تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال بیست و یکم، شماره دوم، پیاپی 57، پاییز و زمستان 1403، صفحات 101-128

    تحلیل انتقادی اخبار اختلافات میان امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا (س)

    نویسندگان:
    ✍️ محمدجواد یاوری سرتختی / *استادیار - گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) / javadyavari@yahoo.com
    dor 20.1001.1.24234028.1403.21.2.5.7
    doi 10.22034/tarikh.2025.2021900
    چکیده: 
    برخی نویسندگان اهل‌ تسنن روایاتی در منابع تاریخی و حدیثی خود درباره‌ی اختلافات امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) نقل کرده‌اند. متن این اخبار حاکی از آن است که این دو بزرگوار با همدیگر اختلاف داشتند که گاهی منشأ اختلاف آنان خواستگاری یا ازدواج امیرالمؤمنین(ع) از جویریه دختر ابوجهل یا أسماء بنت عُمَیس است. بنابراین، زمینه‌ی اصلی بروز اختلاف بین آنان حسادت و قهر حضرت زهرا(س) است. مطابق برخی روایات، حتی این اختلاف سبب گشت تا رسول خدا(ص) نیز خواهان طلاق دخترشان از آن حضرت باشند. البته این روایات از طریق منابع عامه به منابع شیعی نیز سرایت کرده و اشخاصی همچون شیخ صدوق ضمن نقل، به نقد آن نیز پرداخته‌اند. این پژوهش با بررسی اخبار منابع عامه و نقد سندی و محتوایی آنها، روشن ساخته که برخی مورخان و محدثان، اخباری برای کاستن جایگاه این دو معصوم جعل کرده‌اند. آنان برای تخریب شخصیت امیرالمؤمنین (ع) و پایین آوردن منزلت حضرت زهرا (س)، به سمت توجیه علت صدور روایات رسول خدا (ص) درباره‌ی حضرت زهرا (س) برآمده‌اند که فرمودند: «فاطمه پاره‌ی تن من است» و برای تخریب لقب گرفتن امیرالمؤمنین(ع) به «ابوتراب» روایاتی جعل کرده‌اند. این مقاله با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی و درنهایت، به‌صورت «انتقادی» سند و محتوای این اخبار را بررسی کرده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Analysis of the News of the Disputes between the Commander of the Faithful and Hazrat Zahra (PBUT)
    Abstract: 
    Some Sunni writers have narrated narrations in their historical and hadith sources about the differences between Amir al-Mu'minin and Hazrat Zahra (P.B.U.T). The text of these reports indicates that these two nobles had a disagreement with each other, and sometimes the source of their disagreement was the proposal or marriage of the Commander of the Faithful (P.B.U.H) to Juwayriya, daughter of Abu Jahl, or Asmaa, daughter of Umays. Therefore, the main reason for the disagreement between them is the jealousy and anger of Hazrat Zahra (P.B.U.H). According to some narrations, this difference even caused the Messenger of God (P.B.U.H) to want his daughter to divorce him. Of course, these narrations have also spread to Shiite sources through popular sources, and individuals such as Sheikh Saduq have also criticized them while narrating them. Examining news from public sources and critiquing their documentary and content, this research has made it clear that some historians and traditionists have fabricated news to diminish the status of these two infallibles. In order to destroy the personality of the Commander of the Faithful (P.B.U.H) and lower the status of Hazrat Zahra (P.B.U.H), they have sought to justify the reason for the narrations of the Messenger of God (P.B.U.H) about Hazrat Zahra (P.B.U.H), who said: "Fatima is a part of my body" and they have fabricated narrations about "Abu Turab" (P.B.U.H) in order to undermine the Amir al-Mu'minin (P.B.U.H). This article has examined the document and content of this news with a descriptive-analytical approach and ultimately, in a "critical" style.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    اثبات وجود اختلافات خانوادگي بين اميرالمؤمنين و حضرت زهرا، ازجمله موضوعاتي است که در منابع تاريخي و حديثي عامه مطرح شده است. ابن‌هشام (م218ق)، ابن‌سعد (م230ق)، ابن ابي‌شيبه (م235ق)، احمد بن حنبل (م241ق) و ابن ابي‌عاصم (م287ق) ازجملة اولين کساني هستند که در کنار نقل روايات مدح اهل‌بيت، به نقل روايات اختلافات آن دو بزرگوار از طريق مِسْوَرِ بْنِ‏ مَخْرَمَة پرداخته‌اند؛ اخباري که به منابع بعدي عامه و حتي شيعه سرايت کرده است.
    در اين اخبار که متفاوت و چند دسته‌اند و گاهي با اسنادي متفاوت نقل شده‌اند، با شخصيتي از اميرالمؤمنين و حضرت زهرا مواجه مي‌شويم که حتي با ديگر گزاره‌هاي تاريخي و حديثي و ديدگاه‌هاي فقهي منابع عامه نيز در تضاد است. مطابق گزارش‌هاي موجود، حضرت زهرا با اميرالمؤمنين بر سر ازدواج مجدد اختلاف پيدا کردند و پيامبر اکرم کوشيدند تا بين آنان صلح برقرار کنند و در نهايت، رفتار ناپسند آن حضرت را مذمت کردند.
    اين نوع تاريخ‌نگاري افزون ‌بر ناسازگاري با ديگر گزاره‌هاي منابع عامه، با تاريخ و کلام شيعه نيز سازگاري ندارد. اکنون سؤال اصلي اين است که آيا اختلاف بين اميرالمؤمنين و حضرت زهرا از حيث تاريخي قابل اثبات است؟ در صورت صحت، چرا اين اختلاف روي داده است؟ آيا اين روايات داراي اعتبار هستند؟ آيا شيعيان و عامه در قبال اين اخبار موضع‌گيري کرده‌اند؟
    در بررسي و جمع‌آوري اخبار اين اختلافات، گونه‌شناسي و تحليل انتقادي آنها تا کنون پژوهشي منتشر نشده است، جز اينکه در يکي از مقالات ذي‌ربط با عنوان «نقد و بررسي گزارش‌هاي وارده دربارة كنية‌‌ ابوتراب»، از مهدي پيشوايي و مجيد رباط‌جزي، به‌اختصار به يک گونه از اين اخبار مرتبط با اخبار لقب اميرالمؤمنين به «ابوتراب»، نقدي صورت گرفته است.
    در ميان عالمان شيعه، شيخ صدوق (م381ق) نسبت به اين داستان‌ها واکنش نشان داده و به نقد يکي از اين اخبار پرداخته و از شخصيت اين دو معصوم دفاع کرده است. بعد از ايشان، سيد مرتضي (م436ق) و شيخ طوسي (م460ق) نيز ضمن جعلي دانستن اصل خبر، به دفاع از شخصيت اين دو معصوم پرداخته‌اند. در ميان معاصران نيز افزون ‌بر سيدجعفر مرتضي عاملي،  سيدعلي ميلاني  نيز ضمن جمع‌آوري برخي از روايات عامه در باب ازدواج اميرالمؤمنين با دختر ابوجهل، به‌اختصار به بررسي رجالي، سندي و گاهي محتوايي اخبار بخاري و نيشابوري پرداخته‌اند.
    اين پژوهش کوشيده است تا با رويکرد «توصيفي ـ تحليلي»، ضمن جمع‌آوري تمام اخبار و گونه‌شناسي و سير تاريخي نقل آنها، در نهايت به‌صورت «انتقادي» سند و محتواي اين اخبار را بررسي کند. نتيجة اين پژوهش مي‌تواند ما را در تبيين دقيق ويژگي‌ها و روش تاريخ‌نگاري اهل‌تسنن آگاه کند.
    1. گونه‌شناسي اخبار
    1ـ1. منابع عامه
    1ـ1ـ1. اختلاف خانوادگي
    نخستين روايات درخصوص اختلاف بين اميرالمؤمنين و حضرت زهرا، از سوي ابن‌هشام (م218ق) و بعد از وي از سوي ابن‌سعد (م230ق) و ديگران نقل شده و به منابع بعدي سرايت کرده است. اين روايات کوشيده است تا ثابت کند که بين آنان کدورت و درگيري وجود داشته است. در برخي از اين اخبار علت نام‌گذاري اميرالمؤمنين به «ابوتراب» مرتبط با اختلافات خانوادگي بوده و در برخي ديگر، حتي شأن نزول روايت «فاطمه پارة تن من است»، به بداخلاقي و اختلافات امام با همسرش ربط دارد.
    تأثير اين نگاه و نقل‌هاي تاريخي زماني خود را نشان مي‌دهد که روايات پيامبر اکرم دربارة منزلت حضرت زهرا در عصر امام صادق در ميان علماي عامه به تمسخر ‌گرفته مي‌شد. 
    در ادامه، به اين روايات اشاره مي‌شود:
    1. ابن‌هشام (م218ق) بعد از نقل خبر شهرت يافتن اميرالمؤمنين به «ابوتراب» در جنگ ذَاتَ العُشَيره، خبر ديگري را از طريق ابن‌اسحاق به نقل از بعض اهل علم، در وجه تسمية آن حضرت به «ابوتراب» چنين آورده است:
    رسول خدا [] علي [] را «ابوتراب» ناميدند؛ زيرا علي [] به فاطمه [] عِتاب ‌کرد و با او صحبت نمي‌کرد. پيامبر اکرم [] علي [] را ديدند که خاک بر سرش مي‌ريخت. وقتي پيامبر اکرم [] او را در اين حالت ديدند، متوجه شدند که ايشان با فاطمه [] بدخلقي کرده است. در اين هنگام، ايشان به علي [] فرمودند: «اي ابوتراب! چه اتفاقي افتاده است؟» 
    2. ابن‌سعد (م230ق) به نقل از عمرو بن سعيد مي‌نويسد: از سوي علي [] با فاطمه [] گفت‌وگويي (اختلافي) صورت گرفت. فاطمه [] گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا [] از شما شکايت مي‌کنم. هنگامي‌که فاطمه [] حرکت کرد، علي [] به دنبال وي رفت. سپس علي [] در جايي ايستاد که سخنان آنان را بشنود. فاطمه [] از تندخويي علي [] شکايت کرد. رسول خدا [] به فاطمه [] فرمود: «دختر عزيزم، به گوش جان بشنو و بينديش! زنى كه نتواند در آرامش و سکوت شوهر، خواستة او را برآورده کند، زن نيست». على [] مي‌گويد: «من از تندخويى دست برداشتم و به همسرم گفتم: به خدا سوگند، هرگز كارى را كه خوش نداشته باشى، انجام نمى‏دهم.» 
    ابن‌سعد همچنين به نقل از حبيب ‌بن ابى‌ثابت مي‌نويسد:
    ميان على [] و فاطمه [] گفت‌وگويي(اختلافي) صورت گرفت. رسول خدا [] نزد آنان آمدند. آنان محلي را براى نشستن پيامبر [] آماده کردند. على [] در يک طرف و فاطمه [] در طرف ديگر ايشان نشستند. آن حضرت نخست دست على [] را گرفتند و بر شكم خود نهادند و سپس دست فاطمه [] را گرفتند و بر شكم خود گذاشتند و با لطافت سخن، اختلاف ميان آنان را اصلاح کردند. هنگامي که رسول خدا [] از منزل بيرون آمدند، كسى به آن حضرت گفت: با حال افسردگى به خانه رفتيد و اينك كه بيرون آمديد در چهرة شما نشان شادى آشكار است. آن حضرت فرمودند: «چرا شاد نباشم؟ زيرا ميان دو تن را كه محبوب‏ترين اشخاص نزد من هستند، اصلاح کردم». 
    3. بخاري (م256ق) خبر اختلافات خانوادگي را از ابوحَازم از سهل ‌بن سعد چنين نقل کرده است:
    محبوب‌ترين نام‌ها براي علي []، «ابوتراب» بود. ايشان دوست داشت تا به اين اسم صدا شود، و کسي ايشان را به اين اسم صدا نکرد، مگر پيامبر اکرم []، آن‌هم در زماني که علي [] فاطمه [] را خشمگين کرد و بعد از منزل خارج شد و به ديوار مسجد تکيه داد. زماني که پيامبر اکرم [] آمدند، ديدند علي [] بر سر و پشت خود خاک ريخته است. پيامبر اکرم [] خاک را از پشت وي پاک کردند و فرمود: «بنشين، يا ابوتراب! بنشين، يا ابوتراب!» 
    ابن‌مَردِوَيه (م410ق) نيز خبر بخاري را چنين نقل کرده است: علي [] بر فاطمه [] غضب کرد و از خانه خارج شد. رسول خدا [] او را يافتند و فرمودند: «اي ابوتراب، برخيز! اي ابوتراب، برخيز!» 
    4. مسلم نيشابوري (م261ق) نقل مي‌کند:  شخصي از آل‌مروان بر مدينه حاکم شد. وي سهل‌ بن سعد را فراخواند و از او تقاضا کرد تا علي [] را دشنام دهد، ولي او از آن کار خودداري کرد. شخص اموي در جواب گفت: اگر نمي‌خواهي چنين کاري انجام دهي، بايد بگويي: خدايا، ابوتراب را لعنت کن! سهل از اين کار خودداري کرد و گفت: هيچ اسمي براي علي [] از اين نام محبوب‌تر نبود و او دوست داشت تا به اين نام مخاطب گردد. شخص مرواني گفت: قصة‌ علاقة علي [] به لقب «ابوتراب» چيست؟ سهل در پاسخ گفت: پيامبر اکرم [] به خانة فاطمه آمد. آن هنگام علي [] در خانه نبود. پس فرمود: پسرعمويت کجاست؟ فاطمه [] در جواب فرمود: بين من و ايشان اختلافي واقع شد. او مرا ناراحت کرد و از خانه خارج شد و به من نگفت که کجا مي‌رود. پيامبر اکرم [] به يکي از همراهان خود فرمودند: دنبال علي [] برو و ببين کجاست؟ آن شخص بعد از مدتي نزد پيامبر اکرم [] بازگشت و گفت: يا رسول الله! ايشان در مسجد دراز کشيده و خوابيده است. پيامبر اکرم [] نزد او آمدند و ديدند که عبا از دوش وي افتاده و خاکي شده است. خاک‌ها را پاک کردند و فرمودند: «يا ابوتراب، برخيز!» 
    5. بلاذري (م279ق) بدون ارائة سند، ضمن نقل علت شهرت اميرالمؤمنين به «ابوتراب» در ماجراي نبرد ذات‌العُشَيره، دو خبر ديگر را نيز نقل مي‌کند که حاکي از اختلافات آن دو معصوم است:
    هنگامي که علي [] بر فاطمه [] وارد شد، بر او غضب کرد. علي [] درحالي‌‌که خشمگين بود، از خانه خارج شد و بر روي خاک خوابيد. رسول خدا [] او را بيدار کردند و وادار ساختند که پشت خود را از خاک پاک کند، سپس فرمودند: «اي ابوتراب برخيز!» 
    وي در خبر ديگري نقل مي‌کند: «چنين روايت شده است: زماني فاطمه [] از علي [] کلامي ـ ناخوشايند ـ شنيد و از وي ناراحت شد. علي [] به‌خاطر احترام به همسرش، پاسخي نداد و خاک بر سرش مي‌ريخت.» رسول خدا نيز ايشان را ديد که خاک بر سرش بود، دست بر سر او کشيد و فرمود: «تو ابوتراب هستي». 
    2ـ1ـ1. اختلاف به‌علت خواستگاري اميرالمؤمنين  از دختر ابوجهل
    يکي ديگر از محورهاي اختلاف مطرح بين اميرالمؤمنين‌ و حضرت زهرا، خواستگاري اميرالمؤمنين از دختر ابوجهل است. در برخي روايات، خواستگاري يا ازدواج زمينة صدور نام‌گذاري اميرالمؤمنين به «ابوتراب» بوده و بيشتر آنها مربوط است به روايت «فاطمه پارة تن من است» که از رسول خدا صادر شده است. به برخي از اين روايات اشاره مي‌شود:
    يک. ابن‌سعد (م230ق) بي‌‌ذکر سند، در خبري ناظر به خواستگاري اميرالمؤمنين از دختر ابوجهل مي‌نويسد: جُوَيريه مسلمان شد و بيعت كرد و عتّاب ‌بن اسيد بن ابوعيص‌ بن اميه او را به همسرى گرفت. پس از عتّاب، ابان ‌بن سعيد بن عاص‌ بن اميه او را به همسرى گرفت و جويريه براى او فرزندي نياورد. جويريه همان دختري است كه على ‌بن ابي‌طالب [] او را خواستگارى كرد. خاندان مُغِيرَه براى رايزنى در اين‌باره اين ازدواج به حضور پيامبر اکرم [] آمدند. آن حضرت نيز ضمن آنکه به آنان اجازة چنين كارى را نداد، حتي خطاب به آنان فرمود: «فاطمه پارة تن من است. هرچه او را ناراحت كند، مرا ناراحت مى‏كند». 
    اگرچه بلاذري (م279ق) در معرفي عتّاب، به خواستگاري اميرالمؤمنين [] از جويريه اشاره نکرده،  اما ابن‌اثير (م630ق)،  ذهبي (م748ق)  و ابن‌حجر (م852ق)  شبيه خبر ابن‌سعد را نقل کرده‌اند. مزي (م742ق) نيز اين خبر را با سندي از زبير بن بکار از مصعب‌ بن عبدالله (مصعب‌ بن زبير) نقل کرده است. 
    دو. ابن ابي‌شيبه (م235ق) مي‌نويسد: عامر شعبي نقل کرد: علي [] نزد رسول خدا [] آمد و دربارة دختر ابوجهل پرسيد؛ دختري که او را از عمويش حارث ‌بن هشام خواستگاري کرده بود. رسول خدا [] فرمودند: «دربارة چه کسي از من مي‌پرسي؟ آيا دربارة خاندان او از من مي‌پرسي؟» علي [] گفت: نه، ليکن مي‌خواهم با او ازدواج کنم. آيا از اين کار کراهت داريد؟ رسول خدا [] فرمودند: «فاطمه پارة تن من است و من از ناراحتي و عصبانيت او بيزارم». علي [] گفت: کاري که او را ناراحت کند، انجام نمي‌دهم. 
    سه. احمد بن حنبل (م241ق) به نقل از محمد بن عمرو بن حلحلة دؤلي دربارة خواستگاري اميرالمؤمنين از دختر ابوجهل مي‌نويسد:
    بعد از شهادت حسين [] در کربلا به ‌دست يزيد بن معاويه، وقتي کاروان اسرا به مدينه رسيد، مِسْوَرِ بْنِ‏ مَخْرَمَه هنگام ملاقات با سجاد []، خطاب به او گفت: آيا کاري هست که به من فرمان دهي تا انجام دهم؟ حضرت فرمود: خير. مِسْوَر گفت: آيا شمشير رسول خدا [] را به من مي‌دهي؟ چون مي‌ترسم آن ‌را از شما بگيرند. به ‌خدا سوگند، اگر آن را به من بسپاري دست کسي به آن نخواهد رسيد، مگر آنکه جانم را بگيرد! علي ‌بن ابي‌طالب [] از دختر ابوجهل خواستگاري کرد تا بر فاطمه [] هوو آورد. رسول خدا [] اين ماجرا را شنيدند. در اين زمان، من تازه به بلوغ رسيده بودم. آن حضرت بالاي منبر در اين‌‌باره با مردم سخن گفتند و فرمودند: «فاطمه از من است و من مي‌ترسم که او در دينداري دچار تحير و ترديد گردد!» 
    چهار. از ديگر کساني که موضوع اختلافات اميرالمؤمنين با حضرت زهرا را مطرح کرده، بخاري (م256ق) است. وي به نقل از زُهري مي‌نويسد:
    علي ‌بن الحسين [] از مِسْوَرِ بْنِ‏ مَخْرَمَه چنين نقل کرد: علي [] به خواستگاري دختر ابوجهل رفت و فاطمه [] اين خبر را شنيد. سپس نزد رسول خدا [] رفت و گفت: قوم شما (علي) گمان مي‌کنند که شما به‌‌خاطر دختران خود، هيچ‌گاه قهر نمي‌کنيد. اين علي [] است که با دختر ابوجهل ازدواج کرده است!
    مِسْوَر مي‌گويد: سپس رسول خدا [] برخاستند ـ و به منبر رفتند ـ و شنيدم که بعد از تشهد نماز فرمودند: «اما بعد، من زينب دخترم را به همسري ابوالعاص‌ بن ربيع درآوردم. پس او ـ به شکرانة اين کار ـ با من سخن گفت، به من راست گفت و به‌راستي رفتار کرد. همانا فاطمه پارة تن من است و من از بدرفتاري با او و اينکه کسي او را دچار دردسر کند، بيزارم. به خدا سوگند، دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا با يک مرد ملاقات نمي‌کنند!» مِسْوَر مي‌گويد: پس از آن علي [] خطبة عقد را ترک کرد. 
    پنج. مسلم نيشابوري (م261ق) افزون ‌بر نقل وجود اختلاف بين دو معصوم،  روايت ديگري را از مِسْوَر ِبْنِ‏ مَخْرَمَه چنين آورده است:
    شنيدم که رسول خدا [] بر منبر بودند و فرمودند: «بني‌هاشم‌ بن مُغِيره از من اجازه خواسته‌اند تا دخترشان (جويريه) را به ازدواج علي ‌بن ابي‌طالب [] درآوردند. من اجازه نمي‌دهم! اجازه نمي‌دهم! و اجازه نمي‌دهم! مگر آنکه ابن ابي‌طالب دخترم را طلاق دهد و با دختر آنان ازدواج کند. پس به‌درستي که دخترم پارة تن من است. هرکس او را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده است و هرکس او را اذيت کند، مرا اذيت کرده است». 
    نيشابوري در نقلي ديگر، قدري به محتواي آن افزوده و چنين آورده است:
    سجاد [] براي زهري از مِسْوَرِ بْنِ‏ مَخْرَمَه نقل کرده است که گفت: به من خبر رسيده که علي ‌بن ابي‌طالب []  به خواستگاري دختر ابوجهل رفته است و قصد دارد بر فاطمه [] هوو بياورد. رسول خدا اين ماجرا را شنيدند. در اين زمان من نوجواني بالغ بودم. ايشان در منبر دربارة اين موضوع با مردم سخن گفتند و فرمودند: «فاطمه از من است و من مي‌ترسم در دين‌داري دچار تحير و وسوسه گردد».  سپس داماد خود از بني عبدشمس (ابوالعاص شوهر زينب) را ياد کردند و او را به خاطر ازدواجش ستودند و فرمودند: «او با من سخن گفت، به من ايمان آورد و به من وعده داد و به آن وفا کرد. من ابداً حلال را حرام نمي‌کنم و حرام را حلال نمي‌کنم؛ ولي به خدا سوگند، هرگز دختر رسول خدا [] و دختر دشمن خدا در يک‌جا با هم ملاقات نمي‌کنند». 
    شش. ابن ابي‌عاصم مشهور به «ضحاک» (م287ق) ابتدا سه خبر با سند متفاوت که در نهايت به مِسْوَر ِبْنِ‏ مَخْرَمَه منتهي مي‌گردد، نقل کرده و سپس در آنها ضمن اشاره به جايگاه حضرت زهرا نزد رسول خدا و صدور روايت «فاطمه پارة تن من است» از ايشان، هيچ اشاره‌اي به اختلافات بين اميرالمؤمنين با حضرت زهرا يا خواستگاري آن حضرت از دختر ابوجهل نکرده است؛  اما در ادامه، با نقل روايتي مختصر، چنين گزارش مي‌دهد:
    ابن ابي‌مليكه از عبدالله ‌بن زبير نقل کرده است: علي []از دختر ابوجهل ياد (خواستگاري) کرد. اين خبر به رسول خدا [] رسيد و فرمودند: «همانا فاطمه پارة تن من است. هرکس او را اذيت کند، مرا اذيت کرده و هرکس او را خشمگين کند، مرا خشمگين کرده است.» 
    هفت. دولابي (م310ق) درخصوص خواستگاري اميرالمؤمنين از جُوَيرِيه دختر ابوجهل و ناراحتي حضرت زهرا از وي، روايتي را با کمي تفاوت در سند، اما در نهايت به نقل از شعيب، از زُهري نقل مي‌کند که همان روايت ابن‌حنبل، بخاري و نيشابوري است. 
    هشت. طبراني (م360ق) افزون ‌بر نقل روايت بخاري و مسلم نيشابوري، گزارش ديگري را با سند و محتوايي تا حدي متفاوت از ابن ابي‌مليكه از عبدالله ‌بن زبير نقل مي‌کند.  وي همين موضوع خواستگاري اميرالمؤمنين و پيامدهاي آن را در روايت ديگري با سند و متني متفاوت چنين نقل مي‌کند:
    علي ‌بن ابي‌طالب [] با دختر ابوجهل ازدواج کرد. پيامبر اکرم [] فرمودند: «اگر با او ازدواج کردي، دختر ما  و نيزه‌هاي ما را به ما برگردان». 
    طبراني در ادامة اين روايت مي‌نويسد: سخنان خالد حذاء تا اينجاست و مطالب غير اين را، يعني آنجا که رسول خدا [] فرمودند: «به خدا سوگند، دختر رسول خدا [] و دختر دشمن خدا به همسري يک فرد درنمي‌آيند»، کسي جز ابن‌ تمام آن‌ را از خالد نشنيده و روايت نکرده و اخبار رازي (يا ارزي) متفرد است. 
    نه. ابن‌شاهين (م385ق) نيز خبري شبيه خبر مسلم نيشابوري (م261ق)  و ترمذي (م279ق)  از عبدالله ‌بن عبيدالله ‌بن ابي‌مليكه از مِسْوَرِ بْنِ‏ مَخْرَمَه دارد که در آن، رسول خدا براي ازدواج مجدد اميرالمؤمنين با دختر ابوجهل شرط گذاشتند که بايد حضرت فاطمه‌ را طلاق دهد. 
    ابن‌جوزي (م597ق) نيز ضمن نقل همين گزارش‌ها، در توجيه و توضيح اين اقدام رسول خدا مي‌نويسد: ممکن است رسول خدا [] هنگام ازدواج فاطمه []، با علي [] شرط کرده باشد که او با کسي ازدواج نکند و بر سر فاطمه [] هوو نياورد، و اين شرط صحيح است و به همين علت گفت: «اجازة ازدواج نمي‌دهم». 
    3ـ1ـ1. اختلاف به‌علت ازدواج اميرالمؤمنين با أسماء بنت عميس
    از ديگر موضوعات ناظر به اختلاف اميرالمؤمنين با حضرت زهرا، ناظر به خواستگاري آن حضرت از أسماء بنت عميس است. اولين‌ بار اين خبر توسط ابن ابي‌عاصم (م287ق) نقل شده و بعد از آن توسط طبراني (م360ق) و ديگر منابع نقل گرديده است.
    1) ابن ابي‌عاصم (م287ق) بعد از نقل خبر خواستگاري اميرالمؤمنين از دختر ابوجهل، خبر ديگري مبني بر خواستگاري آن حضرت از اسماء بنت عميس آورده است: أسماء بنت عميس گفت: علي [] با من ازدواج کرد. اين خبر به فاطمه [] رسيد. پيش رسول خدا [] آمد و گفت: أسماء به عقد علي [] درآمده است. رسول خدا [] فرمودند: «شأن أسماء نيست که خداي تعالي و رسول او را اذيت کند». 
    2) طبراني (م360ق) ضمن نقل خبر از ابن ابي‌عاصم،  در گزارش ديگري که سندي متفاوت دارد، از قول او مي‌نويسد که گفت: براي من ـ ازدواج با شما ـ ممکن نيست. اين خبر به فاطمه [] رسيد و نزد رسول خدا [] آمد و خبر را بازگفت. رسول خدا [] فرمودند: «شأن أسماء نيست که خداي تعالي و رسول او را اذيت کند».
    وي ذيل اين روايت مي‌نويسد: اين روايت را کسي جز سليمان ‌بن قرم از هارون‌ بن سعيد نقل نکرده است. اخبار ابراهيم جوهري هم متفرد است. 
    2ـ1. منابع شيعي
    روايات اختلاف بين اميرالمؤمنين و حضرت صديقة طاهره نخستين ‌بار در آثار شيخ صدوق آمده و از طريق وي به ديگر آثار راه ‌يافته است؛ اما روايت وي و سند آن بسيار متفاوت از منابع عامه است. البته بايد توجه داشت که شيخ صدوق ضمن نقل اين روايت، آن را نقد کرده و بعد از ايشان نيز منابع شيعي به‌سبب عدم پذيرش اين روايت، به بررسي انتقادي آن در آثار خود پرداخته‌اند. در ادامه، به اين روايات اشاره مي‌شود:
    يکم. ابن‌سليمان کوفي (م ح300ق) عنواني را به موضوع «رابطة ازدواج اميرالمؤمنين با دختر ابوجهل» و صدور رواياتي دربارة «فاطمه پارة تن پدر است»، اختصاص داده، مي‌نويسد: برخي صحابه گفتند: ازدواج علي [] با دختر ابوجهل اشکالي ندارد؛ زيرا رسول خدا [] مي‌دانستند که مي‌توان با دختران اقوام و بستگان ازدواج کرد. بنابراين وقتي سخن مزبور به گوش رسول خدا [] رسيد، فرمودند: «چه چيزي مرا از آنچه فاطمه را ناخشنود کرده است، بازمي‌دارد؟ آيا فاطمه پارة تن من نيست؟ آيا مردي از شما مي‌تواند برود و ميان پارة تن رسول خدا و دختري از دشمنان خدا را جمع کند؟»
    ابن‌سليمان در ادامه، اين رويداد تاريخي را شأن نزول فدک دانسته، مي‌نويسد: رسول خدا [] به خاطر آنچه از طرف خدا نازل شد، فدك را به دخترش فاطمه [] داد. 
    دوم. قاضي نعمان (م363ق) روايتي را به نقل از مِسْوَر  چنين نقل مي‌کند: شنيدم رسول خدا [] برروي منبر فرمودند: «بني‌هاشم‌ بن مُغِيره از من درخواست کردند تا دختر خود را به نکاح علي‌ بن ابي‌طالب [] درآورند، اما من اجازه نمي‌دهم! اجازه نمي‌دهم! اجازه نمي‌دهم! مگر آنکه ابن ابي‌طالب [] دخترم را طلاق دهد و با دختر آنان ازدواج کند. همانا فاطمه پارة تن من است. کسي که او را بخواهد، مرا خواسته است و کسي او را اذيت کند، مرا اذيت کرده است». 
    سوم. شيخ صدوق نيز در علل الشرائع گزارش مفصلي را نقل مي‌کند كه در آن ازدواج اميرالمؤمنين با دختر ابوجهل مطرح شده و اين ازدواج منشأ اختلاف وي با همسرش حضرت زهرا گرديده است.  وي گزارش ديگري را شبيه گزارش ابن‌سعد (م230ق)، اما با اختلاف اندکي در متن و سند، نقل کرده است.  شيخ صدوق روايت سومي را هم درخصوص اختلاف بين حضرت زهرا و اميرالمؤمنين نقل کرده که ناشي از رابطة بين امام و کنيز ايشان است! 
    چهارم. ابن‌بطريق (م600ق) نيز ضمن اشاره به اعطاي لقب «ابوتراب» به اميرالمؤمنين در نبرد ذات العُشَيره، خبر اختلاف را از طريق بخاري (م256ق) با سند قُتَيْبَة بن سعيد از عبدالعزيز بن ابي‌حازم از ابي‌حازم از سهل ‌بن سعد نقل کرده است. 
    2. اشتراک‌ها و تفاوت‌هاي اخبار
    1ـ2. منابع عامه
    در بررسي طرق گونة نخست از روايات عامه، ابن‌هشام و بلاذري بدون ذکر سند، اخباري را مبني بر اختلاف اميرالمؤمنين با همسرشان نقل کرده‌اند. ابن‌سعد نيز دو خبر متفاوت از حيث سند و متن دارد که يکي از طريق عمرو بن سعيد است که در آن بين اختلاف و اعطاي لقب ارتباط وجود دارد و در خبر ديگر که از حبيب‌ بن ابي‌ثابت است، تنها به نزاع بين آنان اشاره شده است. بخاري، مسلم نيشابوري و ابن‌مغازلي نيز روايات خود را از طريق سهل‌ بن سعد نقل کرده‌اند. ابن‌شاهين نيز طرق خبر خود را منهال ‌بن عمرو معرفي کرده است. اين اخبار هرکدام داراي افزودني بوده و تنها اشتراک بين آنها اختلاف و رابطة آنها با اعطاي لقب «ابوتراب» است.
    گونة دوم اخبار عامه از طريق ابن‌سعد، احمد بن حنبل و بخاري به منابع بعدي راه يافته است. اگرچه اين اخبار گاهي سند و متني متفاوت دارند، اما وجه مشترک آنها زمينة اختلاف بين اميرالمؤمنين و حضرت زهرا است. خواستگاري آن حضرت از جِويريه دختر ابوجهل بستر اصلي بروز اختلافات است. گاهي قبيلة بني‌مُغِيره يا بني‌هشام خواستار خواستگاري اميرالمؤمنين از دختر ابوجهل هستند و گاهي آن حضرت خود به خواستگاري رفته است. اعتراض حضرت زهرا به اين خواستگاري، حمايت رسول خدا از دخترش و حتي تأکيد بر طلاق دادن ايشان در صورت ازدواج اميرالمؤمنين با جويريه، يا عدم اذن رسول خدا به دوهمسري براي دامادها و در نهايت، صدور رواياتي مبني بر اجتناب از آزار حضرت فاطمه از سوي رسول خدا دال بر آن است که بستر تحقق اين روايات آزارهاي اميرالمؤمنين نسبت به همسرش بوده است!
    طرق بيشتر اخبار به مِسْوَر مي‌رسد و طرق ديگر اخبار به مصعب‌ بن زبير، عبدالله ‌بن زبير، عامر شعبي، عبدالله ‌بن عباس، عمرو بن دينار، محمد بن سعيد قَطَّان و سويد بن غفله مي‌رسد. ابن‌عباس روايتي را نقل مي‌کند که در آن رسول خدا از اميرالمؤمنين ‌خواستند تا در صورت ازدواج با جويريه، حضرت زهرا را طلاق دهند. در اخبار عبدالله ‌بن زبير نيز که کوتاه است، رابطة خواستگاري و آزار رساندن اميرالمؤمنين نسبت به حضرت زهرا مطرح است. اخبار عمرو بن دينار و محمد بن سعيد قَطَّان و عامر شعبي نيز در يک اشتراک معنوي، بيشتر شبيه اخبار مِسْوَر هستند.
    گونة سوم از اخبار عامه از طريق ابي‌سفر از حرة از أسماء بنت عميس نقل شده است. بنا بر اين خبر نيز اميرالمؤمنين با أسماء بنت عميس ازدواج کرده و اين کار زمينة ناراحتي حضرت زهرا و شکايت ايشان نزد رسول خدا را ايجاد کرده است.
    2ـ2. منابع شيعي
    برخي از اخبار منابع عامه به منابع شيعي راه يافته است. در اين اخبار نيز منشأ اختلافات، يا خواستگاري اميرالمؤمنين از جويريه دختر ابوجهل است و در نهايت، به اعطاي لقب «ابوتراب» به آن حضرت ارتباط مي‌يابد و يا مطلق اختلافات ذکر شده است. رسول خدا نيز، يا اميرالمؤمنين را از ازدواج با دختر ابوجهل نهي مي‌کنند و يا بين ايشان با همسرش آشتي مي‌دهند. طريق برخي اخبار شيعه نيز به مِسْوَر ِبْنِ‏ مَخْرَمَه بازمي‌گردد. ابوهريره، سهل‌ بن سعد، ابن‌عباس، علي ‌بن ابي‌حمزه، حبيب ‌بن ابي‌ثابت و ابوذر نيز در طرق برخي ديگر از اخبار قرار دارند.
    3. بررسي انتقادي اخبار
    ممکن است پرسيده شود که چرا اخبار مربوط به اختلاف بين اميرالمؤمنين و حضرت زهرا که در منابع عامه و حتي شيعي آمده و حتي طرق مختلفي هم دارد، به صورت انتقادي بررسي مي‌گردد؟ در جواب بايد گفت: اين اخبار با ديگر اخبار منابع فريقين در تعارض است و به ‌عبارت ديگر، شخصيت آن دو معصوم در ميان اخبار تاريخي و حديثي فاقد هر نوع اختلاف در بين آنان و واجد رضايتمندي کامل آنان از همديگر است. همچنين اخبار اختلافات با آيات الهي که ناظر به مجاز بودن تعدد زوجات و سيرة نبوي است، همخواني ندارد و مطابق منطق کلامي شيعه، با انديشة عصمت آنان ناسازگار است.
    1ـ3. بررسي سندي
    1ـ1ـ3. منابع عامه
    اصلي‌ترين سند اخبار اختلافات به مِسْوَر ِبْنِ‏ مَخْرَمَه (م64ق يا 73ق) بازمي‌گردد.  مِسْوَر در سال دوم هجرت در مکه متولد شد و در سال هشتم بعد از فتح مکه اسلام آورد و به همراه پدرش وارد مدينه گرديد و در زمان وفات رسول خدا هشت‌ساله بود.  ابن‌قتيبه دينوري (م276ق) او را از صحابه نمي‌داند.  وي عامي‌مذهب و از کارگزاران عثمان و از کساني بود که هر وقت نزد او از معاويه ياد مي‌شد، ضمن استغفار، بر معاويه صلوات و درود مي‌فرستاد.  طبق سخن ابن‌ عبدالبر (م463ق)، مِسْوَر به خاطر فضيلت، دين و حسن نظرش تحت‌الشعاع خوارج قرار گرفت.  ذهبي (م748ق) به نقل از زبير بن بکار مي‌نويسد: خوارج او را فريب دادند و به خود جذب کردند و حتي رهبر آنان گرديد. 
    ذهبي و عسقلاني بالغ بودن مِسْوَر را زيرسؤال برده و براي توجيه آن مي‌نويسند: روايت خواستگاري اميرالمؤمنين با دختر ابوجهل از طريق وي نقل شده است. او مي‌گويد: «من در اين زمان بالغ بودم.» پذيرش اين مطلب بسيار مشکل است؛ زيرا مورخان در اين موضوع اختلاف ندارند که زمان تولد وي بعد از هجرت رسول خدا بوده و قصة خواستگاري اميرالمؤمنين بعد از تولد مِسْوَر است که وي قريب شش يا هفت سال بيشتر نداشت. پس چگونه از او با عنوان «بالغ» ياد شده است؟ بنابراين، ذهبي درصدد توجيه برآمده، مي‌نويسد: احتمال دارد مراد وي از «بلوغ»، بلوغ لغوي باشد که همان عقل است، و خداي تعالي آگاه‌تر به اين امر است. 
    ابن‌حجر (م852ق) نيز با استناد به سخنان ابن ‌سيدالناس که بالغ بودن مِسْوَر در زمان رسول خدا را اشتباه دانسته است، در تأييد آن مي‌نويسد: مِسْوَر در اين زمان بالغ نبوده است؛ زيرا وي بعد از عبدالله ‌بن زبير به دنيا آمده بود و هنگام وفات رسول خدا هشت سال سن داشت. 
    ابن‌حجر در نقد روايت مِسْوَر مي‌نويسد: اين روايت شامل نکوهش اميرالمؤمنين است که چگونه با وجود حضرت فاطمه به دنبال خواستگاري دختر ابوجهل بود، تا آنجا که واکنش شديد پيامبر اکرم را در پي‌داشت! بلکه تعجب بيشتر من از مِسْوَر در اين است که به خاطر شمشير پيامبر اکرم حاضر بود جان‌فشاني کند، ولي حاضر نشد جان خود را در راه امام حسين فدا کند؟! حسيني که پدر امام سجاد است و اين گفت‌وگو ميان مِسْوَر و او انجام شده است! مِسْوَر امام حسين را رها کرد تا در دست ستمکاران کشته شود. البته مي‌توان کار او را اين‌گونه توجيه کرد که وي و ساير اهل حجاز گمان نمي‌کردند ماجراي امام حسين به اينجا ختم گردد و آن‌گونه بر سر وي بيايد! و خدا داناتر است. 
    سيد مرتضي (م436ق) نيز در نقد سند روايت مي‌نويسد: اين خبر (ازدواج) باطل و موضوعي غيرمعروف و نزد روايان و محدثان ثابت نشده و کرابيسي  به‌خاطر اهانت به اميرالمؤمنين اين روايت را جعل کرده است. 
    ابن ابي‌الحديد (م656ق) نيز در تکميل اين سخن مي‌نويسد: اين حديث (ازدواج اميرالمؤمنين با دختر ابوجهل) مشهور به «روايت كرابيسي» است که به نقل از زُهري از مِسْوَر آمده است. 
    در يک‌ جمع‌بندي مي‌توان گفت: اصل حديث از مِسْوَر و ساختة اوست. اما شخصيت راويان اين حديث:
    الف) مِسْوَر
    وي در زمان رسول خدا کودک بود و در گزارشي، وي برهنه راه مي‌رفت و رسول خدا به او تذکر دادند تا لباس بپوشد.  او چگونه قدرت تحمل حديث داشته است؟! شرايط سني وي به‌گونه‌اي نبوده است که شاهد حوادث بوده باشد يا چيزي را به خاطر بسپارد.
    ب) عمرو بن سعيد
    وي از راوياني بود که ابن‌سعد قصة نزاع را از طريق وي نقل کرده است. نام وي مشترک بين چند تن است. ممکن است وي عمرو‌ بن سعيد بن عاص اموي يا عمرو‌ بن سعيد بن عاص اشدق يا عمرو‌ بن سعيد بن عاص جاري يا عمرو‌ بن سعيد بن عاص خولايي يا عمرو ‌بن سعيد بن عاص بصري باشد.  در هر صورت، هيچ‌کدام از آنان جزو صحابه نبوده و با يک يا دو واسطه از رسول خدا نقل حديث کرده‌اند، اگرچه به احتمال زياد، وي عمرو‌ بن سعيد بن عاص اموي است.
    ج) حبيب ‌بن ابي‌ثابت اسدي کوفي
    او نيز از ديگر طرق حديث ابن‌سعد است. وي متوفاي سال 119 قمري و از تابعان بود.  ابن‌حبان  و ابن‌حجر عسقلاني  او را اهل ارسال و تدليس در حديث مي‌دانند.
    در گونة دوم اخبار عامه، رواياتي از طريق عبدالله بن زبير و معصب ‌بن زبير نقل شده است.
    د) عبدالله بن زبير
    وي در سال اول هجرت به‌ دنيا آمد و به دليل کودکي و نداشتن تحمل حديث، قادر بر نقل حديث نبود. در منابع عامه نيز ضمن آنکه چهرة مذمومي از وي ترسيم شده،  دشمني وي با شيعيان و اهل‌بيت شهرت دارد؛ چنان‌که در جنگ جمل عليه اميرالمؤمنين جنگيد و حتي پدرش را عليه امام تحريک کرد.  در زمان خلافت نيز در منبر به ساحت اميرالمؤمنين توهين مي‌کرد. 
    هـ .) مصعب بن زبير
    وي نيز متولد 26 يا 33 قمري و از تابعان بود. بعد از حمله به کوفه، مختار و سپاهيان وي را کشت.  عبدالله‌ بن عمر به‌خاطر اين کشتار، مصعب را ملامت کرد و به او گفت: اگر اين تعداد گوسفندِ آل‌زبير را در يک صبح مي‌کشتي، اسراف کرده بودي، چه رسد به اين تعداد انسان که اميد توبه در آنان وجود داشت!  مصعب همچنين عبدالرحمن و عبدالرب دو فرزند حجر بن عدى را كشت و عمران‌ بن حذيفة ‌بن يمان را بعد از قتل مختار، دست‌بسته كشت. ‏ بنابراين، وي نيز جزو صحابه نبوده و از چنين کسي که دشمن شيعه و اهل‌بيت است، انتظار مدح وجود ندارد.
    و) ابوعمرو عامربن شراحيل شعبي حميري
    روايت ديگر منابع عامه که ابن ابي‌شيبه و دولابي از وي روايت نقل کرده‌اند، از ابوعمرو عامر بن شَراحيل شَعبي حِميري از تابعان و کارگزاران آل‌زبير در کوفه است. وي در سال 19ق به‌ دنيا آمد و در سال 104ق از دنيا رفت.  منابع شيعي از شعبي با عنوان شراب‌خوار، فاجر، دشمن اميرالمؤمنين و دروغگو ياد کرده‌اند  و منابع عامه نيز او را ضد شيعه ياد نموده‌اند.
    وي دربارة شيعه مي‌گويد: اگر شيعيان از پرندگان بودند، لاشخور بودند، و اگر از چهارپايان بودند، خر ‏بودند.  
    شَعبي مي‌گويد: ما گروهي بوديم که براي تقرب به حجاج ثقفي، عليه علي [] سخن مي‌گفتيم. 
    ابن‌حجر عسقلاني نيز ضمن توجيه برخي روايات کذب شعبي، در نهايت، دربارة روايت جعلي از او دربارة حضور ابوبکر در تشييع جنازة حضرت زهرا مي‌نويسد: در حديث او ضعف و انقطاعى وجود دارد. 
    ز) عمرو بن دينار کوفي
    عمرو بن دينار کوفي (م126ق) نيز از تابعان و شاگرد عبدالله ‌بن عباس در حديث بود و اگر روايتي نقل کرده باشد، بايد از طريق ابن‌عباس و ديگران باشد. وي رواياتي دارد که در آن قائل به جواز استمناء است. 
    ح) ابن‌عباس
    از ابن‌عباس به‌‌سبب شيعه بودن وي، بعيد است رواياتي در ذم اميرالمؤمنين صادر شده باشد. ريشة اين روايات به محدثان عامه برمي‌گردد و احتمال دارد آنان اين روايات را به وي منتسب کرده باشند.
    ط) سويد بن غفله
    وي اگرچه از تابعان و صحابة برجستة اميرالمؤمنين شمرده شده،  اما وي روز دفن پيامبر اکرم به مدينه وارد گرديده است. بنابراين، نمي‌توانسته است شاهد ماجراي خواستگاري اميرالمؤمنين از جويريه بوده باشد. 
    ي) هيثمي
    هيثمي (م807ق) از کساني است که ضمن نقد برخي راويان، بيشتر اقوال محدثان و مورخان را به‌اختصار چنين نقل کرده است: «اين روايت را بزاز نقل کرده است و کسان ديگري نيز که من آنان را نمي‌شناسم، اين روايت را نقل کرده‌اند.» از ابن‌عباس نيز نقل شده است: علي [] از دختر ابوجهل خواستگاري کرد. رسول خدا [] فرمودند: «اگر با او ازدواج کردي، دختر ما را برگردان». تا اينجا حديث خالد تمام شد. در اين حديث، زياده‌اي در متن وجود دارد، آنجا که پيامبر اکرم فرمودند: «به خدا سوگند، دختر رسول خدا [] و دختر دشمن خدا با يک مرد با هم ملاقات نمي‌کنند».
    طبراني و بزاز اين خبر را به‌اختصار نقل کرده‌اند و در اين خبر آنان، عبدالله ‌بن تمام وجود دارد که وي ضعيف در نقل حديث است. از اسماء ‌بنت عميس نقل شده است: علي [] با من ازدواج کرد. اين خبر به فاطمه []  رسيد و نزد رسول خدا [] رفت و گفت: اسماء با علي [] ازدواج کرده است. رسول خدا [] گفتند: «بر او سزاوار نبود که به خدا و رسولش آزاري برساند». طبراني اين روايت را در تاريخ الکبير و تاريخ الاوسط نقل کرده است  و من در هر دو روايت آنان (طبراني و بزاز)، کسي از راويان را نمي‌شناختم. 
    ک) عبدالله بن‌ تمام
    در بررسي برخي از راويان موجود در سلسه سند اخبار، افرادي وابسته به آل‌زبير، مجهول، ضعيف و کذّاب نيز وجود دارند. براي نمونه، بنا بر گفتة هيثمي، عبيدالله ‌بن تمام ضعيف است.  طبق گفتة عسقلاني، دارقطني، ابوحاتم، ابوزرعه و ديگران ابن‌تمام را ضعيف مي‌دانند. ابوحاتم مي‌گويد: او قوي نيست و احاديث مذموم را نقل کرده است. ساجي گفته است: وي دروغگويي است که به باطل سخن مي‌گويد. ابن‌جارود و عقيلي نيز او را در بخش ضعفا ذکر کرده‌اند. 
    ل) ابن ابي‌مليكه
    ابن ابي‌مليكه نيز تابعي، مؤذن، شاگرد عبدالله ‌بن زبير و قاضي وي در طائف بود.  وي راوي گزارش جعلي اقامة نماز ابوبکر به‌جاي رسول خدا است. 
    م) زهري
    زُهري نيز از وابستگان فکري بني‌اميه بود و براي آنان کار مي‌کرد.  وي منحرف از (پذيرش ولايت) اميرالمؤمنين بود  و حتي فضايل آن حضرت (مانند اول مسلمان بودن ايشان) را کتمان ‌مي‌کرد. 
    ن) خالد بن مُخَلَّد
    خالد بن مُخَلَّد نيز که در سند روايت بخاري قرار دارد، رواياتي غيرعادي نقل کرده  و برخي او را جزو ضعفا ذکر کرده‌اند. 
    2ـ1ـ3. منابع شيعه
    در بررسي طرق روايت منابع عامه، درخصوص مِسْوَرِ بْنِ‏ مَخْرَمَه، سهل‌ بن سعد و ابن‌عباس سخن به ميان آمد. برخي از ديگر شخصيت‌ها عبارتند از:
    س) علي‌ بن حمزه بطائني
    شخصيت ديگر علي‌ بن حمزه بطائني است که شيخ صدوق از او روايت نقل کرده است. ابن‌غضائري از وي با عنوان شخصي که دشمني زيادي با امام رضا دارد، ياد کرده است.  از او به‌عنوان واقفي، ضعيف، کذّاب و متهم در حديث نيز ياد شده است. 
    ع) حسن بن علي بن حمزه بطائني
    حسن پسر بطائني نيز از جمله راويان اخبار نزاع است. وي نيز واقفي و مورد طعن برخي شيعيان بود  و کَشي او را کذّاب و غالي مي‌داند.  ابن‌داود حلي روايات ابي‌حمزه را متروک شمرده است. 
    ف) حبيب بن ابي‌ثابت
    شخصيت ديگري که شيخ صدوق از وي روايت نقل کرده، حبيب ‌بن ابي‌ثابت (م119ق) از تابعان است. اگرچه کشي او را ثقه معرفي کرده است،  اما مشخص گرديده که روايات وي مرسل و وي در حديث اهل تدليس بوده است. 
    ص) ابوهريره
    ديگر رواي منابع شيعي که مرتبط با داستان ابوتراب بوده، ابوهريره است. وي يهودي بود و مسلمان گشت. روايات جعلي وي با نام «اسرائيليات» شهرت دارد که مورد اعتراض اهل‌بيت قرار گرفت.  وي حامي معاويه بود  و ضمن جعل روايت، سبب تحريف در دين گرديد. مطابق گزارش منابع عامه، وي اقرار مي‌کرد رواياتي را از جيب خود درمي‌‌آورد و منتشر مي‌کند  و حتي به‌سبب کثرت روايت از رسول خدا توسط صحابه مورد عتاب قرار گرفت.  بنابراين، گزارش‌هاي وي اعتباري ندارند.
    ق) ابوذر
    دربارة روايت ابوذر نيز مي‌توان گفت: به‌علت مشخص نبودن شخصيت روايان، نمي‌توان اظهارنظر قطعي کرد؛ اما مطابق شواهد موجود، برخي از افراد سلسة سند، يا ضعيف بوده‌اند و يا مجهول.
    2ـ3. نقد محتوايي
    اگرچه در بررسي و مقايسة ظاهري متن و سند روايات، مشخص گرديد که با هم متفاوت و گاهي متعارض‌اند و هرکس مطلبي را به روايات قبلي افزوده است. اين امر بخش زيادي از آنها را از تأمل خارج مي‌کند.  در رويکرد کلي انتقادي به اين اخبار مي‌توان گفت: مخالفان شيعه و جاعلان حديث براي تمسخر يا تحقير شخصيت اميرالمؤمنين، در چند محور جعل حديث کرده‌اند. اين دشمني و مخالفت با ايشان، حتي در زمان رسول خدا نيز وجود داشت و کساني همچون عبدالله ‌بن عَلقمه تا روز غدير ايشان را سَب مي‌کردند.  کساني همچون عمرو بن شاس سلمي نيز از اميرالمؤمنين عيب‌جويي مي‌کردند که رسول الله در مقابل آنان فرمودند: «هر کس علي را اذيت کند، مرا اذيت کرده است». 
    بنابراين، آنان اعطاي لقب «ابوتراب» را از جايگاه اصلي خود برداشته، مصدر تحقيرآميزي براي اين لقب جعل کرده‌اند که به تخريب شخصيت آن دو معصوم منجر گردد.  گاهي رواياتي را جعل کرده‌اند تا آزاري را که خلفا بر حضرت زهرا وارد کرده‌اند، آن را به اميرالمؤمنين نسبت دهند و دامن خلفا را تبرئه کنند.
    1ـ2ـ3. ناسازگاري با منزلت و سيرة اهل‌بيت
    امام صادق خبر خواستگاري اميرالمؤمنين و موضع‌گيري رسول خدا در مقابل ايشان را از اخبار جعلي و شايعاتي مي‌دانند که براي تخريب شأن آن حضرت در ميان مردم مطرح گرديده است.  بنابراين، محتواي اين اخبار به‌گونه‌اي است که جعلي بودن آنها آشکار است. همچنين جُوَيرِيه از مشرکان بود و به‌خاطر کشته‌شدن بستگانش به‌ دست اميرالمؤمنين از آن حضرت کينه داشت. 
    نکتة ديگر آنکه اين گزارش‌ها با منزلت الهي اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و جايگاه آنان از منظر کتاب و سنت، حتي نزد عامه در تضاد است. اين جملة منسوب به رسول خدا که فرمودند: «مي‌ترسم از اينکه فاطمه در دينش دچار وسوسه گردد» دال تحقير مقام حضرت فاطمه در ايمان، يقين و حتي اذعان به ضعف ايمان اوست.  اين گزارش‌ها، حتي برخلاف آياتي است که اهل‌بيت را پاک از هرگونه رجس و پليدي مي‌دانند.
    شيخ صدوق بعد از نقل اخبار اختلافات، مي‌نويسد: اين خبر نزد من قابل اعتماد نيست و اعتقادي هم به آن ندارم؛ زيرا بين اميرالمؤمنين و حضرت زهرا اختلافي واقع نشد تا نيازمند صلح بين آن دو باشيم؛ زيرا اميرالمؤمنين سيد الاوصياء و حضرت زهرا سيدة نساء العالمين است و هر دو در حسن خلق به پيامبر اکرم اقتدا كردند.  
    اين احاديث حاوي ذم و منقصت رسول خدا و افتراآميز است و هيچ مؤمني به آنها ايمان نمي‌آورد. چگونه ممکن است اين روايات از رسول خدا صادر شده باشد؟! کسي که از اول اسلام تا ساعت رحلتش از فضايل اميرالمؤمنين و فضايل ايشان به مردم خبر مي‌داد و آنها را بين مردم منتشر مي‌کرد! 
    افزون ‌بر اين، محتواي اين اخبار با اخباري که حکايت از منزلت و عصمت اين دو انسان کامل دارد و همواره به همديگر محبت مي‌ورزند، سازگاري ندارد.  براي نمونه، اميرالمؤمنين بارها اذغان داشتند که حضرت فاطمه همسري فاضل، شايسته و از خانداني برجسته بوده  و هيچ‌گاه با او اختلافي نداشته‌ام، او را ناراحت نکرده و بر کاري مجبور ننموده‌ام و حضرت فاطمه نيز هرگز مرا نرنجاندند و مجبور نساختند و ايشان همواره به اين يکدلي اذعان داشتند،  به‌گونه‌اي‌که حتي شرم مي‌کردند از اينکه چيز بيشتري از مال دنيا از من طلب کنند. 
    اميرالمؤمنين همسر خود را انساني مهربان  و سرور زنان عالم معرفي مي‌کردند و همواره ايشان را در موقعيت‌هاي مختلف و مهم، ازجمله در نبرد صفين، بعد از نبرد نهروان و حتي در مقابل معاويه، ستودند و با يادآوري فضايل آن حضرت براي ديگران، به زندگي با ايشان به‌عنوان دختر رسول‌الله افتخار مي‌کردند. 
    حضرت زهرا نيز اميرالمؤمنين را وصي و برادر رسول‌الله، انساني باايمان، مجاهد و برترين همسر مي‌دانستند و از رسول‌الله نقل مي‌کردند که سعادت کامل و حقيقي درگرو دوست داشتن حضرت علي  است.  ايشان هيچ‌گاه سفارش‌هاي رسول الله مبني بر احترام و اطاعت از همسر را فراموش نکردند. 
    نيکي و روابط عميق حضرت فاطمه با اميرالمؤمنين در زندگي چنان زيبا و ستودني است که محال بود ايشان همسر خود را اذيت کند يا در سختي قرار دهند  يا برخلاف نظر ايشان کاري کنند. وقتي رسول الله از على‌ بن ابي‌طالب پرسيدند: «همسرت چگونه زنى است؟» آن حضرت فرمودند: «خوب ياورى براى اطاعت از خداست». رسول الله همين سؤال را از حضرت فاطمه پرسيدند. ايشان نيز پاسخ دادند: «شوهرى خوب و شايسته است». سپس رسول الله براى آنان دعا كردند و فرمودند: «خداوندا! در ميان آنان الفت برقرار ساز، آنان و فرزندانشان را از نعمت بهشت بهره‌مند نما، به آنان فرزندانى پاك و مبارك عطا کن و در ذرية آنان بركت قرار بده». 
    آنان تحت تعاليم رسول الله بودند و به‌گونه‌اي زيستند که بي‌اجازة همديگر به کاري اقدام نمي‌کردند. براي نمونه، برخي از ساکنان مدينه مراسم عروسى داشتند. آنان خدمت رسول الله رسيدند و گفتند: ما بر گردن شما حق همسايگى داريم و مى‏خواهيم دخترتان حضرت فاطمه را به خانة ما بفرستيد تا مراسم عروسى ما زينت پيدا كند. بر اين سخن بسيار اصرار کردند. آن حضرت فرمودند: «او همسر على ‌بن ابي‌طالب است و در اختيار اوست». آنان از رسول خدا خواستند كه از حضرت على بخواهند به حضرت فاطمه اجازة شركت در مجلس آنان را بدهد. در اينجا بود که امام نيز اجازه دادند و ايشان در آن مراسم شرکت کردند. 
    علامه طباطبائي در نقد روايت بخاري و مسلم نيشابوري مي‌نويسد:
    اگر در مضمون اين حديث دقت كنيم، قطعاً سوء ظن به آن پيدا مى‏كنيم؛ زيرا در اين حديث رسماً به رسول خدا تهمت زده‌اند. اگر رسول خدا از اين عمل اميرالمؤمنين عصبانى شده باشد، معلوم مى‏گردد که ايشان هم گرفتار تعصبات جاهلي بوده و بي‌هيچ مجوزى عصبانى شده است؛ [زيرا بايد از جاعل حديث پرسيد:] رسول خدا به چه علتي بر حضرت على  خشم گرفت؟ آيا به اين علت که قرآن مى‏فرمايد: «هر زنى را كه دوست ‏داريد، بگيريد؛ دو تا، يا سه تا يا چهار تا»؟  مفاد آيه حكمى عمومى بوده و دختر رسول خدا از آن استثنا نشده و اين آيه به آية ديگرى تخصيص نخورده و نسخ هم نشده است. آيا دليلى از سنت، حضرت فاطمه را به حكمى جداگانه اختصاص داده و تا آن روز اين حكم ثابت ابلاغ نشده بوده، يا خود حديث متكفل بيان آن تخصيص است؟
    اين در حالي است ‌كه در نقلى ديگر از مِسْوَرِ آمده است كه رسول خدا فرمودند: «من نمى‏خواهم و نمى‏توانم حلالى را حرام يا حرامى را حلال كنم و ليكن به خدا سوگند، هرگز دختر رسول خدا [] با دختر دشمن وي يك‌جا جمع نمى‏شود». اگر كسى بگويد همين حديث بيان‌كنندة تخصيص است و رسول خدا تا آن روز آن را ابلاغ نكرده بودند، مى‏گوييم: در اين صورت، حضرت على قبل از رسيدن حكم، رفتارى مخالف آن كرده بود و با اين حال ديگر چه جا داشت که رسول خدا عصبانى شود، با اينكه مخالفت حكم قبل از رسيدنش معصيت نيست؟ و ساحت رسول خدا ‏‏از اين تعصب جاهلي منزه است و گويا بعضى از راويان حديث (مانند مِسْوَرِ) به‌خاطر كينه‏اى كه از حضرت على داشتند، اين حديث را براى لكه‏دار كردن ايشان درست كرده‌اند و از اينكه اين طعن مستقيماً به رسول خدا برمى‏گردد، غافل بوده‌اند. 
    2ـ2ـ3. ناسازگاري با احکام شرعي
    سيد مرتضي دربارة ناسازگاري روايات خواستگاري مي‌نويسد: بر فرض اثبات خواستگاري يا ازدواج مجدد اميرالمؤمنين، اين کار ايشان مخالف شريعت نبوده است؛ زيرا ازدواج با چهار زن از منظر قرآن و سنت رسول خدا مباح است و ايشان کار مباحي را نفي نکردند و مذموم نشمردند و حتي تصريح نکردند که ـ انجام آن ـ موجب اذيت من مي‌گردد. به خدا قسم، تهمت به رسول خدا که در اين خبر شوم آمده، از تهمت به اميرالمؤمنين بيشتر است. اين خبر را يک ملحد ساخته تا به آنان تهمت بزند. اگر اين قضيه صحت داشت، به‌طور قطع بني‌اميه و پيروان آنان، از اين فرصت استفاده مي‌کردند و از باب طعن، آن را ترويج مي‌نمودند. 
    بنا بر يکي از روايات منابع عامه، رسول خدا فرمودند: «من حلالي را حرام نمي‌کنم و حرامي را حلال نمي‌کنم»؛ اما جالب آنکه حضرت علي را وادار مي‌سازند تا اگر مي‌خواهد با دختر ابوجهل ازدواج کند و دخترش را طلاق دهد! خداوند به پدرزن حق نداده است که دامادش را مجبور به طلاق دخترش کند؛ همچنان‌که به زن نيز اجازه نداده است همسرش را مجبور به طلاق نمايد. نيز نمي‌توان داماد را از ازدواج دوم منع کرد؛ زيرا خداوند اجازة تعدد زوجات را به مرد داده است. اگر حضرت فاطمه داراي چنين خصوصيتي بودند که امام به‌خاطر ايشان حق ازدواج با ديگري را نداشتند، کافي بود پيامبر اکرم ايشان را از اين حکم آگاه کنند و حضرت علي نيز کسي نبودند که عمداً حکم خداي سبحان را زير پا بگذارند، به‌ويژه آنکه آية تطهير بيان مي‌دارد که ايشان پاک و مطهر از پليدي و مبرا از مخالفت با خداوند هستند. 
    بايد پرسيد که مراد از سخن رسول خدا که فرمودند: «دختر دشمن خدا و دختر رسول خدا با يک مرد ملاقات نمي‌کنند»، چيست؟ آنان ادعا مي‌کنند که عثمان با دو دختر رسول خدا  ازدواج کرد؛ يکي از آنان را با همزمان با فاطمه ‌بنت وليد، رمله‌ بنت شَيبه و ام‌البنين ‌بنت عُيينَه داشت و اين سه از دختران دشمنان خدا هستند.  پس چرا درخصوص عثمان اين نهي وجود ندارد؟ معيار در ازدواج، ايمان زني است که مرد مي‌خواهد با او ازدواج کند. پس اگر مؤمنه باشد، جمع بين او با مؤمنه‌اي ديگر منعي ندارد؛ چنان‌که رسول خدا دختران دشمنان خدا را كه پدر و مادر آنان مشرك بودند يا در شرك مرده بودند با دختران مردماني كه اسلام آورده بودند، گرد آوردند. 
    ابن ابي‌الحديد مي‌نويسد: به نظر من، اگر اين خبر صحت داشت، هيچ دلالتي بر کينه و توهيني به اميرالمؤمنين نداشت؛ زيرا امت اسلامي متفق‌اند که اگر وي با دختر ابوجهل نيز ازدواج کرده باشد، جايز است؛ زيرا ايشان طبق آية شريفه که ازدواج با چهار زن را جايز مي‌داند، عمل کرده‌اند. دختر ابوجهل نيز مسلمان بود و اين ازدواج بعد از فتح مکه و مسلمان شدن مردم بود و اين روايت را موافقان قبول دارند. ايرادي در پاسخ به اين روايت باقي نمانده است، جز اينکه اگر اين خبر درست باشد، وقتي رسول خدا حضرت فاطمه را ديدند که حسادت مي‌ورزد و متوجه شدند که زنان به چه چيزي پي مي‌برند، حضرت علي را عتاب کردند. چه‌بسا واقعيت چيز ديگري بوده و تحريف شده و به آن اضافه گرديده است. 
    بر فرض صحت خواستگاري امام، شأن حضرت فاطمه اجل از آن است که خلاف حکم خدا نظر بدهند و نزد پيامبر اکرم شکايت کنند. در شأن پيامبر هم نيست که در ملأ عام، اميرالمؤمنين را به خاطر يک حکم حلال، سرزنش نمايند.
    نظر اهل‌سنت دربارة روايات اختلاف
    نکتة قابل توجه ديگر آنکه علماي عامه نيز اخبار اختلافات را قبول ندارند؛ اما براي برون‌رفت از آن، به توجيه اخبار پرداخته‌اند. براي نمونه، عيني مي‌نويسد: هدف از خطبه‌هاي پيامبر اکرم []، انتشار حکم مذکور (نداشتن يک زن مسلمان و يک زن مشرک) در بين مردم و اتخاذ آن به صورت تأييد يا اولويت بود. 
    ابن‌حجر نيز براى توجيه آنچه به رسول خدا نسبت داده شده است، مي‌نويسد: بعيد نيست که از خصايص رسول خدا [] هوو نياوردن بر دخترش فاطمه [] باشد، و شايد رسول خدا [] عتاب با على [] را به خاطر رضايت بيشتر فاطمه [] به صورت علنى مطرح کردند. 
    3ـ2ـ3. ناسازگاري با اخبار تاريخي
    روايات اختلافات، به‌ويژه در علل نام‌گذاري اميرالمؤمنين به «ابوتراب»، داراي ناسازگاري با ديگر روايات تاريخي است. اختلافات در محتوا و گاهي در سند، چنان است که اعتماد به آن را کاهش مي‌دهد. همچنين گزاره‌هاي ناظر به اختلافات در همان محورهايي مطرح شده که دربارة فضايل و مناقب اين دو معصوم است؛ چنان‌که ابن‌مردويه مي‌نويسد: محبوب‌ترين کنيه‌ها براي حضرت علي «ابوتراب» بود. 
    علت اعطاي لقب «ابوتراب» به اميرالمؤمنين مربوط به واقعة تاريخي ذاتُ ‌العُشَيره است. بنا بر گزارش مورخان فريقين، به نقل از جناب عمار، هنگامي که آن حضرت از فرط خستگي زير درختي از نخلستان بني‌مُدلِج روي خاک خوابيده بود، پيامبر اين لقب را به ايشان دادند و آن حضرت نيز به اين لقب افتخار مي‌کردند. 
    جالب آنکه راويان اين واقعه براي منحرف‌کردن علت اعطاي لقب، به طرح روايات اختلافات اهل‌بيت و ارتباط آن با «ابوتراب» پرداخته‌اند. همچنين قابل ذکر است که آنچه در اين روايات آمده با آنچه در بحث اعطاي لقب «ابوتراب» به حضرت علي آمده است، مطابقت ندارد؛ زيرا در اين اخبار هرگز به حضرت فاطمه ظلمي نشده است. 
    از ديگر ناسازگاري‌ها، وجود اخباري در همان منابع است که به شأن و منزلت حضرت زهرا نزد رسول خدا اشاره کرده‌اند، اما در آنها به اختلافات اشاره نشده است، بلکه امام بعد از رفتن به منزل و ملاقات با همسرشان به سمت مسجد حرکت مي‌کنند. 
    مسلم نيشابوري نيز از طريق ابن أبي‌مُلَيكَه به نقل از مِسْوَر روايتي را نقل مي‌کند که در آن چنين آمده است: رسول خدا [] فرمودند: «فاطمه پارة تن من است. هر کس او را اذيت کند، مرا اذيت کرده است». 
    نسائي (م303ق) نيز همين خبر را نقل کرده است.  وي خبر ديگري را که برخلاف خبر احمد بن حنبل است و به اختلافات اشاره‌اي نکرده، چنين نقل مي‌کند: مِسْوَر به علي ‌بن الحسين [] گفت: من ـ که در آن زمان ـ بالغ بودم، شنيدم رسول خدا [] براي مردم خطبه خواندند و فرمودند: «فاطمه از من است».  محدثان شيعه نيز روايت بدون اختلاف را از طريق مِسْوَر و ديگران بسيار نقل کرده‌اند. 
    از ديگر ناسازگاري‌هاي اين روايت‌ها، افزون‌ بر تعارض در منشأ اختلافات که گاهي ناشي از خواستگاري امام از جويريه يا سر گذاشتن ايشان بر روي پاي يک کنيز است يا آنکه اختلافات شخصي است، گاهي منشأ آن را ازدواج امام با اسماء دانسته‌اند. جاعلان حديث به تاريخ زندگاني جويريه يا اسماء نيز دقت نکرده و از روي وهم تاريخ‌سازي کرده و حتي راوي را خود اسماء قرار داده‌اند. اين در حالي است که اسماء همسر جعفر و از مهاجران به حبشه بود و تا سال هفتم هجرى در آنجا بود. وي بعد از شهادت جعفر با ابوبکر ازدواج کرد و بعد از مرگ ابوبکر نيز که بعد از شهادت حضرت زهرا بود، با اميرالمؤمنين ازدواج کرد.  بنابراين ازدواج امام با اسماء در زمان حيات حضرت زهرا، نه شهرت تاريخي دارد و نه معناي شرعي.
    نتيجه‌گيري
    بعد از بررسي و گونه‌شناسي اخبار و نقد سندي و محتواي آنها، اين نتايج حاصل گرديد:
    1. راوياني همچون مِسْوَرِ بْنِ‏ مَخْرَمَه که قدرت تحمل حديث نداشتند و با دشمنان اهل‌بيت، به‌ويژه بني‌اميه و زبيريان ارتباط وثيقي داشتند، براي تخريب منزلت و جايگاه اهل‌بيت به جعل چنين واقعه‌اي پرداخته‌اند.
    2. روايات در سند و متن دچار اختلاف هستند و در هر دوره‌اي بر متن آنها افزوده شده يا تغيير يافته‌اند. براي نمونه، از داستان نام‌گذاري اميرالمؤمنين به «ابوتراب» شروع کرده و به خواستگاري از جويريه و خواستگاري اسماء تبديل شده است.
    3. اين روايات با منزلت اهل‌بيت و حتي ساحت قدسي رسول الله و احکام شرعي الهي که در قرآن نيز آمده است و حتي با ديگر اخبار تاريخي سازگاري ندارند.
    4. هدف از ساخت اين روايات، تقدس‌زدايي از جايگاه حضرت زهرا و تخريب چهرة اميرالمؤمنين است؛ زيرا آزاردهند‌گان واقعي خلفا بودند و مورخان و محدثان عامه براي تبرئة خلفا، رواياتي را جعل کردند تا گناه را بر گردن آن حضرت بيندازند.

    References: 
    • قرآن کریم.
    • ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404ق.
    • ابن ابی‌شیبه، عبدالله ‌بن محمد، المصنف، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
    • ابن‌ ابی‌عاصم، احمد بن عمرو، الآحاد و المثانی، ریاض، دارالرایه، 1411ق.
    • ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه، 1379ق.
    • ابن عبدالبر، یوسف ‌بن عبدالله، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، بیروت، دارالجیل، 1412ق.
    • ابن‌اثیر، على‌ بن محمد، الکامل فی‌التاریخ، بیروت، دارصادر، 1385ق.
    • ابن‌اثیر، على‌ بن محمد،  اسد الغابة فى معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
    • ابن‌بطریق، یحیی‌ بن حسین، عمدة عیون، قم، جامعة مدرسین، 1407ق.
    • ابن‌جوزی، عبدالرحمان بن علی، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ریاض، دارالوطن للنشر، 1418ق.
    • ابن‌حبان، محمد بستی، الثقات، حیدرآباد هند، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1393ق.
    • ابن‌حبان، محمد بستی، المجروحین، مکه، دارالباز للنشر و التوزیع، بی‌تا.
    • ابن‌حبان، محمد بستی، صحیح ابن‌حبان، ط. الثانیه، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1414ق.
    • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، طبقات المدلسین، اردن، مکتبة المنار، بی‌تا.
    • ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ط. الثانیه، بیروت، الاعلمی للمطبوعات، 1390ق.
    • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
    • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ط. الثانیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
    • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، 1404ق.
    • ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ط. الثانیه، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
    • ابن‌حنبل، احمد، العلل و معرفة الرجال، بیروت، دارالخانی، 1408ق.
    • ابن‌حنبل، احمد، مسند، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
    • ابن‌حیون، نعمان ‌بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، قم، جامعة مدرسین، 1409ق.
    • ابن‌داود حلی، حسن ‌بن علی، الرجال، تهران، دانشگاه تهران، 1342.
    • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، ط. الثانیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
    • ابن‌سلیمان کوفی، محمد، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی ‌بن ابى‌طالب، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، 1412ق.
    • ابن‌شاهین، عمر، فضائل سید‌ة النساء، قاهره، مکتبة التربیة الاسلامیه، 1411ق.
    • ابن‌شاهین، عمر، فضائل فاطمه، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1412ق.
    • ابن‌ضحاک، احمد بن عمر، الآحاد و المثانی، ریاض، دارالدرایة للطباعة والنشر، 1411ق.
    • ابن‌عساکر، علی ‌بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
    • ابن‌عماد حنبلی، عبدالحی‌ بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
    • ابن‌غضائری، احمد بن حسین، الرجال، قم، دارالحدیث، 1364.
    • ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله ‌بن مسلم، المعارف، ط. الثانیه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992.
    • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة. بیروت: دارالفکر. 1407ق.
    • ابن‌مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی‌ بن ابی‌طالب، چ. دوم، قم، دارالحدیث، 1422ق.
    • ابن‌هشام، محمد، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
    • ابوداود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی‌داود، بیروت، دارالفکر، 1410ق.
    • اربلی، على ‌بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ط. الثانیه، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
    • اسکافی، محمد بن عبدالله، المعیار و الموازنه، تهران، نشر نی، 1402ق.
    • بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة، 1406ق.
    • بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ترکیه، المکتبة الاسلامیة، بی‌تا.
    • بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
    • برقی، احمد بن محمد، الرجال، تهران، دانشگاه تهران، 1342.
    • بسوى، یعقوب ‌بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ط. الثانیه، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1401ق.
    • بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
    • بیهقی، احمد بن حسین، سنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
    • ترمذی، محمد بن عیسى، السنن، ط. الثانیه، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
    • حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
    • حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، معرفة علوم الحدیث، بیروت،‌ دارالآفاق الجدیده، 1400ق.
    • حسینی میلانی، سیدعلی، الصحیحان فی المیزان، قم، حقائق، 1427ق.
    • حسینی میلانی، سیدعلی، سیدعلی، شرح منهاج الکرامة فی معرفة الإمامه، قم، حقائق، 1388.
    • خوارزمی، احمد بن موفق، المناقب، ط. الثانیه، قم، جامعة مدرسین، 1411ق.
    • خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ط. الخامسه، قم، بی‌نا، 1413ق.
    • دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهرة النبویه، قم، جامعة مدرسین، 1407ق.
    • دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، قم، منشورات الرضى، 1368.
    • ذهبی، محمد بن احمد، الکاشف، جده، دارالقبلة للثقافة الاسلامیه، 1413ق.
    • ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ط. الثانیه، بیروت، دارالکتاب العلمیه، 1413ق.
    • ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، ط. التاسعه، مؤسسة الرسالة، 1413ق.
    • سید مرتضی علم‌الهدی، علی‌بن حسین، تنزیه الانبیاء، ط. الثانیه، دمشق، دارالفکر، 1420ق.
    • صدوق، محمد بن علی، الامالی، تهران، ط. السادسه، تهران، کتابچی، 1400ق.
    • صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، داوری، 1385.
    • صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، جامعة مدرسین، 1403ق.
    • صنعانی، عبدالرزاق ‌بن همام، ‌المصنف، ط. الثانیه، بیروت، المکتب الاسلامی، 1403ق.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، انتشارات اسلامی، 1417ق.
    • طبرانی، سلیمان ‌بن احمد، المعجم الاوسط، قاهره، دارالحرمین للطباعة و النشر و التوزیع، 1415ق.
    • طبرانی، سلیمان ‌بن احمد، المعجم الصغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا
    • طبرانی، سلیمان ‌بن احمد، المعجم الکبیر، ط. الثانیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
    • طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی اهل اللجاج‏، مشهد، مرتضی،1403ق.
    • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ط. الثانیه، بیروت، دارالتراث العربی، 1387ق.
    • طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، قم، مؤسسة آل البیت، 1363.
    • طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، قم، المحبین، 1382.
    • عاملی، سیدجعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی، قم، ولاء المنتظر، 1430ق.
    • عجلی، احمد بن عبدالله، معرفة الثقات، مدینه، مکتبة الدار، 1405ق.
    • عقیلی، محمد بن عمرو، الضعفاء الکبیر، ط. الثانیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
    • عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، تهران، المطبعة العلمیه، 1380ق.
    • عینی، بدرالدین، عمدة القاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
    • قطب راوندی، سعید بن هبة‌الله، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسة امام مهدی‏، 1409ق.
    • کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410ق.
    • مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، ط. الثانیه، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
    • مزّی، جمال‌الدین یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ط. الرابعه، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1406ق.
    • مسعودی، علی ‌بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ط. الثانیه، قم، دارالهجره، 1409ق.
    • مغازلی، علی ‌بن محمد، مناقب علی ‌بن ابی‌طالب، قم، سبط النبی، 1384.
    • میلانی، سیدعلی، تراثنا، قم، مؤسسة آل‌البیت لاحیاء التراث، السنة 1405ق، ش 23، 7ـ49.
    • نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر بالرجال، ط. الخامسه، قم، جامعة مدرسین، 1416ق.
    • نسائی، احمد بن شعیب، فضائل الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق.
    • نیشابوری، مسلم ‌بن حجاج، الصحیح، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
    • هیثمی، علی ‌بن ابوبکر، مجمع الزوائد، بیروت دارالکتب العلمیه، 1408ق.
    • یعقوبی، احمد بن ابی‌واضح، التاریخ، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد.(1403) تحلیل انتقادی اخبار اختلافات میان امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا (س). دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21(2)، 101-128 https://doi.org/10.22034/tarikh.2025.2021900

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدجواد یاوری سرتختی."تحلیل انتقادی اخبار اختلافات میان امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا (س)". دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21، 2، 1403، 101-128

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد.(1403) 'تحلیل انتقادی اخبار اختلافات میان امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا (س)'، دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21(2), pp. 101-128

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد. تحلیل انتقادی اخبار اختلافات میان امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا (س). تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21, 1403؛ 21(2): 101-128