سال 27 هجري افريقيه و اندلس را گشودند.  نافع‌‌بن عبدالقيس در فتح «نوبه» نيز در کنار عمروبن عاص حضور داشت.  از حضور عقبة‌‌بن نافع در فتح طرابلس و افريقيه در سال 26 هجري نيز مدارکی در دست است. 
    2-4. امارت شهرها
    در دوره حکومت عثمان، نقش‌آفريني سياسي عمدتاً در انحصار خاندان اموي قرار گرفت و قبايل ديگر سهم ناچيزي در آن يافتند. از بنومُحارِب تنها مي‌توان از حبيب‌بن مَسْلَمه والي آذربايجان  و قنّسرين  نام برد. از بطن بنوحارث نيز تنها از عبدالله‌بن نافع‌بن عبدالقيس ياد شده است که در سال 27 هجري به ولايت افريقيه دست يافت. 
    3-4. ماجراي قتل عثمان
    آخرين رويداد مهم در دوره عثمان، به درازا کشيدن اعتراضات مردمي نسبت به بدعت‌ها، شيوه حکومت‌داري و انحصارگرايي اموي اوست که سرانجام منتهي به ماجراي محاصره خانه و کشته شدن او گرديد.  در حوادث سال‌هاي 35و36 هجري در ميان معترضان، نامي از افراد قبيله بنوحارث و بنومُحارِب وجود ندارد، بلکه در مقابل، از نقش برخي از آنان در دفاع از وي سخن گفته شده است. يکي از اين افراد ضحاک‌‌بن قيس است. او نقش‌آفريني نظامي و سياسي در دوره خلافت عثمان نداشت، اما به‌شدت از عثمان حمايت مي‌کرد و از سب‌کنندگان عثمان خشمگين بود. 
    نمونه ديگر زياد‌بن نعيم فِهْري است که جزو صحابه نيز به شمار آمده است.  او که از بزرگان اصحاب عثمان است، در ماجراي محاصره خانه و قتل عثمان حضوري فعال داشت و حتي گفته شده در اين روز به قتل رسيده است. 
    5. نقش بنوحارث و بنومُحارِب در خلافت حضرت علي (40-35 هجري)
    به قدرت رسيدن امام علي در واقع، بازآفريني الگوي حکمراني نبوي بود و به‌طور طبيعي صاحبان قدرت و نفوذ در دوره سه خليفه پيشين، جايي در آن نداشتند. در ميان فرمانداران و فرماندهان نظامي حکومت امام علي نشاني از بنوحارث و بنومُحارِب نيست. در بخش سقيفه و شکل‌گيري الگوي جانشيني انتخابي بيان شد که اين دو بطن نه‌ تنها حمايتي از امام نداشتند، بلکه افرادي از آنان از همان دوره رسول خدا با جانشيني امام مخالف بودند. بنابراين، در مجموع به نظر مي‌رسد ارتباطات وثيقي ميان آنان و امام وجود نداشته است. نقش بنوحارث و بنومُحارِب در اين دوره را بايد بيشتر به صورت سلبي بازخواني کرد و از نقش اين دو قبيله در تضعيف حکومت اميرمؤمنان و تقويت حاکميت معاويه در دمشق نگاشت.
    1-5. جنگ‌ها
    دوره پنج‌ساله حکومت امام علي با جنگ‌هاي پي‌درپي جمل، صفين و نهروان و غارات معاويه همراه بود. گزارش‌هاي اندکي از حضور بنوحارث و بنومُحارِب در سپاه امام علي در اين جنگ‌ها وجود دارد. در جنگ جمل تنها از فردي گمنام  و نيز عمروبن ابي‌عمروبن شداد صحابي يادشده که در اين جنگ به شهادت رسيده است.  در گزارشي از همراهي گروهي از بنومُحارِب با اميرمؤمنان در جنگ صفين سخن گفته شده است.  منابع شيعي از شخصيتي به نام مُسْتَوْرِدَ‌بن شداد فِهْري نيز در ميان اصحاب حضرت علي نام برده‌اند که پيش‌تر بدان اشاره شد. 
    اما نقش‌آفريني اين دو بطن در جناح مقابل، يعني سپاه معاويه بسيار است. از معدود صحابه حاضر در سپاه معاويه، حبيب‌‌‌بن مَسْلَمه است.  او همواره به حمايت از معاويه مشغول بود و در جنگ‌ها او را همراهي مي‌کرد.  حبيب در توطئه و تحريک معاويه براي تبعيد ابوذر غفاري از شام دخالت داشت.  هنگامي‌که عثمان از حاکمان مناطق گوناگون براي خاموش ساختن شورشياني که قصد جان او را داشتند، ياري طلبيد، معاويه حبیب را براي کمک به عثمان فرستاد. 
    حبیب قبل از جنگ صفين از طرف معاويه نزد حضرت علي رفت و سعي داشت از آن حضرت اقراري مبني بر مظلوميت عثمان بگيرد تا مردم را عليه آن حضرت بشوراند.  او در صفين، فرمانده جناح چپ لشکر معاويه بود.  همراهي او با معاويه سبب شد تا امام حسن به شدت او را مذمت کند. 
    حضرت علي نيز پس از به نيزه زدن قرآن توسط شاميان، لشکريان خود را به قتال با دشمن فراخواند و معاويه، عمروبن عاص، حبيب‌‌بن مَسْلَمه و ضحاک‌بن قيس را شرورترين افراد معرفي کرد که قرآن را تلاوت مي‌نمایند، ولي به آن عمل نمي‌کنند. 
    گفته شده است: حضرت علي در قنوت نماز صبح و مغرب، افرادي همچون حبيب‌‌بن مَسْلَمه را لعن مي‌کرد و آنان نيز آن حضرت را لعن مي‌کردند.  او يکي از شاهدان ماجراي حکميت نيز بود  و در سال‌هاي پاياني عمرش به نمايندگي از معاويه براي برقراري صلح با امپراتور روم ديدار کرد. 
    ضحاک‌‌بن قيس نيز در صفين در کنار معاويه حضور داشت و بنابر گزارش‌هاي رسیده، فرماندهي کل سپاه  و يا فرماندهي کل پياده‌نظام  و يا فرماندهي مرکز و قلب سپاه شام  را برعهده داشت. ضحاک رئيس نگهبانان نظامي معاويه و کاملاً مورد اعتماد او بود. 
    امام علي پيش از جنگ صفين، زجربن قيس را براي قطع مسير رساندن خواروبار به لشکر شام فرستاد. وقتي معاويه متوجه اين ترفند شد، ضحاک‌‌بن قيس را براي مقابله با زجر فرستاد، ولي شکست سختي بر ضحاک وارد شد.  او نيز از کساني است که قبل از جنگ صفين از طرف معاويه به نزد حضرت علي رفت و سعي داشت از آن حضرت اقراري مبني بر مظلوميت عثمان بگيرد  و مورد ذم و لعن امام قرار گرفت. 
    ضحاک‌ يکي از فرماندهان غارات در زمان معاويه نيز بود  که به همراه 000/3 نيرو براي کشتن اهالي عراق و محبان حضرت علي و غارت اموالشان به سوي عراق فرستاده شد. ضحاك از شام خارج شد و در مسير راه مخالفان معاويه را از بين مي‌‌‌‌برد و اموال آنان را غارت مي‌‌‌‌کرد. هنگامي كه به ثعلبيه رسيد، به کاروان حاجيان حمله کرد و اموال آنان را غارت نمود. پس از آن در بين راه، عمرو‌بن عميس برادرزاده عبدالله‌‌بن مسعود و عده‌‌‌‌اي از همراهان او را كه عازم حج بودند، به قتل رساند. 
    حضرت علي هنگامي که از مأموريت ضحاک‌‌بن قيس مطلع شدند، حجر‌بن عدي را با 000/4 نيرو براي مقابله با سپاه ضحاک‌بن قيس فرستادند. در درگيري ميان دو سپاه 19 تن از نيروهاي ضحاک کشته شدند و 2 تن از نيروهاي حجر‌بن عدي نيز به شهادت رسيدند. ضحاک که شکست خورده بود، از تاريکي شب استفاده کرد و به سوي شام گريخت. 
    2-5. امارت شهرها
    همان‌گونه که اشاره شد، امام علي هرگز امارت شهرها را به بنومُحارِب و بنوحارث نسپردند. اما در مقابل، افرادي از اين دو بطن را مي‌توان در ميان فرمانداران و واليان مناطق و سرزمين‌هاي تحت سلطه معاويه ديد. از بنومُحارِب، ضحاک‌‌بن قيس از جمله افرادي است که در بُعد سياسي همواره در جبهه معاويه بود. او قبل از آغاز جنگ صفين، توسط معاويه بر مناطقي از جزيره، شامل حران، رقه، رُها و قرقيسا حکومت يافت، ولي با ورود قدرتمندانه مالک اشتر، متحمل شکست سنگيني شد. 
    نتيجه‌‌گيري
    بنوحارث و بنومُحارِب دو بطن اصلي آل فِهْر هستند که در اطراف مکه زندگي مي‌کردند. با وجود برخورداري آنها از جمعيت زياد، شرايط زندگي بيابان‌نشيني و دوري از فرهنگ و تمدن شهري، از مهم‌ترين عوامل عدم توسعه اقتصادي، علمي و فرهنگي اين دو بطن، و در مقابل، شکل‌گيري روحيه و توان جنگاوري در آنان بود.
    اين توان نظامي و جمعيت فراوان در کنار پيوندهاي نسبي متعدد ميان اين دو بطن و قبايل تيم و عدي ـ که دو خليفه نخست به ترتيب متعلق به اين دو هستند ـ روابط دوستانه ميان برخي از آنان مانند ابوعبيده جراح با شخص ابوبکر و عمر و فقدان روابط مستحکم ميان آنان با بنو‌هاشم ـ به‌ويژه پيامبر اکرم و امام علي ـ اين دو بطن را به دو گزينه مناسب براي نقش‌آفريني در فرايند شکل‌دهي و تثبيت جانشيني سه خليفه نخستين توسط جريان حاکم پس از رحلت رسول خدا تبديل کرد.
    وضعيت اقتصادي، علمي و فرهنگي اين دو بطن به‌گونه‌اي نبود که در ابعاد اقتصادي و فرهنگيِ مسئله جانشيني ايفاي نقش کنند، جز آنکه مي‌توان از تأثير حضور آنان در پيشبرد فتوحات ـ به‌ويژه در دوره ابوبکر و عمر ـ سخن گفت که نقش مهمي در دستيابي به منابع مالي فراوان حاصل از غنيمت‌ها، جزيه و خراج داشته است. بنابراين، بنوحارث و بنومُحارِب عمدتاً سربازان و فرماندهان نظامي قدرتمندي بودند که غيرمستقيم در بعد اقتصادي در حاکميت خلفاي نخستين ايفاي نقش مي‌کردند. بنا به سنت آن دوران، اين نيروهاي نظامي ممکن بود به ولايت سرزمين‌هاي فتح‌شده گماشته شوند و نقش‌هاي سياسي را نيز عهده‌دار گردند.
    نقش‌آفريني سياسي و نظامي افرادي از اين دو بطن از نخستين مراحل شکل‌گيري خلافت نخستين در ماجراي «صحيفه ملعونه» و سپس سقيفه گزارش شده است. ابوعبيده در کنار ابوبکر و عمر از ارکان سه‌گانه سقيفه بود و پس از آن، با همراهي افراد ديگري از قبيله‌اش در بيعت گرفتن اجباري براي ابوبکر دخيل بود. او با لايق‌تر نشان‌ دادن ابوبکر براي حکومت و شهادت به احاديث دروغيني درباره مسئله جانشيني، تلاش فراواني در مشروعيت ‌بخشيدن به خلافت ابوبکر و کنار گذاشته ‌شدن امام علي انجام داد.
    در جنگ‌هاي ردّه و فتوحات دوره ابوبکر نيز اين دو بطن حضور داشتند و برخي همچون ابوعبيده و عِياض‌‌بن غَنْم به امارت شهرها دست ‌يافتند. در مجموع، از ميان 23 کارگزار اصلي ابوبکر، سه تن (12.5 %) از اين دو بطن هستند.
    شمار افراد اين دو بطن به هشت تن (18.6 %) از 37 کارگزار دوره حکومت عمر در سمت‌هاي سياسي و نظامي فزوني يافت. پيشينه موفقيت‌آميز حضور آنان در دوره ابوبکر و شکل‌گيري ديدگاه مثبت نسبت به آنان نزد عمر، گسترش چشمگير فتوحات و در نتيجه، نياز بيشتر به نيروي انساني کارامد براي اداره جنگ‌ها و فرمانداري سرزمين‌هاي گشوده ‌شده را مي‌توان از علل اين امر دانست.
    افرادي همچون حبيب‌‌بن مسلمه، ابوعبيده، ضحاک‌‌بن قيس و عِياض‌‌بن غَنْم سمت‌هاي مهم نظامي و سياسي اين دوره را به عهده گرفتند. بايد توجه داشت معمولاً تنها اسامي افراد مهم و فرمانداران و فرماندهان در گزارش‌هاي تاريخي ثبت شده است و مناسبات قبيلگي آن دوران اقتضا مي‌کند که وقتي يک تن از اين دو بطن به چنين مناصبي دست يافته است، افراد ديگري از خويشان و هم‌بطني‌هاي خود را در رده‌هاي پايين‌تر به‌کار گرفته باشد.
    در دوره عثمان، سياست اموي‌گرايي سبب شد نقش بنوحارث و بنومُحارِب در حکومت وي کمرنگ شود و تنها دو تن (5.4 %) از 35 کارگزار اين دوره از بنوحارث و بنومُحارِب انتخاب شوند. با اين حال، روشن است که ـ دست‌کم ـ افرادي از آنان همچنان از جريان حاکم پشتيباني مي‌کردند و هيچ‌گاه در زمره مخالفان و معترضان عثمان قرار نگرفتند، بلکه تا زمان قتل وي مصرانه به دفاع از او پرداختند.
    با آغاز حکومت امام علي قدرت سياسي و نظامي بنوحارث و بنومُحارِب در دشمني با امام و حمايت از معاويه جهت‌دهي شد. تأثير نظامي افرادي همچون حبيب‌‌بن مسلمه، ضحاک‌‌بن قيس و عقبة‌بن نافع در جنگ‌ صفين و غارات معاويه عليه امام کاملاً مشهود است.
    بنابراين، در مجموع بايد بنوحارث و بنومُحارِب را از گروه‌هاي تأثيرگذار در ابعاد نظامي و سياسي شکل‌گيري و تثبيت حکومت سه خليفه نخست و تضعيف اجتماعي، سياسي و نظامي جانشيني امام علي از همان دوره پيامبر تا پايان حکومت امام دانست. در جدول ذیل مي‌توان نگاهي اجمالي به حضور آنان در حکومت‌هاي اسلامي سال‌هاي 11-40 هجري انداخت.
    جدول 2: ميزان حضور بنوحارث و بنومُحارِب در ميان کارگزاران دوره‌هاي نخستين خلافت اسلامي 
    اسامي فرماندهان نظامي    اسامي فرمانداران شهرها    تعداد کارگزاران بنوحارث و بنومُحارِب    تعداد کل کارگزاران    دوره
    بنومُحارِب    بنوحارث    بنومُحارِب    بنوحارث            
    ضحاک‌بن قيس    ابوعبيده جراح        1. ابوعبيده (خزانه‌دار و امارت حِمْص و شامات)
    2. عِياض‌بن غَنْم (دومة‌الجندل)    3 تن
    (12.5%)    24    ابوبکر‌بن ابي‌قحافه
    (11-13)
    1. حبيب‌‌بن مسلمه
    2. ضحاک‌‌بن قيس    عِياض‌‌بن غَنْم    1. حبيب‌‌بن مَسْلَمه (آذربايجان / جزيره / حمص/ ارمينيه)
    2. سويدبن کلثوم (حمص)
    3. محمد‌بن سويد‌بن کلثوم (حمص)
    4. ضرار‌بن الخطاب (ماسبذان)    1. ابوعبيده (شامات/ حمص)
    2. عِياض‌‌بن غَنْم (کاتب عمر / عامل شام)
    3. عقبة‌‌بن نافع (افريقيه از طرف عمروبن عاص)    8 تن
    (18.6%)    43    عمر‌بن خطاب
    (13-23)
    حبيب‌‌بن مسلمه    عبدالله‌بن نافع‌‌بن عبدالقيس    1. حبيب‌‌بن مَسْلَمه (آذربايجان)
    2. عبدالله‌‌بن نافع‌‌بن عبدالقيس (افريقيه)        2 تن
    (5.4 %)    37    عثمان
    (23-35)
                        38    امام علي (35-40)
    1. حبيب‌‌بن مَسْلَمه
    2. ضحاک‌‌بن قيس    عقبة‌‌بن نافع    1. ضحاک‌بن قيس (کوفه / دمشق)
        1. عقبة‌‌بن نافع (مغرب)    3 تن
    (7.6 %)    39    معاويه
    (35-40)
     

    References: 
    • ابن ابى‏الحديد، عبدالحميد‌‌بن هبة‏الله‏، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ط. الثانیه، بيروت، دار احياء الكتب العربيه، 1385ق.
    • ابن ابي‌شيبه، عبدالله‌‌بن محمد، المصنف في الأحاديث و الآثار، تحقیق سعيد اللحام، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
    • ابن‌اثير، علي‌‌بن ابي‏الكرم، اسدالغابة في معرفة الصحابة، بیروت، دارالکتاب العربي، بي‌تا.
    • ‌ابن‌اعثم كوفي، احمد‌‌بن، الفتوح، بيروت، دارالکتب العلميه، 1406ق.
    • ابن‌جوزي، عبدالرحمن‌‌بن علي، المنتظم، تحقيق سهيل زکار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
    • ابن‌حبان، ابوحاتم محمدبن حبان، الثقات، حيدرآباد الدكن ـ الهند، مؤسسة الكتب الثقافيه، 1393ق.
    • ابن‌حجر عسقلاني، احمد‌‌بن علي، الإصابة في تمييز الصحابه، تحقيق احمد عبدالموجود و علي‌محمد معوض، ط. الرابع، بيروت، دارالکتب العلميه، 2010م.
    • ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن محمد، تاريخ ابن‌خلدون، ط. الرابع، بیروت، دار احياء التراث العربي، بي‌تا.
    • ابن‌سعد، محمدبن، الطبقات الكبري،‏ بيروت، دار صادر، بي‌تا.
    • ابن‌شهرآشوب، محمد‌بن علي، مناقب آل أبي‌طالب، قم، علامه، بي‌تا.
    • ابن‌صباغ مالکی، علي‌‌بن محمد، الفصول المهمة في معرفة الأئمه، تحقيق سامي الغريري، قم، دارالحديث، 1422ق.
    • ابن‌عبدالبر، يوسف‌‌بن عبدالله، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، تحقيق و تعليق علي‌محمد معوض و شيخ عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق.
    • ابن‌عساکر، علي‌‌بن حسن، تاريخ دمشق الکبير، تحقيق علي عاشور الجنوبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1421ق.
    • ابن‌کثير، اسماعيل‌‌بن عمر، البداية و النهايه، تحقيق احمد ابوملحم و ديگران، ط. الخامسه، بيروت، دارالکتب العلميه، 1409ق.
    • ابوعبید، قاسم‌بن سلام، النسب، تحقیق درع، مریم محمد خیر، بیروت، دارالفکر، بي‌تا.
    • امين عاملي، سيدمحسن، اعيان الشيعه، تحقیق حسن الامين، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بي‌تا.
    • بغدادي، محمد‌بن حبيب، المحبر، بی‌جا، مطبعة الدائرة، 1361ق.
    • بلاذري، احمد‌‌بن يحيى، انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دارالفكر، 1417ق.
    • ـــــ ، فتوح البلدان، تحقیق صلاح‌الدين المنجد، قاهره، مکتبة النهضة المصريه، 1956.
    • پيرمراديان، مصطفي و مهدي عزتي، «ساکنان مکه (تأملي بر چگونگي ساکنان مکه و ميزان جمعيت قريش در آستانه ظهور اسلام)»، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، 1393، سال پنجم، ش 14، ص 111-136.
    • ثقفي، ابراهيم‌‌بن محمد، الغارات، تحقیق سيدجلال‌الدين حسيني ارموي، بي‌جا، بي‌تا.
    • حاكم نيشابوري، ‏محمد‌بن عبدالله، المستدرك علي الصحيحين، تحقيق مصطفي عبدالقادر عطا، ط. الثانیه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1422ق.
    • حموي، ياقوت‌بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار احياء التراث العربي، 1399ق.
    • خليفة‌‌بن خياط، تاريخ خليفة‌‌بن خياط، تحقیق مصطفي نجيب فواز، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
    • دينوري، احمد‌بن داود، الأخبار الطوال، تحقيق عصام محمد الحاج علي، ط. الثانیه، بيروت، دارالکتب العلميه، 2012.
    • ذهبي، محمدبن احمد، العبر في خبر من غبر، تحقیق ابوهاجر محمد السعيد‌بن بسيوني زغلول، بیروت، دارالکتب العلميه، بي‌تا.
    • ـــــ ، سير أعلام النبلاء، تحقیق شعيب الأرنؤوط، ط. الحادیة عشر، بيروت، مؤسسة الرساله، 1417ق.
    • زرکلي، خيرالدين، الأعلام، ط. الخامسه، بیروت، دارالعلم للملايين، 1980.
    • سليم‌‌بن قيس الهلالي، کتاب سليم‌‌بن قيس، تحقيق محمدباقر انصاري، چ پنجم، قم، دليل ما، 1428ق.
    • سمعاني شافعي، عبدالکريم‌‌بن محمد، الأنساب، تعليق عبدالله عمر البارودي، بیروت، دارالجنان للطباعة و النشر و التوزيع، 1408ق.
    • سيوطي، جلال‌الدين، تاريخ الخلفاء، تحقيق لجنة من الأدباء، عباس احمد الباز، مكة المكرمه، دارالتعاون، بي‌تا.
    • صدوق، محمد‌بن علي، الخصال، تحقيق علي‌اکبر غفاري، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1403ق.
    • طبراني، سليمان‌‌بن احمد، المعجم الکبير، تحقیق حمدي عبدالمجيد، ط. الثانیه، بیروت، دار احياء التراث العربي، بي‌تا.
    • طبرسي، احمد‌بن علي، الاحتجاج، تعليقات سيدمحمدباقر خرسان، نجف، النعمان، 1386ق.
    • طبري، محمد‌‌بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك (تاريخ طبري)، ط. الثانیه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408ق.
    • عزیزی، نبی‌الله و محمدرضا جباری، «معیارشناسی نظام کارگزاری خلفای سه‌گانه»، تاریخ اسلام در آیینه پژوهش، 1398، سال شانزدهم، ش 1، ص 83-88.
    • قرشي مصري، ابوالقاسم عبدالرحمن‌‌بن عبدالله عبدالحكم، فتوح مصر و أخبارها، تحقيق محمد الحجيري، بیروت، دارالفکر، 1416ق.
    • قرطبي، محمد‌بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تحقيق احمد عبدالعليم البردوني، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
    • قمي، علي‌‌بن ابراهيم، تفسير القمي، تحقيق، تصحيح، تعليق و تقديم سيدطيب موسوي جزائري، چ سوم، قم، مؤسسة دارالكتاب للطباعة والنشر، 1404ق.
    • کردي، رضا، «بررسي مقايسه‌اي نقش دو تيره بني فِهْر در تحولات صدر اسلام (با تکيه بر عملکرد صحابيان آنها)»، تاريخ و تمدن اسلامي، 1393، ش 19، ص 3ـ30.
    • کليني، محمد‌بن يعقوب، الکافي، تحقیق علي‌اکبر غفاري، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1363ق.
    • كحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، ط. الثانیه، بیروت، دارالعلم للملايين، 1388ق.
    • كوراني، علي، صراع قريش مع النبي، قم، دارالمهدي، ۱۴۲۷ق.
    • مونس، حسين، تاريخ قريش، ترجمة عليرضا شيخي، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1395.
    • نوبختي، حسن‌بن موسى، فرق الشيعه، بيروت، دارالأضواء، 1404ق.
    • وات، مونتگمري، محمد في مکه، ترجمة عبدالرحمن الشيخ حسين عيسي، مصر، الهیئة المصريه العامه للکتاب، 2002.
    • واقدي، محمد‌بن عمر، المغازي، تحقیق مارسدن جونس، چ سوم، بیروت، دانش اسلامي، 1405ق.
    • هيثمي، علي‌بن ابي‏بكر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408ق.
    • يعقوبى، احمد‌بن ابي‏يعقوب، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دارصادر، بي‌‍‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضائی کلیری، ابراهیم، سلطانی، سیدمحمد.(1401) نقش‌ بنوحارث و بنومُحارِب در شکل‌‌گیری و تثبیت جانشینی خلفای نخستین. ، 19(2)، 53-72

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ابراهیم رضائی کلیری؛ سیدمحمد سلطانی."نقش‌ بنوحارث و بنومُحارِب در شکل‌‌گیری و تثبیت جانشینی خلفای نخستین". ، 19، 2، 1401، 53-72

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضائی کلیری، ابراهیم، سلطانی، سیدمحمد.(1401) 'نقش‌ بنوحارث و بنومُحارِب در شکل‌‌گیری و تثبیت جانشینی خلفای نخستین'، ، 19(2), pp. 53-72

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضائی کلیری، ابراهیم، سلطانی، سیدمحمد. نقش‌ بنوحارث و بنومُحارِب در شکل‌‌گیری و تثبیت جانشینی خلفای نخستین. ، 19, 1401؛ 19(2): 53-72