، سال نوزدهم، شماره دوم، پیاپی 53، پاییز و زمستان 1401، صفحات 93-111

    رویارویی امیر مؤمنان(ع) با مدیران ناکارآمد

    نویسندگان:
    محسن منطقی / دانشیار گروه مدیریت مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / manteghi@qabas.net
    چکیده: 
    دوران حکومت امیرمؤمنان(ع) نماد تجسم اداره جامعه به وسیله صالح ترین انسان است. اما با مرور تاریخ این دوران، درمی یابیم که شیوه مدیریتی برخی از کارگزاران، مرضی آن حضرت نبود و زمینه ناکارآمدی حکومت اسلامی را فراهم کرد. شناسایی جلوه های ناکارآمدی و شیوه پیشگیری از ناکارآمدی مدیران، براساس نهج البلاغه و اسناد تاریخی، هدف اصلی این مقاله است که با روش «فقه الحدیث» انجام شده است. در این مطالعه جلوه های ناکارآمدی شناسایی شده عبارتند از: انحراف از دین، استفاده ناروا از بیت المال، خیانت به بیت المال، خوشگذرانی و دنیاطلبی، اختلاف دیدگاه سیاسی، کوتاهی از انجام وظیفه، خیانت و پیوستن به دشمن، و بدرفتاری با مردم. همچنین براساس منابع روایی مشاهده شده، حضرت از چهار شیوه برای مقابله با ناکارآمدی مدیران استفاده می کردند که عبارتند از: الف) ارائه‌ی برنامه‌ی کاری برای مدیران؛ ب) نصیحت مکرر به مدیران؛ ج) سفارش به ساده زیستی مدیران؛ د) تأکید بر اخلاق مدیریتی. این مطالعه می تواند شیوه‌ی مناسبی برای نظارت و هدایت مدیران جامعه‌ی اسلامی باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Anlaysis of the Governors' Ineffectiveness in Amir al-Mu'minin's (PBUH) Government
    Abstract: 
    The reign of Amir al-Mu'minin (PBUH) is a symbol of the embodiment of the administration of the society by the most righteous man. Reviewing the history of this era, we find out that the management style of some officials was not to the satisfaction of his holiness and provided the basis for the ineffectiveness of the Islamic government. Using the fiqh al-hadithi analysis method, identifying the effects of inefficiency and the way to prevent managers' inefficiency, based on Nahj al-Balagha and historical documents, is the main goal of this paper. The manifestations of inefficiency identified in this paper include: Deviation from religion, unauthorized use of Bait-al-Mal (Treasury House), betrayal of the Bait-al-Mal, enjoyment and worldliness, differences in political views, dereliction of duty, betrayal and joining the enemy and misbehaving with people. Also, based on the observed narrative sources, to deal with the inefficiency of his managers, His Holiness used four methods, which are: I) Presenting a work plan for governors II) Frequent advice to governors III) Asking governors to live in a simple way IV) An emphasis on managerial ethics. This study can be a suitable method for monitoring and guiding governors of Islamic society.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    هنگامي‌که بخواهيم از دوران طلايي حکومت اسلامي ياد کنيم به دوران کوتاه حکومت اميرمؤمنان اشاره مي‌نماییم. خاطرات مردم آن روزگار از اين دوران و دستورات حضرت براي اداره جامعه، سرمشق براي مديراني است که خواهان بازآفريني حکومت حضرت در زمان خود هستند. اما با بررسي‌هاي تاريخي مشاهده مي‌شود که برخي از مديران حکومت با رفتار خود، موجب رنجش حضرت شدند و برخي به سبب خطا از کار برکنار گردیدند. مطالعه و تحليل اين موضوع مي‌تواند بستر مناسبي براي شناسايي مديران کارآمد در جامعه اسلامي فراهم کند.
    مباني نظري پژوهش
    اميرمؤمنان علي بعد از ماجراي سقيفه که با توطئه همراه بود، مورد حمايت بخشي از سران مدينه و مردم قرار نگرفتند. در نتيجه، از عرصه حکومت جامعه برکنار ماندند. حضرت طی مدت 25 سال خانه‌نشيني اجباري، نظاره‌گر حکومت بودند و گاهي نيز با نصايح خود مي‌کوشیدند زمامداران را به مسير حق هدايت کنند.
    اما شهر مدينه در روز جمعه 25 ذي‌حجه سال 35 قمرى، در آستانه يک تحول عظيم در تاريخ بشر قرار گرفت: تمام مهاجران و انصار و مبارزان و انقلابيان مصرى و عراقى بر در خانه اميرمؤمنان اجتماع کردند و با آن حضرت بيعت نمودند.  هجوم مردم حاکي از درد و رنجي بود که ساليان متمادي از ظلم حاکمان بر جامعه اسلامي رفته بود. جمع کثيري از حاکمان بلاد اسلامي غرق در فساد مالي و ظلم و بي‌عدالتي شده بودند. مناصب مديريتي بدون توجه به شاخص‌هاي شايستگي، بين افراد توزيع شده بود. ‌اين موضوع ناهنجاري‌هاي اجتماعي فراواني را به وجود آورده بود و مردم براي احقاق حق خود و برگرداندن نظام حکومتي به مسير درست، از مناطق گوناگون به مدينه آمده بودند. روح جمعي احقاق حق و به‌کارگيري مديران صالح را از اميرمؤمنان طلب می‌کرد. آن حضرت در چنين شرايطي حکومت را از روي ناچاري پذيرفتند. 
    اما سؤال بنيادي اينجاست که با وجود دقت‌نظر اميرمؤمنان در انتخاب کارگزاران و اراده مردم براي اصلاح امور و به‌کارگيري مديران صالح، چرا برخي از مديران منتخب حضرت مرتکب خطا شدند و يا به فساد آلوده گردیدند؟
    اين موضوعي است که با نگاه مديريتي مي‌تواند آثار ارزشمندي در پی داشته باشد، به‌ويژه هنگامي‌که با متن‌خواني نهج‌البلاغه و بررسي‌هاي تاريخي صورت گيرد. تبيين اين موضوع نيازمند شناسايي مفهوم «ناکارآمدي مديران» است؛ چنان‌که جلوه‌هاي ناکارآمدي و عوامل بسترساز آن بايد مطالعه گردد. در نهايت نيز شيوه‌هاي مقابله با ناکارآمدي مديران نالايق از منظر حضرت مطالعه خواهد شد.
    «مديران و کارگزاران» در آن دوران به کساني اطلاق مي‌شد که استاندار، فرماندار، گردآورنده صدقات (ماليات)، بازرس، قاضی، کاتب، و دربان و یا سمت‌هایی مانند آنان دارا بودند. تعداد اين افراد با توجه به گستردگي کشور اسلامي آن روز، زياد است؛ اما در اسناد تاريخي، نام برخي از آنها آمده که بعضي از مورخان توانسته‌اند با پژوهش گسترده به نام بيش از 150 تن از واليان، فرماندهان، دبيران، مأموران مالياتي و مانند آنان دست پيدا کنند. عمده‌ اين افراد کساني بودند که در آن زمان با اقدامات مثبت یا منفي، نام خود را در تاريخ ثبت کرده‌اند. 
    چون کارگزاران عامل مهم حکومت به شمار مي‌روند، اقدامات آنها مي‌تواند نقش مهمي در موفقيت يا عدم موفقيت حکومت داشته باشد. درواقع کارگزاران نمادي از مديريت جامعه به شمار مي‌روند. دقت در ويژگي‌ها و انتخاب آنها مهم است. انتخاب کارگزاران در دوران حکومت اميرمؤمنان به شيوه‌هاي گوناگوني صورت مي‌گرفت. برخي از افراد براساس شناخت اميرمؤمنان براي مناصب انتخاب مي‌گردیدند. برخي از مديران و حاکمان براساس پيشنهادات خيرخواهانه اصحاب و ياران حضرت به مسئوليت برگزيده شدند.  برخي ديگر به خاطر داشتن ويژگي‌هاي مثبت در سمت‌هاي خود ابقا گردیدند، هرچند تعدادشان بسيار اندک بود. 
    مطالعه سرنوشت کارگزاران در دوران حکومت حضرت مي‌تواند درس‌آموز باشد. از نظر سرنوشت، مي‌توان کارگزاران را در چند دسته طبقه‌بندي کرد:
    1. کارگزاراني که تا آخر حکومتِ حضرت، در مناصب خود باقي ماندند و به حضرت وفادار بودند؛ مانند تمام‌‌بن عباس و قثم‌‌بن عباس.
    2. کارگزاراني که در دوران حكومت حضرت از دنيا رفتند؛ مانند سهل‌‌بن حنيف که به علت کهولت سن از دنيا رفت. برخي ديگر نيز به شهادت رسيدند؛ همانند محمد‌بن ابي‌بکر.
    3. کارگزاراني که بعد از مدتي از انتصاب به علل گوناگون از حکومت خلع شدند. اينان به چهار دسته تقسيم مي‌شوند:
    الف) بخشي از کارگزاران به صلاحديد حضرت از منصب خود برکنار شدند؛ مانند کميل‌‌بن زياد، ولي همچنان به حضرت وفادار ماندند.
    ب) برخي ديگر در دوران مسئوليت خود دست به خيانت زدند و يا در اداره امور ناتوان بودند؛ همانند اشعث‌‌‌بن قيس و عقبة‌بن عمرو که حضرت آنها را عزل کردند، ولي در زير سايه حکومت حضرت، با دلخوري روزگار مي‌گذراندند.
    ج. کارگزاراني که به سبب خيانت عزل شدند و آنها علاوه بر خيانت، به دشمن حضرت يعني معاويه پيوستند؛ مانند نعمان‌‌بن عجلان و يزيد‌بن حجيه تيمي.
    د. کارگزاراني که از سمت خود عزل شدند، اما در عين برکناري تا زمان حيات حضرت، به دشمن نپيوستند؛ مانند زياد‌بن ابي  که بعد از شهادت حضرت، به معاويه پيوستند و از دشمنان سرسخت اهل‌بيت شد. 
    4. کارگزاراني که از دوران گذشته بر مناصب باقي مانده بودند. برخي از اين افراد با صلاحديد حضرت بر مسئوليت خود ابقا شدند؛ مانند حذيفة‌‌بن يمان کارگزار مدائن که از سوي عثمان منصوب شده بود. برخي ديگر از اين افراد به فرمان حضرت از سمت خود عزل گرديدند. در بين عزل‌شده‌ها معاويه از کساني بود که به حکم حضرت تمکين نکرد و با حضرت جنگيد.
    پيشينه پژوهش حاضر به شکل عام و گسترده مي‌تواند همه کتب و مقالات تاريخي را که به بررسي وقايع دوران حکومت اميرمؤمنان پرداخته‌اند، دربر گیرد؛ اما در اينجا به اختصار، چند کتاب و مقاله که رابطه‌اي وثيقي با موضوع مقاله دارند، ذکر مي‌شوند:
    1. کتاب سيماي کارگزاران حکومت اميرمؤمنان، اثر علي ذاکري (1375)؛ اين کتاب در سه جلد تدوين شده و به زندگي استانداران، فرمانداران، و مأموران مالياتي در زمان اميرمؤمنان پرداخته است.
    2. کتاب ريزش خواص در حکومت اميرمؤمنان، نگاشته جواد سليماني (1395)؛ اين کتاب در پی بررسي عوامل لغزش 66 تن از خواص در حکومت علوي است. در اين کتاب با استناد به منابع دست‌ اول، مي‌توان زندگينامه جمعي از کارگزاران حکومت علوي را مطالعه کرد.
    3. مقاله «شاخصه‌هاي کارگزاران نظام اسلامي براساس قرآن و روايات»، نوشته مهدي حسن‌زاده (1400)؛ اين مقاله با هدف شناسايي شاخص‌هاي کارگزاران نظام اسلامي تدوين شده و نويسنده کوشیده است الگويي براي ويژگي‌هاي مديران جامعه اسلامي شناسايي و ارائه نمايد.
    4. مقاله «کارگزاران و موقعيت جغرافيايى حکومت على»، نوشته سيدغلامحسين حسيني (1379)؛ نويسنده با بررسي دقيق اسناد تاريخي کوشیده است خصوصيات کارگزاران و محل خدمت آنها را نشان دهد و فضاي شکل‌گيري دوران حکومت اميرمؤمنان را به تصوير کشد.
    5. مقاله «چرايي لغزش مالي کارگزاران اميرالمؤمنين و چگونگي مواجهه امام با آن»، نوشته حسين قاضي‌خاني (1400)؛ نويسنده با واکاوي گفتارها و مکاتبات حضرت علی، انواع لغزش‌های مالي و چرايي شکل‌گيري آنها را بيان کرده، سپس با تحليلي به مواجهه آن حضرت با خاطيان پرداخته است.
    6. مقاله «امام علي، کارگزاران حکومت و راهکارهاي اصلاحات»، نوشته جهانبخش ثواقب (1380)؛ نويسنده شاخص‌ها و شيوه انتخاب کارگزاران را ذکر کرده و با ذکر دستورالعمل‌هاي مديريتي از جانب حضرت، شيوه نظارت بر کارگزاران را نيز بيان کرده است.
    روش‌شناسي
    پژوهش حاضر از نظر هدف، بنيادي به شمار می‌رود و در حوزه مطالعات مديريت اسلامي صورت گرفته است. چون اين پژوهش متن‌محور بوده و براساس سخنان اميرمؤمنان در کتاب شريف نهج‌البلاغه صورت گرفته، از روش «فهم حديث» استفاده کرده است. البته در تبيين حوادث از اسناد تاريخي استفاده‌هاي فراواني شده است.
    «فهم حديث» يا «فقه الحديث» ترکيبي از معناي لغوي «فقه» و معناي اصطلاحي «حديث» است. فقه در لغت به معناي «فهم عميق و دقيق» است و در اصطلاح فهم و درکي است که با تأمل و تفکر پديد مي‌آيد. «حديث» هم در لغت به معناي «سخن» آمده است.  منظور از «فقه الحديث» دانشي است که قواعد منطقي و عقلايي فهم متن را براي دستيابي به مراد و مقصود اصلي شارع بيان مي‌کند.  انديشمندان علم حديث شيوه‌هاي متعددي را براي روش «فهم حديث» بيان کرده‌اند.  در اينجا با توجه به ديدگاه‌هاي صاحب‌نظران، روش پژوهش «فهم حديث» در چهار گام انجام مي‌شود:
    1. فهم مفردات واژگان و ترکيب آنها: آشنايي با معناي لغوي واژگان استفاده شده در حديث و تسلط بر ادبيات عرب (صرف و نحو، معاني و بيان) لازمه دست يافتن به معناي درست واژگان است. از سوي ديگر قرار دادن تک‌تک واژگان در کنار يکديگر، مي‌تواند در مجموع معناي جديدي به مخاطب القا کند. اين موضوع در فهم روايات مدنظر قرار گرفته است.
    2. گردآوري قرينه‌ها و اسباب ورود حديث: براي فهم مقصود گوينده کلام، نيازمند فهم دقيق شرايط گفت‌وگو هستيم. هنگام شنيدن سخن يک عالم، با تأمل درباره قرينه‌ها و شرايط طرح گفت‌وگو، مي‌توانيم به معناي واقعي سخن دست يابيم. ازاين‌رو اين پژوهش نيازمند بررسي‌هاي تاريخي است. با مطالعه اسناد تاريخی و شروح نهج‌البلاغه مي‌توان فضاي گفتماني را بازسازي کرد و معناي دقيق‌تري از جملات به‌دست آورد.
    3. تشکيل خانواده حديث: توجه به احاديث مرتبط و شناسايي نقاط مشترک بين آنها، مي‌تواند به تشکيل خانوادة حديثي منجر شود. خانواده حديثي مي‌تواند يک يا چند موضوع محوري را براي مخاطب تبيين کند. ازآن‌روکه معصومان عالم و حکيم‌اند، مي‌توان به اين نتيجه دست يافت که کلمات آنان نشئت‌گرفته از يک مبناي راسخ و متقني است که شناسايي آن مي‌تواند راهگشا باشد. حتي گاهي لازم است کلمات پيامبر اکرم را در کنار کلمات اميرمؤمنان قرار دهیم تا مضمونی مشابه کشف کنيم.
    4. بهره‌گيري از دستاوردهاي بشري: دانش‌هاي بشري در فهم حديث بسيار مؤثرند؛ زيرا:
    اولاً، دانش‌هاي بشري، مانند دانش مديريت، فهم جديدي را از پديده‌هاي اجتماعي ايجاد کرده است که مي‌تواند در نوع نياز ما به روايات تحول ايجاد کند. اين دانش‌ها با طرح سؤالات جديد، بستر جديدي براي فهم روايات ايجاد کرده‌اند.
    ثانياً، به مرور زمان، عالمان و انديشمندان ديني، به‌ويژه در حوزه حديث، ابعاد جديدي از متون ديني کشف ‌کرده‌اند که زمينه‌ساز اتقان يافته‌هاي ديني بوده، و بخش‌هاي پنهان روايات را روشن‌ ساخته است؛ مثلاً توجه به ترجمه‌هاي جديد نهج‌البلاغه، در کنار توجه به متون قديمي مي‌تواند فهم دقيق‌تري از احاديث را فراهم سازد.
    جلوه‌هاي ناکارآمدي مديران نالايق
    اميرمؤمنان از ابتداي مسئوليت ظاهري خود، در عملکرد مديران و حاکمان تأمل داشتند. براساس مستندات تاريخي، ایشان در تعويض استانداران مناطق گوناگون، عجله به خرج ندادند و در ماه سوم از خلافتشان بعد از بررسي کامل جوانب امر و اتمام حجت، اقدام به تعويض‌ کردند. طبق نقل مورخان، اميرمؤمنان در ماه صفر سال 36 هجري، اولين گروه از استانداران خود را به مناطق اعزام نمودند. 
    با بررسي کتاب شريف نهج‌البلاغه نمونه‌های متعددي را به‌عنوان عوامل ناکارآمدي کارگزاران مي‌توان برشمرد. براساس مستندات حديثي و تاريخي این عوامل ذکر مي‌شود:
    1. انحراف از دین
    يکي از مهم‌ترين عوامل ناکارآمدي مديران جامعه اسلامي به فراموشي سپردن آموزه‌هاي ديني و انحراف از تعاليم الهي است. بارزترين مصداق اين موضوع را در معاويه مي‌توان مشاهده کرد. وی که از زمان عمر به ولايت شام منصوب شده بود، تلاش گسترده‌اي داشت که به نام دين، به استحکام حکومت خود بپردازد. وي با تحريف آموزه‌هاي ديني، از آنها براي افزايش قدرت خود بيشترين بهره را مي‌برد. اميرمؤمنان مي‌فرمايد: «پس از بيعت عمومي مردم، مسئله جنگ با معاويه را ارزيابي کردم؛ همه جهات آن را سنجيدم، تا آنکه مانع خواب من شد». 
    درواقع، بر سرکار بودن شخصي همانند معاويه براي حضرت قابل پذيرش نبود. ويژگي‌هاي شخصيتي و مديريتي معاويه در طراز مدير جامعه علوي نبود. ازاين‌رو حضرت هنگامي‌که نتوانستند او را در مسير صحيح قرار دهند چاره را در جنگ با وي ديدند. خوي انحراف در شخصيت معاويه نهادينه شده بود؛ چنان‌که تاريخ مي‌نويسد: هنگام شورش مردم عليه عثمان، هنگامي‌که مردم از اميرمؤمنان خواستند خليفه را نصيحت کند، حضرت ضمن بيان چند نکته فرمودند: «معاويه بي‌آنکه به تو بگويد، کارهايي را انجام مي‌دهد و آن را به تو نسبت مي‌دهد؛ اما تو نه مانع او مي‌شوي و نه بر او خشم مي‌گیری».  اين نشان از شخصيت متکبرانه معاويه داشت.
    حضرت در مکاتبات متعدد خود، به انحراف عقيدتي و کج‌انديشي معاويه اشاره مي‌نمايند: «اي معاويه! دنيا تو را با خوشي‌هاي خود فريفته، تو را به سوي خود خوانده، و تو به دعوت آن پاسخ داده‌اي؛ فرمانت داد و اطاعت كردي. به زودي تو را وارد ميدان خطرناكي مي‌كند كه هيچ سپر نگهدارنده‌اي نجاتت نمي‌دهد». 
    حضرت پيش از نبرد صفين، در نامه‌اي به او نوشتند: «معاويه! از خدا بترس، و با شيطاني که مهار تو را مي‌کشد مبارزه کن و به سوي آخرت که راه من و توست، بازگرد و از خدا بترس». 
    اما مکاتبات اميرمؤمنان با معاويه کارساز نبود و او در نهايت، تلاش داشت حکومت را در اختيار داشته باشد. بر اين ‌اساس حضرت براي او نوشتند: «معاويه! اينكه خواستي شام را به تو واگذارم، قطعاً من چيزي را كه ديروز از تو بازداشتم، امروز به تو نخواهم بخشيد». 
    2. استفاده ناروا از بيت‌المال
    جلوه‌ ديگر از ناکارآمدي برخي از مديران در جامعه اسلامي، استفاده ناروا از بيت‌المال است. برخي از کارگزاران حکومت اسلامي مي‌پندارند که اموال بيت‌المال همچون اموال شخصي است و آنها مي‌توانند در هر مسيري که تشخيص دادند، آن را هزينه کنند.
    يکي از کارگزاران امام اشعث‌بن قيس بود که از زمان عثمان به استانداری آذربايجان منصوب شده بود و از سوى اميرمؤمنان براى مدت اندکى ابقا گردید.  حضرت گزارش‌هايي را از نحوه مخارج بيت‌المال در آن ديار دريافت کردند. بدین‌روی، پس از جنگ جَمَل در شعبان سال 36 هجري در شهر كوفه نامه‌ای به او نگاشتند. حضرت در این نامه مرقوم فرمودند:
    به یقین، پُست فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نیست، بلكه امانتي در گردن توست. بايد از فرمانده و امام خود اطاعت كني. تو حق نداري نسبت به رعيت استبداد ورزي و بدون دستور به كار مهمي اقدام نمايي. در دست تو اموالي از ثروت‌هاي خداي بزرگ و عزيز است، و تو خزانه‌دار آني تا به من بسپاري. اميدوارم براي تو بدترين زمامدار نباشم. بدرود. 
    نصايح حضرت براي اشعث‌‌بن قيس کارساز نیفتاد و در نهايت، حضرت او را از حکومت خلع ‌کردند.  حضرت بعدها در يکي از سخنراني‌هاي خود، او را به خيانتکاري متهم ساختند و وی را «متکبر» و «منافق» ‌نامیدند. 
    3. خیانت به بيت‌المال
    يکي از جلوه‌هاي ناکارآمدي کارگزاران جامعه اسلامي دست‌اندازي به بيت‌المال در جهت منافع شخصي و قبيله‌اي است. اميرمؤمنان با دقت، کارگزاران خود را زير نظر داشتند و گاهی که آنان تخطي مي‌کردند، حضرت آنها را مواخذه می‌نمود.
    برای نمونه هنگامي‌ که حضرت از دست‌درازي يکي از فرمانداران خود  مطلع ‌شدند، به وي نوشتند:
    پس از ياد خدا و درود، از تو خبري رسيده است كه اگر چنان كرده باشي پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرماني و در امانت خود خيانت كرده‌اي! به من خبر رسيده كه كشت زمين‌ها را برداشته، و آنچه را كه مي‌توانستي گرفته، و آنچه در اختيار داشتي به خيانت خورده‌اي. پس هرچه زودتر حساب اموال را براي من بفرست و بدان كه حسابرسي خداوند از حسابرسي مردم سخت‌تر است. بدرود. 
    از متن نامه برمي‌آيد که موضوع خيانت هنوز براي حضرت قطعي نشده بوده، ولي در هر حال، حضرت با جديت هشدار داده‌اند.
    اميرمؤمنان، حتي در مصرف بيت‌المال افراد قابل اطمينان هم دقت مي‌کردند؛ چنان‌که در مکاتبه با عبدالله‌‌بن عباس  ـ یکی از کارگزاران خود ـ چنين نوشتند:
    پس از ياد خدا و درود، همانا من تو را در امانت خود شركت دادم و همراز خود گرفتم و هيچ‌يك از افراد خاندانم براي ياري و مددكاري و امانت‌داري، همچون تو مورد اعتمادم نبود. آن هنگام كه ديدي روزگار بر پسرعمويت سخت گرفته و دشمن به او هجوم آورده و امانت مسلمانان تباه گرديده و امت اختيار از دست داده و پراكنده شده‌اند، پيمان خود را با پسرعمويت دگرگون ساختي و همراه با ديگراني كه از او جدا شدند، فاصله گرفتي؟! تو هماهنگ با ديگران دست از ياري‌اش كشيدي و با ديگر خيانت‌كنندگان خيانت كردي؛ نه پسر عمويت را ياري كردي، و نه امانت‌ها را رساندي؟! 
    در جایی ديگر، اميرمؤمنان نامه‌اي به مَصقلة‌‌بن هبيرۀ شيباني، فرماندار اردشير خُرّه، که امروز به‌ «فيروزآباد شيراز» شناخته مي‌شود، در سال 38 هجري نوشتند. گزارشِ رسيده به حضرت گوياي خيانت به بيت‌المال است. ازاين‌رو حضرت با عتاب با او برخورد کردند و چنين ‌نوشتند:
    از تو به من گزارش داده‌اند، که اگر چنان کرده باشي خداي خود را به خشم آورده‌اي و امام خويش را نافرماني کرده‌اي! خبر رسيده که غنيمت مسلمانان را که نيزه‌ها و اسب‌هايشان گرد آورده و با ريخته شدن خون‌هايشان به‌دست آمده، به اعرابي که خويشاوندان تواند، بخشيده‌اي. به خدايي که دانه را شکافت! اگر اين گزارش درست باشد نزد من خوار شده‌ای و منزلتت سبک گرديده است. 
    اين نامه گوياي اين است که ـ در ظاهر ـ حضرت نسبت به خيانت کارگزار خود اطمينان ندارند و براساس گزارش رسيده، به وي هشدار مي‌دهند. آن‌گونه که از تاريخ برمي‌آيد، مصقله افکاری عثماني داشت و بلافاصله بعد از شهادت اميرمؤمنان به معاويه پيوست. 
    4. خوشگذراني و دنياطلبي
    اميرمؤمنان افراد شايسته‌اي را براي مناصب مديريتي برگزيدند؛ اما برخي از اين افراد با رسيدن به حکومت و در اختيار گرفتن منابع و امکانات وسيع مالي، نتوانستند نفس خود را کنترل کنند. آنان امکانات دولتي را در جهت خوشگذراني و عيش و نوش خود و اطرافيان خویش به‌کار گرفتند. در اين زمينه هرگاه گزارشي به حضرت مي‌رسيد، اميرمؤمنان با شدت با اين افراد خاطي برخورد مي‌کردند.
    برای نمونه مي‌توان از منذر‌بن جارود عبدي که يکي از ياران باوفاي حضرت بود، ياد کرد. وي در جنگ‌هاي متعدد همراه اميرمؤمنان بود. منذر انسان پاک و باصداقتي بود، چنان‌که نوشته‌اند: در‌ بحران جنگ صفين، هنگامي‌که موضوع «حکميت» مطرح شد و موجب دودستگي در بين ياران حضرت گردید، نام منذر‌بن جارود در‌ بين وفاداران به امام به چشم مي‌خورد. ابن‌جارود در‌ هنگامه‌اي که بسياري از ياران امام ساز جدايي مي‌زدند، به اميرمؤمنان عرض کرد: «ما سخن معاويه و عمروعاص را شنيديم و بر باطن و ظاهر ايشان واقف گشتيم. اکنون اگر دل تو چنان مي‌خواهد که با اين قوم جنگ کني هنوز لشکر ما قدرت ايستادگي دارد و ما نيز همگي مطيع و فرمانبردار توايم». 
    پس از جنگ صفين، اميرمؤمنان منذر‌بن جارود عبدي را به‌عنوان والي اصطخر فارس منصوب کردند. پس از مدتي به امام خبر رسيد که منذر با استفاده از امکانات حکومت، سرگرم خوشگذراني است. امام بلافاصله با نگارش نامه‌اي او را توبيخ کردند؛ حضرت براي وي چنين نوشتند:
    شايستگي پدرت مرا به تو مغرور ساخت. پس ناگاه تو را يافتم که از پيروي هواي خود نمي‌گذري. اين هوسراني مقام تو را پست مي‌کند. به من خبر رسيده است که تو بسيار مي‌شود که کار خود را رها مي‌کني و در‌ پي شکار و سگ‌بازي به هوسراني بيرون مي‌روي. سوگند مي‌خورم که اگر درست باشد تو را بر کارت کيفر دهم! پس هرگاه نامه‌ام را دیدی نزد من آي. بدرود. 
    براساس اسناد تاريخي، اميرمؤمنان بعد اثبات موضوع، وي را از سمت خود عزل کردند و از وي سي‌هزار درهم غرامت گرفتند. 
    پيش از اين بيان شد از جمله افرادي که حضرت وي را شايسته کارگزاري حکومت اسلامي نمي‌دانستند، معاويه بود. دنياطلبي و هوسراني معاويه از سوي حضرت به صورت مکتوب نکوهش گردیده است: «دنيا انسان را به خود سرگرم و از ديگر چيزها باز مي‌دارد. دنياپرستان چيزي از دنيا به‌دست نمي‌آورند، جز آنکه دري از حرص به رويشان می‌گشاید و آتش عشق آنان تندتر مي‌گردد». 
    5. اختلاف ديدگاه سياسي
    جلوه‌ ديگر از ناکارآمدي برخي از کارگزاران اميرمؤمنان مربوط به اختلاف ديدگاه سياسي با ديدگاه حضرت است. برای نمونه در تاريخ چنين آمده است: پيش از واقعه صفين، اميرمؤمنان خِريت‌‌بن راشد را به فرمانداری شهر اهواز منصوب کردند. وي در سر و سامان دادن امور آن منطقه بسيار موفق بود. هنگامي‌که جنگ صفين با موضوع «حکميت» پايان يافت و حضرت به کوفه بازگشتند، خريت‌‌بن راشد در اهواز، از حکم حکمين مطلع شد. در اين هنگام به کوفه آمد و پذيرش حکميت را از جانب حضرت ناپسند شمرد و در اين زمينه به مخالفت علني با حضرت پرداخت. اميرمؤمنان از او خواستند که در اين زمينه با هم گفت‌وگو کنند تا دلايل حضرت را بشنود. او مهلت خواست که فردا براي اين گفت‌وگو حاضر شود، اما شب هنگام به همراه ياران خود از کوفه گريخت و در اهواز با پول بيت‌المال لشکري فراهم کرد تا در برابر اميرمؤمنان بجنگد. حضرت نيز يکي از ياران خود به نام معقل‌‌بن قيس را به جنگ با او فرستادند. 
    نمونه ديگر مربوط به شخصی به نام عقبة‌‌بن عمرو است. وي که صحابي حضرت رسول اکرم بود، هنگام عزيمت اميرمؤمنان به جنگ صفين، به جانشينی حضرت و ولايت کوفي انتخاب شد. چند روز بعد از عزيمت حضرت به جنگ، عده‌اي نزد عقبة‌‌بن عمرو جمع شدند و اميرمؤمنان را تکذيب و جنگ را نکوهش کردند. عقبة‌‌بن عمرو نیز با آنان همراهي کرد و گفت: به خدا سوگند! من ظفر و آسايشي نمي‌بينم، گرچه هريک از طرفين بر ديگري پيروز شود. او ادامه ‌داد: دوست ندارم اين جنگ طرف پيروزي داشته باشد. مردم وي را تصديق کردند و او آرزو کرد صفين به صلح بينجامد. اميرمؤمنان پس از بازگشت از صفين و شنيدن اين خبر، در گفت‌وگوي عتاب‌آميزي، وي را از جانشيني خويش در کوفه عزل کردند. 
    6. کوتاهي از انجام وظيفه
    با مطالعه تاريخ مشاهده مي‌شود: برخي از کارگزاران اميرمؤمنان از افراد متدين و معتمد بوده‌، اما در انجام وظايف خود کوتاهي يا کم‌دقتي به خرج داده بودند. چنين افرادي نيز مورد عتاب حضرت قرار گرفتند و برخي از آنان از سمت خود عزل شدند.
    هنگامي‌که کميل‌‌بن زياد از طرف اميرمؤمنان به‌ فرمانداری شهر انبار منصوب شد، به گمان خود براى ضربه زدن به دشمن، با سپاهى که در اختيار داشت به سمت مرزهاى شام رفت و محل فرماندهى خود را که «هيت» و اطراف آن بود، خالى کرد. معاويه باخبر شد و گروهى از لشکر خود را به آنجا فرستاد و آنها اموال آن ديار را از بين بردند. اميرمؤمنان در اين نامه به کميل‌‌بن زياد عتاب کردند که چرا مرتکب اين کار خلاف شده و محلى را که بايد از آن پاسدارى کند رها کرده و محلى را که مربوط به او نيست بدون کسب اجازه از امام مورد حمله قرار داده است؟! حضرت در نامه‌ خود به کميل‌‌بن زياد نخعي، ضمن ملامت او، از انجام کارهاي بدون تدبير، به او گوشزد ‌کردند که با اين شيوه نادرست، امروز تو نه قدرتي داري که با دشمن نبرد کني و نه هيبتي داري که از تو بترسند. 
    زماني که عبيدالله‌بن ‌عباس از سوي اميرمؤمنان به فرمانداری يمن منصوب شد و سعيد‌بن نِمران هَمداني فرمانده نظامي بود، لشکر معاويه به فرماندهي بسر‌بن ارطاة به آنجا حمله کرد و اين دو نتوانستند در برابر دشمن مقاومت کنند و به کوفه گريختند  و حضرت آنان را ملامت نمودند.  حضرت در اين خطبه، مردم را به سبب سستي ايمان و بی‌توجهی به فرمان امير خود عتاب کردند.
    قدامة‌بن عجلان از فرمانداران منصوب از سوي اميرمؤمنان در منطقه «كَسكَر» بود.  از لحن نامه‌اى كه حضرت براي وي نگاشته‌اند، استفاده مي‌شود که وي در انجام وظايف خود کوتاهي کرد و يا در تصرف بيت‌المال دقت به خرج نداد. ازاين‌رو مورد انتقاد حضرت قرار ‌گرفت. اميرمؤمنان براي او چنين نوشتند:
    اما بعد، پس آنچه از مال خدا نزد توست، بفرست؛ زيرا از آنِ مسلمانان است و بهره تو بيش از مردى از مسلمانان كه در ميان آنان هستى، نيست. اى فرزند قدامه! تصور نكنى كه مال كَسكَر براى تو مباح است؛ آن‌گونه كه از پدر و مادرت به ارث برده باشى. در فرستادن مال عجله كن و خودت نيز در آمدن به نزد ما بشتاب! ان‌شاءالله. 
    7. خيانت و پيوستن به دشمن
    برخي از کارگزاران اميرمؤمنان در دوران مديريت و رياست خود به اموال بيت‌المال خيانت می‌کردند و به آن دست‌درازي می‌نمودند. هنگامي‌که مورد سؤال و بازخواست حضرت قرار مي‌گرفتند، با اموال به يغما برده، به معاويه مي‌پيوستند.
    فرماندار اردشيره خره (فيروزآباد شيراز) شخصي بود به نام مصقلة‌‌بن هبيره، که اسيران بني‌ناجيه را از فرمانده لشکر حضرت علي خريد و آزاد کرد. وي بخشي از پول را داد و وعده کرد مابقي آن را به‌زودي به کوفه ارسال بفرستد. اما هنگامي‌که حضرت او را به کوفه فراخواندند تا مابقي پول را بدهد، او به شام گریخت و در پناه معاويه قرار گرفت.  اميرمؤمنان کار او را نکوهش کردند و فرمودند: «اگر مردانه ايستاده بود همان مقدار که داشت از او مي‌پذيرفتيم و تا هنگام قدرت و توانايي به او مهلت مي‌داديم». 
    يكى ديگر از كارگزاران اميرمؤمنان كه به آن حضرت خيانت كرد و به معاويه پيوست، يزيد‌بن حجّيه تيمى بود. وي در جنگ جمل، صفين و نهروان در رکاب حضرت بود. اميرمؤمنان او را به امارت رى فرستادند، اما او از ماليات آن شهر سى‌هزار درهم را براي خود برداشت. حضرت او را احضار و كمبود اموال را از او مطالبه كردند و گفتتند: «آنچه را دريافت کردى، كجا پنهان ساختی؟» يزيد گفت: من چيزى برنداشتم. حضرت با تازيانه او را نواختند و به زندان انداختند، ولی او با دسيسه‌اي از زندان گريخت و به معاويه پيوست.  معاويه هم آنچه را كه ربوده بود، به او بخشيد و بعدها مجدداً او را براي امارت رى منصوب کرد.
    8. بدرفتاري با مردم
    يکي از جلوه‌هاي نامطلوب مديريت در جامعه اسلامي، رفتار ناشايست کارگزاران با مردم است. مردم از مدير جامعه انتظار دارند که با آنها رفتاري پدرانه و مهربانانه داشته باشد. اما هنگامي‌که مدير جامعه خود را برتر ببیند و با نگاه تحقيرآميز با مردم تعامل کند، موجب نارضايتي مردم خواهد شد. رفتار مدير با جامعه ـ حتی اگر مسلمان نباشند ـ بايد براساس اخلاق اسلامي باشد. در زمان حکومت اميرمؤمنان برخي از کارگزاران حضرت رفتار مؤدبانه‌اي با مردم نداشتند. ازاين‌رو حضرت آنها را ملامت مي‌کردند.
    حضرت در نامه به يكي از فرمانداران خود به نامِ عمر‌بن ابي‌سلمه ارحبي كه در فارس ايران حكومت مي‌كرد، چنين نوشتند:
    پس از نام خدا و درود، دهقانانِ مركز فرمانداري‌ات، از خشونت و قساوت و تحقير مردم و سنگدلي تو شكايت كرده‌اند. من درباره آنها انديشيدم، نه آنان را شايسته نزديك‌شدن يافتم، زيرا مشركند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلي و بدرفتاري، زيرا با ما هم‌پيمانند. پس در رفتار با آنان، نرمي و درشتي را به هم آميز؛ رفتاري آمیخته با شدت و نرمش داشته باش. ميانه‌روي را در نزديك كردن يا دور كردن رعايت كن. 
    همچنين حضرت به ابن‌‌عباس که فرماندار بصره بود، بعد از جنگ جمل چنين نوشتند:
    بدان كه بصره امروز جايگاه شيطان و كشتزار فتنه‌هاست. با مردم آن به نيكي رفتار كن، و گِرِه وحشت را از دل‌هاي آنان بگشاي. بدرفتاري تو را با قبيله بني‌تميم و خشونت با آنها را به من گزارش دادند. بني‌تميم مرداني نيرومندند كه هرگاه دلاوري از آنها غروب كرد، سلحشور ديگري جاي آن درخشيد، و در نبرد، در جاهليت و اسلام، كسي از آنها پيشي نگرفت، و آنان با ما پيوند خويشاوندي و نزديكي دارند، كه صله رحم و پيوند با آنان پاداش، و گُسَستن پيوند با آنان كيفر الهي دارد. پس مدارا كن. 
    پيشگيري از ناکارآمدي مديران
    حاکمان و مديران جامعه اسلامي با تدبير مي‌توانند از ناکارآمدي مديران و کارگزاران خود پيشگيري کنند. مراقبت و نظارت حاکمان اسلامي بر اقدامات نيروهاي تحت امر خود مي‌تواند به سلامتي نظام مديريتي کمک شاياني کند. بخشي از اين مراقبت مي‌تواند در جهت پيشگيري از ارتکاب تخلف توسط کارگزاران باشد. اميرمؤمنان نيز به اين موضوع اهميت داده، به شکل‌هاي گوناگون درصدد پيشگيري از ارتکاب فساد و جرم توسط نيروهاي تحت امر خود شدند که در اينجا به برخي از اين شيوه‌ها براساس مستندات حديثي و تاريخي اشاره مي‌شود. توجه به اين توصيه‌ها مي‌تواند براي مديران و کارگزاران حضرت، نوعي ايمني از لغزش و خطا به وجود آورد:
    1. ارائه برنامه کاري مديران
    هنگام به‌کارگيري کارکنان در سازمان‌ها، براساس وظايف مديريت منابع انساني، به آموزش کارکنان توصيه شده است. آموزش کارکنان در دو مرحله «بدو خدمت» و «ضمن خدمت» صورت مي‌گيرد.  در اين دوره‌ها، کارکنان و مديران سازمان با مقررات، ضوابط اجرايي، اهداف، و مسائل اخلاقي و فرهنگي سازمان آشنا مي‌شوند. حاکمان جامعه اسلامي به منظور تربيت و پرورش مديران خود، لازم است در ابتدا و يا در دوران مديريت، به‌کارگزاران خود ارزش‌هاي اسلامي، نحوه انجام کار، و ضوابط سازماني را آموزش دهند. چنين اقدامي در نامه‌ها و گفتار حضرت مشاهده مي‌شود:
    حضرت در نامه 53 نهج‌البلاغه که «عهدنامه مالک اشتر» خوانده می‌شود، توضيحات مفصلي درباره شيوه کار با کارگزاران حکومتي، شيوه تعامل با خويشاوندان مدير، شيوه کار با مردم و مانند آن بيان مي‌دارند. اين نامه به‌مثابه يک برنامه عملياتي مي‌تواند براي مديران جامعه اسلامي در دستور کار قرار گيرد.
    همچنين حضرت در نامه‌ای به والي مکه قثم‌‌بن عباس از وي ‌خواستند که با مردم به صورت رودررو ملاقات نماید، نيازهاي محرومان را تأمین کند، با برگزاري جلسات علمي سطح دانش مردم را ارتقا بخشد، و از مردم بخواهد که با حجاج مدارا کنند. 
    حضرت در نامه خود به حارث همداني از وي ‌خواستند که از قرآن درس بياموزد و از زندگي گذشتگان براي آينده عبرت بگيرد و از گفتن سخن حق کوتاهي نکند. 
    اينها نمونه‌هايي از آموزش کارگزاران به وسيله مديران عالي است.
    2. نصيحت مکرر به مديران
    در جامعه اسلامي، مديران عالي از دانش و منزلت ارزشمند اخلاقي برخوردارند. ازاين‌رو اينان با هوشمندي بايد بر ‌کارگزاران و مديران مياني خود نظارت داشته باشند و از نصيحت کردن آنها کوتاهي نکنند. اساساً افراد با نصيحت مي‌توانند مسير زندگي را بهتر بپيمايند.
    اميرمؤمنان خبردار شدند كه شريح‌‌بن حارث، قاضي امام، خانه‌اي به مبلغ 80 دينار خريده است. او را احضار كرده، فرمودند: «به من خبر داده‌اند كه خانه‌اي به مبلغ هشتاد دينار خريده‌اي و سندي براي آن نوشته‌اي و گواهاني آن را امضا كرده‌اند».
    شريح گفت: آري، اي اميرمؤمنان! حضرت نگاه خشم‌آلودي به او كردند و فرمودند:
    اي شريح! به زودي كسي به سراغت مي‌آيد كه به نوشته‌ات نگاه نمي‌كند و از گواهانت نمي‌پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كند و تنها به قبر بسپارد. اي شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشي، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده‌اي. 
    حضرت با نصيحت کارگزار خود، او را به دوري از لذت دنيوي و توجه به آخرت هشدار می دهند.
    در نمونه ديگری آن حضرت زياد‌بن ابيه  را نصيحت ‌کردند تا دچار لغزش نشود. گزارش‌هايي از رفتارهاي زياد‌بن ابيه به حضرت رسيد. آن حضرت نامه‌اي را خطاب به او نگاشتند:
    من به راستي به خدا سوگند مي‌خورم! اگر به من گزارش كنند كه در اموال عمومي خيانت كرده باشي، كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم‌بهره شده، و در هزينه خانواده، درمانده و خوار و سرگردان شوي! بدرود. 
    همچنين در نامه‌اي ديگر خطاب به زياد‌بن ابيه چنين نوشتند:
    اي زياد! از اسراف بپرهيز، و ميانه‌روي را برگزين، امروز به فكر فردا باش، و از اموال دنيا به اندازه كفاف خويش نگهدار، و زيادي را براي روز نيازمندي‌ات در آخرت پيش فرست. آيا اميد داري خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد، در حالي ‌كه از متكبران باشي؟ و آيا طمع داري ثواب انفاق‌كنندگان را دريابي، در حالي ‌كه در ناز و نعمت قرار داري و تهيدستان و بيوه‌زنان را از آن نعمت‌ها محروم مي‌كني؟ قطعاً انسان به آنچه پيش فرستاده و نزد خدا ذخيره کرده، پاداش داده خواهد شد. بدرود. 
    حضرت در چند نامه، زياد‌بن ابيه را از دسيسه‌هاي معاويه برحذر ‌داشتند، ولی سرانجام، بعد از صلح امام حسن وي به معاويه پيوست  و مرتکب جنايت‌هاي زيادي عليه دوستداران اهل‌بيت شد.
    اميرمؤمنان در مکاتبات خود برخي از مأموران مالياتي را نصيحت مي‌کردند که رفتار ضابطه‌مندي داشته باشند. حضرت در نامه‌اي به فرماندار اصفهان، مخنف‌بن سليم چنين نوشتند:
    به او فرمان می‌دهم که از خدا بترسد، در كارهاى نهانش و كرده‌هاى پنهانش؛ آنجا كه جز خدا نگرنده‌ای و غیر او راه‌برنده‌ای نيست. و به او فرمان می‌دهم که مبادا آشكارا طاعت خدا را گزارد و در نهان خلاف آن کند، و نهان و آشكار و كردار و گفتار او دو گونه نباشد. 
    همچنين در نامه 25 نهج‌البلاغه حضرت به مأمور مالياتي سفارش‌های مفصلي مي‌کنند که چگونه با مردم برخورد نماید، چگونه زکات دريافت شده را نگهداري کند، در کجا ساکن شود و چگونه با زکات‌دهندگان تعامل نماید که اين نامه بسيار مفصل و درس‌آموز است.
    همچنين در مکاتبات نهج‌البلاغه مشاهده مي‌شود که حضرت به فرماندهان نظامي خود نامه می‌نویسند و به آنها توصيه می‌کنند: «اگر به مال و مکنتي رسيديد، دچار دگرگوني نشويد؛ آن مال را وسيله‌اي براي نزديکي به خدا قرار دهيد». همچنين به مدارا توصيه می‌کنند. 
    مجموع این نصايح در فرمايش‌های حضرت نشان مي‌دهد که مديران جامعه اسلامي نياز به پندآموزي دارند. هشدارهاي ناگهاني از سوي يک مدير مهذب و حکيم مي‌تواند کارگزاران را از سُرخوردن در زرق و برق دنيا و خطا بازدارد.
    3. سفارش به ساده‌زيستي مديران
    اميرمؤمنان در دوران خلافت خود، زندگي ساده‌اي داشتند. «زندگي ساده» یعني: همدلي با اقشار پايين جامعه. حضرت انتظار داشتند کارگزاران ایشان هم چنين مشي را در پيش گيرند. اگر گزارشي در اين خصوص به حضرت مي‌رسيد، حضرت به ‌کارگزار خود تذکر مي‌دادند. اميرمؤمنان در سال 36 هجري، در نامه‌ي خود به فرماندار بصره، عثمان‌‌‌بن حنيف انصاري، كه دعوتِ مهماني سرمايه‌داري از مردم بصره را پذيرفته بود، وي را از چرب و شيرين دنيا برحذر داشتند. حضرت در اين نامه طولاني مي‌فرمايند: «امام خود را الگو قرار دهيد که دو پيراهن دارد و در هر روز، به دو قرص نان اکتفا مي‌کند». همچنين در جمله‌ا‌ي عميق مي‌فرمايند: «گوسفندان در کوه چرا کنند و بر نهر آب خورند و شب را به آسايش در آغل صبح کنند. آيا سزاوار است که علي گوسفندان را الگوي خود قرار دهد؟ آيا مسئوليت الهي ندارد؟»  حضرت انتظار داشتند که مديران جامعه اسلامي فقط به فکر خوراک و آسايش نباشند، بلکه نگاهي فراتر داشته باشند.
    ایشان در نامه خود به اسود‌بن قطبه، يکي از کارگزاران خود، او را به عدالت دعوت و سفارش ‌کردند: «نفس خود را کنترل کن و به انجام آنچه خداوند بر تو واجب کرده، بدار. بدان که دنيا سراي آزمايش است». 
    وقتی کارگزاران جامعه اسلامي ‌ببينند مدير ارشد آنها ساده‌زيست است، الگو قرار دادن زندگي ‌او برایشان سهل خواهد بود.
    4. تأکيد بر اخلاق مديريتي
    بخشي از ناکارآمدي مديران جامعه اسلامي به سبب رعايت نکردن اخلاق اسلامي است. ازاين‌رو اميرمؤمنان به‌ کارگزاران خود تأکيد مي‌کنند که اخلاق شايسته داشته باشند. حضرت به هنگام اعزام کارگزاران و مديران خود به مناطق گوناگون ‌می‌کوشیدند اخلاق حرفه‌اي و مديريتي را به آنها گوشزد نمايند. اين تذکرات معياري براي ارزيابي رفتارهاي آنان نيز بود؛ يعني اگر به اين تذکرات بي‌توجهي مي‌کردند از سوي آن حضرت عتاب و شماتت می‌شدند. در اين‌باره نمونه‌هاي فراواني وجود دارد که به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
    آن حضرت در نامه خود به برخي از کارگزاران جامعه اسلامي از آنان مي‌خواهند:
    در مشکلات از خدا ياري جويید. درشت‌خويي را با اندکی نرمي بياميزيد. با مردم مدارا کنيد. با مردم گشاده‌روي و فروتن باشيد. در نگاه کردن و سلام کردن با همگان يکسان عمل کنيد تا زورمندان در شما طمع نکنند. 
    حضرت به‌ کارگزاران اقتصادي و مأموران دريافت ماليات توصيه مي‌کنند که با مردم مدارا کرده، از کمک به مردم دريغ نورزند. با نيروهاي خود خوش‌رفتاري کنند. همچنين نفس خود را پند دهند و به تقويت دين خدا بپردازند. 
    همچنين حضرت در نامه خود به يکي از فرماندهان نظامي‌شان، شريح‌‌بن هاني، مي‌نويسند: «از خدا بترس و بر نفس خويش بيمناک باش! نفس خود را بازدار و از آن نگهباني کن و بر خشم خود مسلط باش!» 
    توصيه‌هاي اخلاقي˚ مديران را از سقوط در پرتگاه خطا و گناه برحذر مي‌دارد و موجب آرامش و اميدواري مردم مي‌شود.
    نتيجه‌گيري
    توصیه‌های مدیریتی اميرمؤمنان در دوران حکومتشان، گنجينه‌اي از سرمشق‌هاي مديريتي است. هرچند اين دوران کوتاه بود، اما گفتارها، مکاتبات و رفتارهاي حضرت مي‌تواند براي مديران جامعه امروز ما درس‌آموز باشد. براساس مطالعه انجام‌شده مي‌توان به نتايج متعددي دست ‌يافت:
    1. انتخاب با تأمل و دقت: از مجموعه رفتارهاي حضرت به دست می‌آید که مديران عالي بعد از انتصاب، در انتخاب کارگزاران خود عجله نکنند، بلکه با مطالعه و تأمل به انتخاب آنان اقدام نمایند؛ چنان‌که ایشان اولين مديران خود را سه ماه بعد از به دست گرفتن حکومت برگزیدند. مطالعه دقيق در استفاده از مديران مي‌تواند مشکلات جامعه اسلامي را کاهش دهد.
    2. عزل مديران خطاکار: وجود مديران خطاکار در نظام، موجب ناکارآمدي آن شده، خدمات دیگر کارگزاران را نيز تحت‌الشعاع خود قرار خواهد داد. ازاين‌رو هنگامي‌که خطاي کارکنان براي مديران سازمان‌ها به اثبات رسيد و راهي براي اصلاح آنان نديدند، نباید در عزل آنها کوتاهي کنند، هرچند اين عزل‌ها براي سازمان هزينه داشته باشد. رفتار حضرت در عدم مماشات با فرمانداري معاويه گواه بر اين موضوع است.
    3. هدايت و نصيحت: مديران جامعه اسلامي با رهنمودهاي خود مسير فعاليت کارگزاران خود را تعيين مي‌کنند. اين هدايت‌ها و نصايح مي‌تواند کارگزاران را از خطا برحذر دارد. اساساً جابه‌جايي مديران براي سازمان هزينه‌هاي فراواني به‌دنبال دارد. ازاين‌رو بجاست مديران عالي تا حد امکان کارگزاران نصيحت‌پذير خود را در مسير صلاح هدايت کنند.
    4. مراقبت از کارگزاران: مديران عالي در سازمان‌ها، به شيوه‌هاي متعدد کارگزاران خود را تحت نظر داشته باشند تا در صورت بروز خطا، بتوانند به آنها تذکر دهند، يا آنها را تنبيه کنند. مديران بخش‌هاي گوناگون سازمان نبايد احساس کنند که حاکم مطلق هستند و نيازي به پاسخ‌گويي به مديران ارشد ندارند، بلکه بايد بدانند از طرق گوناگون توسط مديران عالي رصد می‌شوند.
    5. اهميت دادن به گزارش‌ها: مديران عالي سازمان با دقت به گزارش‌هاي مردمي و نيروهاي خود توجه کنند. اين گزارش‌ها مي‌تواند زنگ خطري براي پيشگيري از يک معضل بزرگ سازماني باشد؛ چنان‌که اميرمؤمنين حتي به گزارش يک شهروند زن ترتيب اثر مي‌دادند. 
    6. اهميت دادن به خدمت‌رساني: بنياد سازمان‌ها براي خدمت‌رساني به مردم است. کارگزاران جامعه اسلامي مهم‌ترين خدمت‌رسانان به مردم هستند. حضرت مراقبت مي‌کردند که خدمت به مردم به بهترين شيوه انجام شود. اين موضوع در عهدنامه مالک اشتر بارها تکرار شده است.
    7. اهميت دادن به تحقق احکام و اخلاق اسلامي: وظيفه اصلي حاکمان جامعه اسلامي تحقق فرامين الهي در جامعه است. کارگزاران جامعه اسلامي بايد تلاش کنند به بهترين شيوه، هم احکام فقهي اسلامي و هم اخلاق اسلامي را در جامعه اجرا کنند و با خاطيان برخورد نمایند. حضرت همواره اين موضوع را به‌ کارگزاران خود تأکيد می‌کردند.
    8. قاطعيت و جديت: هنگامي‌که مديران سازمان‌ها به تصميم درستي رسيدند، بايد شجاعت و قاطعیت آن را اجرا نمایند. حضرت علی هنگامي‌که به خطاي کارگزاران خود پي‌ مي‌بردند، در برخورد با آنان مماشت نمي‌کردند و با قاطعيت با آنها برخورد مي‌نمودند. نمونه آن برخورد با يزيد‌بن حجّيه تيمى است.
    9. حمايت از کارگزاران: مديران عالي سازمان‌ها همان‌گونه که مراقب هستند که با خطاي کارگزاران خود برخورد کنند، بايد مراقب باشند کارگزاراني را که وظايف خود را به خوبي انجام مي‌دهند حمايت و تشويق نمایند؛ چنان‌که حضرت علی در عهدنامه مالک اشتر به او سفارش مي‌کنند: «خدمات هرکس را به خوبي بشناس و زحمات کسي را به حساب ديگري مگذار و از ارزش آن کم مکن. از هرکس به اندازه فعاليتش قدرداني نما». 
     
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، ترجمة محمد دشتي، قم، مشهور، 1379.
    • ابن ‌ابي‌الحديد، عبدالحميدبن هبة‌الله، شرح نهج‌البلاغه، بيروت، دار احياء الکتب العربيه، 1959م.
    • ابن‌عساکر، ابي‌القاسم، تاريخ مدينه دمشق، تحقيق علي شيري، لبنان، دار الفكر، 1415ق.
    • اديب، عادل، زندگي تحليلي پيشوايان ما، ترجمة اسدالله مبشري، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1392.
    • بلاذري، احمد‌بن يحيي، انساب الاشراف، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1397ق.
    • ثواقب، جهانبخش، «امام علي، کارگزاران حکومت و راهکارهاي اصلاحات»، حكومت اسلامي، 1380، ش 22، ص 147-176.
    • حسن‌زاده، مهدي، «شاخصه‌هاي کارگزاران نظام اسلامي براساس قرآن و روايات»، معرفت، 1400، ش 290، ص 11ـ24.
    • الحسيني الخطيب، سيدعبدالزهراء، مصادر نهج‌البلاغه، لبنان، دارالاضواء، 1405ق.
    • حسيني، سيدغلامحسين، «کارگزاران و موقعيت جغرافيايى حکومت على»، حكومت اسلامي، 1379، ش 18، ص 237-368.
    • دامغاني، مهدي، جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ‌ابى‌الحديد، تهران، نشر ني، 1375.
    • ذاکري، علي‌اکبر، سيماي کارگزاران علي‌بن ‌ابي‌طالب، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1375.
    • ساجدي، ابوالفضل و سيدمحمود مرتضوي شاهرودي، هرمنوتيک و منطق فهم حديث، قم، المصطفي، 1395.
    • سعادت، اسفنديار، مديريت منابع انساني، تهران، سمت، 1372.
    • سليماني، ‌جواد، ريزش خواص در حکومت اميرمؤمنان، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني و معارف، 1395.
    • طباطبايي، سيدمحمدکاظم، منطق فهم حديث، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1390.
    • طبري، محمد‌بن جرير، تاريخ طبري؛ تاريخ الرسل و الملوک، ترجمة ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1383.
    • قاضي‌خاني، حسين، «چرايي لغزش مالي کارگزاران اميرالمؤمنين و چگونگي مواجهه امام با آن»، تاريخ اسلام، 1400، ش 86، ص 45ـ75.
    • کوفي، ابومحمد احمد‌بن اعثم، الفتوح، ترجمة محمد‌بن احمد مستوفي هروي، تحقيق غلامرضا طباطبايي مجد، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1373.
    • محمودي، محمدباقر، نهج السعاده في المستدرک نهج البلاغه، بيروت، مؤسسة النعمان، 1968م.
    • مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان، پيام امام اميرالمؤمنين، قم، امام علي‌بن ابيطالب، 1390.
    • يعقوبي، احمد‌بن اسحاق، تاريخ اليعقوبي، قم، مؤسسة تحقيقات و نشر معارف اهل‌البيت، 1368.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منطقی، محسن.(1401) رویارویی امیر مؤمنان(ع) با مدیران ناکارآمد. ، 19(2)، 93-111

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محسن منطقی."رویارویی امیر مؤمنان(ع) با مدیران ناکارآمد". ، 19، 2، 1401، 93-111

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منطقی، محسن.(1401) 'رویارویی امیر مؤمنان(ع) با مدیران ناکارآمد'، ، 19(2), pp. 93-111

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منطقی، محسن. رویارویی امیر مؤمنان(ع) با مدیران ناکارآمد. ، 19, 1401؛ 19(2): 93-111