، سال بیستم، شماره اول، پیاپی 54، بهار و تابستان 1402، صفحات 81-100

    مواجهه‌ی امامین صادقین(ع) و اصحاب ایشان با مرجئه

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    حسین حسینیان مقدم / دانشیار گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / moghadam@rihu.ac.ir
    ✍️ محمدعلی توحیدی نیا / دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه باقرالعلوم(ع) / ma.tohidinia@gmail.com
    چکیده: 
    پس از رحلت رسول خدا(ص) و ظهور و بروز تحولات سیاسی و پیدایش آرای فکری متعدد و به دنبال آن، ظهور تدریجی فرق و مذاهب اسلامی، بخصوص در منطقه‌ی حجاز و عراق، آرای مختلفی در حوزه های فقهی، کلامی و تفسیری بروز یافت و درنتیجه بخش قابل توجهی از زندگانی ائمه و اصحاب آنان به مواجهه با آنها اختصاص یافت. این ظهور و تضارب آرا، در دوران امامین صادقین اوج گرفت و بدین ترتیب شرایط اجتماعی اقتضای تعامل آن گرامیان و شیعیان آنان با صاحبان نظریه های متعدد و پیروان آنان را داشت. در این میان، مرجئه از فرقه های پرطرفدار و تأثیرگذار در این مقطع زمانی بود که حضور سران و پیروان آنها در کوفه به عنوان شهری شیعه نشین، زمینه را برای تعامل هرچه بیشتر آنان با شیعه فراهم آورد. این تحقیق با روش تاریخی و تکیه بر توصیف و تحلیل گزاره ها، به بررسی چگونگی مواجهه‌ی امامین صادقین و اصحاب ایشان با مرجئه در عرصه‌ی فکری و اجتماعی می پردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که مواجهه‌ی ایشان با مرجئه در دو بُعد هم گرایی و واگرایی، در قالب گونه های متعددی انجام گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Confrontation of Imam Baqir and Imam Sadiq and their Companions with Murji’ah
    Abstract: 
    After the death of the Messenger of Allah and the emergence of political changes and appearance of numerous intellectual opinions, followed by the gradual emergence of Islamic sects, especially in the regions of Hijaz and Iraq, various opinions regarding jurisprudence, theology and interpretation emerged; and as a result, a significant part of Imam’s life and their companions, was devoted to confront these opinions. This emergence and the conflicting opinions peaked during the era of Imam Baqir and Imam Sadiq, and accordingly, the social conditions required their interaction - and their Shiites interaction - with the numerous theoreticians and their followers. Murji’ah was one of the most popular and influential sects at this point of time; and the presence of their leaders and followers at Kufa, as a Shiite city, provided the ground for their interaction with the Shiites. Using a historical method and relying on the description and analysis of the propositions, this research examines how the righteous Imams and their companions faced the Murji’ah in the intellectual and social aspects. According to the findings of this research, their different types of confrontation with the Murji’ah has been either converging or diverging
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    آزادي نسبي سياسي ـ اجتماعي در دوران صادقين، سبب فعاليت فرقه‌هاي مختلف در جغرافياي جهان اسلام، بروز آراي متفاوت، و درنتيجه اوج‌گيري تعاملات فکري ـ اجتماعي مردم شد. بررسي مواجهة امامين صادقين و شيعيان ايشان با فرقه‌ها، از مسائلي است که علاوه بر آگاهي از سيرة آن دو امام در مواجهه با فرق، روشن شدن زوايايي جديد از ابعاد تعامل شيعيان امامي با آنها را به‌دنبال دارد.
    مرجئه در عصر صادقين فرقه‌اي کنشگر و پرفعاليت در مناطقي مانند خراسان و نیز کوفه، به‌عنوان مرکز شيعيان، بود. کشته شدن عثمان، جنگ‌هاي دورة اميرمؤمنان و پيدايش خوارج، زمينة پيدايش این فرقه را فراهم آورد و نخستين پيروان مرجئه اظهار ‌کردند که نمي‌دانيم حق با کيست. در اين ميان، طرفداران اميرمؤمنان «شيعة علي» و مخالفان آن حضرت «عثماني» خوانده شدند، که باورهاي آنان تا نيمة قرن دوم بر جامعة اسلامي مسلط بود.
    جهان اسلام در نيمة دوم قرن اول در تب‌وتاب بحث‌هاي کلامي بود و هر گروه طرف مقابل را خطاکار مي‌خواند و گاهي خطا را تا حد کفر پيش مي‌برد. ازارقه گروهي از خوارج افراطي بودند که با کافرپنداري بسياري از مسلمانان، خون آنان را ريختند؛ مرتکب کبيره را کافر شمردند و عمل را ملاک انحصاري ايمان پنداشتند.  در مقابل، گروهي حکم به ارجا دادند؛ به اين معنا که با واگذاري حکم به خداوند، از قضاوت دربارة شورشيان و قاتلان عثمان و نيز طرفين دعوا در جنگ‌هاي جمل و صفين پرهيز کردند.
    گرچه ارجا در گام‌هاي نخست پيدايش، نوعي موضع‌گيري در برابر وقايع بعد از قتل عثمان و جنگ‌هاي دوران حکومت اميرمؤمنان بود، اما در گذر زمان سامان‌مند شد و با دو جريان فکري جبر و اختيار پيوند خورد و نقش کلامي آن غلبه يافت و مهم‎ترين نماد آن در دوره‌هاي بعدي، جدايي ايمان از عمل و عدم داوري دربارة عملکرد اشخاص بود. حَمادبن ‌ابي‌سليمان (م۱۲۰ق) از مواليان و اساتيد ابوحنيفه، در شمار نخستين کساني بود که با رويکرد کلامي به ارجا، امام علي را بر عثمان ترجيح ‌داد و برخلاف آراي خوارج، ايمان را تصديق قلبي ‌دانست و بيشترين تأثير را در مرجئي شدن ابوحنيفه داشت.  کوفه، هم زيستگاه بسياري از مرجيان و نيز ابوحنيفه  با شاگرداني قابل توجه و باورمند به تفکر ارجا بود و هم مهم‌ترين مرکز تجمع شيعيان و زيستگاه بسياري از اصحاب شاخص و فقيهان و متکلمان بود. 
    رويکرد کلامي مرجئه و پشتيباني بزرگاني از آن، سبب اوج‌گيري مرجئه در عصر امام باقر و به‌ويژه در عصر امام صادق شد. آنان ايمان را به تصديق قلبي و گاه اقرار زباني تعريف کردند و عمل را از تعريف ايمان خارج دانستند.  ازاين‌رو مرتکب کبيره را مؤمني شمردند که بدون توبه در جهنم جاودان نخواهد بود و حکم او بايد تا قيامت به‌تأخير افتد. 
    چنين تعريفي از ايمان، گرچه از برخي تنش‌ها جلوگيري مي‌کرد، ‌زمينه‌ساز توجيه عملکردهاي ناصواب و اباحيگري بود؛ به‌گونه‌اي‌که ايمانِ گناه‌کار با ايمانِ ملائک مقرب الهي هم‌رتبه مي‌شد و مسلمان بي‌عبادت، حتي ويرانگر کعبه و هم‌بسترشونده با مادر، ايماني هم‎مرتبه با جبرئيل و ميکائيل داشت.  چنين تفکري ضلع ديگري از انديشه‌هاي انحرافي عصر صادقين را رقم زد و با برخوردهاي متفاوتي از سوي آن دو امام و اصحاب آنان روبه‌رو شد، که نيازمند بررسي است.
    اين نوشتار با تکيه بر توصيف و تحليل و بهره‌گيري از منابع تاريخي، فرقه‌اي و روايي، اين مسئله را کاويده که مواجهة صادقين و اصحاب ايشان در عرصه‌هاي فکري ـ اجتماعي چه گونه‌هايي داشته است و گونه‌ها چه تحليلي برمي‌تابند و بدون ادعاي انحصار، دريافته است که مقدار قابل‌توجهي از گزاره‌ها به مواجهة صادقين و اصحاب ايشان با ابوحنيفه اختصاص دارد و چرايي آن، گويا به حضور قابل توجه شيعيان و مرجيان در کوفه بازمی‌گردد. اين مواجهه شامل هم‌گرايي و واگرايي، هرگونه تقارب و همسويي يا تباعد و اختلاف و تضاد را در ابعاد فکري و عملي سران و پيروان طرفين نشان مي‌دهد.
    تحقيقي با چنين رويکرد و هدفي در پيشينة اين نوشتار ديده نشد؛ گرچه برخي آثار به بخشي از تحقيق پيش‌رو نزديک شده‌اند؛ مانند:
    پژوهشي با عنوان سيرة امامين صادقين در مواجهه با مرجئه، تأليف عباسعلي اسماعيلي. در بخشي از این پژوهش به برخي مذمت‌هاي صادره از حضرات دربارة اين فرقه و همچنين به رواياتي از ايشان در تبيين ايمان و جايگاه مرتکب کبيره اشاره شده؛ ولي به مواجهة فکري ـ اجتماعي صادقين و همچنين مواجهة اصحاب ايشان در دو بُعد هم‌گرايي و واگرايي پرداخته نشده است؛ به‌عبارت‌ديگر، به‌نظر مي‌رسد که اين تحقيق در بيان برخي شواهد واگرايي ـ و نه تمام گونه‌هاي آن ـ داراي اشتراک است.
    بخشي از کتاب سيرة امام صادق در برخورد با اهل‌سنت، نوشتة سعيد بابايي؛ تحقيق مواضع امام صادق در برخورد با متکلمان اهل‌سنت، تأليف سعيد مهوش منصف، به سيرة امام صادق در برخورد با مرجئه اشاره دارند. تفاوت دو اثر فوق نيز با توجه به قيود ذکرشده در عنوان تحقيق، روشن است. اين دو تحقيق فقط به بررسي سيرة امام صادق توجه داشته‌اند و مواجهة امامين صادقين و اصحاب ايشان با مرجئه را در دو بعد هم‌گرايي و واگرايي فکري و اجتماعي شامل نمي‌شود. به‌صورت کلي، تفاوت این تحقیق با تحقيقات انجام‌گرفته آن است که به مواجهة اصحاب نيز توجه دارد؛ همچنين به ارائة برخي شواهد که بر اختلاف فکري با مرجئه دلالت دارند، اکتفا نکرده و مواجهة فکري ـ اجتماعي در برابر مرجئه را در دو بعد هم‌گرايي و واگرايي مورد توجه قرار داده است. ازسوي‌ديگر تلاش شده است تا برخي گونه‌هاي مواجهه، با در نظر گرفتن بستر تاريخي، تحليل و بررسي شود.
    1. مواجهة فکري
    مواجهة فکري نوعي رويارويي با مخالف در قلمرو باورهاست که در آن، قلمرو انديشه‌هاي مخالف رد، اصلاح يا تکميل مي‌شود؛ و در مقابلِ مواجهة اجتماعي قرار دارد که ناظر بر عملکردهاست. ازاين‌رو در اين دو نوع مواجهه، مي‌توان نوعي هم‌گرايي يا واگرايي را رصد کرد. مواجهة فکري امامين صادقين و شيعيان با مرجئه، به‌نوعي تداعي‌بخش ارشاد مرجئه در قالب نقد آراي آنان و نيز پرورش دادن و آگاهي‌بخشي به شيعيان بود تا هم بنيان‌هاي فکري آنان تقويت شود و هم براي رويارويي بهتر با مرجئه آماده باشند.
    1ـ1. هم‌گرايي‌
    مواجهة هم‌گرايانه به‌معناي رويارويي فکري و گفت‌وگوست. به‌طور طبيعي، چنين مواجهه‌اي به‌معناي کوتاه آمدن از مواضع فکري و هم‌گرايش شدن با مرجئه نيست؛ بلکه امامين با رعايت حقوق همزيستي، آراي آنان را می‌شنيدند؛ با آنان گفت‌وگو می‌کردند و با نگاه ارشاد و هدايت، معارف ديني را بيان می‌نمودند. اين نوع مواجهه، بيشتر در شکل پرسش و پاسخ، به شرح ذيل، جلوه کرده است.
    1ـ1ـ1. پاسخ‌گويي به پرسش‌ها
    گفت‌وگوي صادقين و پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي مرجيان، از مهم‌ترين ابعاد مواجهة فکري هم‌گرايانه است که بدون اختصاص به آنان، همة فرقه‌ها را شامل مي‌شد. جايگاه علمي و نقش هدايت‌گرايانة امامين سبب شده بود تا فرقه‌هاي مختلف به ايشان مراجعه کنند و با آنان به گفت‌وگو بپردازند؛ چنان‌که منابع به بهره‌مندي علمي ابوحنيفه از امام صادق اشاره دارند.  براي نمونه مي‌توان به موارد ذيل اشاره کرد:
    ـ پرسش ابوحنيفه به‌همراه برخي بزرگان مرجئه از امام باقر دربارة ايمان و پاسخ حضرت با استناد به روایات رسول خدا؛ 
    ـ سؤال‌هاي متعدد او از امام صادق در زمان استقرار حضرت در حيرة عراق؛ 
    ـ سؤال وی از امام صادق دربارة آية «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم»؛ 
    ـ پرسش‌هاي ديگري ازجمله چرايي تفقد سليمان نبي از هدهد،  متعة حج،  جواز دو شاهد در قتل و چهار شاهد در زنا  و صدور حکم با يمين و شاهد؛ 
    ـ روايت کردن برخي اخبار از صادقين. 
    شاهد ديگر در بهره‌مندي مرجئه از صادقين، سؤال مقاتل‌بن ‌سليمان دربارة طول قد حضرت آدم و حوا هنگام هبوط به زمين  و نيز پرسش‌های ديگر مرجيان دربارة موضوعاتي‌ مانند کفر و ايمان،  ارث،  فرجام قيام زيد،  نماز به‌‌امامت قَدَري‌مذهبان،  مجالست با افراد مورد اطمينان،  عود و ‌طنبور  و ديگر موارد است. 
    تعدد سؤالات مرجئه از امامين و نقل روايت از ایشان، نشان از پذيرش مراتب علمي آن دو امام دارد. ازاين‌رو ابوحنيفه گفت: «فقيه‌تر از جعفر‌بن ‌محمد نديدم»؛ و حضرت را عالم‌ترين مردم به اختلاف آراي مردم دانست  و افزود: «اگر او نبود، مردم مناسک حجشان را نمي‌دانستند».  او در مواردي پس از آگاهي از نظرات امام، آن را می‌پذيرفت و از رأي فقهي خود بازمی‌گشت  و در مواردي نيز که توان ارائة نظر فقهي نداشت، نظر فقهي امام را جويا مي‌شد. برای مثال، او در برابر اين مسئله که آيا «هيچ چيز» (لاشيء) مي‌تواند در معاملات به‌عنوان بهاي چيزي قرار گيرد، عاجر شد و کوشيد نظر فقهي امام را دريابد.  بنا بر گزارشي، ابوحنيفه پس از آنکه يکي از اهالي خراسان از پاسخ وي به سؤالش قانع نشد، با فرد پرسشگر به حج رفت و امام صادق را که از طواف فارغ شده بود، با عنوان «غاية الناس فلا احد بعده» به فرد خراساني معرفي کرد تا سؤالش را از ايشان بپرسد و حضرت نيز پاسخي متفاوت با پاسخ ابوحنيفه به وي فرمود.  همچنين ابوحنيفه در مواردي نيز به اصحاب ائمة اطهار ارجاع مي‌داد؛ چنان‌که از پاسخ به سؤال زني درماند و او را به محمد‌بن ‌مسلم ارجاع داد و محمد با اشاره به روايتي از امام باقر به وي پاسخ داد. 
    توصية امام باقر يا امام صادق مبني بر عدم تکذيب رواياتي که مرجئي و قدري و خارجي به ايشان نسبت مي‌دهند نيز مي‌تواند بر نقل روايات توسط اين گروه‌ها از حضرات دلالت کند؛  اما به‌لحاظ واقعيت بيروني، کسي از مرجيان يافت نشد که از امام باقر يا امام صادق روايت کرده باشد.
    همچنين بنا بر روايتي، ابوحنيفه از حضرت درخواست حديثي کرد تا آن را روايت کند. اين درخواست شاهدي بر جايگاه والاي علمي امام نزد ابوحنيفه است. امام صادق نيز روايتي را به‌نقل از پدران پاکش از رسول اکرم دربارة فضایل اهل‌بيت و شيعيان بيان فرمود که سبب گرية ابوحنيفه و اصحاب وي شد. 
    چنان‌که اشاره شد، سيرة ائمه بر آن بود که پاسخگوي سؤالات مسلمانان از هر فرقه و مذهبي باشند و شواهدي وجود دارد که حضرات خواهان طرح پرسش‌ از سوي ديگر مسلمانان بودند.  البته در برخي موقعيت‎‌ها به‌دليل محدوديت‌هايي که از سوي حاکمان براي ائمه مقرر شده بود، از پاسخ‌گويي خودداري مي‌فرمودند. در يکي از سال‌ها، امام صادق پس از اتمام عبادات خود در مسجدالحرام، متوجه حضور پرسشگرانة گروه‌هايي از قدريه و معتزله و مرجئه شد و تلقي مي‌شد که رهبر اماميه به گفت‌وگو با آنان خواهد نشست. در اين موقعيت به‌دليل فشارها و تنگناهايي که حکومت براي حضرت ايجاد کرده بود، گفت‌وگو انجام نشد؛ زيرا موجبات جلب نظر و حساسيت بيشتر مأموران حکومت را به‌دنبال داشت؛ لذا حضرت خطاب به آنها فرمودند: «کفوا انفسکم عني ولَا تُؤْذُونِي وتَعْرِضُونِي لِلسُّلْطَان». 
    2ـ1. واگرايي
    مواجهة فکري وا‌گرايانه به‌معناي رويارويي با هدف پراکندگي و دور کردن از پيکرة مجموعه، بيانگر نوعي تنش در روابط دوطرفه است. اين نوع مواجهه از سوي امامين صادقين بيشتر در رد و ابطال آراي مرجئه و با نگاه طرد آنان از جامعه و هشدار به شيعيان صورت گرفته و خود را بيشتر در شکل مناظره و استدلال در مسائل متعددي، به شرح ذيل، نشان داده است.
    1ـ2ـ1. مناظره
    مناظره در دوران صادقين ابزاري براي اثبات حقانيت فرقه‌ها و رد باورهاي ديگران بود. هدايت پيروان فرق ديگر، همواره در دستور کار ائمه و اصحاب آنان بود و ایشان شيعيان خود را در انجام اين امر تشويق مي‌فرمودند. امام صادق براي شيعياني که ايشان را نزد مردم محبوب کنند يا دوستي مردم را به‌طرف خود بکشانند، طلب رحمت فرموده‌اند  و در بياني به مؤمن‌الطاق فرمودند: «با فرقه‌هاي ديگر مناظره کنيد و هدايتي را که بر آن هستيد و ضلالت آنها را برايشان بيان نمایید و با آنان دربارة امام علي مباهله کنيد».  فرمان به مناظره و مباهله در اينجا با نهي از دعوت ديگران به ائمه  منافاتي ندارد؛ زيرا نهي از دعوت مي‌تواند ناظر به افراد بي‌صلاحيت يا موقعيت‌ها و مکان‌هاي خطرآفرين باشد يا نهي از مبالغه و مخاصمه براي هدايت ديگران است. 
    صادقين در موارد متعدد، حتي چگونگي مناظره و مباحثه با بزرگان ديگر فرق را به اصحاب خويش مي‌آموختند و توصيه‌هايي دراين‌باره به آنان مي‌کردند. ایشان مناظرات اصحاب خود با پيروان فرق را بررسي و آن را تأييد يا نواقص و اشکالات آن را گوشزد مي‌فرمودند.  در منابع روايي، مناظرات متعددي از سوي امامي‌مذهبان با ابوحنيفه، به‌ويژه در موضوعات اعتقادي و فقهي، نقل شده است. برخي گفت‌وگوها و مناظرات دربارة قياس و نهي از آن، نکاح متعه، سه طلاق در يک مجلس، و شکار توسط شخص مُحرِم، انجام گرفته است. 
    برخي ديگر از مناظرات نيز در موضوعات کلامي بود؛ براي نمونه مي‌توان به سخنان فَضّال‌بن ‌حسن کوفي با ابوحنيفه اشاره کرد که با هدف شرمساري ابوحنيفه و دربارة فضيلت بودن يا نبودن دفن دو خليفة نخست در کنار مرقد رسول اکرم انجام شد.  همچنين مناظرة مؤمن‌الطاق با ابوحنيفه در مسجد کوفه با حضور جمعي از مرجئه،  نمونة ديگري است که ابوحنيفه در هر دو مناظره شکست خورد و پس از آگاهي از شيعه بودن فضال، وي را «رافضي خبيث» خواند و دستور داد وي را از آن محوطه دور کنند. درخصوص مناظرة دوم نيز بايد خاطرنشان کرد که مؤمن‌الطاق از چنان جايگاهي نزد ابوحنيفه برخوردار بود، که وي او را «رأس الشيعه» معرفي کرد و در پايان مناظره به وي گفت: «هيچ مناظره‌کننده‌اي قدرت ايستادگي و مقاومت در برابر تو را ندارد».
    همچنين مؤمن‌الطاق براي ابوحنيفه استدلال کرد که خليفة دوم به احکام فقهي آگاهي ندارد  و در پاسخ به سؤال ابوحنيفه از راوي حديث ردالشمس، که در آن به فضيلتي براي حضرت امير اشاره شده است، به جمله‌اي کوتاه و جدلي اکتفا کرد و گفت: «از کسي غير از آن کسی که تو روايت "يا سارية الجبل" را از وي نقل کرده‌اي».  اين عبارت بيان ظهور کرامت از خليفة دوم را رد مي‌کرد.
    مؤمن‌الطاق مناظرات خود را با ابوحنيفه و ديگر مرجيان با عنوان «مجالسة مع ابوحنيفة و المرجئه» در کتابي گرد آورده و به‌گفتة نجاشي، او با ابوحنيفه داستان‌هاي زيادي دارد  که نشان از تعدد مناظرات وي با ابوحنيفه است. در ادامه، توضيحات بيشتري دربارة مؤمن‌الطاق خواهد آمد.
    گفت‌وگويي نيز بين ابوحنيفه و هيثم‌بن ‌حبيب صَيرفي دربارة حديث غدير نقل شده است. اين گفت‌وگو با سخن دربارة حضرت امير شروع شده و با سخن دربارة حديث غدير خاتمه يافته است. ابوحنيفه در بخشي از اين گفت‌وگو به نهي کردن يارانش از نقل حديث غدير اشاره دارد و هيثم در مقابل وي، با چهرة دگرگون‌شده به اثبات آن حديث و رد توجيه ابوحنيفه در عدم نقل اين روايت پرداخته است. 
    2ـ2ـ1. انحراف‌ستيزي
    کثرت روايات نقل‌شده از ائمه دربارة مسئلة ايمان،  به‌نوعي بيانگر شدت فعاليت مرجئه و ترويج باورهايشان ازیک‌سو و احتمال اثرپذيري شيعيان ازسوي‌ديگر است. حضرات با تبيين مسئلة ايمان و قلمرو آن، به آگاهي‌بخشي پرداختند و شيعيان را از خطر احتمالي انحراف بازداشتند. بنا بر روايتي، مردي از امام صادق دربارة تعريف مرجئه از ايمان و کفر پرسيد و گفت: مرجئه چنین احتجاج مي‌کنند: «همان‌گونه‌که کسي که ما او را کافر مي‌دانيم، نزد خدا هم کافر است، پس مؤمن هم‌ با اقرار به ايمان، نزد خدا مؤمن است». حضرت اين برابرشماري را با اين استدلال رد کرد: کفر فقط اقرار بنده به اين است که خدایي نيست و پس از اين اقرار، از او دليل نمي‌خواهند؛ اما ايمان ادعایي است که جز با دليل ثابت نمي‌شود و دليل مؤمن عمل و نيت اوست. کافر بودن، به نيت، قول يا عمل ثابت مي‌شود؛ ولي احکام، طبق گفتار و کردار جاري مي‌شود. ازاين‌رو چه‌بسا مؤمنين به ايمان شخصي شهادت دهند و احکام مؤمنين را بر او جاري کنند، درحالي‌که نزد خدا کافر يا مؤمن است. 
    بنا بر نقلي، ابوحمزه خدمت امام صادق رسيد و در زمینة مناظره و بحث و گفت‌وگوي مرجئه با شيعيان دربارة آية ۴۴ـ۴۷ سورة «مائده» و تفسير و شأن نزول اين آيات از نظر آنان، سخن گفت و حضرت به تفسير و شأن نزول صحيح آنها پرداخت.  در روايات متعدد ديگري نيز به معناي صحيح ايمان و نقش عمل در آن اشاره شده است که اين امر مي‌تواند نشان‌دهندة تأثيرگذاري مرجئه و ايجاد پرسش و شبهه براي شيعيان باشد. 
    2. مواجهة اجتماعي
    مواجهة اجتماعي نوعي رويارويي با مخالف در عرصة روابط اجتماعي با نمود هم‌گرايي و واگراييِ ناظر به عملکردهاست که از سوي امامين صادقين و اصحاب ايشان درخصوص مرجئه انجام گرفته است؛ گرچه مسائل فکري در چرايي و چگونگي اين نوع مواجهه تأثير داشته باشد.
    1ـ2. هم‌گرايي
    پيش‌تر اشاره شد که کوفه در عصر صادقين مرکز اماميان بود و در آن، مرجئه، خوارج و اهل حديث نيز فعال بودند. ابوحنيفه فقيه شناخته‌شدة عراق با گرايش ارجا پيرواني داشت که از ساير مناطق براي فراگيري علم نزد وي مي‌آمدند و بخش قابل‌توجهي از جمعيت عراق را به خود اختصاص مي‌دادند.  ازاين‌رو طبيعي بود که فرقه‌ها با يکديگر روابط اجتماعي داشته باشند. دستورهای ائمه به حضور شيعیان در نماز جماعت غيراماميه، تشييع جنازه، عيادت بيماران،  مدارا و نيکو سخن گفتن و معاشرت با آنان با آداب خودشان،  بر راهبرد ائمه به تعامل با غيراماميه و عدم انزوا از دیگر مسلمانان دلالت دارد.
    شواهد متعددي از روابط اجتماعي اماميه و مرجئه، به‌رغم اختلافات اصولي در زمینة باورها، حکايت دارد. از باب نمونه مي‌توان به همراهي برخي امامي‌مذهبان با پيروان مرجئه در سفر حج اشاره کرد؛ مانند همراهي ثُوَير‌بن‌ ابي‌فاخته با مرجيان؛  همراهي زني از شيعيان به‌نام ام‌سلمه با زني از مرجئه براي انجام فريضة حج؛  همراهي و پياده‌روي مؤمن‌الطاق با ابوحنيفه در شهر  و بَشير نَبّال با قومي از مرجئه در راه کوفه به مدينه؛  غذا خوردن امام صادق با ابوحنيفه؛  ورود ابوحنيفه بر محمد‌بن ‌نوفل صَيرفي و هيثم‌بن ‌حبيب صَيرفي که هر دو کوفي و از اصحاب امام صادق بودند و سخن گفتن با آن دو نفر دربارة امام علي؛  ورود حريز بر ابوحنيفه و گفت‌وگو با وي دربارة برخي مسائل فقهي. 
    اين ارتباط مسالمت‌آميز، در دستورهای صادقين به اصحابشان به‌صورت صريح ديده مي‌شود؛ براي نمونه، امام باقر در پاسخ به سؤال صامت بَياع هَرَوي دربارة مرجئه فرمود: از بيماران آنان عيادت کن و در تشييع‌ جنازة آنان شرکت کن.  حضرت به ابوثمامه که قصد سکونت در مکه را داشت و از سويي به فردي از مرجئه بدهکار بود، امر فرمودند تا به‌سوي طلبکار بازگردد و دينش را ادا کند؛ و در ادامه به وي یادآور شدند که مؤمن خيانت نمي‌کند. 
    ازسوی‌ديگر، مرجئه نيز در مواردي اين‌گونه روابط را با امامي‌مذهبان دنبال مي‌کردند؛ چنان‌که بنا بر نقلي، ابوحنيفه و ابن‌ ابي‌ليلي و ابن‌شُبرمه به عيادت سليمان‌بن ‌مهران اعمش که مدتي بيمار بود، رفتند و از وي احوال‌پرسي کرده، براي وي طلب عافيت کردند. 
    2ـ2. واگرايي
    انحراف مرجئه، ازآنجاکه مي‌توانست تأثير بدي بر پيکرة جامعة اسلامي و شيعيان داشته باشد، واگرايي‌ امامين صادقين و حتي برخي اصحاب را در روابط اجتماعي با آنان به‌دنبال داشت. اين نوع از مواجهه، با هدف تحريم و انزواي فکري آنان و سالم‌سازي جامعه، به شرح ذيل، درخور توجه است.
    1ـ2ـ2. نکوهش مرجئه
    صادقين علاوه بر رد انحرافات مرجئه و تبيين صحيح معارف ديني، پيروان خود را از هم‌نشيني با مرجئه منع کرده،  با مذمت و لعن آنها شيعيان را از شدت انحراف اين فرقه آگاه مي‌کردند و درواقع هشدار مي‌دادند و مي‌کوشیدند تا شيعيان به دام آنان گرفتار نشوند.
    بنا بر روايت سَدير صَيرفي، امام باقر ابوحنيفه و سفيان ثوري را مانع دين خدا و هدايت‌نيافته اعلام کرد و افزود: اگر اينان در خانه مي‌نشستند و مردم پس از جست‌وجو كسى را نمي‌يافتند كه آنان را از خدا و پيامبر اطلاع دهد، نزد ما مى‌آمدند و ما آنان را از خدا و پيامبر خبر مي‌داديم.  آن حضرت همچنين مرجئه را به يهود تشبيه کرد  و آية «اَلْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَه» را بر آنان تطبيق نمود  و از استغفار براي آنان بعد از مرگشان به اين دليل نهي فرمود؛ چراکه «وقتى اسم ما پيش آنان برده مى‌شود، در دل متنفرند؛ ولى زماني كه ديگران را ياد مى‌كنند، شادمان هستند».  امام باقر مرجئه را به اين دليل لعن کرد که دشمنان اهل‌بيت در دنيا و آخرت هستند. 
    امام صادق نيز مرجئه را دو بار لعن کرد و دليل آورد که آنان معتقد به ايمان قاتلان و محاربان ما هستند (جداسازي عمل از ايمان) و ازاين‌رو دامنشان تا قيامت به خون ما آلوده است.  بنا بر خبری ديگر، حضرت آنان را بر دين کساني دانست که به فرعون کمک کردند و گفتند: «اَرْجِهْ وَ اَخَاهُ وَ اَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِين». 
    نگارش رساله‌اي جدلي برضد مرجئه، منسوب به زيد‌بن‌علي را نيز مي‌توان همسو با نفي انحرافات مرجئه ارزيابي کرد  و اين موضع‌گيري منافاتي با حمايت ابوحنيفه از قيام زيد ندارد؛ زيرا هر دو در قيام برضد حاکم ستمگر همسو بودند. سيد حميري پس از ورود به کوفه، از محمد‌بن ‌سهل دربارة سرايندة شعري با محتواي صحت اعتقاد به ارجا پرسيد و پس از آنکه برايش روشن شد مُحارب‌بن ‌دثار شاعر آن است، وي را سَبّ کرد. 
    توبيخ‌ها و مذمت‌هاي متعدد صادقين دربارة مرجئه در مقايسه با مذمت ديگر فرق، از تعداد و شدت بيشتري برخوردار است که یکی از دلایل آن، انحرافات جدي آنها در اعتقاد به جدايي عمل از ايمان و مؤمن پنداشتن دشمنان اهل‌بيت است و این مي‎‌توانست مفاسد فردي و اجتماعي و کم‌رنگ شدن پايبندي به احکام و دستورهای الهي را در ميان مسلمانان به‌دنبال داشته باشد و به‌نوعي به رواج اباحه‌گري بینجامد.
    همچنين، گرچه ابوحنيفه مانند استادش حَمّاد امام علي را در جنگ‌ها برحق مي‌دانست،  ولي همسو با ساير مرجئه، از نقل روايات فضایل حضرت ناخشنود بود؛ چنان‌که اين ادعا در عيادت وی از اعمش به‌روشني قابل استفاده است. ابوحنيفه از اعمش تقاضا کرد تا از نقل برخي احاديث دربارة امام علي، ازجمله روايت «انا قسيم النار» خودداري کند. اعمش واکنش شديد نشان داد و وي را يهودي خطاب کرد.  ابومعاويه از شاگردان اعمش نيز وي را از نقل اين‌گونه احاديث نهي کرد.  اعمش حضور مرجئه را در مسجد مانع نقل فضایل امام علي دانست و سخن گفتن دراين‌باره را منوط به خارج کردن آنان از مسجد کرد.  به‌نظر مي‌رسد که اعمش احاديث زيادي را دربارة فضایل حضرت امير نقل مي‌کرد؛ تاجايي‌که سيد حميري نزد وي آمد و اين فضایل را نوشت و طبق محتواي آن شعر سرود. 
    از سويي، چنان‌که گذشت، مرجئه در شهرهاي مختلف، ازجمله کوفه، پيروان قابل‌توجهي داشتند. به‌اعتقاد فان اس، مرجئه در کوفه حرف اول را مي‌زد و انديشة آنان دست‌کم تا نيمة نخست سدة دوم بر طبقات بالاي جامعه حکم‌فرما بود و شيعه تنها مخالف جدي آنان بود.  همان‌طورکه اشاره شد، سؤالات متعدد شيعيان از صادقين دربارة مسئلة «ايمان» را مي‌توان شاهدي بر شدت فعاليت و تأثيرگذاري مرجئه بر شيعيان بخصوص در کوفه دانست. 
    همچنين تأکيد امام صادق بر بالا بردن سطح معرفتي فرزندان قبل از تأثيرگذاري مرجئه، علاوه بر هشدار دربارة خطري که انديشة ارجا دارد، نشان ديگري است از گستردگي فعاليت‌هاي اين فرقه و تبليغ اين انديشه از سوي سران آن و پذيرش اين انديشه در ميان بخش قابل‌‌توجهي از جامعه. 
    ازاين‌رو اخبار متعدد در زمینة نکوهش سران و پيروان مرجئه را مي‌توان به‌منظور آگاهي‌بخشي شيعيان از شدت انحراف مرجئه، ايجاد تنفر از آنان و پيشگيري از تمايل شيعیان به اين فرقه ارزيابي کرد.
    2ـ2ـ2. توصيه به دوري از ازدواج با آنان
    ازدواج يکي از عرصه‌هاي مناسبات اجتماعي در ميان مردم به‌شمار مي‌رود. ازآنجاکه بخش بزرگی از جامعة آن دوران را غيرشيعيان تشکيل می‌دادند و شيعيان با آنان در حوزة عقايد و فقه اختلاف اساسي داشتند، جواز ازدواج با آنان مورد پرسش شيعيان قرار مي‌‌‌‌گرفت؛  چنان‌که بنا بر روايتي، زراره دربارة ازدواج با مرجئه و خوارج از امام صادق سؤال مي‌کند و حضرت نيز در پاسخ، به دوري از اين ازدواج توصیه فرمودند. 
    3ـ2ـ2. گمراه‌خواني و تبيين عدم صلاحيت علمي
    يکي ديگر از اقدامات امام صادق در دايرة تعامل با مرجئه، پاسخ‌گويي قاطع و توبيخ مهتران آنان بود، که شواهد ذيل بيانگر آن است. تبيين عدم شايستگي ابوحنيفه براي مرجعيت علمي و بيان جايگاه والاي خويش، نمونه‌اي از اين برخوردهاست. ابوحنیفه عصايي در دست امام صادق ديد و از علت به‌دست گرفتن آن پرسيد. حضرت ‌فرمود: اين عصاي رسول‌الله است و به آن تبرک مي‌جويم. ابوحنيفه گفت: اگر مي‌دانستم، (به‌احترام) مي‌ايستادم و آن را مي‌بوسيدم. امام فرمود: مي‌داني که مو و پوست من از رسول خداست و آن را نبوسيدي. ابوحنيفه خواست دستان حضرت را ببوسد؛ ولي امام دست خود را کشيد و داخل منزل شد. 
    مطابق خبري، ابوحنيفه به منزل امام صادق آمد؛ سلام کرد و اجازة نشستن خواست. حضرت جواب داد و مشغول صحبت با اصحاب شد و به درخواست اجازة مکرر وي توجه نکرد. او بدون اجازه نشست و آنگاه حضرت فرمود: ابوحنيفه کجاست؟ وقتي او را معرفي کردند، فرمود: «آيا تو فقيه اهل عراقی؟ به چه استنادي فتوا مي‌دهي؟ آيا قرآن را آن‌گونه‌که شايسته است و نيز ناسخ و منسوخ آن‌ را مي‌شناسي؟ خداوند اين علم را جز نزد کساني که قرآن را بر آنان نازل کرد و نيز نزد فرزندان پيامبر، قرار نداد و دانش حرفي از آن را به تو عطا نکرد». حضرت در ادامه براي ابطال ادعاي وي سؤالاتي را در زمينة تفسير برخي آيات قرآن و چند مسئلة فقهي پرسيد، که ابوحنیفه از پاسخ به آنها عاجز ماند. او سر مبارک امام را بوسيد و در حال خروج گفت: «او داناترين مردم است؛ درحالي‌که وي را نزد هيچ عالمي نديده‌ايم».  بدين‌ترتيب حضرت به وي فهماند که صلاحيت افتا ندارد.
    بنا بر روايت ديگري، ابن‌قيس ماصر، عمرو‌بن ‌ذر و ابوحنيفه نزد امام باقر آمدند. ابن‌قيس خطاب به حضرت گفت: ما اهل دعوت و ملتمان را به‌واسطة گناه کردن، از دايرة ايمان خارج نمي‌کنيم. حضرت در پاسخ با اشاره به کلام رسول خدا فرمود: زاني و سارق در حال ايمان زنا و سرقت نمي‌کنند؛ پس تو و اصحابت به هر سويي که مي‌خواهيد برويد.  اين روايت به‌روشني بر اعتقاد اين افراد به ارجا و نقش نداشتن عمل در ايمان اشاره دارد. حضرت با استناد به فرمودة رسول خدا، اعتقاد آنان را رد فرمود و جملة پاياني حضرت گوياي آن است که آنها بر باور غلط خود مصمم بودند و قصد اصلاح نداشتند.
    همچنين گزارش‌هاي متعددي به گمراه‌خواني مرجئه از سوي برخي اماميان اشاره دارد. ابوحنيفه با مؤمن‌الطاق قدم مي‌زد که فردي ندا داد: کودک گمشده‌اي را نديديد؟ مؤمن‌الطاق گفت: کودک ضال را نديدم؛ ولي اگر شيخ ضال را اراده کرده‌اي، اين مرد را تحويل بگير.  بر پاية خبر ديگري، ابوحنيفه پس از شهادت امام صادق به مؤمن‌الطاق گفت: امام تو از دنيا رفت و مؤمن‌الطاق در جواب گفت: امام تو (ابليس) از مهلت‌داده‌شدگان تا روز قيامت است. 
    ابوحنيفه از مؤمن‌الطاق سؤال کرد: آيا شما به رجعت اعتقاد داريد؟ مؤمن‌الطاق جواب مثبت داد. ابوحنيفه گفت: هزار درهم به من عطا کن تا در زمان رجعت هزار دينار به تو بدهم. مؤمن‌الطاق پاسخ داد: ضامني بياور که در آن زمان به‌صورت انسان و نه به‌صورت خوک باشد.  بر پاية خبر ديگري، ابوحنيفه گفت: از شيعيان به من خبر رسيده است که شما دست چپ مرده را مي‌شکنيد تا نامة اعمال به دست راستش داده شود. مؤمن‌الطاق گفت: بر ما دروغ بسته‌اند؛ ولي از شما مرجئه به ما خبر رسيده است که وقتي يکي از شما مي‌ميرد، قيفي در پشت او قرار می‌دهید و آب مي‌ريزيد تا در روز قيامت دچار عطش نشود. ابوحنيفه گفت: بر ما و شما دروغ بسته‌اند.  طبق نقلي ديگر، ابوحنيفه از مؤمن‌الطاق پرسيد: چرا علي بعد از وفات رسول خدا حق خود را طلب نکرد؟ مؤمن‌الطاق پاسخ داد: «ترسيد که او را جن بکشد؛ همان‌گونه‌که سعد‌بن ‌عباده را به تير مغيرة‌بن ‌شعبه کشتند». 
    در مقام بررسي دليل چنين مواجهه‌اي از سوي برخي شيعيان، به‌نظر مي‌رسد که رفتار برخي مخالفان سبب واکنش اماميه شده است. سران اين فرقه در مواردي فراوان، نه‌تنها در برابر سخنان استدلالي ائمه لجاجت مي‌کردند و آنها را نمي‌پذيرفتند، بلکه تلاش می‌کردند آن حضرات و شيعيان را در برابر ديگران يا خلفا کوچک و تحقير کنند؛ چنان‌که مطابق نقلي، منصور به‌منظور کاهش تأثير و محبوبيت امام صادق، از ابوحنيفه خواست که سؤالات سختي را از حضرت بپرسد. او چهل سؤال از امام در حضور منصور پرسيد و حضرت آنها را بنا بر رأي ابوحنيفه و اهل مدينه و ديدگاه اهل‌بيت پاسخ داد. ابوحنيفه در واکنش به اين جواب‌ها گفت: آيا اعلم مردم، اعلم آنها به اختلاف آراي مردم نيست؟ 
    بر پاية اين خبر، ابوحنيفه براي پايين آوردن منزلت امام حاضر شد با حاکم وقت همکاري و با حضرت مناظره کند. سند ديگري از قرن ششم، اين هدف ابوحنيفه را آشکار مي‌کند. امام نزد منصور بود که ابوحنيفه به اصحابش گفت: «نزد امام رافضيان برويم و سؤالاتي بپرسيم تا حيران و مبهوت شود». همين‌که نزد امام رسيدند، حضرت سوگندشان داد تا در جواب پرسش‌هاي ايشان راست بگويند؛ سپس فرمود: آيا تو به اصحابت نگفتي که نزد امام رافضيان برويم و وي را مات و مبهوت کنيم؟» ابوحنيفه پاسخ مثبت داد و آنگاه امام از وي خواست تا سؤالاتش را بپرسد.  دور از ذهن نيست که اين خبر برگرفته از خبر پيشين باشد که ابوحنيفه به درخواست منصور چنين کاري کرده است.
    اين اخبار در کنار حمايت وي از قيام‌هاي شيعي، گويا بيانگر تضاد رفتاري ابوحنيفه باشد؛ اما تحليل مناسبات مرجئه با ائمه نشان مي‌دهد که او به‌اعتبار پيروي از مکتب خلفا و گرايش به ارجا، روياروي امام صادق بود؛ و ازسوي‌ديگر مخالفت سياسي او با حاکمان عصر خود سبب مي‌شد تا از اقدام براندازانة برخي شيعيان حمايت کند.
    در چنين شرايطي، ائمه و برخي شيعيان گمراهي سران اين فرقه را بدون توهين صريحي تذکر داده يا به کنايه پاسخ گفته‌اند. 
    چنان‌که گذشت، اين نوع برخورد، از سوي برخي مرجيان و به‌ويژه ابوحنيفه صادر مي‌شد. او به‌رغم اعتراف به جايگاه علمي امامین صادقین و دريافت پاسخ از ايشان و ناتواني در مناظرات، خود را اعلم از آنان مي‌دانست؛ زيرا معتقد بود که امام صادق صُحُفي است؛ به اين معنا که علم‌ خود را از استاد نگرفته؛ ولی او دانش خود را از اساتيد گرفته است. البته امام پس از دريافت اين سخن از ابوحنيفه خنديد و فرمود: «اما در مورد قول وي که من صُحُفي هستم، راست گفته است. من صحف پدرانم ابراهيم و موسي را خوانده‌ام».  به‌گفتة مخالفان ابوحنيفه، او خودبرتربيني علمي داشت؛ به‌گونه‌اي‌که ادعا مي‌کرد اگر رسول خدا زنده بود، از قولش اخذ مي‌کرد و از آراي قياسي وي بهره مي‌برد. 
    ابوحنيفه پس از درگذشت حَمّاد‌بن ‌ابي‌سليمان (م 120ق)، به‌عنوان برجسته‌ترين شاگرد حلقة او مرجع صدور فتوا و تدريس فقه در کوفه شد و جايگاه اجتماعي ويژه‌اي یافت.  بنا بر اخبار شيعه و سني، وي فقيه و مفتي عراق بود و اين‌گونه برخورد با شيعيان را مي‌توان در جهت بالا نشان دادن جايگاه علمي‌اش ارزيابي کرد. البته همان‌طورکه در شواهد اين بخش مشاهده شد، امام با سخن و رفتار مناسب تلاش فرمود تا عدم شايستگي وي را براي مرجعيت علمي مسلمانان يادآور شود.
    گزارش‌هاي ديگري نيز بر اين ادعا تأکيد دارند که هدف ابوحنيفه ضربه زدن به جايگاه علمي و معنوي امام بوده است. بنا بر روايتي، او خطاب به امام صادق گفت: مردم از شما در شگفت شدند که براى خريدن شتر قربانى، آن‌همه چانه زدي. حضرت فرمود: «خدا راضى نيست كه من در مال خود فريب بخورم». ابوحنيفه با سوگند، سخن امام را پذيرفت و گفت: چيزى نگفتيم، مگر اينكه چنان راه جواب را براى ما بستي كه راه فرار نداشتيم». 
    همچنين سؤالات او از امام کاظم در سنين کودکي، با هدف خجل ساختن ايشان بود، که پاسخ‌هاي شايستة حضرت  او را شرمنده کرد. بنا بر خبري، ابوحنيفه پس از طرح پرسشي از امام صادق و شنيدن پاسخ آن حضرت، خنديد و گفت: «بر تو پيروز شدم»؛ سپس با طرح سؤالي به پاسخ امام اشکال کرد که حضرت پاسخ وي را داد.  اين روايات به‌روشني بيانگر آن است که گاهي طرح سؤالات از سوي ابوحنيفه با هدف پيروزي و غلبه بر امام و ناتوان نشان دادن حضرت انجام گرفته و پاسخ امام او را شرمسار کرده است.
    به‌نظر مي‌رسد که مواجهة امام با ابوحنيفه، در مواردي به‌شکل آشکارسازي ناآگاهي در قالب حفظ جايگاه علمي وي بوده است؛ چنان‌که حضرت از محمد‌بن ‌مسلم خواست تا تعبير رؤيايش را از ابوحنيفه بخواهد که به تعبير رؤيا آگاه است؛ و پس از تعبير ابوحنيفه، فرمود: «اَصَبْتَ» (رسيدي)؛ اما امام پس از خروج او، تعبير ابوحنيفه را ناصواب خواند و توضيح داد که مراد من، به خطا رسيدن وي بود: «اَصَابَ الْخَطَأَ»؛ و افزود که (حتي) تعبير خواب آنان با تعبير ما متفاوت است (مَا يُوَاطِي تَعْبِيرُهُمْ تَعْبِيرَنَا ولَا تَعْبِيرُنَا تَعْبِيرَهُم).  بدين‌ترتيب، حضرت ناآگاهي مدعي علم را با شيوة ديگري و در قلمرو ديگري براي صحابي‌خود آشکار کرد. 
    چنان‌که گذشت، گزارش‌هاي متعددي از مواجهة مؤمن‌الطاق با ابوحنيفه وجود دارد. مؤمن‌الطاق مورد تأييد امام صادق و در شمار افرادي بود که حضرت زنده و مردة آنها را بيش از ديگران دوست داشت.  او در مناظره همچون پرنده‌اي بود که اگر پر و بالش را مي‌بريدند، دوباره مي‌پريد و حمله مي‌کرد؛ و ازاين‌رو از وی به «قفاز حاذق» ياد شده است که در مناظره جست‌و‌گريخت‌هاي ماهرانه‌اي داشت.  بااين‌حال کاستي‌هاي او در مواجهة جدلي با مخالف، مورد نکوهش يا نقد امام صادق قرار گرفت.  او براي پيروزي در مناظره، گاه از مطالب ناصواب نيز بهره مي‌برد  که شيوه‌اي مخالف با ويژگي‌هاي جدال احسن به‌منظور هدايتگري بود، که برخی از آنها در روايتي از امام بيان شده است. 
    گفتني است که افزون بر صادقين و شيعيان، برخي معاصران عالم و محدث غيرشيعه نيز نگاه خوبي به ابوحنيفه نداشتند. مالک‌بن ‌انس، سفيان ثوري و اوزاعي، ابوحنيفه را شوم‌ترين مولود در اسلام دانسته‌اند  و حماد‌بن ‌سلمه وي را مضرترين مولود براي اسلام شمرده است.  مالک‌بن‌ انس نيز فتنة ابوحنيفه را در دو وجه ارجا و نقص در سنن، مضرتر از فتنة ابليس براي امت دانست. 
    نتيجه‌گيري
    فعاليت فرق و مذاهب در دوران صادقين، تعامل شيعيان اماميه را با اين فرقه‌ها در حجاز و بخصوص در شهرهاي شيعه‌نشين، همچون کوفه، به‌دنبال داشت. در اين تحقيق تلاش شد تا به اين سؤال پاسخ داده شود که مواجهة صادقين و اصحاب ايشان با فرقة مرجئه در عرصة فکري و اجتماعي چگونه بوده و در چه قالب‌هايي انجام گرفته است؟ نتايج تحقيق نشان داد که مواجهة اماميه ـ اعم از صادقين و اصحاب ایشان ـ با سران و پيروان اين فرقه، در دو بعد هم‌گرايي و واگرايي انجام گرفته است. هم‌گرايي فکري، در ضمن پذيرش و پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي علمي مرجئه، و واگرايي فکري، در ضمن مناظره و تبيين انحرافات مرجئه انجام گرفته‌اند. همچنين هم‌گرايي اجتماعي، در قالب روابط و تعامل در اجتماع، و واگرايي اجتماعي نيز در ضمن مذمت و هشدار دربارة تأثير مرجئه بر شيعيان و همچنين برخورد صريح و توبيخ مرجئه انجام گرفته‌اند.
     

    References: 
    • ابن‌حجر عسقلاني، احمد‌بن علي، لسان الميزان، چ دوم، بيروت، الاعلمي، 1390ق.
    • ابن‌شاذان، فضل‌بن، الایضاح، تحقیق سیدجلال‌الدین حسینی ارموی محدث، تهران، دانشگاه تهران، 1363.
    • ابن‌شهرآشوب، محمد‌بن علي، مناقب آل ابي‌طالب، نجف، مکتبة الحيدريه، 1376ق.
    • ابن‌عبدالبر، يوسف‌بن عبدالله، جامع بيان العلم و فضله، بيروت، دارالکتب العلميه، 1398ق.
    • ابن‌عدي، عبدالله، الکامل في ضعفاء الرجال، تحقيق سهيل زکار، چ سوم، بيروت، دار‌الفکر، 1409ق.
    • ابن‌عديم، عمر‌بن احمد، بغية الطلب في تاريخ حلب، تحقيق سهيل زکار، بيروت، البلاغ، 1408ق.
    • ابن‌قتيبه دينوري، عبدالله‌‌بن مسلم، المعارف، تحقيق ثروت عکاشه، چ دوم، قاهره، دار‌المعارف، 1992م.
    • ابن‌کثير دمشقي، اسماعيل‌بن عمر، البداية و النهاية، بيروت، مکتبة المعارف، بي‌تا.
    • ابن‌نجار البغدادي، محمدبن محمود، الرد علي ابي‌بکر الخطيب البغدادي، تحقيق مصطفي عبدالقادر يحيي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1417ق.
    • ابوالفرج اصفهاني، علي‌بن حسين، الاغاني، بيروت، دار‌ احياء التراث العربي، 1415ق.
    • ابوحمزه ثمالي، ثابت‌بن دینار، تفسير القرآن الكريم، قم، الهادي، 1420ق.
    • احساني، سيدمحمد، وضعيت شيعيان در عراق در عصر صادقين، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1392.
    • اسماعيلي، عباسعلي، سيرة امامين صادقين در مواجهه با مرجئه، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، مشهد، دانشگاه فردوسي، 1395.
    • اشعري قمي، احمد‌بن محمد، النوادر، قم، مدرسة الامام المهدي، 1408ق.
    • اشعري، ابوالحسن، مقالات الاسلاميين، تحقيق محمد محي‌الدين عبدالحميد، قاهره، مکتبة النهضة المصريه، 1397ق.
    • بابايي، سعيد، سيرة امام صادق در برخورد با اهل‌سنت، قم، مرکز پژوهش‌هاي صداوسيما، 1385.
    • بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بي‌تا.
    • بخاري، محمد‌بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارالفکر، 1401ق.
    • برقي، احمد‌بن محمد، المحاسن، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1370.
    • پاکتچي، احمد، «ابوحنيفه»، در: دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مرکز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، 1372.
    • جاحظ، عمرو‌‌بن بحر، البرصان و العرجان و العميان و الحولان، تحقيق عبدالسلام محمد‌هارون، بيروت، دار الجيل، 1410ق.
    • حسيني استرآبادي، علي، تأويل الآيات الظاهره، قم، مدرسة الامام المهدي، 1407ق.
    • حسينيان مقدم، حسين، «بازدارندگي فرهنگ ارجاء از نشر حديث غدير با تکيه بر خبري از ابوحنيفه»، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، 1398، ش 35، ص 21ـ32.
    • حلی، حسن‌بن یوسف، تذکرة الفقهاء، تهران، المکتبة المرتضویه، بي‌تا.
    • خطيب بغدادي، احمد‌بن علي، تاريخ بغداد، بيروت، دارالکتب العلميه، بي‌تا.
    • ذهبي، شمس‌الدين، تاريخ الاسلام، بيروت، دار الکتاب العربي، 1407ق.
    • ـــــ ، سير اعلام النبلاء، تحقيق شعيب الارنوؤط و حسين الاسد، بيروت، مؤسسة الرساله، 1413ق.
    • راوندي، سعيد‌بن هبةالله، الخرائج والجرائح، تحقيق مؤسسة الامام المهدي، قم، مؤسسة الامام المهدي، 1409ق.
    • شهرستاني، محمد‌بن عبدالکريم، الملل و النحل، تحقيق محمد سيدگيلاني، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا.
    • صدوق، محمد‌بن علي، الامالي، تحقيق مؤسسة بعثت، قم، بعثت، 1417ق.
    • ـــــ ، التوحيد، تحقيق هاشم حسيني تهراني، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1398ق.
    • ـــــ ، الخصال، تحقيق علي‌اکبر غفاري، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1403ق.
    • ـــــ ، ثواب الاعمال، تحقيق محمدمهدي خرسان، چ سوم، قم، شريف الرضي، 1368ق.
    • ـــــ ، علل الشرائع، تحقيق محمدصادق بحرالعلوم، نجف، مكتبة الحيدريه، 1368ق.
    • ـــــ ، کمال الدين و تمام النعمه، تحقيق علي‌اکبر غفاري، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1405ق.
    • ـــــ ، من لايحضره الفقيه، تحقيق علي‌اکبر غفاري، چ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1404ق.
    • طباطبایی، سيدعلی، ریاض المسائل، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1419ق.
    • طبرسي، احمد‌بن علي، الاحتجاج، تعليق محمدباقر خرسان، نجف، دارالنعمان، 1386ق.
    • طبرسي، فضل‌‌بن حسن، مجمع البيان، بيروت، الاعلمي، 1415ق.
    • طوسي، محمد‌بن حسن، اختيار معرفة الرجال، تحقيق مهدي رجائي، قم، آل‌البيت، 1404ق.
    • ـــــ ، الامالي، قم، دار‌الثقافه، 1414ق.
    • ـــــ ، تلخيص الشافي، قم، المحبين، 1382.
    • ـــــ ، تهذيب الاحکام في شرح المقنعه، تحقيق حسن خرسان، چ چهارم، تهران، دار‌الکتب الاسلاميه، 1365ق.
    • عياشي، محمد‌بن مسعود، تفسير عياشي، تحقيق هاشم رسولي محلاتي، تهران، المکتبة العلمية الاسلاميه، بي‌تا.
    • فان اس، يوزف، کلام و جامعه در سده‌هاي دوم و سوم هجري، ترجمة فرزين بانکي و احمدعلي حيدري، قم، دانشگاه اديان و مذاهب، 1397.
    • فسوي، يعقوب‌بن سفيان، المعرفة و التاريخ، تحقيق اکرم ضياء العمرى، بغداد، الارشاد، 1393ق.
    • قاضي نعمان، نعمان‌‌بن محمد، دعائم الاسلام، تحقيق آصف‌‌بن علي‌اصغر فيضي، مصر، دار‌المعارف، 1383ق.
    • ـــــ ، شرح الاخبار، تحقيق محمد حسيني جلالي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، بي‌تا.
    • کراجکي، محمدبن علي، کنزالفوائد، چ دوم، قم، المصطفوي، 1362ق.
    • کرباسي، اکبر، مؤمن الطاق، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1394.
    • ـــــ و محمدتقي سبحاني، «مؤمن الطاق و روش کلامي او»، کلام اسلامي، 1392، ش 85، ص 81ـ108.
    • کليني، محمد‌بن يعقوب، الکافي، تحقيق علي‌اکبر غفاري، چ پنجم، تهران، دار‌الکتب الاسلاميه، 1363.
    • مازندراني، محمدصالح، شرح اصول الکافي، تحقيق سيدعلي عاشور، تعليق ابوالحسن شعراني، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1421ق.
    • مزي، يوسف‌بن عبدالرحمان، تهذيب الکمال في اسماء الرجال، تحقيق بشار عواد، چ چهارم، بيروت، مؤسسة الرساله، 1413ق.
    • مفيد، محمد‌بن محمدبن نعمان، الاختصاص، تحقيق علي‌اکبر غفاري و محمود زرندي، چ دوم، بيروت، دارالمفيد، 1414ق.
    • ـــــ ، الامالي، تحقيق حسين استادولي و علي‌اکبر غفاري، چ دوم، بيروت، دار المفيد، 1414ق.
    • ـــــ ، الحکايات، چ دوم، بيروت، دار المفيد، 1414ق.
    • ـــــ ، الفصول المختاره، تحقيق نورالدين جعفريان، يعقوب جعفري و محسن احمدي، چ دوم، بيروت، دارالمفيد، 1414ق.
    • مهوش منصف، سعيد، مواضع امام صادق در برخورد با متکلمان اهل‌سنت، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، قم، دانشگاه معارف اسلامي، 1392.
    • نجاشي، احمد‌بن علي، رجال النجاشي، تحقيق سيدموسي شبيري زنجاني، چ پنجم، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1416ق.
    • نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، تحقیق عباس قوچانی، چ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367.
    • نعماني، محمد‌بن ابراهيم، الغيبة، تحقيق فارس حسون کريم، قم، انوارالهدي، 1422ق.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، توحیدی نیا، محمدعلی.(1402) مواجهه‌ی امامین صادقین(ع) و اصحاب ایشان با مرجئه. ، 20(1)، 81-100

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین حسینیان مقدم؛ محمدعلی توحیدی نیا."مواجهه‌ی امامین صادقین(ع) و اصحاب ایشان با مرجئه". ، 20، 1، 1402، 81-100

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، توحیدی نیا، محمدعلی.(1402) 'مواجهه‌ی امامین صادقین(ع) و اصحاب ایشان با مرجئه'، ، 20(1), pp. 81-100

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، توحیدی نیا، محمدعلی. مواجهه‌ی امامین صادقین(ع) و اصحاب ایشان با مرجئه. ، 20, 1402؛ 20(1): 81-100