، سال بیستم، شماره اول، پیاپی 54، بهار و تابستان 1402، صفحات 101-122

    هدایت و سیاست‌های رسول خدا(ص) به‌سمت پیشرفت اقتصادی (با تأکید بر زیرساخت‌ها)

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیدمحمدکاظم رجائی رامشه / دانشیار گروه اقتصاد مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / rajaii@iki.ac.ir
    چکیده: 
    منظور از سیاست های اقتصادی رسول خدا(ص)، هدایت ها و راهبردهای اقتصادی مستخرج از احکام حکومتی و ضوابط و قوانین مستخرج از منبع وحی است. تحقیق حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر اسناد و منابع کتابخانه ای در مقام پاسخ به این پرسش است که وضعیت مدینه در هنگام هجرت و پایان حکومت رسول خدا چگونه بود و حضرت چه سیاست های اقتصادی ای در دوران کوتاه حاکمیت خود اتخاذ کردند؟ یافته های تحقیق حاکی است که حضرت با تربیت انسان ها زیرساخت های فرهنگی ـ اجتماعی و اقتصادی را به سرعت و به نحو کارا ایجاد کردند و مسیر را برای رشد و پیشرفت جامعه فراهم ساختند؛ زندگیِ همراه با تعصبات قبیله ای یثرب را منسجم کردند؛ جنگ های قبیله ای و ناامنی را به صلح، و جامعة متشتت را به مجموعه ای منسجم تبدیل نمودند و با تربیت توحیدی جامعه، فضای کسب وکار کارا ایجاد کردند و سرانجام یثرب متفرق را به امت واحده و مدینة طیبه بدل ساختند و توانستند در مدت بسیار کوتاه، با اعمال سیاست های دقیق، در رفتارهای فعالان اقتصادی و درنتیجه ساختارها و نهادها تحول اساسی ایجاد کنند و بالاترین رشد و پیشرفت ممکن در جامعة اعرابی آن زمان را پدید آورند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Guidance and the Policies of the Messenger of Allah towards Economic Progress (with an Emphasis on Infrastructures)
    Abstract: 
    The ‘economic policies of the Messenger of Allah’ means economic guidelines and strategies derived from governmental decrees and regulations and laws derived from revelation. Using a descriptive-analytical method and based on library sources and documents, this research tries to answer the following questions: how was the state of Medina during the migration of the Prophet and at the end of his reign and what economic policies did he adopt during his short reign. This research shows that the Holy Prophet created cultural, social and economic infrastructures quickly and efficiently by training the human and paved the way for the growth and progress of the society. He integrated Yathrab's people who had tribal fanaticism; he turned the tribal wars and insecurity into peace, and the scattered society into a coherent nation. Training a monotheistic society, he created an efficient business environment, and finally, turned the dispersed Yathrib into a united nation and a good city. Applying precise policies, he was able to create a fundamental change in the behavior of economic activists and - as a result - in the present structures and institutions and he brought about the highest possible growth and progress in the Arab society of the time.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    تعبير «لَقَدْ كانَ لَكُمْ» در آية شريفة «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»  اشاره به اين دارد که تأسي و پيروي از سيرة رسول خدا وظيفة ثابت و هميشگي است.  طبيعي است که کشف سياست‌هاي پيشرفت اقتصادي آن حضرت که مربوط به دغدغة شبانه‌روزي مردم است و پيروي از آن، به‌طريق اولي تکليف حاکميت اسلامي باشد. منظور از سيرة رسول اكرم سبک زندگي و رفتارهاي ضابطه‌مند نسبتاً ثابت يا سياست‌گذاري‌هايي است که از عملکرد آنها در عرصة زندگي فردي، اجتماعي و حاکميتي‌شان قابل استخراج است. بنابراين در سيرة اقتصادي، سخن از سبک زندگي اقتصادي فردي، رفتارهاي نسبتاً مستمر اقتصادي، و سياست‌گذاري‌هاي اقتصادي حاکميتي در میان است. سبک زندگي اقتصادي فردي و خانوادگي را مي‌توان در دو عرصة «مصارف» و «کار و توليد» طبقه‌بندي کرد؛ چنان‌که رفتارهاي مستمر اقتصادي و سياست‌گذاري‌هاي حاکميتي اقتصاد را مي‌توان با دو عنوان «اخلاق اقتصادي» و «سياست‌گذاري اقتصادي» ارائه کرد. تحقيق حاضر که با روش توصيفي ـ تحليلي و با تکيه بر اسناد و منابع کتابخانه‌اي انجام گرفته است، در مقام تبيين بخش چهارم از زيرمجموعة مباحث سيرة اقتصادي، يعني سياست‌گذاري‌هاي کلان اقتصادي رسول خدا با تأکيد بر زيرساخت‌هاست.
    تقريباً در همة عصرها بخش قابل‌توجهي از ارتباطات و تعاملات مردم را تعاملات اقتصادي تشکيل مي‌دهد. طبيعي است که اگر «هدايت و سياست‌هاي اقتصادي» از برنامة قرارگاه رسالت حذف شود، هدايتگري مفهوم واقعي خود را از دست خواهد داد. بنابراين، هدايت و سياست‌هاي اقتصادي از الزامات قرارگاه رسالت و کتاب هدايت است. بهترين دليل بر حضور رسول خدا در صحنة سياست‌گذاري اقتصادي، تبيين مستدل و شفاف سياست‌هاي حضرت است. دوران مدينة پيامبر، دوران شالوده‌ريزي نظام اسلامي و ساختن الگو و نمونه‌ای از حاکميت اسلام براي همة زمان‌ها در همة مکان‌هاست.  سياست‌هاي اقتصادي رسول خدا در گذار از جامعة جاهلي، همانند کلام آن حضرت، منبعث از منبع وحي است و حجتی است براي تصميم‌سازان اقتصادي کشور در گذار از سياست‌هاي جاهليت مدرن به‌سمت حکمراني وليّ.
    1. پيشينة بحث
    کتب ارزشمندي مانند الصحيح من سيرة النبي الاعظم نوشتة جعفر مرتضي (1426ق)، سنن النبي اثر علامه طباطبائي، السيرة الحلبية نوشتة ابوالفرج حلبي (1427ق)، سيرة المصطفي نگاشتة هاشم معروف الحسني (1416ق) و ده‌ها جلد کتاب ديگر از اين قبيل هستند که گرچه به‌صراحت به سياست‌هاي اقتصادي حضرت نپرداخته‌اند، ولي در مجموعة نرم‌افزار نور تجميع شده‌اند و پيشينة عام موضوع را تشکيل مي‌دهند.
    مقالة «احکام حکومتي رسول خدا در بخش کشاورزي»، نوشتة سيدعلي حسيني، به بررسي احکام حکومتي حضرت در حوزة کشاورزي، اقطاع‌ها، ايجاد اشتغال، آباداني و رونق کشاورزي پرداخته است. شريفي و همكاران (1396) در مقالة «تبييين راهبردهاي اقتصاد مقاومتي در سيرة پيامبر اکرم»، ابعاد اقتصاد مقاومتي از منظر مقام معظم رهبري را بررسي و سيرة نبي مکرم اسلام در هر بعد را تحليل کرده‌اند. مرسل‌پور و جم (1397) در مقالة «بررسي تحليلي سياست اقتصادي پيامبر در تخصيص منابع»، سيدحسين‌زاده يزدي و شريف‌زاده (1395) در مقالة «سيرة پيامبر اکرم در مقابله با تهديدهاي اقتصادي»، و رجبي دواني (1393) در مقالة «بررسي تاريخي دفاع اقتصادي از صدر اسلام تاکنون»، تلاش کرده‌اند برخي تهديدات اقتصادي عصر نبوي را استخراج کرده، سياست حضرت در مقابله با اين تهديدها را تبيين کنند.
    مقالة «وضعيت اقتصادي مدينه قبل و بعد از اسلام» نوشتة بختياري (1384)، که ترجمة بخشي از کتاب المجتمع المدني في عهد الرسول، نوشتة عبدالله عبدالعزيزبن ‌ادريس است، وضعيت اقتصادي مدينه را در زراعت، صنعت، مشاغل، معيارهاي کيل و وزن و پول رايج مورد بحث قرار داده است. مزيت اين مقاله، فراواني و تنوع منابع اصيل تاريخي است.
    مقالة «راهبردهاي اقتصادي حكومت نبوي در مدينة‌النبي» نوشتة دادفر و بهرامي (1400) تلاش کرده است که راهبردهاي اقتصادي غزوات و غنيمت، اهل کتاب و جزيه، تشکيل بيت‌المال، سامان‌دهي اقتصاد زراعي و تشويق به کار و زراعت، تثبيت مالکيت فردي، اصلاح رويکرد تجاري، تأسيس بازار اسلامي، سامان‌دهي و اصلاح مناسبات مالي و اقتصاد خانواده، ترغيب پييشه‌وري و صنعتگري را به‌عنوان راهبردهاي اساسي پيامبر در مدينة‌النبي مورد کنکاش قرار دهد. مزيت اين مقاله، تمرکز بر زيرساخت‌هاي اقتصادي از منظر اقتصاد اسلامي است. همچنين نگرش مقاله به تربيت توحيدي به‌عنوان زيرساخت پيشرفت در همة ابعاد، و تحليل پيامدهاي اقتصادي از ترکيب فعاليت‌هاي فرهنگي ـ اجتماعي الگوی خاص رسول خدا، از مزيت‌هاي مقاله است.
    2. قرارگاه رسالت و مسئلة اقتصاد
    منصب رسالت، قرارگاه هدايت، سياست‌گذاري و نظارت است. هدايت جامعه، به‌سمت حيات طيبه و سرانجام قرب ربوبي است. دغدغة صبح تا شب مردم، مباحث اقتصادي است. آيا ممکن است که قرارگاه هدايت درخصوص دغدغة صبح تا شب مردم ساکت باشد و برنامه نداشته باشد؟ آيا ممکن است کتاب هدايت که مدعي «بيانگر همه‌چيز و هدايتگري»  است، دربارة مسائل اصلي و نيازهاي جامعه سکوت کند؟ سيرة رسول خدا نشان مي‌دهد که حضرت نه‌تنها به مباحث اقتصادي ورود پيدا کردند، بلکه کارآمدترين تدبيرها را انجام دادند. همين سياست‌گذاري و نظارت موجب شد که يثرب ضعيف، به مدينة‌النبي تبديل شود و جزيرة‌العرب بدوي در مدت کوتاه به پيشرفت قابل‌توجهي دست يابد و به يکي از قدرت‌هاي آن زمان تبديل شود. 
    به‌برکت برنامه‌ها‌ي صحيح اقتصادي آن حضرت، وضعيت همة مهاجران بهبود پيدا کرد؛ به‌گونه‌اي‌که در اواخر سال‌هاي عمر پربرکت ايشان، همگي مسکن، شغل و وضعيت رفاهي مناسبي پيدا کردند.  گزارش‌هاي تاريخي حاكي از ريشه‌كني كامل فقر در برخي مقاطع و مناطق و کاهش آن در دورة تاريخي صدر اسلام است.  به‌مرور زمان از تعداد فقرا کم و بر تعداد کساني که توانايي پرداخت زکات را پيدا مي‌کردند، افزوده مي‌شد. «پيامبر در اين صحنة دعوت و جهاد، يک لحظه دچار سستي نشد و با قدرت جامعة اسلامي را پيش برد تا به اوج عزت و قدرت رساند؛ و همان نظام و جامعه بود که به‌برکت ايستادگي پيامبر در ميدان‌هاي نبرد و دعوت، در سال‌هاي بعد توانست به قدرت اول دنيا تبديل شود». 
    سياست رسول خدا، در مرتبة اول فراهم‌سازي زيرساخت‌هاي عمومي پيشرفت و رشد اقتصادي بود؛ چنان‌که از ايجاد ساختار و نهادهاي لازم براي پيشرفت و تحول در انگيزه و رفتارهاي اقتصادي انسان‌ها غافل نبود. البته اين رتبه‌بندي به‌معناي تمرکز بر زيرساخت‌ها و تعطيلي ساير فعاليت‌ها نيست؛ بلکه به‌معناي اهميت زيرساخت‌هاست. به همين دليل، هم‌زمان که حضرت مسجد را بنا می‌کند و اقامة نماز مي‌فرمايد، بازار را نيز تأسيس و قوانين، ضوابط و مقررات آن را تعيين، تبيين و اجرا مي‌کند و هم‌زمان که مشغول تربيت نيروي انساني است، از مدينه دفاع مي‌کند و درعین‌حال از دانش‌افزايي، اشتغال و توليد غافل نيست.
    3. زيرساخت‌هاي پيشرفت
    بنا بر آموزه‌های برگرفته از منبع وحي، حاکميت در گام اول مکلف به تعميق ارزش‌هاي اسلامي است که زمينة تربيت توحيدي را به‌عنوان ابرراهبرد و پايه‌اي‌ترين زيرساخت پيشرفت در ابعاد مختلف، ازجمله پيشرفت اقتصادي، فراهم می‌سازد.  تأمين زيرساخت‌هاي مرحلة بعدي، اعم از امنيت، آموزش عمومي، بهداشت و درمان، فراهم‌سازي زمينه‌هاي اشتغال و زيرساخت‌هاي فضاي کسب‌وکار، ازجمله زيرساخت‌هاي پيشرفت است که رسول خدا در دولت صدر اسلام اعمال فرمودند. همچنين آن حضرت در ضوابط فضاي کسب‌وکار تحول اساسي ایجاد کردند و از سياست‌هاي حمايتي، مالي و نظارتي دربارة بازار و سياست‌هاي واگذاري زمين و آب در حوزة کشاورزي بهره گرفتند که در اين مقاله به‌اختصار به اين سیاست‌ها پرداخته مي‌شود.
    1ـ3. تربيت توحيدي
    تربيت توحيدي به‌مفهوم توجه به خداوند در همة حالات و ابعاد زندگي فردي و اجتماعي است. در تربيت توحيدي، انسان عالَم را عين ربط و نياز، و خداوند را علت‌العلل، منشأ همة خيرات، آگاه و تدبيرکنندة همه امور مي‌داند؛ درنتيجه چشم به عنايت او می‌دوزد و بر او توکل مي‌کند.  ثمرة تربيت توحيدي، حرکت جهادي و قرار گرفتن انسان در اوج کارايي و بهره‌وري است. تربيت‌يافتة توحيدي، موتور محرک جامعه به‌سمت رشد اقتصادي و پيشرفت است.  ازاين‌رو هرچه تعداد و درجة اين نوع تربيت‌یافتگان در جامعه ارتقا يابد، سرعت و درجة پيشرفت و رشد اقتصادي افزايش خواهد يافت.
    پيامبر اسلام محور قرارگاه رسالت و هدايت بود.  مقدمة هدايتگري، هدايت‌يافتگي است.  ازاين‌رو گام اول در اين قرارگاه، خودسازي است. نبي مکرم اسلام در دوران نوجواني و جواني با اشتغال به چوپاني  و انتخاب غار حرا براي محل عبادت، زمينة رسيدن به يک فضاي آرام براي خلوت با خداي خود را فراهم کرد و به خودسازي پرداخت؛ تا اينکه وقتي به چهل‌سالگي رسيد، دلش خاشع‌ترين و پرظرفيت‌ترين دل‌ها براي دريافت پيام الهي شد  و به پيامبري مبعوث گشت و زمينه براي تحول عظيم در دنيا فراهم آمد.
    پس از پاکي از تعلقات دنيوي و تابش نور معرفت و ايمان بر دل آن حضرت، وجود ایشان به جوهر قدسي تبديل می‌شود و به نبوت مبعوث می‌گردد. با اين نور است كه اسرار هستي و حقايق اشيا بر روح متعالي او آشكار مي‌شود. با تعالي روح، حقايق معرفتي در قالب کلام الهي که نوري از انوار معنوي حق تعالي است، به‌شکل وحي بر قلب نبي نزول مي‌کند و دريچه‌هاي نورافشاني و هدايت بر ديگر خلق‌الله گشوده مي‌شود.  اينجاست که قرارگاه رسالت همراه با برنامة هدايتگري به‌سمت زندگي پاکيزه و قرب ربوبي شکل مي‌گيرد.
    نبی مکرم اسلام در سال چهارم بعثت، خود را در معرض قبايل عرب قرار می‌دهند و در مراکز عمومي با جملة «يا أيُّها النّاسُ، قُولوا لا إلهَ إلاّ اللّهُ تُفلِحوا»،  به فلاح و رستگاري دعوت می‌کند و به تسخير دنيا با راهبرد توحيد مي‌پردازد. از سياست‌هاي مهم پيشرفت رسول اكرم ارائة الگوي هدايتگري مطلوب، الگوي مدينة‌النبي همراه با الگوهاي خرد آن است که همگي مبتني بر تربيت توحيدي است. عنصر اصلي در همة اين الگوهاي مطلوب، انسان صالح است. «انگيزه و موتور پيش‌برندة حقيقي در نظام نبوي، ايماني است که از سرچشمة دل و فکر مردم مي‌جوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحيح به‌حرکت درمي‌آورد».  الگوي پيشرفت مطلوب و الگوهاي خرد پيشرفت، مانند الگوي بازار و فضاي کسب‌وکار مطلوب، توزيع مطلوب، مواسات، سياست‌گذاري مطلوب، تقدير معيشت مطلوب، بيت‌المال و بودجه‌ريزي مطلوب، و همة الگوهاي خرد پيشرفت و سياست‌گذاري براي اجراي آن، در درون کتاب زندگي، سبک زندگي رسول خدا و سياست‌هاي آن حضرت قرار دارد.
    اين سياست به‌دليل اهميت، از روزهاي نخست هجرت، بلکه پيش از ورود به مدينه، اعمال مي‌شود. پيش از هجرت، حضرت با ارسال نامه‌اي به مصعب‌بن ‌عمير از وي خواست تا نماز جمعه را در يثرب برپا کند و مردم را به انجام اين عبادت سياسي و اجتماعي دعوت نمايد. در چهار روزى كه رسول خدا در قبا بودند، مسجد قبا را در اين ناحيه بنا کردند. جمعة همان هفته در ادامة مسير قبا به يثرب، هنگام ظهر جمعه وقتی به «وادي رانونا» رسيدند، با استقبال مردم ـ ظاهراً ـ قبيلة بني‌سالم که پيش از اين مسجدي نيز بنا کرده بودند، روبه‌رو گشتند و حضرت وارد مسجد ایشان شدند و همراه با يک‌صد نفر رو به بيت‌المقدس نماز جمعه خواندند. 
    پس از ورود به مدينه، اولين نهادي که تأسيس کردند، مسجد بود. مسجد‌النبي در مدينه مقر مرکزي حکومت اسلامي شد. در آنجا پيامبر نمايندگان را به‌حضور مي‌پذيرفت و سفيران را از سوي خود به مأموريت‌هاي اداري و سياسي و ديپلماسي و نظامي روانه مي‌ساخت؛ و مسائل اعتقادي، به‌ويژه توحيد، در رأس همة گفت‌وگوهاي پيامبر اسلام با «وفود» قرار داشت.
    ابن‌عربي مي‌گويد: ولايت نماز، خود يک اصل است. پيامبر اسلام هنگامي که اميري را براي منطقه‌اي منصوب مي‌فرمودند، امامت نماز را به او واگذار مي‌کردند.  حضرت در تمام توافق‎نامه‌هاي خود با هيئت‌‌هاي سياسي، بر توحيد تأكيد کرده‎اند. منابع متعدد، مساجد دوران حيات پيامبر را بيست باب ذکر کرده‌اند.  حتي براساس اسناد و مدارک واگذاري، اولين شرطي که حضرت براي واگذاري و اقطاع زمين يا هر چيز ديگر داشتند، صدق در اسلام و ايمان بود. 
    1ـ1ـ3. تربيت توحيدي و پيشرفت اقتصادي
    مسيرهاي تأثيرگذاري تربيت توحيدي بر رشد اقتصادي را از طريق اصلاح انگيزه‌ها، رفتارها، ساختارها و نهادهاي اجتماعي مي‌توان رديابي کرد. تربيت توحيدي از طريق انگيزه‌هاي دروني، رفتارها را متأثر مي‌سازد؛ انگيزة انسان اقتصادي براي فعاليت و دقت در کار را افزايش مي‌دهد و بهره‌وري نيروي انساني را ارتقا مي‌بخشد و به پيشرفت اقتصادي مي‌انجامد. با تعميق ايمان و ارتقاي تقوا، روحيه و فرهنگ جهادي در نيروي انساني شکل مي‌گيرد و فرهنگ جهادي بن‌ماية تغيير مضاعف در انگيزة نيروي انساني، ارتقاي مضاعف بهره‌وري، کارايي و سرانجام، شکل‌گيري کار و حرکت جهادي خواهد شد و از اين طريق پيشرفت اقتصادي مضاعف را براي جامعه به‌ارمغان خواهد آورد. چنين فرهنگي، منابع و امکانات را بسيج مي‌کند و منشأ تخصيص بهينة منابع و تسريع هم‌زمان ارتقاي سطح معنويت، رشد اقتصادي و عدالت مي‌شود.
    انسان مؤمن و پرهيزگار، نعمت‌هاي الهي ـ ازجمله سرمايه ـ را موهبت الهي و امانتي در دست انسان مي‌داند. او در استفادة صحيح، دقيق و کارا از سرمايه‌هاي طبيعي، فيزيکي و دارايي پولي نيز سرآمد است. معنويت، نگرش قوام به مال را در آحاد جامعه پديد مي‌آورد.  قوام در به‌کارگيري منابع اقتضا دارد که منابع و موهبت‌هاي الهي معطل نماند و به بهترين وجه ممکن به‌کار گرفته شود.
    تربيت توحيدي در ناحية مخارج نيز از چند مسير موجب ارتقاي سطح توليد و درنتيجه پيشرفت اقتصادي مي‌شود؛ از طريق افزايش تقاضاي کالاي ضروري به‌سبب توازن اقتصادي، از طريق الزام سرمايه‌گذاري در واجبات نظاميه (ضرورت‌هاي جامعه) به‌عنوان واجب کفايي، و در نهايت، توانمندسازي محرومان و الحاق آنها به جمع توليدکنندگان، موجب پيشرفت اقتصادي مي‌شود.
    ازسوي‌ديگر، تربيت توحيدي موجب تحول در ساختارها و نهادهاي اجتماعي مي‌شود. اصولاً دولت اسلامي «حاکميت ولي بر پاية مباني، اصول و ارزش‌هاي اسلامي براي هدايت جامعه به‌سمت پيشرفت» است. در يک جامعة معنوي به‌سبب وجود ضوابط و مقررات دقيق و برگرفته از منبع وحي، ساير نهادها ـ ازجمله بازار ـ به‌گونه‌اي تنظيم شده است که پيشرفت اقتصادي از طريق شکوفايي استعدادهاي فطري انسان و بروز توانمندي دروني او، به‌منزلة حداقل مطلوب، حاصل مي‌شود.
    2ـ3. امنيت و انسجام اجتماعي
    مدينه برخلاف مکه، که اکثريت قريب به اتفاق مردم آن را قريش تشکيل مي‌داد، با تشتت و به‌هم‌ريختگي اجتماعي و قبيلگي همراه بود. در هر ناحيه‌اى از جزيرةالعرب گروهى از مردم بر پاية نسبت خانوادگى مشترك به‌عنوان يك قبيله گرد آمده و منطقة حكومتى هريك منحصر به مكانى بود كه در آنجا سكنى گزيده بودند؛ به‌گونه‌اى‌كه حوزة عمل هر قبيله محدود به همان قبيله بود و كارى به قبايل ديگر نداشتند. مسلماً اين نوع زندگى در ميان اعراب جزيره نشانگر تشتت و پراكندگى آنان بود؛ تشتتى كه اعراب را از يكديگر جدا می‌کرد و عاملى در جهت نفى حكومت مركزى در جزيره محسوب مى‌شد. وجود اختلاف، نشانگر فقدان يك تشكيلات منسجم و روابط و ضوابط واحد در ميان گروه‌هاى مختلفى بود كه در آن محيط زندگى مى‌كردند.
    وقتی در ميان مردمى بى‌فرهنگ و بدون دسترسى به منابع، محدود باشد، وجود جنگ و قتال امرى اجتناب‌ناپذير است. هر گروهى در پى آن است تا زودتر به منطقه‌اى برسد كه بتواند در آن چندى به چراى حيوانات خود بپردازد و براى مدتى هرچه بيشتر، بهتر زندگى كند. با وجود محدوديت، اگر قبيله قادر باشد تا چراگاهى را از چنگ ديگرى به‌درآورد، چنين كارى را خواهد كرد و براى ديگرى راهى جز جنگ يا هجرت از آن محل وجود ندارد. 
    نزاع ميان قبايل به‌صورت يك سنت جارى در ميان عرب درآمده و به‌طور دائم ذهن آنان را به خود مشغول داشته بود. اين درگيري‌ها علل متفاوتى داشت. ازجمله علل اين درگيري‌ها، مقتضيات زندگى طبيعى آنها بود. زندگى در باديه و ضرورت تعليف احشام و اغنام اقتضا داشت تا قبيله در مكان‌هايى اقامت گزيند كه شرایط از نظر زيستى مساعد باشد. 
    رسول خدا با تأسيس حکومت و اِعمال سياست‌هاي لازم، به‌گونه‌اى افراد قبايل را متحد كرد كه «وقتى ابوسفيان به آنان مى‌نگريست، از اينكه قبايل متشتت اين‌گونه متحد شده‌اند، شگفت‌زده شده بود». 
    1ـ2ـ3. تأسيس حکومت
    ترکيب جمعيتي و فرهنگي مدينه، رهايي از اقتصاد مبتني بر زورگويي، جنگ و غارت اموال و رباخواري، ضرورت تشکيل حکومتي مقتدر را نشان مي‌داد. پيامبر اکرم در چنين وضعيتي حکومت مرکزي قوي همراه با يک مجموعة قدرتمند مردمي‌ ـ جهادي را تشکيل داد و يکي از اساسي‌ترين زيرساخت‌هاي اقتصاد، يعني امنيت را براي عرب جاهلي به‌ارمغان آورد. رسول خدا معيارهاى ارزشى قبيله‌اى را كه عامل تفرقه و تشتت بود، نپذيرفت و با تربيت توحيدي، ايمان و تقوا را به‌جاى انگيزه‌هاى جاهلى در قلوب مردم جايگزين كرد. پيامبر خدا به‌گونه‌اي سياست‌گذاري و تدبير کرد که ظرف مدتی کوتاه، اين مجموعة خشن، متعصب و اعرابي را به امت واحده مبدل کرد.
    رسول خدا مسجد را دارالاماره و مرکز حکومت قرار داد و با پيمان صلح مدينه، اولين قانون اساسي مدون جهان را براي ايجاد انسجام و ادارة جامعه تدوين کرد. اين سند، اصول روابط خارجى و داخلى دولت نبوي را تبيين مى‌‌کرد. پیامبر اکرم با اين پيمان، حقوق و وظايف شهروندان را تعيين و حکومتي مردمي تأسيس کردند. حضرت با مردمي‌سازي حاکميت، هزينه‌هاي حکومت را بر دوش مردم گذاشت. هزينة جهاد بر عهدة خود مسلمانان بود و آنان به‌عنوان افراد ارتش حقوق دريافت نمي‌کردند. رسول خدا از طريق تربيت توحيدي، تعصبات قبيلگي را زدود و ضوابط و مقررات شرعي را جايگزين فرمود.
    2ـ2ـ3. سياست عقد اخوت
    يکي از مهم‌ترين تدبيرهاي پيامبر براي رفع مشکل تشتت و زمينه‌سازي برای پيدايش محيط صميمي و آماده براي فعاليت و سرمايه‌گذاري، عقد اخوت بود. پيامبر پيش از هجرت، بين مسلمانان مکه عقد اخوت بست تا در تحمل آزار و اذيت‌هاي مشرکان و نيز مشکلاتي که در آينده در راه هجرت براي آنان پيش مي‌آمد، ياور يکديگر باشند.  پنج و به‌نقلي هشت ماه  پس از هجرت مسلمانان به مدينه، حضرت به اصحاب خود فرمود: «در راه خدا دوبه‌دو با يکديگر برادر شويد».  اين برادري داراي تواتر تاريخي و روايي است. 
    اخوتي که در سال نخست هجري برقرار شد، نقش مهمي در روابط ميان مسلمانان داشت؛ ولي آنچه اهميت بيشتري دارد، برادري همة مسلمانان با يکديگر است که در سال نهم هجري با نزول آية «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة»  بر آن تأکيد شد.
    افزون بر عقد برادري ميان مؤمنان، در پيمان صلح مدينه، رابطة متقابل آحاد مردم مدينه، اعم از اوسي، خزرجي، مسلمان، يهودي، انصار و مهاجر رابطة برادري که صميمي‌ترين نوع رابطه است، تعريف شد. با اين پيمان، اختلاف ديرينة قبايل تبديل به صلح و محبت و دوستي شد. اين پيمان زمينة تبديل مدينه به امت واحده را فراهم ساخت.
    3ـ2ـ3. پيمان صلح مدينه
    حضرت پس از استقرار در مدينه، به ايجاد برادري و تعاون ميان اوس و خزرج و ميان آنها و مهاجرين اکتفا نفرمود؛ بلکه تلاش کرد تا ميان تمام جمعيت مدينه، از مسلم و مشرک و اهل کتاب از يهود، مانند بني‌قينقاع و بني‌النضير و بني‌قريظه، وحدت پديد آورد.  افزون بر مردان و زناني که به اسلام گرويده بودند، قبايل و افرادي ازجمله يهوديان وجود داشتند که هنوز ايمان نياورده بودند و ممکن بود موجب تشتت و ناامني شوند. لازم بود که اين مشکل حل شود. پيمان صلح 47 يا 57 ماده‌اي مدينه، ازيک‌سو روابط و مناسبات مسلمانان با غيرمسلمانان مدينه را تنظيم مي‌کرد و ازسوي‌ديگر، قواعدي اساسي براي مناسبات ميان مسلمان‌ها وضع کرده بود. ازاين‌رو پيمان‌نامة مدينه دستورالعملي براي تبيين اصول مناسبات دروني و بيروني در دولت نوپاي اسلامي دانسته مي‌شود که منجر به صلحي ماندگار در جامعه شده است. اين پيمان از مهم‌ترين اقدامات پيامبر در اولين سال هجرت به مدينه است.
    اين سند نخستين قانون اساسي مدون و مکتوب در جهان است. اين پيمان علاوه بر متحد کردن مسلمانان، مانع همکاري يهوديان با قريش و ديگر دشمنان اسلام شد. براساس پيمان مدينه، پيامبر تنها مرجع حل‌وفصل اختلافات و اعلام جنگ و صلح در مدينه بود. محصول اين پيمان‌نامه، به‌نحوي پذيرش حاکميت پيامبر، مشارکت‌دهي وسيع مردم و قبايل در ادارة جامعه، تأمين مالي حاکميت، بيمة افراد و قبايل، تأمين اجتماعي، گسترش عدالت و انصاف، منشور اخلاقي ميان مردم و قبايل، و افزايش توان دفاعي افراد و قبايل بود.
    3ـ3. زيرساخت آموزش عمومي و مهارت‌آموزي
    «در نظام نبوي پاية همه‌چيز، دانستن و شاختن و آگاهي و بيداري است. کسي را کورکورانه به‌سمتي حرکت نمي‌دهند».  پيامبر خدا آموزش همگاني را در اولويت امور قرار داده بود و نه‌تنها به آموزش معارف دين توجه داشت، بلکه به آموزش خواندن و نوشتن در مدينه عنايتي خاص داشت. از میان اسيران بدر برخی بودند که نوشتن را خوب می‌دانستند. برخي از آنها پول براي فديه دادن و آزاد شدن نداشتند؛ ازاین‌رو به‌جاي فديه، آموزش ده جوان براي آزادي آنها مورد قبول قرار گرفت. اينکه آموزش ده کودک از کودکان مسلمان فدية اسير باشد، اولين دعوت در تاريخ براي محو بيسوادي است که اسلام پيش از همة امت‌ها بدان اقدام کرده است. پیامبر از حکم‌بن ‌سعيد‌بن ‌عاص سؤال کرد که نامت چيست؟ گفت: حکم. حضرت نام وی را به «عبدالله» تغيير داد و به او فرمان داد که در مدينه نوشتن را آموزش دهد. 
    عبادةبن‌ صامت مأمور آموزش قرآن اهل صفه ـ مکان پشت مسجدالنبي ‌ـ بود.  نورالدين هيثمي نقل مي‌کند که روزي رسول خدا در ضمن خطبه‌اي فرمود: «چرا بعضي گروه‌ها مسائل شرعي را به همسايگانشان ياد نمي‌دهند؛ آنها را آموزش نمي‌دهند و نصيحت نمي‌کنند؟ به خدا قسم بايد گروه‌ها همسايگانشان را تعليم دهند و مسائل فقهي موردنياز آنها را به آنها بياموزند و آنها را نصيحت و امر به معروف و نهي از منکر کنند». 
    کتاني در التراتيب الاداريه فصلي را به افرادي اختصاص مي‌دهد که رسول خدا براي تعليم قرآن و تفقه در دين به مناطق مختلف اعزام مي‌فرمود. ازجملة آنها مصعب‌بن ‌عمير بود که حضرت وي را پيش از هجرت، همراه دوازده نفري که در بيعت اول عقبه با حضرت بيعت کردند، براي آموزش قرآن، تعليم اسلام و تفقه در دين همراه آنها اعزام کرد؛  معاذبن ‌جبل را به مکه و به‌نقلي يا در قلمرو زماني ديگري به يمن، عمروبن ‌حزم خزرجي نجاري را به نجران اعزام نمود.  همچنين نام بعضي از همسران حضرت، مانند ام‌سلمه، در ميان اين افراد ذکرشده است. 
    عبدالله‌بن ‌سعيد نقل مي‌کند که پيامبر اسلام به او امر فرمود که نوشتن و کتابت را به مردم مدينه بياموزد. وي کاتب خوبي بود.  از برخي منابع استفاده مي‌شود که در مدينه خانه‌اي را براي قرّاء قرآن يا مدارس قرآني اختصاص داده بودند؛ به‌عبارتي مدرسه‌اي براي تلاوت و قرائت قرآن فراهم ساخته بودند. 
    رسول خدا به زيدبن ‌ثابت دستور داد که سرپرستي امور ترجمه و پاسخ نامه‌ها را بر عهده گيرد و در اين راستا زبان سرياني را بياموزد.  پيامبر به تعليم حرفه و فن نيز که در انحصار يهوديان بود، اهتمام مي‌ورزيد. در جاي‌جاي سنت شريف، پدران و مادران را به آموزش نوشتن، شنا و تيراندازي فرزندان تشويق کرده است. 
    اعزام معلمان به‌سوي قبايل، به ‌دو صورت انجام مي‌گرفت: در بعضي حالات، مانند اعزام ابوعبيدة‌‌بن ‌جراح در پاسخ به درخواست يمني‌ها، بنا به درخواست نمايندگان قبايل بود؛ و در مواردي، مانند اعزام زيد‌بن ‌ثابت به مدينه، با پيش‌دستي خود حضرت بوده است.
    4ـ3. جلب مشارکت عمومي و مردم‌بنياني
    آحاد مردم وقتي کنار يکديگر قرار گيرند، قدرت وصف‌ناپذيري شکل مي‌گيرد که قابليت حل معضلات اقتصادي و اجتماعي را خواهد داشت. طبيعي است که هزينه‌هاي دفاع در مقابل هجمه‌هاي مشرکان، هزينه‌هاي رفع فقر و هزينه‌هاي دولت اسلامي، تنها با مشارکت گستردة مردم قابل تأمين مالي است.
    پيش از هجرت و تأسيس حکومت، حضرت نيروي لازم براي تأسيس حکومت و ادارة جامعه را از درون مردم تربيت کرد و زمينة هجرت به مدينه و تأسيس حکومت را فراهم ساخت. نبي مکرم وقتي با مهاجران وارد مدينه شدند، حتي مواد غذايي براي مصرف خودشان را نيز همراه نداشتند. پرسش اين است که آن حضرت منابع درآمدي دولت اسلامي را چگونه تأمين کردند؟ حضرت با تربيت افراد، آنها را مطيع اوامر الهي کرد؛ سپس به اجراي فرمان الهي فراخواند. با تکيه بر خود مردم و مشارکت حداکثري آنها، حرکت روبه‌پيشرفت را آغاز کرد و در جامعة بدوي آن روز، ظرف مدت کوتاه تحول پديد آورد.
    رسول خدا پيش از هجرت و در دومين بيعت عقبه، ستاد مردمي مشارکت‌دهي مردم را تشکيل داد. هفتاد يا 73 مرد و دو زن  با رسول خدا بر اسلام، طاعت و جهاد بيعت کردند. پيامبر خدا از ميان آنها نقبا (نمايندگان رسول خدا براي اجراي فرامين الهي) تعيين فرمود و زمينه‌سازي براي هجرت و تشکيل حکومت را فراهم ساخت. به‌عبارت‌ديگر، از ميان اصحاب خود که کسانی همچون علي‌‌بن ‌ابي‌طالب بين آنها بود، افرادي را به مدينه براي تدارک مقدمات هجرت اعزام نفرمود؛ بلکه به خود اوسيان و خزرجيان اعتماد کرد و با اعتماد به مردم، زمينة مشارکت آنها را فراهم ساخت. در همان پيمان‌نامه، هزينه‌هاي جنگ، هزينه‌هاي دولت و مخارج رفع فقر و تأمين نيازمندان را بر دوش مردم نهاد  و دولت و محرومين را به قدرت پايدار اقتصادي آحاد مردم وصل کرد.
    حضرت در ساير پيمان‌ها، ازجمله پيمان عقبة اول، پيمان صلح مدينه و عقد اخوت نیز سياست جلب بيشتر مشارکت مردم را ادامه داد. مسلمانان مهاجر تمام امکانات خود را درون مکه جا گذاشته بودند و نتوانستند با خود به مدينه بياورند. نبي مکرم اسلام اولين سياست جديد را با عنوان مواسات عملياتي کرد و در معاهدة مواسات و عقد اخوت، رفع فقر و تأمين مالي نيازمندان را با اين سياست حل‌وفصل نمود؛ شکاف طبقاتي درآمدي را به حداقل ممکن رساند. البته مقدمات اين سياست، که تربيت توحيدي باشد، پيش از آن فراهم شده بود.
    بخش وسيعي از آموزه‌هاي اسلامي، مانند اخوت، مواسات و تعاون، براي تقويت و تحكيم پيوندهاي اجتماعي و پيشگيري و ممانعت از گسستن اين پيوندها وارد شده است. پيامبر اكرم براساس اين بينش، در جامعة نوبنياد اسلامي مدينه، تمامي عقده‌ها و كينه‌ها را از دل آنان زدود و در مقابل، بذر محبت را کاشت. درواقع نبي مکرم حکومت را به مردم وصل کرد و پيوند وثيقي ميان مردم و حاکميت پديد آورد.
    5ـ3. توانمند‌سازي و عدالت‌گستري
    عرب پيش از اسلام در نهايت سختي زندگي مي‌کرد؛ دختران را زنده‌به‌گور مي‌کردند و پسران را به‌دليل شدت فقر مي‌کشتند. خداوند فرمود: اولاد خود را به‌سبب فقر يا ترس از فقر نکشيد؛ ما آنان را روزي مي‌دهيم.  منشأ فقرشان عدم اهتمام به توليد، اعم از کشاورزي، زراعت، باغداري، حفر چاه، لايروبي چشمه‌ها و طلب فضل پنهان خداوند متعال بود. ازهمين‌رو در نهايت فقر زندگي مي‌کردند. زماني که آسمان بارانش را دريغ مي‌کرد، دختران و پسران را مي‌کشتند و مرتکب فجايع مي‌شدند. 
    در شهر مكه گروهى از اشراف كاروان‌های تجارتى با ارزش فوق‌العاده‌اى را از منطقه‌اي به منطقه ديگر می‌بردند و در دهک بالاي ثروت و درآمد قرار داشتند. دهک پايين را اعراب فقير و بردگان تشکيل مي‌دادند و ميانة آنان طبقة متوسطى قرار داشتند.  مناسبات اقتصادى نامطلوب سبب محروميت عدة زيادى شده بود. اين محروميت جنبة ارزشى و اجتماعى نيز داشت. سياهان حبشى و بردگان رومى هيچ موقعيتى نداشتند. آنان علاوه بر جنبة بردگى، در كمال ذلت و در حد يك حيوان در اين جامعه مى‌زيستند. قرآن کريم دراين‌باره موضع قاطعى اتخاذ كرد. خداوند در آياتى كه دربارة انبياى گذشته نازل کرده است ـ و اين آيات نوعاً در مكه نازل شده‌اند ـ ضعفا و محرومان را در كنار انبيا، و اشراف و مترفين را در برابر آنان قرار داده است:  «ما هيچ بيم‌دهنده‌اى به قريه‌اى نفرستاديم، جز آنكه توانگران عياشش گفتند: ما به آنچه شما را بدان فرستاده‌اند، ايمان نمى‌آوريم؛ و گفتند: اموال و اولاد ما از همه بيشتر است و كسى ما را عذاب نمى‌كند».  مهم‌ترين آثار اين آموزه‌ها، گرايش بخش زيادى از طبقة متوسط و پايين به اسلام بود.
    رسول خدا از همان دوران مكه، به مسلمانان ضعيف بشارت مى‌داد كه به‌زودى وارث قيصر و كسرى خواهند شد. اين امر سبب استهزاى مشركان می‌شد و زمانى كه بلال و خباب و صهيب را مى‌ديدند، به شوخى مى‌گفتند: «پادشاهان زمين و فاتحان گنجينه‌هاي کسري و قيصر رسيدند».  موضع قرآن چنان بود كه بى‌اعتنايى به انسان مؤمنى چون ابن ‌ام‌مكتوم را نيز نمی‌پذيرفت. سيرة رسول خدا رفاقت و دوستى با فقرا و هم‌نشيني و هم‌غذايي با بردگان بود. خود ایشان می‌فرمود، ازجمله چيزهايى كه هيچ‌گاه رها نمى‌كند، «غذا خوردن در روى زمين با برده است».  همين سبک رفتار، در جذب آنان بسيار مؤثر بود.
    مهم‌ترين آموزة قرآن این بود كه معيار برترى را تقوا قرار داد.  بر پاية اين معيار، بسيارى از فقيران نيز توانستند از محروميت ارزشى و اجتماعى رهايى يابند و ارزش واقعى خود را در جامعه پیدا کنند. بعدها وقتى عمر حكم ولايت عمار را بر كوفه نوشت، گفت: اين کار را پیرو اين سخن خداوند انجام داده است كه فرمود: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ».  همچنين رسول خدا فرمود: «مبعوث شدم تا عده‌اى را بالا برم و گروهى را فروآورم». 
    سيرة رسول خدا فرهنگ‌سازي و توانمندسازي انگيزشي ثروتمندان جامعه براي مشارکت داوطلبانه در به‌عهده گرفتن بار مشکلات اجتماعي، ازجمله رسيدگي به‌حال محرومان بود. عمران‌بن ‌حصين ‌‌‌مي‌گويد: پيامبر اکرم خطبه‌‌‌اي نخواند، مگر آنکه در آن، ما را به صدقه امر فرمود.  ابن‌شبّه گزارش کاملي از موقوفات پيامبر اکرم و ياران ايشان را نقل کرده است. 
    سيرة شخصي آن حضرت در دستگيري از فقيران و كمك به هم‌نوعان و هم‌چنين موضوع ايثار و انفاق خاندان پاك ايشان در اين مسئله بر كسي پوشيده نيست. اهميت رسيدگي به ‌وضعيت معيشتي فقرا در نظر پيامبر اسلام به‌حدي است كه مي‌فرمايند: هر منطقه‌ای که در ميانشان شخص گرسنه‌اي باشد، از ذمۀ خداوند متعال خارج‌اند.  نقل شده است گوسفندى را در خانة پيامبر ذبح كردند و گوشت آن را به ديگران دادند. حضرت از عايشه پرسيد: «چيزى از آن مانده است؟» وى پاسخ داد: چيزى جز كتف (سردست) آن باقى نمانده است. حضرت فرمود: بجز سردستش، همة آن باقى مانده است!  اميرالمؤمنين يک درهم پول در کف دست خود گذاشت؛ آنگاه گفت: اما تو (اي درهم!) اگر از (دست) من خارج نشوي، سودي و نفعي براي من نداري. 
    پيامبر اكرم در ساية اين تربيت قرآني، محبت و انفاق بر فقرا و جلب مشاركت آنها در امور اجتماعي را وسيلة موفقيت خود قرار مي‌داد و با دعای فقرا از خداوند متعال طلب فتح و ظفر مي‌کرد؛ به اين دليل که فقرا دل‌شکسته‌اند و درنتيجه در معرض تعرض اجابت قرار دارند. 
    گزارش‌هاي تاريخي حاكي از ريشه‌كني كامل فقر در برخي مقاطع و مناطق، و کاهش آن در دورة تاريخي صدر اسلام است. 
    رسول خدا رضايت خود از چنين عملي را با بازگو کردن سنت رايج دربارة گروهي موسوم به اشعريون چنين بيان مي‌فرمايد: «هرگاه يکي از اشعريين در جنگي کشته مي‌شد يا خانوادة آنان دچار کمبود مواد غذايي مي‌شدند، همة آنها ‌مي‌رفتند و هرچه مواد غذايي را در منزل داشتند، با خود مي‌آوردند؛ بر روي هم می‌انباشتند و سپس با پيمانة واحدي آن را ميان همه تقسيم مي‌کردند». حضرت مي‌فرمودند: «آنان از من و من از آنانم».  اين تربيت‌ها روابط انساني بين مهاجرين و انصار را به‌قدري عمق بخشيد كه در سال چهارم هجري، به‌هنگام تقسيم اموال و زمين‌هاي بني‌نضير، انصار به رسول خدا پيشنهاد دادند که غنايم را فقط ميان مهاجرين تقسيم كند؛ بدون آنكه آنها ملزم به ترك منازل انصار شوند.
    به‌برکت برنامه‌ها‌ي صحيح اقتصادي آن حضرت، وضعيت همة مهاجرين بهبود پيدا کرد؛ به‌گونه‌اي‌که در اواخر سال‌هاي عمر پربرکت ايشان، همگي مسکن، شغل و وضعيت رفاهي مناسبي پيدا کردند. 
    4. زيرساخت‌هاي بخش‌هاي اقتصادي
    زيرساخت‌هايي مانند تربيت توحيدي، امنيت، عدالت، مردمي‌سازي و دانش‌بنياني، زيرساخت‌هاي عام پيشرفت در همة ابعاد، ازجمله رشد اقتصادي هستند. افزون بر زيرساخت‌هاي عام پيشرفت، حضرت سياست‌هايي نيز در زيرساخت‌هاي بخش‌هاي اقتصادي اعمال فرمودند که مي‌تواند براي سياست‌گذاري در موقعيت فعلي کشور درس‌آموز باشد.
    1ـ4. کشاورزي
    کشاورزي در آن روزگار، به‌ويژه در مدينه، مهم‌ترين رکن اقتصادي جامعه بود. مردمان حجاز زندگي خود را با محصولات کشاورزي و دامي مي‌گذراندند. تجارت و تا حدودي صنعت، رايج بود؛ ولي در مقايسه با کشاورزي بسيار ناچيز بود.
    از سويي، فرهنگ قبيله‌اي جاهليت که نشئت‌گرفته از ظلمت و ظلم بود و جنگ‌هاي ميان قبيله‌اي و منازعه‌هاي آنان، حجاز را به سرزمين تفتيده و خشکي مبدل ساخته بود که کشاورزي را به کمترين اندازة ممکن رسانده بود. به‌طور طبيعي نزاع‌ها و جنگ‌هاي قبيله‌هاي مختلف به غارت محصولات، دام‌ها و آتش کشيدن مزارع و نخلستان‌ها منتهي می‌شد و اينها و جز اينها امنيت و آرامش را از کشاورزان به‌گونه‌اي سلب می‌کرد و درنتيجه اقتصاد جامعه و اشتغال عموم مردم، به‌ويژه در بخش کشاورزي، در حالت جنگي، يعني بدترين حالت قرار داشت.
    اين حديث شريف نبوي نحوة نگرش حکمراني حضرت به کشاورزي را به‌خوبي نشان مي‌دهد: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَغْرِسُ‌ غَرْساً أَوْ يَزْرَعُ زَرْعاً فَيَأْكُلُ مِنْهُ إِنْسَانٌ أَوْ طَيْرٌ أَوْ بَهِيمَةٌ إِلَّا كَانَتْ لَهُ بِهِ صَدَقَةً».  در برخي اسناد، «اَو سَبُعٌ» هم آمده است؛  یعنی مسلماني نيست که نهالي غرس کند يا زرعي کشت کند و به‌دنبال آن پرنده‌اي، انساني يا چهارپايي (يا درنده‌اي) از آن بخورد، مگر اينکه اين، صدقة (جاريه) براي او باشد.
    يک باب روايي در وسائل الشيعه، همچنين در مستدرک وسائل الشيعه با عنوان «باب مستحب بودن نهال‌کاري و کراهت فروش محل کسب‌وکار» وجود دارد.  نگاه جاهلي به درخت، که با يک درگيري همه به آتش کشيده مي‌شد، به باقيات‌الصالحات و صدقه جاريه بودن درخت تغییر کرد و درخت منشأ خير و برکت براي انسان‌ها، بلکه پرندگان، چرندگان و حتي درندگان دانسته شد. به‌طور طبيعي اين نگرش جديد، تحول اساسي در فرهنگ مردم درخصوص زمين و ملک و درخت و زراعت پديد مي‌آورد و زمينة رشد بخش کشاورزي مي‌شود.
    پيامبر اکرم زمين‌ها و منابع طبيعي را به مردم واگذار کردند و خود مراقبت و نظارت می‌کردند تا مردم به کشاورزي، باغداري و دامداري اشتغال يابند. ازاين‌رو پس از آنکه مسجد‌النبي را بنيان‌گذاري کردند، براي مهاجران مکه که براي ياري آن حضرت آمده بودند، از زمين‌هاي معيني اقطاع کرد تا کشاورزي کنند و زمين‌هايي را نيز به آنان اعطا کرد تا براي خود خانه بسازند.  مخيرق، عالم يهودي، وصيت کرد اموالش (حوايط هفت‌گانه) در اختيار رسول خدا قرار گيرد که مشربة ام‌ابراهيم هم جزء اين حوائط بود و حضرت همه را وقف کرد.  همچنين حضرت سه قلعه از هشت قلعة خيبر را وقف و بقيه را ميان مجاهدان توزيع فرمود. 
    براساس اسناد و مدارک، اولين شرطي که حضرت براي واگذاري و اقطاع زمين يا ساير منابع طبيعي و ثروت‌هاي اوليه داشتند، صدق در اسلام و ايمان بود. دومين شرطي که به‌طور مکرر در واگذاري زمين‌هاي موات به شخص يا اشخاص یا یک قبيله ذکر شده، اصلاح و آبادانی آن زمین بود. 
    2ـ4. سياست‌هاي رسول خدا دربارة زمين
    زمين و آب، سرماية اصلي کشاورزي است. بازگشت بازده سرمايه به کشاورز و مالکيت کل محصول، نقش بالايي در انگيزة کاري و ارتقاي بهره‌وري دارد. واگذاري زمين در اصطلاح فقهي، «اقطاع» ناميده مي‌شود که در حد گسترده‌اي به‌وسيلة رسول خدا انجام شد.  نکتة مهم اينکه حضرت به «مقطعٌ‌اليه» سند با مهر و امضا اعطا مي‌فرمود؛ به‌گونه‌اي‌که او با اطمينان و خيال راحت در آن زمين سرمايه‌گذاري کند و براي آبادي آن بکوشد و بداند که هر مقدار در آن هزينه و تلاش کند، براي خود و خانواده‌اش در قالب يک سرماية مطمئن باقي خواهد ماند. براي نمونه، به چند مورد از اين واگذاري‌ها اشاره مي‌شود:
    ـ حضرت دره‌اي در مدينه را به حرام‌بن‌ عبدعوف از قبيلة بني‌سليم واگذار فرمود و در پايان سند اين واگذاري، بر پرهيز از هرگونه ستم و عدالت تأكيد نمود. 
    ـ همة زمين‌هاي شواق ـ دويست کيلومتري جده ـ بالا و پايين آن را به زبير‌بن ‌عوام واگذار كرد و سند آن با دست‌خط اميرمؤمنان علي نوشته شد. 
    ـ همة زمين و آب منطقة «مظله» را به بني‌قرّه واگذار فرمود. 
    ـ معادن قبليّه و آن دسته از زمين‌هاي كوهستانِ «قَدْس» را كه قابل كشت بود، به بلال‌بن ‌حارث مزني واگذار كرد. 
    ـ در برخي مناطق، حضرت افزون بر زمين و مزرعه، زنبورهاي عسل آن منطقه را نيز واگذار فرمودند. 
    ـ آن حضرت عقيق يمامه را كه داراي درختان و چشمه‌هاي بسيار بود، به ربيع، مُطَرَّف و انيس به اقطاع داد. 
    ـ زمين‌هاي مختلف و متعددي را به عوسجة‌بن ‌حرمله ـ كه طبق فرمان آن حضرت رهبري هزار تن از بني‌جهينه به او سپرده شده بود ـ واگذار كرد تا از اين زمين‌ها براي خود و نيروي تحت امرش بهره برد. 
    ـ حضرت زميني را با حدودي معين از زمين‌هاي «برهاط» به راشدبن‌ عبدربّ سُلّمي واگذار كرد. 
    ـ زميني را به بني‌اجب در منطقة فاس يا حالس واگذار كرد. 
    ـ همة زمين‌هاي جفر را كه در اطراف مدينه قرار دارد و چاه آب آن را به هوذة‌بن ‌نبيشه واگذار كرد. 
    ـ منطقه يا چاه آب محدب را به عبدالله‌بن ‌ابي‌قمامه و وقاص‌بن ‌ابي‌قمامه واگذار كرد. 
    ـ زميني را به سلمةبن ‌مالك به اقطاع واگذار کرد. 
    ـ زمين‌ها و درختان كوه ارم را به فرزندان جفال‌بن‌ ربيعه واگذار كرد. زمين‌هاي مابين مصباعه تا الزح و لوابه را به عداء‌بن ‌خالد واگذار كرد. 
    ـ حضرت زمين‌هاي عوره، غرابه و حبل را به مجاعة‌بن ‌مراره واگذار كرد. 
    همان‌طوركه اشاره شد، رسول خدا به اقطاع‌هاي گسترده‌اي دست زد.  اين اقطاع‌ها به‌تفصيل در منابع فقهي و روايي شيعه و سني آمده‌اند  که ذکر آنها در اين مقاله نمي‌گنجد. 
    3ـ4. صنعت
    صنايع رايج در زمان رسول خدا بيشتر مانند سبدبافي، حصيربافي،  ريسمان‌بافي با پشم گوسفند و پوست درخت خرما،  صنايع پسيني بخش کشاورزي بود. ازآنجاکه زرگري عمدتاً شغل يهود بود و آنها به دروغ‌گويي و فريب‌کاري معروف بودند، اين صنعت جايگاه چنداني نزد اهل مدينه نداشت.  در مقابل، آهنگري و صنايعي که بر پاية ذوب سنگ‌ها و فلزات استوار بود، مانند اسلحه‌سازي، اعم از کمان، سرنيزه و شمشير، بسیار رواج داشت و از اعتبار لازم برخوردار بود. حضرت فرزند خود را براي شيرخواري نزد دايه‌اي به‌نام ام‌سيف فرستاد که همسر آهنگري به‌نام ابوسيف در مدينه بود.  تيرهايي که در مدينه ساخته مي‌شد، به‌دليل کيفيت، شهره بود.  همچنين آهنگران ابزار کشاورزي مانند تبر و وسيلة شخم زدن توليد مي‌کردند.  گرچه پارچه و لباس مدينه از يمن، شام و ساير مناطق به‌صورت بافته‌شده به مدينه مي‌آمد،  ولي بافندگي به‌صورت محدود در مدينه توسط زنان در درون خانه‌ها رواج داشت.  نجاري، بنايي و دباغي نيز از حرفه‌ها و صنايعي بود که در مدينه رايج بود. عرب جاهلي اقبالي به صنعت نداشت و آن را شغل بردگان مي‌دانست و رسول خدا آن را توسعه داد و با اين نگاه مقابله کرد. 
    کتاني استخراج معدن طلا را عنوان داده و به‌صورت مبهم از ابوحصين السلمي نقل کرده است که خدمت رسول خدا رسيد و معدن طلايي را خدمت حضرت عرضه داشت.  وجود برخي معادن، مانند طلا، نقره، آهن و مس در عربستان گزارش شده است. آنان گاه از آهن، شمشير و خنجر يا ديگر مصنوعات را مي‌ساختند. در يمن، استخراج معادن رونق زيادي داشت.  صنعت چوب به‌علت كمبود جنگل‌ها و درختان رونقي نداشت؛ ازاين‌رو قريش براي تأمين چوب موردنياز براي تجديد بناي كعبه در سال 35 عام‌الفيل، چوب‌هايي را که يك كشتي رومي براي ساختن کنيسه‌اي در حبشه حمل مي‌کرد و باد آن کشتي را به ساحل آورده بود، خریداری کرد. 
    4ـ4. بازار و فضاي کسب‌وکار
    تجارت پيش از دورة زندگاني هاشم (جد پيامبر اكرم) شكل منظم نداشت و او بود كه سفرهاي زمستاني به يمن و سفرهاي تابستاني به شام را ترويج كرد:
    هو الذي سَنَّ الرحيلَ لِقَومِه
            رِحْلَ الشِّتاء و رِحْلَة الأصياف 

    او کسي است که سفرهاي تابستاني و زمستاني را براي قوم خود سنت کرد.
    نقل شده است كه او براي ايمني كاروان‌هاي تجاري در مسير شام، امان‌نامه‌اي از قيصر دريافت كرد. بنا بر روايتي از عبدالله‌بن ‌عباس، پيش از حركت اين كاروان‌ها، قريش در فقر به‌سر مي‌برد و هاشم بود كه آنها را جمع كرد تا به تجارت بپردازند. در قرآن كريم، در سورة قريش به اين سفرها و پيمان‌هاي ميان قريش و حکومت‌هاي اطراف اشاره شده است. 
    رسول خدا نيز در برهه‌اي از دوران عمر شريفشان تاجر بودند و خريد و فروش مي‌کردند؛ تاجايي‌که مشرکان گفتند: اين چه پيامبري است که «يمشي في الاسواق».  شواهد نشان مي‌دهد که حضرت در همان روزهاي اول هجرت به مدينه، دغدغة فضاي کسب‌وکار و بازار را داشتند. به همين دليل در روايات آمده است که حضرت به سوق نبيط رفتند؛ تأملي در آن کردند و سپس فرمودند: «اين بازار مناسب شما نيست»؛ سپس به فضاي کسب‌وکار ديگر رفتند؛ مجدد در آن تأمل کردند و فرمودند: «اين بازار مناسب شما نيست»؛ سرانجام به اين بازار آمدند؛ گردشي در آن کردند؛ سپس فرمودند: «هذا سوقکم»؛ اين بازار مناسب شماست؛ و دو سياست را وضع کردند: «فلا ينتَقص»؛ از مساحت آن کم نمي‌شود؛ «و لايصرَب عليکم خَراجٌ»؛ ماليات بر آن بسته نمي‌شود. 
    در نقلی ديگر آمده است: فردي نزد رسول خدا آمد و گفت: مکان مناسبي براي بازار يافتم. آيا سرکشي نمي‌فرماييد؟ حضرت فرمودند: برويم. حضرت با او همراه شدند. وقتي به مکان موردنظر ـ نزديکي مسجدالنبي سمت بقيع‌ ـ رسيدند، حضرت مکان را مشاهده کرد و به‌خوبي پسنديد. توشة همراهشان را بر زمين گذاشتند و فرمودند: خوب فضاي بازاري براي شماست: «فلاينتقص و لايضرب عليکم خراجٌ»؛ نه کم گذاشته شود و نه خراج (ماليات) بر آن بسته شود. 
    قرن‌ها پيش از ارائة نظرية بازار رقابت کامل، مجموعة آيات مربوط به قوانين و ضوابط منسجم توليد، مصرف و تجارت، و به‌اصطلاح فضاي کسب‌وکار، توسط فرشتة وحي بر قلب نازنين رسول خدا نازل و توسط حضرت در مسجدالنبي براي عوامل بازار ارائه و تبيين و تفسير شده است. اين ضوابط، نه‌تنها رفتار انسان اقتصادي، که ساختار فضاي کسب‌وکار، نهاد بازار و حتي مکان فيزيکي آن را متأثر ساخت.
    نتيجه‌گيري
    بخش بزرگی از ارتباطات و تعاملات مردم را تعاملات اقتصادي تشکيل مي‌دهد. طبيعي است که هدايت و سياست‌گذاري اقتصادي، اگر از برنامة قرارگاه رسالت حذف شود، هدايتگري مفهوم واقعي خود را از دست خواهد داد. بنابراين، هدايت و سياست‌گذاري اقتصادي از الزامات قرارگاه رسالت و کتاب هدايت است. بهترين دليل بر حضور رسول خدا در صحنة سياست‌گذاري اقتصادي، تبيين مستدل و شفاف سياست‌هاي اقتصادي ايشان است. قرارگاه رسالت، قرارگاه هدايت، سياست‌گذاري و نظارت است و هدايت جامعه، به‌سمت حيات طيبه و سرانجام قرب ربوبي است. سيرة رسول خدا نشان مي‌دهد که حضرت نه‌تنها به مباحث اقتصادي ورود پيدا کردند، بلکه کارآمدترين تدبيرها را انجام دادند.
    پايه‌اي‌ترين زيرساخت پيشرفت به‌معناي عام آن، تعميق ارزش‌هاي اسلامي است که زمينه‌ساز تربيت توحيدي است. به همين دليل، تربيت توحيدي سياست ثابت و مستمر رسول خدا از ابتدا تا انتهاي عمر شريفشان بود. تأمين زيرساخت‌هاي مرحلة بعدي، اعم از امنيت، آموزش عمومي، عدالت و مردمي‌سازي، ازجمله زيرساخت‌هاي پيشرفت در ابعاد مختلف است که یکی از این ابعاد، رشد اقتصادي است و رسول خدا در دولت صدر اسلام اعمال فرمودند. پيامبر اکرم حکومت مرکزي قوي همراه با يک مجموعة قدرتمند مردمي ـ جهادي تشکيل دادند و يکي از اساسي‌ترين زيرساخت‌هاي پيشرفت و رشد اقتصادي، يعني امنيت را براي عرب جاهلي به‌ارمغان آوردند؛ آموزش عمومي را گسترش دادند؛ در زيرساخت بخش‌هاي اقتصادي و ضوابط فضاي کسب‌وکار تحول اساسي پديد آوردند و از سياست‌هاي حمايتي، مالي و نظارتي دربارة بازار و سياست‌هاي واگذاري زمين و آب در حوزة کشاورزي براي رونق توليد بهره گرفتند. گزارش‌هاي تاريخي حاكي از تحول اساسي در زندگي مردم است. اين سياست‌ها و نظارت مستمر موجب شد که يثرب ضعيف به مدينةالنبي و قدرت اول منطقه تبديل شود و فقر از جزيرة‌العرب بدوي در مدت کوتاه رخت بربندد و به پيشرفت خيره‌کننده‌اي دست يابد.
     
     

    References: 
    • ابن‌اثیر، علی‌بن محمد، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، قم، اسماعیلیان، 1412ق.
    • ابن‌اثير، مبارك‌بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، تصحيح محمود محمد طناحي و طاهر احمد زاوي، چ چهارم، قم، اسماعيليان، 1367.
    • ابن‌حجر عسقلاني، احمدبن علي، الاصابة في تمييز الصحابه، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
    • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الكبرى، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق.‌
    • ابن‌شبه نميرى بصرى، عبدالله، تاريخ المدينة المنوره، تحقيق فهيم محمد شلتوت، قم، دارالفکر، 1368.
    • ابن‌کثير دمشقي، اسماعيل‌بن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دارالفکر، 1978م.
    • ابن‌ماجه، محمدبن يزيد، سنن ابن‌ماجه، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق.
    • ابن‌هشام، عبدالملك‌بن، السيرة النبويه، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا.
    • ابويوسف، يعقوب‌بن ابراهيم، کتاب الخراج، بيروت، دارالمعرفه، بي‌تا.
    • ابي‌عبيد، قاسم‌بن سلام، الاموال، قاهره، دارالسلام، 1430ق.
    • احمدي ميانجي، علي، مکاتيب الرسول، قم، دار الحديث، ‌1419ق.
    • بختياري، شهلا، «وضع اقتصادي مدينه در عهد نبوي»، تاريخ اسلام، 1384، ش 23، ص 161ـ196.
    • بلاذری، احمدبن يحيي، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1998م.
    • ـــــ ، انساب الأشراف، بيروت، دار الفكر، 1417ق.
    • پاينده، ابوالقاسم‌، نهج الفصاحه، تهران، دنياى دانش‌، 1382.
    • ترمذى، محمد‌بن عيسى‌، سنن الترمذى، تحقيق احمد محمدشاكر، بيروت، دار احياء التراث، بي‌تا.
    • جمعی از نویسندگان، منشور جمهوری اسلامی ایران، قم، جامعة المصطفی العالمیه، 1391.
    • جهشايري، محمدبن عبدوس، الوزراء و الکتاب، بيروت، دارالفکر، 1408ق.
    • حافظ وهبه، جزيرةالعرب في قرن عشرين، قاهره، دار الافاق العربيه، 1354ق.
    • حسيني خامنه‌ای، سیدعلی، انسان 250 ساله، تهران، صهبا، 1390.
    • حسيني عاملي، سيدمحمدجواد، مفتاح الکرامه في شرح قواعد العلامه، قم، مؤسسة آل‌البيت، بي‌‌‌تا.
    • حسيني، سيدرضا، الگوهاي تأمين اجتماعي از ديدگاه اسلام و غرب، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1394.
    • حسيني، سيدعلي، «احکام حکومتي رسول خدا در اقتصاد کشاورزي»، معرفت اقتصاد اسلامي، 1393، ش 9، ص 119ـ142.
    • حلبى شافعى‌، ابوالفرج، السيرة الحلبية، بيروت، دارالكتب العلميه، 1427ق.
    • حموي، ياقوت‌بن عبدالله، معجم البلدان، بيروت، دارالفكر، 1957م.
    • حميد‌الله، محمد، پيمان‌هاى سياسى حضرت محمد و اسناد صدر اسلام، ترجمة سيد‌محمد حسينى‌، تهران، سروش، 1377.‌
    • دادفر، سجاد و روح‌الله بهرامی، 1400، «راهبردهای اقتصادی حکومت نبوی در مدینةالنبی»، مطالعات اقتصاد سیاسی بین‌الملل، دوره چهارم، ش 1، ص 265ـ305.
    • دارمي، عبدالله‌‌بن عبدالرحمن، سنن الدارمي، تحقيق مصطفى ديب البغا، بيروت: دارالقلم، 1412ق.
    • ديار بکري، حسين، تاريخ الخميس، بيروت، دار صادر بي‌تا.
    • رجبي دواني، محمدحسین، 1393، «بررسی تاریخی دفاع اقتصادی از صدر اسلام تاکنون»، در: همایش نقش پدافند اقتصادی در اقتصاد مقاومتی.
    • زمخشري، محمود‌بن عمر، الفائق‌ في غريب الحديث، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417ق.
    • زنجاني، موسي، مدينة البلاغه، بي‌جا، مطبعه مروي، 1405ق.
    • سعيدي، پرويز، «سازمان اداري و مالي در زمان رسول خدا»، حکومت اسلامي، 1382، ش 30، ص 178ـ201.
    • سمهودي، نورالدين، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
    • سید مرتضی، علی‌بن حسین، الامالی، بیروت، دارالفکر العربی، 1998م.
    • سيدحسين‌زاده يزدي، سعيد و محمدجواد شریف‌زاده، 1395، «سيرة پيامبر اکرم در مقابله با تهديدهاي اقتصادي»، اقتصاد اسلامی، ش 62، ص 5ـ31.
    • شریفی، صدیقه و همکاران، 1396، «تبیین راهبردهای اقتصاد مقاومتی در سیره پیامبر اکرم»، مطالعات مدیریت راهبردی، ش 32، ص 137ـ181.
    • صدر، سيدکاظم، اقتصاد صدر اسلام، چ دوم، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، 1387.
    • ضياء العمري، اكرم، السيرة النبوي الصحيحة، چ ششم، مدينة منوره، مكتبة العلوم و الحكم، 1415ق.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‌، 1390ق.
    • ـــــ ، سنن النبی، ترجمه و تحقیق محمدهادی فقهی، تهران، اسلامیه، 1354.
    • طبرسی، فضل‌بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، مؤسسه آل‌البیت، 1417ق.
    • طوسي، محمد‌بن حسن، ‌المبسوط في فقه الاماميه، تصحيح سيدمحمدتقي كشفي، ‌چ سوم، تهران، المكتبة المرتضوية لاحياء الآثار الجعفريه، 1387ق.
    • عاملي، جعفرمرتضى، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، قم، دارالحديث، 1426ق.
    • علي، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام، بيروت، دارالساقي، 1422ق.
    • قرضاوي، يوسف، نقش ارزش‌ها ‌و اخلاق در ارتباط با اقتصاد اسلامي، ترجمة عبدالعزيز سليمي، قم، احسان، 1390.
    • کتاني، محمدعبدالحي، نظام الحکومية النبويه، بيروت، دار الارفم‌بن ارقم، بي‌تا.
    • کليني، محمد‌بن يعقوب، الکافي، تحقيق علي‌اکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1363ش.
    • لحجى‌، عبدالله‌بن سعيد، منتهى السؤل على وسائل الوصول إلى شمائل الرسول، جده، دارالمنهاج،‌ بي‌تا.
    • ماوردي، علي‌بن محمد، الاحکام السلطانيه، مکه، دارالتعاون للنشر و التوزيع، 1966م.
    • متقي هندي، حسام‌الدين، كنزالعمال، بيروت، مكتبة التراث الاسلامى، 1410ق.
    • مجلسى، محمدباقر، ‌بحار الأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.‌
    • محدث نورى، حسين‌، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‌، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1408ق.‌
    • مرسل‌پور، محسن و سعید جم، 1397، «بررسي تحليلي سياست اقتصادي پيامبر در تخصيص منابع»، اقتصاد و بانکداری اسلامی، ش 4، ص 7ـ24.
    • معروف الحسنى، هاشم، سيرة المصطفى، بيروت، دار التعارف، 1416ق.
    • نراقي، ملامهدي، معراج السعاده، قم، هجرت، 1378.
    • واقدی، محمدبن عمر، مغاذی رسول الله، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1409ق.
    • هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد، بيروت، بي‌نا، 1407ق.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجائی رامشه، سیدمحمدکاظم.(1402) هدایت و سیاست‌های رسول خدا(ص) به‌سمت پیشرفت اقتصادی (با تأکید بر زیرساخت‌ها). ، 20(1)، 101-122

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدمحمدکاظم رجائی رامشه."هدایت و سیاست‌های رسول خدا(ص) به‌سمت پیشرفت اقتصادی (با تأکید بر زیرساخت‌ها)". ، 20، 1، 1402، 101-122

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجائی رامشه، سیدمحمدکاظم.(1402) 'هدایت و سیاست‌های رسول خدا(ص) به‌سمت پیشرفت اقتصادی (با تأکید بر زیرساخت‌ها)'، ، 20(1), pp. 101-122

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجائی رامشه، سیدمحمدکاظم. هدایت و سیاست‌های رسول خدا(ص) به‌سمت پیشرفت اقتصادی (با تأکید بر زیرساخت‌ها). ، 20, 1402؛ 20(1): 101-122