خط زمان در قرآن؛ بررسی موردی «إذ» و «و إذ»
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
بازتاب تاريخ در قرآن و چگونگي بهرهگيري قرآن از مفاهيم و رويدادهاي تاريخي، بيترديد يکي از دريچههاي فهم قرآن است. اينکه از نگاه قرآن کدام دسته از رويدادهاي تاريخي اهميت بيشتری دارد، ميتواند پرسشي مهم و اثرگذار بر مطالعات قرآني ـ تاريخي باشد. با توجه به سرشت زمانمحور تاريخ، بررسي چگونگي بازتاب يافتن زمان تاريخي در آيات قرآن ميتواند ما را در مسير شناخت نگاه قرآن به تاريخ مدد رساند.
اين نکته پذيرفته شده است که قرآن کتاب تاريخ نيست؛ ولي بهدليل پيوند تاريخ با هدايت انسان، اين کتاب اهتمامي درخور توجه به تاريخ ـ البته با شيوة بياني ويژة خود ـ دارد. بهنظر ميرسد که يکي از قالبهاي توجه قرآن به تاريخ، برجسته ساختن توالي زماني رويدادها و ارائة الگوهاي مختلفي براي خط زمان است.
نوشتار پيشرو پس از مروري بر مفهوم زمان و زمان تاريخي و خط زمان، و با بهره جستن از روشهاي متعارف تحليل متن و شناسایي، گردآوري، گونهشناسي و دستهبندي اطلاعات، کوشيده است کاربرد «إذ» و «و إذ» در آيات قرآن را بهعنوان يکي از روشهاي نشان دادن خط زمان بر پاية معرفي رويدادهاي مهم بازنماياند. اين يافته، درحقيقت پاسخ به اين پرسش است که قرآن براي برجسته ساختن نقش سازندة تاريخ در زيست امروزي و آيندة بشر، واکاوي و همواره مدنظر داشتن کدام دسته از رويدادهاي تاريخي را توصيه کرده است؟
1. چهار مفهوم زمان
زيست فردي و اجتماعي بشر در پيوندي گسستناپذير با مسئلة زمان قرار دارد؛ چه بهعنوان ظرف زندگي بشر و چه بهعنوان يکي از ابزارهاي برنامهريزي و تعيين تقدم و تأخر فعاليتها. نمونههاي بيشماري از دخالت عنصر زمان و دخالت آن در زندگي بشر ميتوان نشان داد. اساساً هيچ فعاليت بشري بدون تصور زمان ممکن نيست. افزونبر تودة مردم، شاخههاي مختلف علوم هم به مسئله زمان و ابعادي از آن که کاربرد عمومي کمتري دارد، توجه و اقبال نشان دادهاند. مباحثي همچون چيستي زمان و درک و تحليل مفهوم آن نیز در کنار زندگي روزمره، از ديرباز در يک فضاي نخبگاني مورد توجه انديشمندان بوده است. افزونبراين، مفاهيم و مقولاتي مانند آغاز آفرينش، ادوار عالم، ثبات و حرکت و تغيير پديدهها، ازليت و ابديت، عليت، توالي (پيآيندي)، بههمپيوستگي (تواصل) و گسست، چرخة عمر، همزماني و ناهمزماني، کوتاهمدتي و ميانمدتي و بلندمدتي، مسئلة مرگ، عالم رؤيا (زمان براي مجردات)، و فاصله، که همگي در پيوند با مفهوم زمان و ابعاد مختلف آن هستند، در شاخههاي مختلفي از علوم، از کيهانشناسي گرفته تا فلسفه و از دانش مديريت گرفته تا روانشناسي، مورد بحث است.
بهنظر ميرسد براي مشخص کردن دقيق اينکه چه مفهومي از زمان در اين نوشتار مدنظر است، ناچار بايد مروري گذرا بر چهار گونة متفاوت از مفهوم زمان داشته باشيم: زمان عرفي، زمان فلسفي، زمان فيزيکي و زمان تاريخي.
1ـ1. زمان عرفي
مفاهيمي همچون گذشته و حال و آينده، دير و زود، وقت کم يا زياد داشتن، قبل و بعد، نو و کهنه، مدت (اندازة زمان)، تکرار، مرحلهبندي، تقويم، شتاب، کندي و سرعت، تمام زندگي انسانها را پر کرده است. گزارشها، داستانها، خاطرات و سخنان روزمرة مردم هم آکنده از تعابيري مانند فرارسيدن زمان موعود، بهسختي سپري شدن زمان، بهسرعت نزديک شدن زمان و مانند آن است. شايد تودة مردم نتوانند بهدقت توضيح دهند که مراد آنها از کلمة زمان در اين تعابير و کاربردها دقيقاً چيست؛ ولي نميتوان انکار کرد که حدس زدن و استخراج يک مفهوم مشترک از آنها چندان دشوار نيست. رواج يک تلقي اسطورهاي يا ماورایي يا فرامادي از زمان در فرهنگ عامة مردم را هم بايد در همينجا مدنظر قرار داد. تعابيري مانند دست زمان، جبر روزگار، جور زمانه، همراهي و ناهمراهي ايام و جز اینها بازتابدهندة چنين درک عرفي و مردمي از زماناند. مردم همچنين در زيست روزانة خود، بهويژه در محيطهاي روستايي، برشهايي از زمان روزانه را بر پاية رويدادهاي طبيعي مشخص ميسازند و برايناساس تعابيري مانند هنگام طلوع و قبل از ظهر و بعد از غروب را ميتوان بازتابدهندة اين نگاه مردم به زمان دانست.
2ـ1. زمان فلسفي
مسئلة زمان از ديرباز بحثي مطرح در ميان فلاسفه بوده است و اکنون نيز همچنان يکي از مسائل مهم اين شاخة معرفتي بهشمار ميرود. پرسشهايي از نوع واقعي بودن يا انتزاعي بودن مفهوم زمان، امروزه نيز بهعنوان پوياترين حوزة بحث در فلسفة دانشگاهي مطرح است. رويکردهاي فلسفي غربيان به مسئلة زمان را به سه رويکرد فلسفي ايدئاليسم (Idealism)، رئاليسم (Realism) و نسبتگرايي (Relationism) تقسيم کردهاند. در يک تقسيمبندي ديگر براي آراي فيلسوفان دربارة زمان، که بيشتر متمرکز بر رويکردهاي رايج نزد مسلمانان است، اين محورها مدنظر قرار گرفتهاند: ديدگاه فلسفة مشاء، زمان دهري، نگاه عرفاني، نگاه فلسفي، نگاه کلامي، نگاه اشراقي، نگاه صدرايي.
ديدگاه برگسون دربارة زمان و تعريف کردن آن بهعنوان يک تجربة زيسته که در نسبت با ذهن و آگاهي انساني معنا مييابد و تمايز ميان تجربهاي سوبژکتيو و واقعيتي ابژکتيو، پيدايش تحول کوانتومي جديد و مقولهاي بهنام زمان کوانتومي، و نيازمندي مطالعات فلسفي زمان به مطالعات تجربي زمان، اعم از علوم اعصاب و روانشناسي و انسانشناسي، ازجمله مباحث تقريباً تازة مربوط به زمان در مباحث فلسفي هستند.
3ـ1. مفهوم فيزيکي زمان
زمان در دانش فيزيک بهمفهوم يک کمّ قابل اندازهگيري است و برخلاف زمان فلسفي، که چگونگي اندازه گرفتن زمان در آن چندان مورد اعتنا نيست، مسئلة کانوني زمان در فيزيک، اندازهگيري آن است. زمان فيزيکي بر پاية ثانيه و دقيقه و ساعت و اجزا و اضعاف آنها سنجيده ميشود. پيوند زمان و حرکت (زمان بهمثابة اندازة حرکت) موجب بحثهاي دقيقي براي محاسبات مربوط به رابطة زمان با فضا، سرعت، شتاب و مانند آن شده است. مفاهیمی نوپدید هم در دانش فیزیک معاصر مورد بررسی قرار گرفته است که چهبسا همان مفاهیم مورد توجه فیلسوفان هم باشد، مانند امکان فشردگی زمان (به معنای تندتر بودن گذر زمان براساس موقعیتهای مختلف مکانی) و یا امکان تهی شدن یک شیء از زمان. زمان فيزيکي نيز آميخته با زندگي انسانهاست و تصور زندگي بدون زمان فيزيکي، بهويژه در دوران معاصر، ناممکن است.
4ـ1. زمان تاريخي
عنصر زمان يکي از مقومات اصلي گريزناپذير تاريخ است و مورخان دائماً با آن درگيرند. مفهوم زمان در فلسفة نظري تاريخي ميتواند بهمفهوم فلسفي زمان نزديک شود يا حتي همپوشانيهايي با آن داشته باشد؛ اما ترديدي نيست که زمان در فلسفة انتقادي تاريخ، که سروکار مورخان بيشتر با آن است، با زمان موردنظر فيزيکدانان و فلسفهدانان تفاوت جوهري دارد و بر همين اساس، پرسشهاي اساسي مربوط به زمان، آنگونهکه نظريهپردازان و فيلسوفان تاريخ مطرح کردهاند، با پرسشهاي اساسي موردنظر فيزيکدانان و فيلسوفان متفاوت است. مورخان با درک فيلسوفانه و فيزيکي از زمان ميانهاي ندارند؛ شايد به اين دليل که نيازي به آن ندارند. دور از ذهن نيست که برخي از اين جملة استنفورد چنين برداشت کنند که مورخان رنج انديشيدن دربارة چيستي زمان را بر خود هموار نميکنند: «اگر در پاسخ به اين سؤال که "زمان چيست؟" خود را درمانده مييابي، بدان که در زمرة بزرگان هستي»؛ اما چنين نيست و از ديرباز مورخان مسلمان و غيرمسلمان به اين موضوع توجه نشان دادهاند. طبري در مقدمة بسيار کوتاه خود در کتاب اخبار الرسل و الملوک در بحثي با عنوان: «القول في الزمان؛ ما هو؟» سه مفهوم از زمان، يعني زمان بهمعناي ساعات شب و روز، زمان بهمعناي مدت (خواه بلند و خواه کوتاه) و زمان بهمعناي هنگامة يک رويداد ياد ميکند و در توضيح نوع اخير، که در حقيقت همان مفهوم تاريخي زمان است، ميافزايد: «و العرب تقول أتيتک زمان الحجاج امير و زمن الحجاج امير تعني به إذا الحجاج امير... ازمان الحجاج امير فيجمعون الزمان يريدون بذلک ان يجعلوا کل وقت من اوقات أمارته زمانا من الازمنه»؛ عربزبانان وقتي ميگويند: «زماني که حجاج امير بود، به نزد تو آمدم»، مرادشان آن است که در آن دورهاي که حجاج امير بود، نزد تو آمدم؛ گاهي هم آن را بهصورت جمع (ازمان الحجاج امير) بهکار ميبرند و مرادشان هر برشي از زمان امارت اوست.
ابعادي از پيوند مفهوم زمان و تاريخ نزد تاريخنگاران مسلمان، در کتاب رضوان سليم با عنوان زمان و تاريخ؛ پژوهشي در زمينة تاريخشناسي و تاريخنگاري اسلامي آمده است. مؤلف کتاب المجايلة التاريخية در بحثي با عنوان «التاريخ کمرادف معنوي للزمن»، سه تقرير متفاوت از کافيجي (978ق)، سخاوي (902ق) و سيوطي (911ق) دربارة ترادف معنوي اصطلاح «تاريخ» با «زمان» گزارش کرده است. بر پاية اين گزارش، کافيجي تاريخ را تعيين وقت و دورهبندي براساس رويدادهاي بزرگ ميداند (اصالت رويداد)؛ حال آنکه سخاوي تاريخ را ضرورت تعريف دورهبندي براساس رويدادهايي میداند که مورخ برميگزيند (اصالت مورخ)؛ و سيوطي نيز بر ارتباطي وثيق بين رويداد و زمان تاريخي تأکيد کرده است؛ به اين معنا که هر زمان خاصي اقتضاي يک رويداد مشخص را دارد (اصالت زمان).
نمونههايي که ذکر شدند، شايد براي نشان دادن توجه و اهتمام مورخان به ارائة تعريفي از «زمان» متناسب با نيازهاي تاريخپژوهي خود، که البته متفاوت با زمان عرفي و فيزيکي و فلسفي است، بسنده باشد.
2. ويژگيهاي زمان تاريخي
زمان تاريخي داراي ويژگيهايي است که توجه به آنها ميتواند به نگاهي ژرفتر دربارة چيستي آن و تفاوتهايش با ديگر فهمها از زمان (زمان فيزيکي و فلسفي) مدد رساند. مهمترين اين ويژگيها را به اين شرح ميتوان برشمرد:
ـ در پيوند با رويداد بودن: زمان تاريخي جدا از يک يا چند رويداد خاص قابل تصور نيست؛ برخلاف زمان فيزيکي و فلسفي که مستقل از رويداد يا در پيوند با مفهوم نوعيِ رويداد و نه يک رويداد خاص مطرح ميشوند؛
ـ آغاز و پايان زمان تاريخي بر پاية يک رويداد مهم: همانگونهکه زمان تاريخي بدون در نظر گرفتن رويداد تاريخي قابل تصور نيست، مشخص ساختن آغاز و پايان يا دورهبندي آن نیز براساس رويدادهاي تاريخي مهم مشخص ميشود. شايد معيار مهم بودن يک رويداد يا تطبيق يک معيار مورد توافق بر مصداقهاي مختلف، نزد همة مورخان يکسان نباشد، ولي بههرحال ایشان با هر معياري که مورد پسندشان باشد، دورهبندي تاريخي را براساس يک رويداد مهم مشخص ميکنند؛ مثلاً تقسيم تاريخ بشر به عصر سنگ، عصر آهن و عصر ارتباطات، يا تعابيري مانند عصر صفويه و عهد قاجار، يا دورة قحطي و دوران رونق اقتصادي و مانند اینها، همگي با يک رويداد مهم آغاز میشوند و با يک رويداد مهم ديگر بهپايان ميرسند.
ـ نداشتن معيار واحد سنجش و اندازهگيري: زمان فيزيکي واحد سنجش مشخصي دارد که از ثانيه و اجزاي آن آغاز ميشود و تا قرن و هزاره ادامه مييابد. یک زمان فيزيکي، مثلاً آغاز و پايان يک روز هفته، را میتوان بهصورت دقيق و با محاسبة ثانيهها مشخص کرد؛ ولي دورههاي تاريخي چنين نيستند و بهدقت زمان فيزيکي نميتوان نقطة آغاز و پايان مثلاً حملة مغول يا خلافت عباسي يا پيروزي انقلاب اسلامي را مشخص کرد. اين امر سبب شده است زمان تاريخي از دقتي که در زمان تقويمي و فيزيکي وجود دارد، دور باشد.
ـ تلقي تکرارپذير بودن: زمان تاريخي ـ درست يا نادرست ـ از نظر برخي مورخان يا کساني که بهشکلي با تاريخ سروکار دارند، تکرارپذير است و بهباور آنها برخي تجربههاي تاريخي که با زمان وقوعشان شناخته ميشوند، مانند عصر نبوي و عصر خلافت اميرمؤمنان علي، تکرار ميشوند؛ برخلاف زمان فيزيکي و فلسفي که بهصورت خطي امتداد مييابد و تکرار، بهمفهوم متعارف، در آن بيمعناست.
ـ چندگانگي مفهوم و ارزش زمان تاريخي براي افراد مختلف: زمان تقويمي و فيزيکي يک حالت بيشتر ندارد و از آن نمیتوان بیش از يک برداشت کرد؛ مثلاً بهمن ماه سال 1357 براي کساني که با تقويم هجري شمسي آشنایند، يک مفهوم بيشتر ندارد؛ ولي زمان تاريخي، مانند ماهي که انقلاب اسلامي در ايران بهپيروزي رسيد، براي افراد مختلف، مثلاً وابسته به رژيم پهلوي يا انقلابيون يا آمريکاييها يا مردم کشورهاي همساية ايران، معاني مختلفي دارد. شايد وجه فرديتر زمان تاريخي همان است که بهقول لمون، معناي «شاعرانهتر» زمان است: «اما معناي "شاعرانهتر" ديگري براي زمان هست که همه درک ميکنيم؛ يعني وقتي به زمان معيني از منظري ملموستر و شخصيتر اشاره ميکنيم؛ احساس آن دوشنبه صبح، آخر هفته، آخر دوره. اين به نحوة درک مردم باستان از زمان بهمثابة قطعات يا بخشهاي متمايز زمان با محتوايي شناخته و مشابه، نزديکتر است».
آنچه ذکر شد، به اين معنا نيست که بين زمان فلسفي و فيزيکي و زمان تاريخي هيچ رابطهاي وجود ندارد. مقايسة دقيق مفهوم زمان تاريخي و زمان فيزيکي و زمان فلسفي و آراي صاحبنظران دراينباره را بايد به فرصتي ديگر وانهاد.
3. مفهوم خط زمان
زمان تاريخي همچون ديگر انواع زمانها مسائل و ابعاد ويژة خود را دارد و مقولهاي بهنام خط زمان (Timeline) را ميتوان ازجمله مسائل ويژة زمان تاريخي دانست. خط زمان، که مفهومي نوپديد و بهصورت فزاينده پرکاربرد است، در پي تحول شگفت فناوري وارد مفاهيم مربوط به اطلاعرساني شده است.
منظور از خط زمان، سازماندهي مهمترين رويدادهاي يک بازة زماني معين بر پاية منطق زمان و بازنمايي يا ارائة منظم گرافيکي يا غيرگرافيکي آنها براي درک بهتر رابطة آن رويدادها با يکديگر ازيکسو و مديريت واکنش خود به آنها ازسويديگر است. اهميت اين موضوع سبب شده است که توجه به توالي زمان اطلاعات و موضوعات پژوهشي، به يک قالب مهم اطلاعرساني و بخشي جداناپذير از آن تبديل شود؛ تاآنجاکه گاه در تعريف خط زمان، آن را يک فناوري ديجيتال (Digital Technology) ناميدهاند و گاهي گفتهاند که بخشي از يک پايگاه اطلاعرساني است که فرد با مديريت خودش ايجاد ميکند يا ويژة کاربر انتخاب ميشود و در آن، انواع خدمات براساس رعايت توالي زماني ارائه ميگردد. براي هر موضوعي ميتوان يک خط زمان در نظر گرفت؛ يعني سير تاريخي وقوع و تحول آن را بر پاية مقاطع مهم آن گزارش کرد. بنابراين، خط زمان اصولاً در پيوند با دو مفهوم بنيادي «توالي زماني» و «رويدادهاي مهم» هويت و معنا مييابد و اين دو مفهوم، هر دو بهگونهاي در پيوند با زمان تاريخياند.
امروزه افزون بر اينکه بيشتر موتورهاي جستوجو گزارشي از نتايج جستوجو را نیز بهصورت خط زمان در اختيار پژوهشگر قرار ميدهند، پايگاههايي هم ويژة خط زمان راهاندازي شده است. برای مثال، در پايگاه http: //histropedia.com بيش از سيصد هزار خط زمان در موضوعات مختلف در دسترس است. پايگاه جامع تاريخ بهنشانی http: //tarikh.inoor.ir که يک پايگاه ايراني است، نيز کوششي در اين مسير بهشمار ميرود.
4. مقولة زمان در قرآن
واژة «زمان» که واژهای عربي است، و نيز ديگر برابرنهادهاي آن به ديگر زبانها، در قرآن بهکار نرفته است؛ اما تعابير ديگر مرتبط با آن به فراواني در قرآن بهچشم ميخورد. افزون بر صيغه فعل بهکاررفته در قرآن، که داراي دلالت ضمني زماني هستند، ديگر واژههاي قرآني داراي دلالت زماني را در نگاهي کلي ميتوان به شش دسته تقسيم کرد:
1. واژگان دال بر واحد اندازهگيري زمان؛ مانند: يوم و ايام، شهر و شهور، عام، سنه. نام روزهاي هفته مانند سبت و جمعه را هم ميتوان در همينجا مدنظر قرار داد. اين نوع واژگان بهدليل دلالت بر مهمترين رکن زمان تاريخي يا همان گاهشمار و تقويم، اهميت بسيار دارند؛
2. واژگان دال بر مفهوم مطلق زمان يا برشي از زمان؛ مانند: حين، ساعت، وقت، اجل، عصر، دهر، آن، آناء، مدت و مشتقات آن؛
3. واژگان دال بر تقدم و تأخر زماني پديدهها و رويدادها؛ مانند: قبل، بعد، اول و آخر و مشتقات آن دو، عقب و مشتقات آن، قديم، تتري، أمس، غد و غداً؛
4. قيدهاي دال بر زمان؛ مانند: فور، ابداً، طرفة عين، لمح بالبصر؛
5. واژگان دال بر زمان در پيوند با رويدادهاي طبيعي؛ مانند: عصر، شفق، فلق، صبح، فجر، نهار، ضُحي، ليل و ليالي، يوم و ايام، أهِلّه (جمع هلال)؛
6. واژگان دال بر افعالي که اگر در فهم و ترجمة آنها مفهوم زمان در نظر گرفته نشود، قابل درک نخواهد بود؛ مانند: عَجَل (شتاب کردن) و مشتقات آن، لَبث (درنگ کردن)، تقدم، استقدام (پیش انداختن)، استدراج (تدریجی کردن)، استباق (پیشی جستن)، امهال (فرصت دادن)، اصباح، عُمر و مشتقات آن، سَبَق و مشتقات آن، خُلُوّ و مشتقات آن، سَلَف و مشتقات آن؛ و نيز برخي کاربردهاي حروفي، مانند: ثُمّ، فَ، لَم، لَمّا، لَن، سوف، مِن، إلی، حتي، في. به عنوان مثال شتاب کردن یعنی یک کار معین را در زمانی کوتاهتر انجام دادن و یا وقتی سوف بر سر فعل میآید، یعنی آن فعل در زمان آینده رخ خواهد داد. تمامی کلمات و حروفی که نام برده شد، چنیناند.
با وجود بازتاب گستردة مسئلة زمان در قرآن، نگاه اوليه به اين کتاب حکايتگر عدم پايبندي آن به رعايت ضوابط متعارف روايتهاي تاريخي در موضوع زمان است؛ يعني قرآن، نه در گزارش کل تاريخ، مقيد به رعايت تقدم و تأخر زماني رويدادهاست و نه در بيان جزئيات يک رويداد، چنين نظمي را ـ جز در مواردي اندک، مانند ماجراي حضرت يوسف در سورة مبارکة يوسف ـ رعايت کرده است. اين نکته کفة ترازو را بهنفع مخالفان استناد به قرآن در مطالعات تاريخي سنگينتر ميکند. با وجود این، براي داوري نهايي دربارة نگاه قرآن به مسئلة زمان، بايد ابعاد ديگري از مسئلة زمان تاريخي در قرآن را نیز کاويد تا بتوان به يک داوري آگاهانه و منصفانه در اين زمينه رسيد.
5. اهتمام قرآن به مسئلة خط زمان
يکي از نکات شايستة توجه در چگونگي بازتاب يافتن تاريخ در قرآن، مسئلة اهتمام اين کتاب آسماني به توالي زماني رويدادهاست. با نگاهي به آيات قرآن بهآساني ميتوان به اين برداشت رسيد که قرآن در قالبهاي مختلفي به توالي زماني رويدادها اهميت داده و آن را برجسته کرده است. يک نمونه در اين زمينه، بهرهگيري قرآن از واژگاني است که بر توالي زماني دلالت دارد؛ مانند واژة «تتر» و «اتباع» (بر وزن امکان) در اين آية شريفه: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ» (مؤمنون: 44)؛ سپس فرستادگان خويش را بهدنبال هم فرستاديم. هر بار که فرستادهاي بهنزد امتي آمد، او را تکذيب کردند و ما يکي را بهدنبال ديگري قرار داديم و از آنان تنها سخني باقي نهاديم. پس دوري باد بر مردماني که ايمان نميآورند.
واژة «تتري» در اين آية شريفه، از ريشة «وَتر» و «تواتر»، در اصل «وَتري» بوده که حرف واو به حرف تاء مقلوب شده است؛ درست مانند واژة «تقوي» که در اصل «وَقوي» بوده است. اين واژه بهمعناي پياپي و نيز بهمعناي داراي زمان نزديک بههم و متصل بههم، مانند اتصال زه به کمان، است.
نمونة ديگر، واژة «بَعد» با 199 بار تکرار در قرآن بهصورتهاي بعد، بعدک، بعدکم، بعده، بعدها، بعدهم، بعدهن و بعدي و واژة قبل با 242 بار تکرار در قرآن بهصورتهاي قبل، قبلک، قبلکم، قبلنا، قبله، قبلها، قبلهم و قبلي است که تقريباً همة اين کاربردها ناظر به توالي زماني رويدادهاي اصلي تاريخي يا جزئيات درون يک رويداد است و ازهمینرو ميتواند بهعنوان نمونهاي از اهتمام قرآن به خط زمان، مورد توجه قرار گيرد.
ازسويديگر تفاوت شيوة بيان رويدادهاي تاريخي در قرآن بهگونهاي است که گويي قرآن براي برخي از آنها اهميت بيشتري قائل است. بهکار گرفتن تعابيري مانند يوم، اذکر، اذکروا، ألم تر، أرأيت، هل أتاکم حديث... را ميتوان نشانة تأکيد قرآن بر اهميت يک رويداد تاريخي بهشمار آورد. حال اگر مجموعة رويدادهايي که قرآن همراه با يکي از اين واژگان بيان کرده است، در يک توالي زماني قرار داده شود، ميتوان متناسب با هريک از آنها يک خط زمان بهدست آورد.
يکي از واژههايي که بهنظر ميرسد ميتوان بر پاية آن يک خط زمان ديگر در قرآن را بهدست آورد، واژة «إذ» است که ادامة اين مقاله به بررسي آن اختصاص يافته است. ناگفته پيداست تکيه بر آياتي که با کلمة «إذ» آغاز ميشود، ما را تنها به يکي از خط زمانهاي موردنظر قرآن ميرساند و با ديگر ادات و روشهاي تأکيد هم ميتوان به نمونههاي بسيار ديگري از خط زمان دست يافت.
6. «إذ» و «و إذ»
«إذ» در زبان عربي کاربردهاي فراواني دارد و براساس نوع کاربرد و مکان قرار گرفتن آن در جمله، معاني متفاوتي هم مييابد. از نگاه ابنهشام انصاري (761ق) در مغني اللبيب عن کتب الاعاريب، «إذ» بر چهار وجه است:
الف) اسم براي زمان گذشته، که خود چهار کاربرد دارد:
ـ ظرف که بيشترين کاربرد آن است؛
ـ مفعولٌبه؛
ـ بدل مفعول؛
ـ مضافٌاليه اسم زمان؛
ب) اسم براي زمان آينده، مانند يومئذ؛
ج) تعليل؛
د) مفاجأه.
موضوع بحث ما حالت دوم از حالتهاي چهارگانة «إذ» بهعنوان ظرف، يعني «مفعولٌبه» است؛ يعني همان که در قرآن هم گاه مستقلاً و گاه همراه با حرف استيناف واو بهکار رفته است و بيشتر مترجمان قرآن اين تعبير ترکيبي را بهصورت «و بهياد آور» ترجمه کردهاند.
7. فرازهاي تاريخي مورد اشاره در آيات «إذ» و «و إذ»
از مجموع 219 کاربرد کلمة «إذ» در قرآن، 86 مورد آن مربوط به رويداد تاريخي است که همانها مبناي بررسي در اين مقاله قرار گرفتهاند. از اين 86 کاربرد، 27 مورد آن همراه با حرف واو، يعني بهصورت «و إذ» و 59 مورد بدون حرف واو بهکار رفته است.
نگاهي به مضمون آيات که در جدول اکسل بهتفصیل بررسي شدهاند، نشان ميدهد که فرازهاي تاريخي مورد تأکيد در اين آيات، با تکيه بر فرد يا گروه اصلي نقشآفرين در آن (بهترتيب الفبا) و مقطع زماني فراز و نيز فراواني آيات مرتبط با آن، چنين است:
جدول 1: فرازهاي تاريخي بر پاية «إذ» و «و إذ» بهترتيب حروف الفبا
رديف فراز تاريخي فراواني آيات جمع
1 آدم 5 19
2 ابراهيم 11 11
3 اصحاب کهف 1 12
4 الذين اوتوا الکتاب 1 13
5 الياس 1 14
6 بنياسرائيل 16 35
7 بنيآدم 1 36
8 سليمان 1 39
9 عيسي 9 48
10 قوم عاد و ثمود 1 49
11 لقمان 1 50
12 لوط 1 51
13 نبيّين 2 38
14 محمد 21 72
15 موسي 11 83
16 يوسف 2 85
17 يونس 1 86
حال اگر مقطع زماني اين فرازها پس از ويرايش مختصر عناوين آنها مشخص شود و سپس مجموعة آنها بر پاية توالي زماني نظم يابد، جدول (2) بهدست ميآيد. يادآور ميشود که سه واژة «بنيآدم»، «الذين اوتوا الکتاب»، «نبيّين» (پيامبران)، هرچند به يک دورة زماني خاص ارتباط نمييابند، بهدليل فراگير بودن، در ابتداي اين زنجيرة تاريخي و پس از برش مربوط به حضرت آدم آورده شدهاند.
جدول 2: فرازهاي تاريخي بر پاية «إذ» و «و إذ» بهترتيب توالي زماني
رديف فراز مقطع زماني فراواني آيات
1 آدم سدة 60قم 5
2 بنيآدم فراگير 1
3 دريافتکنندگان کتاب فراتر از پيامبران و پيروانشان 1
4 پيامبران فراتر از يکايک پيامبران 2
5 قوم عاد و ثمود پيش از ابراهيم 1
6 ابراهيم سدة 20قم 11
7 لوط معاصر ابراهيم 1
8 يوسف سدة 17قم 2
9 موسي سدة 13قم 11
10 بنياسرائيل سدة 13ق.م و پس از آن 16
11 لقمان معاصر داود 1
12 سليمان سدة 9قم 1
13 الياس سدة 9قم 1
14 يونس سدة 8قم 1
15 عيسي و مريم مبدأ تاريخ مسيحي 9
16 اصحاب کهف سدة 3م 1
17 محمد سدة 6 و 7م 21
حال اگر اطلاعات اين جدول در قالب يک خط زمان و يک نمودار (بر پاية فراواني آيات) بهنمايش گذاشته شود، به دو تصوير زير ميتوان دست يافت:
نمودار 1: خط زمان فرازهاي مهم تاريخ بر پاية «إذ» و «و إذ»
نمودار 2: نمودار فراواني آيات قرآن در خط زمان فرازهاي مهم تاريخ بر پاية «إذ» و «و إذ»
اين دو نمودار، در حقيقت نشاندهندة خط زمان موردنظر قرآن بر پاية رويدادهاي مهمي است که خداوند متعال با بهره جستن از کلمة «إذ» و «و إذ» آنها را برجسته و پررنگ کرده و مخاطبان وحي را به زنده نگاه داشتن ياد آن و بهياد آوردن هميشگي آن تشويق نموده است.
8. بررسي کوتاه فرازهاي اصلي خط زمان «إذ» و «و إذ»
در اين بررسي، تنها همان آياتي که با «إذ» يا «و إذ» آغاز ميشوند، مدنظر بودهاند و آيات معطوف به اين آيات، که از نظر محتوايي دنبالة آن بهشمار ميروند، براي رعايت حجم مقاله کنار گذاشته شدهاند. روشن است که در يک بررسي کاملتر، آيات معطوف هم بايد واکاوي و محورهاي آن استخراج و دستهبندي شوند.
1ـ8. فراز نخست: آدم
در پنج آية مربوط به حضرت آدم که همگي مصدّر به حرف واو و در سورههاي مکياند، شايد بتوان حرف واو را عاطفه (در برابر استينافيه) و «إذ» را هم بهمعناي ظرف (هنگاميکه) (در برابر مفعول فعل محذوف «بهياد آوريد») شمرد که در اين صورت، از دايرة استناد بحث ما خارج ميشود. بنابراين با فرض حالت دوم، آنچه دربارة اين مقطع پيشاتاريخ و با محوريت حضرت آدم مورد تأکيد قرآن قرار گرفته، عبارت است از دو موضوع بسيار مهم سخن خداوند خطاب به فرشتگان مبني بر آفريدن بشري از سفالي خشک از لجني بدبو (حجر: 28) يا از گِل (ص: 71) و نيز سخن خداوند خطاب به فرشتگان براي سجده بردن بر آدم و سرپيچي کردن ابليس از اين فرمان (اسراء: 61؛ کهف: 50؛ طه: 116). در میان ديدگاههاي مختلف دربارة زمان زيست آدم، در اين نوشتار ديدگاه علامه طباطبائي که زمان حيات آدم را هفت هزار سال پيش از اين دانسته، مبنا قرار گرفته است.
2ـ8. فراز دوم: بنيآدم
آية شريفة 171 سورة مبارکة مکي «اعراف» که با «و إذ» آغاز ميشود، در بياني که همة انسانها را دربرميگيرد، به عهد و ميثاقي که خداوند از بنيآدم گرفته است، اشاره دارد.
3ـ8. فراز سوم: دريافتکنندگان کتاب
آية 187 سورة مدني «آلعمران» نيز که شايد کلمة «و إذ» در آن بهمعناي ظرف زمان و متفاوت با موضوع بحث ما باشد، با فرض مربوط بودن، به دريافتکنندگان کتاب (الذين اوتوا الکتاب) و ميثاقي که خداوند از آنها گرفته است، اشاره دارد. ظاهراً اين آيه به عامة اهل کتاب يا يهوديان و مسيحيان يا بنياسرائيل اشاره دارد که برخي از آنها به اين ميثاق الهي پايبند نبودند و بهدليل همين ابهام دربارة مصداق آن و نيز ابهام دربارة زمان اخذ ميثاق، براساس معياري که ذکر شد، در ابتداي اين زنجيره و پس از بنيآدم قرار گرفت. اين آية مدني مربوط به عامة اهل کتاب است و شايد مراد از آن، پيامبران باشد؛ بههرحال اخص از بنيآدم است. دربارة اخذ ميثاق و ابعاد آن و زمان آن ابهاماتی وجود دارد که در جاي خود بايد بررسي شود.
4ـ8. فراز چهارم: پيامبران در نگاهي کلي
آيات 81 و 7 دو سورة مدني «آلعمران» و «احزاب» هم که تعبير «و إذ» در آن را ميتوان به دو وجه مختلف تفسير کرد، بر فرض اينکه بهمعناي موردنظر ما در اين نوشتار باشند، دربارة پيامبران (نبيّين) در نگاهي کلي و اخذ ميثاق از آنها سخن ميگويد. در اين آيه و ديگر آياتي که از اخذ عهد و ميثاق سخن بهميان آمده است، اگر زمان اين اخذ، عالم ذر باشد، آيه از جرگة آيات داراي دلالت تاريخي خارج ميشود و در چنین بحثهايي قابل استناد نخواهد بود؛ مگر اينکه پيامدهاي اينجهاني آن مدنظر قرار گيرد.
5ـ8. فراز پنجم: قوم عاد و ثمود
پنجمين فراز خط زمان موردنظر قرآن با تکيه بر کلمة «إذ» به برش زماني زيست قوم عاد و ثمود برميگردد. تاريخ دقيق زندگي و پريشاني اين دو قوم معلوم نيست. برخي آنها را مربوط به فاصلة زماني بين قرن هشتم تا قرن دوم پیش از ميلاد ميدانند؛ اما بر پاية منابع اسلامي که زمان نبوت حضرت صالح را مقدم بر پيامبري حضرت ابراهيم میدانند، زمان زندگي اين دو قوم را بايد قبل از سدة بيستم پيش از ميلاد دانست. به قرينة آيات قبل و بعد آية 14 سورة مبارکة «فصلت»، اين آية شريفه مربوط به قوم عاد و ثمود است و کلمة «إذ» در ابتداي اين آيه ميتواند هم ظرف زمان براي مفاد ذيل آية 13 باشد و هم بهمعناي موردنظر ما؛ و در حالت اخير، خداوند متعال پيام پيامبران برانگيختهشده براي اين دو قوم را دوري جستن از عبادت غير خدا بيان کرده است که آنها نیز با اين استدلال که خداوند اگر ميخواست پیامی بفرستد، آن را بهدست فرشتگان فروميفرستاد، از پيامبران روي برتافتند.
6ـ8. فراز ششم: ابراهيم
حضرت ابراهيم که در سدة 20ق.م / 1996ق.م ميزيست، موضوع ششمين فراز اتصال خط زمان بر پاية «إذ» و «و إذ» است که در يازده آيه از آيات قرآن در سورههاي مکي انعام (آية 74)، ابراهيم (آية 35)، زخرف (آية 26)، صافات (آيات 84و85) و دو سورة مدني بقره (آيات 124، 125، 126، 127و260) و حج (آية 26) انعکاس يافته است. دربارة آية 124 سورة مبارکة «بقره» نيز اين احتمال وجود دارد که کلمة «إذ» در آن بهمفهوم مفعول «اذکروا»ی محذوف نباشد. موضوعات مرتبط با حضرت ابراهيم چنين است: آزمايش آن حضرت؛ ساختن کعبه و مصلّي قرار گرفتن مقام ابراهيم و گرفتن عهد از ابراهيم و اسماعيل براي پاکيزه نگاه داشتن خانة خدا؛ درخواست ابراهيم از خداوند براي امن و رزق ساکنان مکه؛ درخواست ابراهيم براي پي بردن به چگونگي زنده کردن مردگان؛ گفتوگوي ابراهيم با آزر و قوم خود در نکوهش بتپرستي؛ و روبهرو شدن ابراهيم با قلب سليم با پروردگار. بهعبارتديگر، خداوند متعال با بهکارگيري کلمة «إذ»، به مؤمنان توصيه کرده است که نکات پيشگفته را دربارة حضرت ابراهيم همواره مدنظر داشته باشند.
7ـ8. فراز هفتم: حضرت لوط
هفتمين فراز خط زمان مبتني بر «إذ» در قرآن کريم، مربوط به حضرت لوط است که همعصر ابراهيم، يعني سدة بيستم پيش از ميلاد بوده است. در آية 134 سورة مبارکة «صافات»، خداوند نجات دادن او و خانوادهاش را مورد توجه قرار داده است. آيات همسياق قبل و بعد اين آية شريفه بهخوبي نشان ميدهند که نميتوان «إذ» را در اين آيه بهمعناي ظرف زمان گرفت و حتماً بهمعناي «اذکروا» است.
8ـ8. فراز هشتم: يوسف
زمان حيات حضرت يوسف برحسب پارهاي از منابع، سدة هفدهم پيش از ميلاد، بين 556 تا 529ق.م است. در دو آية شريفة سورة مبارکة «يوسف» (آيات 4و8) دو برش از زندگي او، يعني آغاز تعريف کردن رؤياي سجده بردن خورشيد و ماه بر او براي پدرش و سخن برادران او دربارة گمراه بودن پدرشان بهدليل محبت بيشتر به يوسف، با کلمة «إذ» بهعنوان يکي از نقاط خط زمان برجسته شده است. بسياري از مترجمان کلمة «إذ» در آية هشتم سورة «يوسف» را بهمعناي بهخاطر آوردن دانستهاند. بااینحال اين احتمال که بهمعناي ظرف زمان گذشته باشد، دور از ذهن نيست.
9ـ8. فراز نهم: حضرت موسي
حضرت موسي در سدة 13ق.م ميزيست. حجم آيات قرآن دربارة اين پيامبر خدا بهطرز چشمگيري بيش از ديگر پيامبران است. هشتمين فراز خط زمان بر پاية «إذ» به اين پيامبر اختصاص يافته است و یازده آية قرآن که جز يک آيه همگي مصَدّر به حرف واوند، با پرداختن به موضوعات زير که برخي از مهمترين مسائل زندگي حضرت موسي را دربرميگيرند، به ابعاد مختلف اين فراز از خط زمان اشاره کردهاند: ميقات چهل شبانة حضرت موسي و روي آوردن قوم او به گوسالهپرستي؛ دادن کتاب و فرقان به موسي؛ نکوهش قوم موسي از سوي او بهسبب روي آوردن به گوسالهپرستي؛ فرمان موسي به قوم خود براي ورود به يک آبادي؛ درخواست آب از سوي موسي براي قوم خويش و جاري شدن آب از اصابت عصاي او به يک تختهسنگ؛ فرمان موسي به قوم خود براي ذبح کردن يک گاو و واکنش آنها؛ يادآوري نعمتهاي خداوند به قوم موسي از سوي وي؛ نجات يافتن از دست فرعون و ستمهايي که به بنیاسرائیل ميکرد؛ اعلام پيامدهاي شکرورزي و کفرورزي در برابر نعمتها از سوي خداوند به قوم موسي؛ سخن موسي به غلام خويش دربارة عزم خود براي رسيدن به مجمعالبحرين؛ فراخوانده شدن موسي از سوي خداوند براي رفتن بهسراغ ستمگران؛ سخن موسي با خانوادة خود دربارة آوردن شعلة اخگر.
از اين یازده آيه، پنج آيه در سورة مبارکة «بقره» و يک آيه در هريک از سورههاي «مائده»، «ابراهيم»، «کهف»، «شعراء»، «نمل» و «صف» قرار دارد. سه سورة مبارکة «بقره» و «مائده» و «صف»، مدنياند و چهار سورة «ابراهيم»، «کهف»، «شعراء» و «نمل» مکياند. آيات مکي مربوط به حضرت موسي عبارتاند از: ابراهيم: 6؛ کهف: 60؛ شعراء: 10؛ و نمل: 7؛ و آيات مدني نيز عبارتاند از: بقره: 51، 53، 54، 60 و 67؛ مائده: 20؛ و صف: 5.
10ـ8. فراز دهم: بنياسرائيل
بنياسرائيل در يک بازة زماني طولاني ميزيستهاند؛ ولي رويدادهاي مربوط به اين قوم که در قرآن ذکر آن رفته است، ظاهراً همگي به مرحلة حيات موسي و پس از حيات وي تعلق دارد. برايناساس نهمين فراز خط زمان را ميتوان به اين قوم اختصاص داد. آيات مربوط به بنياسرائيل که همگي با کلمة «و إذ» آغاز شدهاند، در سه سورة بقره، آیات 49، 50، 55، 58، 61، 63، 72، 83، 84 و 93، اعراف، آیات 141، 161، 164، 167 و 171 و ابراهيم، آیة 7 قرار دارند و در آنها اين موضوعات مورد توجه قرار گرفتهاند:
نجات يافتن از چنگ آلفرعون، که سختترين شکنجهها را بر آنها روا ميداشتند و پسران آنها را ميکشتند و زنانشان را زنده نگاه ميداشتند؛ شکافته شدن نيل و نجات بنیاسرائیل و غرق شدن آلفرعون؛ درخواست قوم موسي براي ديدن آشکار خدا و دچار شدن آنها به صاعقه؛ فرمان خداوند به آنها براي ورود به يک آبادي و خوردن به خوشي و فراواني در آن و پوزش خواستن؛ سر باز زدن قوم موسي از بسنده کردن به يک خوراکي و دچار شدن آنها به خواري و درماندگي؛ اخذ ميثاق از قوم موسي؛ افراشته شدن کوه طور بر سر آنها و جزئيات مربوط به آن؛ کشته شدن يک نفر بهدست اطرافيان موسي و نزاع دربارة عامل آن؛ اخذ ميثاق از بنياسرائيل و مفاد آن ميثاق (ده فرمان)؛ سرشته شدن مِهر يک گوساله در دل آنها؛ هلاک و نابود شدن قوم موسي يا شکنجه شدن شديد آنها؛ خردهگيري به پند دادن اصحابالسبت؛ سوگند خداوند براي چشاندن بدترين رنجها به گروهي از بنياسرائيل؛ اعلام اين سنت از سوي خداوند به آنها که اگر شکر کنند، خداوند بر نعمتهايشان بيفزايد و اگر کفر ورزند، آنها را به رنجي سخت بيفکند.
مضمون برخي از محورهايي که در اينجا ذکر شدند، با آنچه دربارة خود موسي ذکر شد، يکسان است؛ ولي با توجه به تفاوت خطابات و گزارههاي قرآني، در دو بخش مجزا از هم، يعني يک جا با محوريت حضرت موسي و جاي ديگر با محوريت بنياسرائيل، در نظر گرفته شده است.
11ـ8. فراز يازدهم: لقمان
دربارة زمان زيست لقمان اطلاع دقيقي در دست نيست و قلمرو احتمالي هزار تا پانصد سال قبل از ميلاد را براي او در نظر گرفتهاند. در آية 13 سورة مبارکة «لقمان»، موعظة لقمان به فرزندش براي شرک نورزيدن به خدا با کلمة «و إذ» بيان شده است.
12ـ8. فراز دوازدهم: حضرت سليمان
حضرت سليمان در حدود سدة نهم پيش از ميلاد ميزيست. آية 31 سورة مبارکة «ص»، که البته احتمال ميرود کلمة «إذ» در آن ظرف زمان باشد، به عرضه شدن اسبهاي نيکو به هنگام شامگاه به او اشاره کرده است؛ اما اگر کلمة «إذ» بهعنوان مفعول براي فعل حذفشدة «بهياد آوريد» در نظر گرفته شود، ميتوان گفت خداوند خواسته است که اين موضوع همواره در ذهن مؤمنان بماند.
13ـ8. فراز سيزدهم: حضرت الياس
ظاهراً حضرت الياس نيز در قرن نهم قبل از ميلاد ميزيسته است. در آية 124 سورة مبارکة «صافات»، با فرض اينکه کلمة «إذ» را بهمعناي موردنظر اين نوشتار بدانيم، پرسش وي از مردمان جامعهاش براي چرايي تقوا نداشتن، بهعنوان يک فراز در خط زمان برجسته شده است.
14ـ8. فراز چهاردهم: حضرت يونس
با اين فرض که حضرت يونس در قرن هشتم پيش از ميلاد ميزيسته است و با اين فرض که کلمة «إذ» در آية شريفة 140 سورة مبارکة «صافات» بهمعناي ظرف زمان نباشد، شتابان رفتن او بهسوي کشتي پر از جمعيت، بهعنوان يک فراز از خط زمان مورد توجه قرار گرفته است.
15ـ8. فراز پانزدهم: حضرت عيسي و مريم
بر پاية تقويم ميلادي، زمان حيات حضرت عيسي خود مبدأ تاريخ است. در شش آية قرآن (آلعمران: 55؛ مائده: 110، 111، 112 و 116؛ و صف: 6) مباحث مربوط به آن حضرت و در سه آية 35، 42 و 45 از سورة «آلعمران»، مباحث مربوط به حضرت مريم عذراء همراه با حرف «إذ» يا «و إذ» ياد شده است. اين آيات همه در سورههاي مدني قرار دارند و چهار آية آلعمران: 42، مائده: 111و116 و صف: 6، با «و إذ» و ديگر آيات با «إذ» آغاز شدهاند.
موضوعات مربوط به حضرت مريم عبارتاند از: مناجات مادر مريم با خداوند براي نذر کردن فرزندِ در رحم خود؛ سخن گفتن فرشتگان با مريم و دادن بشارت برگزيدگي او؛ و سخن گفتن فرشتگان با مريم و دادن بشارت کلمهاي بهنام مسيح.
دربارة خود حضرت عيسي هم اين نکات در آيات پيشگفته بيان شده است: سخن گفتن خداوند با عيسي و بيان داشتن آنچه قرار است در آينده براي او انجام شود؛ سخن گفتن خداوند با عيسي و يادآور شدن نعمتي که به او و مادرش داده است، بهويژه سخن گفتن در گهواره و فراگرفتن کتاب و حکمت و آفريدن پرنده از گل بهاذن خدا و بهبود بخشيدن کوران مادرزاد و دارندگان بيماري پيسي؛ وحي خداوند به حواريون براي ايمان آوردن به او و فرستادهاش؛ سخن حواريون با عيسي و پرسش دربارة توانايي خدا براي فروفرستادن سفرة آسماني؛ گفتوگو بين خداوند و عيسي دربارة اينکه آيا عيسي مردم را به پرستش خود و مادرش فراخوانده است يا نه؛ خطاب عيسي به بنياسرائيل براي خبر دادن رسالت خود و رسالت پيامبر پس از خود.
16ـ8. فراز شانزدهم: اصحاب کهف
فاصلة زماني حضرت عيسي تا عصر پيامبر خاتم، بهتعبير قرآن، دورة «فترة من الرسل» (مائده: 19) است و هيچ پيامبري در اين فاصله برانگيخته نشده است. برخي زمان زيست اصحاب کهف را پيش از حضرت عيسي و زمان بيدار شدن آنها را پس از آن حضرت دانستهاند؛ ولي اگر براساس رأي مشهور، بازة زماني اصحاب کهف اول قرن سوم تا قرن شش ميلادي باشد (Britanica, Seven Sleepers of Ephesus)، فراز شانزدهم و ماقبل آخر خط زمان قرآن بر پاية کلمة «إذ»، براساس آية 10 سورة «کهف»، به موضوع پناه بردن اصحاب کهف به غار و دعايشان نزد پروردگار اختصاص يافته است.
17ـ8. فراز هفدهم: حضرت محمد
هفدهمين و آخرين فراز در خط زمان بر پاية کلمة «إذ» و «و إذ»، با 21 آيه به پيامبر خاتم حضرت محمد (571ـ632م) اختصاص دارد. این آیات در نه سوره براي بيان بخشي از مسائل تاريخي مربوط به زندگي خانوادگي يا اجتماعي آن حضرت بهکار رفتهاند. پراکندگي اين آيات، صرفنظر از آياتي که به آنها عطف شده است و صرفنظر از مواردي که احتمال دارد کلمة «إذ» و «و إذ» بهمعناي «هنگامي که» باشد، چنين است: چهار آيه در سورة آلعمران (آيات 121، 122، 124 و 153)؛ يازده آيه در سورة انفال (آيات 7، 9، 11، 12، 30، 32، 42، 43، 44، 48 و 49) و يک آيه در هريک از سورههاي اسراء (آية 60)، نور (آية 15)، احزاب (آية 37)، احقاف (آية 29)، فتح (آية 26) و تحريم (آية 3). بجز دو سورة «اسراء» و «احقاف»، بقية سورهها مدني هستند. سورههاي مدني شامل شش سورة آلعمران (4 آيه) و انفال (11 آيه) و نور و احزاب و فتح و تحريم است.
رويدادهايي که در اين 21 آيه مورد توجه قرار گرفتهاند، عبارتاند از: خروج صبحهنگام و گماردن مؤمنان در نقاط ويژه براي جنگ در غزوة احد؛ هراس به دل راه دادن دو گروه از اطرافيان پيامبر در غزوة احد؛ خبر دادن پيامبر به مؤمنان دربارة امدادرساني سه هزار فرشته؛ از کوه بالا رفتن مسلمانان در پي شکست در غزوة احد و صدا کردن آنها از سوي پيامبر و اندوه آنان از بهدست نیاوردن غنايم؛ وعدة خداوند به يکي از دو چيز در آستانة غزوة بدر و ميل مسلمانان به آنچه بيزحمت بهدست ميآمد؛ کمک خواستن مسلمانان در غزوة بدر از خداوند و پذيرش آن از راه اعزام يک هزار فرشته بهدنبال هم؛ دچار چرت شدن مسلمانان در غزوة بدر و فرو ريختن باران از آسمان و پيامدهاي مثبت آن؛ فرمان خداوند به فرشتگان در غزوة بدر براي استوار داشتن مسلمانان و هراس افکندن در دل کافران و سر از تن آنها جدا کردن؛ نيرنگ کافران براي در بند کشيدن يا کشتن يا بيرون راندن پيامبر؛ خواستة دشمنان پيامبر مبنی بر اینکه اگر او بهراستي برحق است، خداوند باراني از سنگ بر سر آنان ببارد؛ چگونگي رويارويي با مشرکان در غزوة بدر؛ کوچک نشان داده شدن مشرکان در غزوة بدر در خواب و بيداري؛ آراسته شدن کارهاي کافران دشمن پيامبر از سوي شيطان؛ تهمت منافقان و بيماردلان به مسلمانان مبنی بر اینکه فريفتة دين خويش هستند؛ سخن خداوند دربارة رؤياي پيامبر و درخت نفرينشده در قرآن؛ بر زبان آوردن آنچه مسلمانان به آن آگاهي نداشتند در ماجراي افک؛ سخن پيامبر خطاب به زيد و توصيه به طلاق ندادن همسرش و سرانجام به همسري پيامبر درآمدن زينب؛ ديدار گروهي از جنّيان با پيامبر؛ حميّت جاهلي کافران و نزول آرامش الهي بر پيامبر و مؤمنان در صلح حديبيه؛ آشکار ساختن سخن پنهان پيامبر از سوي يکي از همسران وي و دنبالههاي آن.
نتيجهگيري
آنچه گذشت، درآمدي پيشنهادي براي يکي از روشهاي خوانش تاريخي قرآن بود. اين پيشنهاد پس از مقدمهاي دربارة موضوع بحث و توضيح دربارة چهار نوع تلقي از زمان و ويژگيهاي زمان تاريخي بر پاية تعريف خط زمان سامان يافت. مقاله بهدنبال گزارشي از مقولة زمان و روشهاي ششگانة بازتاب يافتن آن در قرآن، اهتمام قرآن به مسئلة خط زمان را برجسته ساخت و آنگاه با بيان مفهوم «إذ» و کاربردهاي آن در زبان عربي، يکي از کاربردهاي آن، يعني ظرف در جايگاه مفعولبه را بهمنزلة يک قالب براي معرفي برخي رويدادهاي مهم تاريخي در قرآن مورد توجه قرار داد. برايناساس در 86 آية منتخب، هفده فراز تاريخي شناسايي شد و خط زمان و نمودار فراواني آيات هريک از فرازها تدوين گشت.
اين خط زمان که تنها براساس آيات تاريخيِ داراي يکي از دو کلمة «إذ» و «و إذ» تدوين شده است، مخاطبان قرآن را به تاريخي ديدن پديدهها، که متون و منابع تأکيدي فراوان بر آن دارند، فراميخواند؛ اما آوردههاي ديگري هم دارد. از منظر فلسفة انتقادي تاريخ، استخراج اين خط زمان، در حقيقت گزارش يکي از گونههاي روايت تاريخي در قرآن است که در کنار روشهاي شناختهشده، بايد مدنظر قرار گيرد و با الهام از آن، ديگر گونههاي روايت و ترسيم خط زمان، مثلاً بر پاية کاربرد تعابيري مانند «أرأيت» و «ألم يأتکم» و... ميتواند شناسايي و تدوين شود. اين مطالعات و پژوهشها براي نشان دادن چگونگي بهرهگيري از منبع وحي براي پيشنهاد گونهاي نو از تاريخنگاري ميتواند بسيار سودمند باشد.
گامهاي بعدي براي تکميل اين نوشتار را بايد به مجالي ديگر وانهاد؛ ازجمله مقايسة شکلي و محتوايي آياتي که با «إذ» و آياتي که با «و إذ» آغاز شدهاند، که شايد به کشف پيامهاي تفاوت در کاربرد اين کلمه بينجامد. همچنين چرايي اين شيوة بيان از سوي خداوند و تحليل ژرف محتواي آيات هريک از فرازها و مضاميني که در آنها مورد توجه قرار گرفتهاند، نيازمند پژوهشی تکميلي است. روشن است که سامان دادن اين آيات بر پاية زمان، بهمفهوم اهميت ذاتي اين برشهاي زماني نيست؛ بلکه به اهميت رويدادهايي است که در اين فرازها بهوقوع پيوسته است. اين خط زمان، تنها يک خط مستقيم آينده و شونده نيست؛ بلکه چهبسا نشانة سير تکامل بشر بر پاية حرکت انبياء و بهعبارتديگر نقاط عطف تاريخ باشد، نه نقاطي براي ايستادن. بنا بر اين استخراج پيامهاي فردي، اجتماعي و تمدني نهفته در آيات مربوط به هريک از اين فرازها، سنجش جايگاه آنها در فرايند تکاملي تاريخ بشر گام ديگري است که در فرصتي ديگر بايد برداشته شود. افزونبراين، شناخت سنتهايي که خداوند ذيل گزارش اين رويدادها بيان کرده است، قطعاً ميتواند وجهي ديگر از سودمندي اين خط زمان را براي ما بشناساند.
- آذرتاش، آذرنوش، «نگاهي به تاريخ قوم ثمود»، مقالات و بررسيها، 1351، دفتر ۹ـ۱۲، ص 30-63.
- ابنقتيبه، عبداللهبن مسلم، تفسير غريب القرآن، بيروت، دار و مکتبة الهلال، 1411ق.
- ابنکثير دمشقي، اسماعيلبن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دارالفکر، 1407ق.
- ابنهشام، عبداللهبن يوسف، مغني الاديب عن کتاب الاعاريب، قم، واريان، 1381.
- استنفورد، مايکل، درآمدي بر تاريخپژوهي، ترجمة مسعود صادقي، تهران، دانشگاه امام صادق و سمت، 1384.
- اسميت، ليندا توهيواي، استعمارزدايي از روش، ترجمة احمد نادري و الهام اکبري، تهران، ترجمان علوم انساني، 1394.
- اوهانيان، هانس سي، اصول فيزيک، ترجمة يوسف اميرارجمند و نادر رابط، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1383.
- باردون، آدريان، تاريخچه فلسفه زمان، ترجمة حسن اميري آرا، تهران، کرگدن، 1395.
- بيروني خوارزمي، ابوريحان، التفهيم لاوائل صناعة التنجيم، تهران، انجمن آثار ملي، بيتا.
- بيومي مهران، محمد، بررسي تاريخي قصص قرآن، ترجمة سيدمحمد راستگو، تهران، علمي و فرهنگي، 1383.
- الجميل، سيار، المجاليه التاريخيه؛ فلسفه التکوين التاريخي: دراسة رؤيوية في المعرفة العربية الاسلامية، عمان، الاهلية للنشر و التوزيع، 1999م.
- حاجمنوچهري، فرامرز، «مدخل اصحاب کهف»، در: دائرةالمعارف اسلامي، زيرنظر کاظم موسوي بجنوري، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، 1379.
- خزائلي، محمد، اعلام قرآن، چ نهم، تهران، اميركبير، 1391.
- سجادي، صادق، «مدخل ابراهيم»، در: دائرةالمعارف اسلامي، زيرنظر کاظم موسوي بجنوري، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، 1368.
- سيوطي، عبدالرحمنبن ابيبکر، الدر المنثور في التفسير بالمأثور، قم، کتابخانه آيتالله مرعشي نجفي، 1404ق.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعة مدرسين، بيتا.
- طبرسي، فضلبن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، بينا، 1372.
- طبري، محمدبن جرير، تاريخ الامم و الملوک، چ چهارم، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1403ق.
- عابدي شاهرودي، علي، «بررسي مقدماتي تئوري زمان»، کيهان انديشه، 1374، ش 63، ص 32ـ61.
- عبدالباقي، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکريم، قاهره، مطبعة دار الکتب المصريه، 1364ق.
- قاسملو، فرديد، تقويم و تقويمنگاري، چ سوم، تهران، کتاب مرجع، 1393.
- قيصري، داودبن محمود، نهاية البيان في معرفة الزمان، رسائل قيصري با تعليقات سيدجلالالدين آشتياني، چ دوم، تهران، مؤسسة پژوهشي حکمت و فلسفه ايران، 1381.
- کرماني، طوبي، زمان در دو نگاه (ترجمه رساله قيصري از زمان و تعليقه معماي زمان)، تهران، دانشگاه تهران، 1379.
- لاکس، مايکل، درآمدي به متافيزيک معاصر، ترجمة صالح افروغ و ياسر پوراسماعيل، تهران، حکمت، 1395.
- لمون، مايکل، فلسفه تاريخ؛ راهنماي دانشجويان، ترجمة محمدحسين وقار، تهران، اطلاعات، 1394.
- مسعودي، عليبن حسين، التنبيه و الاشراف، تصحيح عبدالله اسماعيل الصاوي، قاهره، دار الصاوي، بيتا.
- مصطفوي، حسن، التحقيق في کلمات القرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1368.
- موحدي، عبدالله، «بررسي شخصيت تاريخي لقمان حکيم»، فصلنامه دانشکده الهيات و معارف مشهد، 1380، ش 53و54، ص 115ـ157.
- ميلود، العربي، مفهوم الزمان في فلسفة برغسون، الجزائر، ابنالنديم للنشر و التوزيع، 2013م.
- نبئي، ابوالفضل، تقويم و تقويمنگاري در تاريخ، مشهد، آستان قدس رضوي، 1365.