تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال ششم، شماره سوم، پیاپی 23، پاییز 1388، صفحات 153-

    جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای از واقعة عاشورا (از صفویه تا مشروطه) / محسن رنجبر

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محسن رنجبر / *دانشیار - گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / Ranjbar@Qabas.net
    چکیده: 
    پژوهش حاضر به مطالعه، بررسی و جریان شناسی تاریخی یکی از مهم ترین و مشهورترین قرائت ها و برداشت ها از واقعة عاشورا، یعنی قرائت حماسی ـ اسطوره ای از عصر صفویه تا مشروطه (با تأکید بر مقاتل) می پردازد. بر این اساس، پس از بیان چیستی دو واژة حماسه و اسطوره و رابطه و نسبت میان آن دو، به تبیین و پیشینة این رویکرد و قرائت پرداخته شده است. در ادامه، جریان شناسی تاریخی این رویکرد، یعنی تبیین و تحلیل شاخص ها و ویژگی ها و زمینه‎ ها و عوامل پیدایش و ترویج قرائت یاد شده، مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     سال ششم، شماره سوم، پاییز 1388، 153 ـ 179

    جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی ـ اسطوره ای از واقعة عاشورا (از صفویه تا مشروطه)

    محسن رنجبر*

    چکیده

    پژوهش حاضر به مطالعه، بررسی و جریان شناسی تاریخی یکی از مهم ترین و مشهورترین قرائت ها و برداشت ها از واقعة عاشورا، یعنی قرائت حماسی ـ اسطوره ای از عصر صفویه تا مشروطه (با تأکید بر مقاتل) می پردازد. بر این اساس، پس از بیان چیستی دو واژة حماسه و اسطوره و رابطه و نسبت میان آن دو، به تبیین و پیشینة این رویکرد و قرائت پرداخته شده است. در ادامه، جریان شناسی تاریخی این رویکرد، یعنی تبیین و تحلیل شاخص ها و ویژگی ها و زمینه‎ ها و عوامل پیدایش و ترویج قرائت یاد شده، مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته است.

    کلید واژه ها: امام حسین علیه السلام، عاشورا، قرائت حماسی ـ اسطوره ای، صفویه و قاجار.

     

    مقدمه

    یکی از ابعاد انکار ناپذیر قیام عاشورا، بُعد حماسی این واقعه و سیره و رفتار شجاعانه و دلیرانة امام حسین علیه السلام و یارانش در سیرِ قیام و به ویژه در روز عاشورا ست. اگرچه در این باره اخبار و گزارش های معتبر کهنِ بسیاری وجود دارد، اما بسیاری از مورخان و مقتل نگارانِ دوران صفویه و قاجار، با ارائة گزارش های غیرمعتبر و نادرست بسیار و تشبیه و پیوند زدن این واقعه به داستان های قهرمانان ملی و افسانه ای در آثار ادبی ـ تاریخی و مذهبی همانند: شاهنامه ها و مختار نامه ها و حمزه نامه ها، تفسیر و برداشت حماسی ـ اسطوره ایِ خاصی از بُعد حماسی این واقعه ارائه کرده اند که پیش از پرداختن به تبیین این قرائت و مسائل دیگر مربوط به آن، مناسب است تعریفی از دو واژة «حماسه» و« اسطوره» و رابطة میان آن دو ارائه شود.

    چیستی اسطوره و حماسه و نسبت میان آن دو

    «حماسه»، از مادة «حمس»، واژه‎ای است تازی و به معنای دلاوری، دلیری، شجاعت و شدت و صلابت در امر دین و جنگ.338 «‎اسطوره» نیز واژه‎ای تازی و از مادة « سطر» به معنای نوشتن است،339 اما در فرهنگ‎های فارسی این واژه به سه معنای سخن پریشان و بیهوده، سخن باطل و افسانه معنا شده است.340

    اما تعریف اصطلاحی اسطوره، مبتنی بر دیدگاه اسطوره شناس و اسطوره پژوه است، چرا که مکاتب گوناگون بر اساس اصول و موازین مورد پذیرش خود، تعاریف گوناگون از این واژه ارائه کرده‎اند. بنا بر این، ارائة تعریفی دقیق و نسبتاً فراگیر از آن، بحثی پیچیده و طولانی و خارج از موضوع این نوشتار را می‎طلبد. البته در اینجا برای ارائة تعریفی ساده و روشن از اسطوره، اجمالاً می‎توان گفت که از این واژه دو تعریف متضاد شده است:

    1. تعریف اسطوره شناسان که در اسطوره معنایی «‎رمزی» یافته و آن را الگویی نیکو که منشأ فوق انسانی دارد و هم چون سنتی مقدس که از گذشتگان به بازماندگان می‎رسد؛ از این‎رو پیروی از آن لازم است.341 توضیح بیشتر در این باره آنکه اسطوره بر اساس این تعریف، با تاریخ، بیگانه و حتی ضد آن است، چون زمانِ اسطوره، زمان سرمدی یا زمان بی‎زمان است و این ویژگیِ ذاتی اسطوره است که به آن «بازگشت جاودانه» گویند. چون اسطوره، نمودار الگو و سرمشق یا عین ثابت است، از این‎رو باید بی‎وقفه تکرار شود.342

    2. تعریفی متداول از عصر یونان باستان تا عصر حاضر که اسطوره را امری «بی‎معنا» و داستانی موهوم تلقی کرده‎اند.343

    اما اینکه حماسه و اسطوره چه ارتباطی و نسبتی با هم دارند، از دیدگاه برخی محققان و اسطوره‎شناسان، حماسه، زادة اسطوره است؛ حماسة راستین و بنیادین، تنها از دلِ اسطوره بیرون می‎آید. از این رو حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می‎آید که تاریخی کهن و اسطوره‎ای دیرین دارند.344

    نکتة دیگر، رابطه میان افسانه و اسطوره است. اسطوره در فارسی گاهی با افسانه یکی دانسته شده است، در حالیکه اکنون این دو واژه به یک معنا نیستند. افسانه، داستان‎ها و حکایت‎های مردمی است که بر سر زبان‎ها روان است، اما هنوز به گونه‎ای پیکرة فرهنگی و سازمان و سامان اندیشه‎ای که اسطوره نامیده می‎شود، نیافته است. به دیگر سخن، افسانه‎ها، داستان‎هایی پراکنده و بی‎سامان هستند که می‎توانند مایه‎ها و بنیادهایی ساختاری شمرده شوند که سرانجام اسطوره از آن پدید خواهد آمد. به تعبیر سوم، افسانه‎ها، پاره‎هایی گسسته و مایه‎های خام از گونه‎ای جهان شناسی رازآمیز و باستانی می‎توانند بود که آن را اسطوره می‎نامیم، چنان که از سوی دیگر، افسانه‎ها می‎توانند پاره‎ها و بخش‎هایی از اسطوره‎ای کهن باشند که کارایی و ارزش خود را چونان پیکره‎ای زنده و فرهنگی از دست داده است.345

    تبیین قرائت

    بر اساس روایت و برداشت حما سی از تاریخ عاشورا، هر چند امام حسین علیه السلام و یارانش در روز عاشورا از نظر کمیت و عِدّه در برابر سپاه چند هزار نفری عمر سعد اندک بودند، اما چون ایمان و باور الهی بسیار
    بالایی داشتند و از روحیه و انگیزة نبرد بسیار خوبی بهره مند بودند، با شجاعت و دلیری خاصی به میدان نبرد پا گذاشته و جنگیدند تا جایی که هر کدام از آنان برابر با چندین تن از سپاه یزید، توانایی مبارزه و جنگاوری داشتند. به تعبیر دیگر، نقش آفرینان تاریخ عاشورا و در رأس آنان امام حسین علیه السلام، انسان های فوق العاده و استثنایی بودند و حادثه ای را که آفریدند، حادثه ای بی نظیرـ یا لااقل کم نظیر ـ در تاریخ اسلام بوده است. آنان قدرت و توانمندی جسمی ویژه ای داشته و هر یک از آنان هنگام مبارزه و نبرد، از خود شجاعت ها و دلیری های فوق العاده نشان دادند.

    اما در دوران صفویه تا مشروطه، به سبب زمینه ها و عواملی، این بُعد از واقعة عاشورا، با رویکرد حماسی ـ اسطوره ای، روایت شده و شاخص ها و ویژگی های خاصی برای آن یاد شده است. برای نمونه، وقتی بسیاری از مورخان و مقتل نویسان این دوره خواسته اند شجاعت، توان و قدرت جنگاوری امام علیه السلام و یارانش را تبیین و ترسیم کنند، با استناد به برخی از گزارش های غیرمعتبر، کشته های سپاه عمر سعد را به دست هریک از یاران حضرت، ده ها، صدها و حتی هزاران تن نوشته اند! یا شیوة مبارزه امام علیه السلام و یارانش و کشتن سپاه دشمن را افسانه ای گزارش کرده اند. از این رو هر چند نقش آفرینی آنان در مدت و زمان معینی بوده، اما به اقتضای تعریف نخست اسطوره، به سبب فرازمان و فرامکان بودن این حادثه، کار سترگ آنان در تاریخ ماندگار شده و محدود به عصر خویش نگردیده و با درنوردیدن زمان، برای نسل های آینده در هر برهه و عصری، الگو شده است.

    پیشینة این قرائت

    اگرچه گزارش های معتبرِ بسیاری دربارة شجاعت و دلاوری امام حسین علیه السلام و یارانش (از جمله: احتجاجات و سخنان حما سی و عزت مدار امام حسین علیه السلام و برخی از یارانش در سیر نهضت و نیز رجزهای حماسی و تشجیع کننده و مبارزه و نبرد جوانمردانه و شجاعانة آنان در روز عاشورا) زمینة مناسبی برای برداشت و قرائت حماسی شد ه است، اما نمی توان هیچ مأخذ و سند مشخصی دربارة آغازِ برداشت و رویکرد رسوم و جا افتاده از مفهوم شجاعت و حماسه که در عصر صفوی و قاجار در میان ایرانیان رواج داشته، ارائه کرد. به نظر می رسد از زمانی که ادبیات شاهنامه ای و نقّالی که مبتنی بر روایت حماسی ـ اسطوره ای ازجنگاوری قهرمانان ملی و افراد اسطوره ای در تاریخ ایران بوده است، در فرهنگ اجتماعی ایرانیان رسوخ کرد و با زندگیِ فردی و اجتماعی آنان عجین شد، به تدریج اینگونه برداشت و قرائت حماسی از واقعة عاشورا پا به عرصة وجود گذاشته باشد. البته به نظر می رسد انگیزة اصلی چنین رویکردی به این واقعه، اِشباع و اِرضای حس قهرمان پرستی ملی و قومی است، به ویژه آنکه اگر آن قهرمان، قهرمانی دینی و پیشوایی مقدس باشد که از یک سو، با آخرین پیامبر و فرستادة خدا، نسبت خویشاوندی داشته و از سوی دیگر، جایگاه خاصی در حد امام و مقتدا در باورهای دینی مردم داشته است که به سبب رویارویی و عدم تسلیم در برابر خواسته های حیوانی و دین ستیزانة گروهی ظالم، با گروهی از یارانش در کمال عزت و سرافرازی، مظلومانه شهید شدند. چنین انسان هایی بر اساس نگرش هرانسان پاک سرشت و عدالت خواهی، شایستة بالاترین ستایش ها هستند و برای همیشه، الگو و قابل اقتدا. برخی مورخان و مقتل نویسان و حتی شاعران دوران مورد بحث، با چنین نگرشی به گزارش و روایت تاریخ عاشورا پرداخته و چون درصدد تفسیر و ترسیم سیمای حماسی از امام علیه السلام و یارانش بوده اند، دچار تحریفات و وارونه نویسی های بسیار در گزارش تاریخ این واقعه شده اند که در ادامه، با بیان شاخص ها و ویژگی های این قرائت، به این موضوع پرداخته می شود.

    شاخص ها و ویژگی ها

    1. ترسیم و تصویر اغراق آمیز از قدرت و شجاعت و شیوة نبرد امام حسین علیه السلام و یارانش

    یکی از شاخص های مهم در قرائت حماسی ـ اسطوره ای از واقعة عاشورا، تفسیر ناهمگون و برداشت نادرست از شجاعت و دلاوری امام علیه السلام و خاندان و یارانش است. اینگونه برداشت را می توان در موارد ذیل یافت: ارائة گزارش های اغراق آمیز و غیرواقعی از چگونگی به میدان رفتن و مبارز طلبیدن و در نهایت، نبرد تک تک یاران امام علیه السلام،346 تعداد جراحت ها و زخم های بدن امام علیه السلام،347 آمار عجیب و غریب از تعداد سپاهیان عمر سعد و بسیاری آنان در زمان محاصره و نبرد با امام علیه السلام و یارانش و آمار بالای کشته‎ها و زخمی‎های دشمن به دست امام علیه السلام و یارانش تا جایی که صدها، هزاران و حتی ده‎ها و صدها هزار نفر نوشته شده است!348 البته دربندی که ضعیف ترین، دروغ ترین و پرخرافه ترین گزارش ها را از واقعة عاشورا در نگاشتة خود ارائه کرده، ناچار شده تا کشته شدن این تعداد از سپاهیان عمر سعد را با توجیه عجیب و نادرستِ هفتاد349 یا هفتاد و دو350 ساعت بودن روز عاشورا! به ذهن خواننده و مخاطب القا کند.

    به نظر می رسد مورخان و مقتل نویسان این دوران با برداشت نادرست و تفسیر عوامانه از قدرت و شجاعت امام علیه السلام و یارانش، شجاعت و دلاوری آنان را به گونه ای تفسیر کرده اند (مثلاً طول شمشیر و نیزه شان چند متر و چند ذرع بود یا ابزار و ادوات جنگی آنان به گونة خاص می برید یا قطع می کرد و یا آنان با شیوة خاص در میدان جنگ، نهیب و فریاد زده و سپاهیان عمر سعد را مورد حمله قرار داده و آنان را می کشتند) تا خوانندگان و شنوندگان را تشجیع کرده و توجه و در نهایت، شیفتگی و شیدایی آنان را به امام حسین علیه السلام و یارانش برانگیزانند. در حالی که گزارش های معتبر کهن، شجاعت و قوت قلب امام حسین علیه السلام و یارانش را منطقی، منطبق بر واقع و قابل باور، ترسیم و تفسیر کرده اند. برای نمونه، ابن ابی الحدید در توصیف شجاعت، تسلیم ناپذیری و ستم ستیزی امام علیه السلام نوشته است:

    روز طفّ گفتند: هیچ مغلوبی را شجاع‎تر از او ندیدم که از برادران، خاندان و یارانش تنها مانده باشد، او مانند شیر خشمگین، سواره نظام را نابود می‎کرد. گمان تو دربارة مردی که از ستم پذیری و تسلیم شدن خودداری کرد، چیست؟ مردی که خود، پسران، برادران و عموزادگانش با آنکه به آنان امان داده شد و سوگندهای استوار بر آنان خوردند که در امان خواهند بود، چندان جنگیدند که کشته شدند. او کسی است که خودداری از تسلیم و زبونی را برای عرب، معمول کرد، چندان که پس از او پسران زبیر، مهلّب و دیگران به او اقتدا کردند.351

    همچنین او ذیل گزارش درباره کسانی که ستم نپذیرفته اند، ستم ناپذیری امام حسین علیه السلام را چنین توصیف کرده است:

    سرور و آقای این افراد که به مردم غیرت و مرگ را زیر سایة شمشیرها آموخت و آن را بر پستی و زبونی برگزید، ابوعبدالله حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام است که بر او و یارانش امان عرضه شد، اما حضرت تن به خواری نداد.352

    2. تفسیر و ترسیم مبالغه آمیز و نادرست نیرومندی و شجاعت برخی افراد خیالی سپاه دشمن

    از دیگر شاخص های این قرائت، تصویر مبالغه آمیز و نادرست توانمندی و جنگاوری سپاه یزید با هدف نیرومندتر و شجاع‎تر جلوه دادن امام حسین علیه السلام و یارانش است. توضیح آنکه این ویژگی بر این اساس استوار است که برای درک بیشتر عظمت، اهمیت و ارزشمندی کار و اقدام یک فرد یا گروهی، بایستی موانع، چالش ها و سختی های سهمگین انسانی و غیر انسانی را که با آن روبه رو بوده و تحمل کرده اند، مطالعه و بررسی کرده و شناخت. چنان که یکی از دشواری های رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز رویارویی و نبرد با مشرکانی بود که از نظر قوای انسانی و تجهیزات و امکانات جنگی، چندین برابر سپاهیان اسلام توانمندی داشتند، اما با این همه، پیامبر صلی الله علیه وآله و مسلمانان در بیشتر جنگ ها، پیروز میدان بودند که این، عظمت و سترگی کار آنان را در جبهة حق می رساند. به هر حال، برخی مورخان و مقتل نویسان مقطع مورد بحث، برای پر رنگ جلوه دادن عظمت و بُعد حماسی و دلیری کار امام حسین علیه السلام و یارانش در کربلا، به شیوة مبالغه آمیز و نادرست از این اصل بهره گرفته وقدرت و توان جنگاوری برخی از افراد خیالی سپاه عمر سعد را برابر با صد و حتی هزارمرد جنگی معرفی کرده و سپس در ادامه، افزوده اند که چنین افرادی با آن توانمندی جنگی، مغلوب امام علیه السلام یا یکی از یارانش شدند.353

    3. توصیف ادیبانه و مسجع وقایع کربلا و شهادت شهدا متأثر از متون حماسی

    از دیگر ویژگی های این قرائت، توصیف ادیبانه و مسجّع همراه با ادبیات حماسی‎ و تشجیع کننده از حوادث قیام عاشورا و چگونگی به میدان رفتن و مبارز طلبیدن و در نهایت نبرد امام حسین علیه السلام و یارانش در روز عاشوراست. این توصیف با رویکردی اغراق آمیز و در قالب ادبیات نقالی و به سبک شاهنامه ها، مختار نامه‎ها و ابومسلم نامه‎ها صورت گرفته است.354 به نظر می رسد علت چنین روایت و توصیفی از وقایع عاشورا، مقبولیت و جذابیت آن نزد تودة مردم به سبب تهییج عواطف و احساسات آنان بوده است.

    4. پادشاه و شاهزاده پنداری

    با توجه به محبوبیت و مقبولیت و جایگاه ویژة القاب و عناوین مربوط به شاهان و سلاطین، همانند: شاه، سلطان، شاهزاده، شهسوار و … در زمان نگارش این آثار، یکی دیگر از مشخصه‎های این قرائت، به کارگیری و بهره‎گیری از این واژگان و تعابیر دربارة امام حسین علیه السلام و خاندانش است. اگرچه باید اذعان کرد که معادل عربی برخی از این واژگان و تعابیر همانند مَلِک (=پادشاه) در قرآن355 و متون روایی شیعه وارد شده است356 که بر این اساس می توان گفت که کاربرد این واژه و تعابیر هم معنا و نزدیک به آن، همیشه بار منفی نداشته، اما با توجه به تبلیغ و ترویج باور « برخورداری شاهان صفوی از مقام معنوی و الهی همانند امامان علیهم السلام» و جا افتادن آن در میان عامة مردم آن روزگار، به کار بردن واژگانی، مانند «شاهزاده» دربارة حضرت علی اکبر357 وحضرت قاسم؛358 «همایون» دربارة امام حسین علیه السلام،359 حضرت عباس360 و حضرت علی اکبر؛361 «شهسوار»،362 «شاه بی سپاه»،363 «شاه مظلومان»،364 «شاهنشاه محترم»،365 «شاه محتشم»،366 «شاه کربلا»،367 پسر شاه عرب368 دربارة امام حسین علیه السلام و...369 حاکی از آن است که این تعابیر و القاب در عصر صفویه و قاجار، از جایگاه و منزلت والایی برخوردار بوده تا جایی که این القاب، شایسته و زیبندة ائمه علیهم السلام و خاندان شان و به ویژه امام حسین علیه السلام و برخی از بنی هاشم دانسته شده است. به نظر می رسد که استعمال و ترویج این القاب و تعابیر با برداشت حماسی ـ اسطوره ای که لازمه اش بهره گیری از القاب و عناوین دهان پر کن و تشجیع کننده است، به گونه ای برای جبران و پوشش ادبیات ذلیلانه و تعابیر خوار کننده ای است که در قرائت احساسی و تراژیک این دوران، مرسوم بوده است.

    5. به کارگیری نام‎ها و توصیف‎های خاص برای اسب‎ها، ابزار و ادوات و لباس‎های جنگی سپاهیان

    از دیگر ویژگی های این قرائت، به کار گیری نام ها و توصیف مدح گونه و حماسیـ اسطوره ای اسب‎ها، ابزار و ادوات و لباس‎های جنگی سپاهیان، توسط برخی از مورخان و مقتل نویسان این دوران است.370

    زمینه‎ ها و عوامل قرائت حماسی- اسطوره ای

    اگر چه بررسی و دست یابی به زمینه ها، و عوامل ظهور چنین قرائت و برداشتی
    از تاریخ عاشورا، به سبب نبود و فقر شواهد و قراین تاریخی، کاری بس
    دشوار است، اما با مطالعه، تأمل و بررسی شرایط و اوضاع حاکم بر این قرائت و نیز ویژگی ها و شاخص های این قرائت، می توان به زمینه ها، علل و عواملِ ذیل اشاره کرد:

    1. استعداد و ظرفیت واقعة عاشورا برای تحمل این قرائت

    به نظر می رسد یکی از زمینه ها و عوامل مهم شکل گیری این قرائت، استعداد و تحمل این واقعه برای چنین برداشتی است. وجود چنین ظرفیت و استعدادی، موجب شده تا برخی چیزهایی در قالب برداشت حماسی ـ اسطوره ای، به آن نسبت داده و بر آن تحمیل کنند. یکی از این نسبت ها، تفسیر ناهمگون و برداشت نادرست از اخبار تاریخی کهن و معتبر دربارة شجا‎عت و دلیری امام حسین علیه السلام و یارانش است. اگرچه بر اساس گزارش های معتبر تاریخی، یکی از مسلّمات تاریخ عاشورا، شجاعت، جنگاوری، قوت قلب امام علیه السلام و در یک کلام، روحیة بالای حماسی و سلحشوری امام علیه السلام، بنی هاشم371 و یارانش بوده است، اما بسیاری از مورخان و مقتل نویسان عصر صفویه و قاجار برای تحریک و تشجیع احساساتِ خواننده و شنونده، با تفسیر و برداشت نادرست از این موضوع، به جعل اخبار و گزارش های نادرست یا نقل و اعتماد بر آنها، دربارة چگونگی به میدان رفتن و جنگیدن امام حسین علیه السلام و یارانش، تعداد کشته ها به دست آنان و... پرداخته و به پندار خود، برداشت و تفسیری درست و واقع گرایانه از بُعد حماسی واقعة عاشورا ارائه کرده اند.

    2. ارضای حس کمال جویی و قهرمان پروری

    از آنجا که یکی از اموری که در سرشت انسان نهفته است، حس کمال جویی و قهرمان طلبی است، برخی انسان ها از گذشته های دور، توجه و دلبستگی خاصی به انسان‎ها و به طور کلی موجوداتِ فوق العاده توانمند و بی عیب و نقص داشته‎اند، تا جایی که با افسانه پردازی‎‎ها و اسطوره سازی‎ها دربارة آنها که در بیشتر موارد وجود خیالی داشته‎اندـ خواسته‎اند حس غریزی و فطری خود را ارضا و اشباع کنند. واقعة عاشورا نیز به سبب ویژگی‎های منحصر به فردش (به ویژه بی بدیل بودن شخصیت والا و برجستة رهبر آنکه بنابر باور شیعه، امام معصوم، نمونة انسان کامل است و از هرگونه عیب و کاستی و خطا و ناتوانی، مبرّاست و همچنین صفات و خصایل والای خاندان و یارانش)، از این آفت، مصون نمانده و دربارة آن اینگونه قرائت و برداشت شده است.

    به تعبیر دیگر، اگرچه تاریخ انبیا و اولیای الهی، شهادت مظلومانة حضرت یحیی را در حافظة خود ثبت کرده و امام حسین علیه السلام در سیرِ قیام خود، در منازلِ متعدد، سرنوشت خود را به حضرت یحیی بن زکریا تشبیه کرده است372، اما در طول تاریخ اعتقادیِ بشر، هیچ رهبر الهی همانند امام حسین علیه السلام با این خصا یص و ویژگی های الهی و ربانی، اینچنین با اردوگاه کفر و باطل چالش و رویارویی نداشته و اینگونه با عزت و افتخار در راه صیانت از دین خدا، جان به جانان تسلیم نکرده است. بر این اساس و اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام، اسوة حسنه و الگوی کامل برای اقتدا و پیروی هستند، برخی مورّخان و مقتل نویسانِ عصر صفوی، در روایت و برداشتِ خود از قیام عاشورا، از امام حسین علیه السلام قهرمانی بی بدیل و برخوردار از سیمایی حماسی ـ اسطوره ای ساخته اند. بنابراین، تمایل ایرانیان ـ همانند ملل دیگر ـ به اسطوره سازی و افسانه سازی دربارة قهرمان‎های ملی و دینی، در راستای ارضای حس کمال جویی و قهرمان پروری، یکی از عوامل مهم برداشت و قرائت اسطوره‎ای ـ حماسی از واقعة عاشورا بوده است.

    3. تأثیر پذیری از ادبیات نقّالی و شاهنامه ای

    از دیگر عواملی که می توان به عنوان یکی از زمینه ها و عوامل اینگونه قرائت به آن توجه کرد، رواج حرفه و هنر نقالی و پرده خوانی در دوران صفویه و قاجار است، زیرا موضوع و محور این حرفه و هنر، روایت تصویر گونه و نمایشی از حکایات و داستان های ملی و مذهبی، از قبیل قصه های شاهنامه و تاریخ زندگی انبیا و اولیای الهی و امامان علیهم السلام و از جمله، اخبار واقعة عاشورا، به ویژه وقایع مربوط به میدان رفتن و جنگیدن امام حسین علیه السلام و یارانش در روز عاشورا بوده که به شیوة ادبیات حماسی شاهنامه و متون مشابه آن، روایت می شده و گفته شده شاه اسماعیل صفوی خود مشوّق و مروّج این حرفه و هنر بوده تا با این ابزار تبلیغیِ کارآمد و تأثیرگذار، مذهب شیعه را در ذهن و روح مردم رسوخ دهد. او به این انگیزه، هفده سلسله را مأمور کرد تا در جاهای مختلف و با لباس ها و شیوه های گوناگون از قبیل: مداحی ائمه علیهم السلام و خواندن شعر و سخنرانی به این مهم بپردازند که این ا مر سبب شد این هنر به تدریج در جامعة آن روزگار رواج یابد.373 البته نقالان حتی در نقل اشعار و داستان های شاهنامه، دخل و تصرف می کردند و با آنکه ابتدا مدعی وفاداری به محتوای داستان بودند، اما اگر سؤال می شد که آیا آنان دقیقاً پای بند هستند، می گفتند که به سبب کهنه بودن بخش هایی از داستان ها و پاسخ گویی به نیاز شنوندگان و در نتیجه، استمرار جلب و جذب مخاطبان، بخش هایی از داستان را عمداً و آگاهانه تغییر داده اند. آنان این شیوه را در خواندن روضه نیز داشتند.374 بر این اساس به نظر می رسد ترویج و سیطرة ادبیات نقالی در این دوران، به ویژه عصر صفویه که درون مایه و شیوة اصلی اجرای آن، سبک حماسی ـ اسطوره ای بوده است و با توجه به آنکه عمدة مخاطب آن تودة مردم بوده اند، مقتل نگارانی همانند کاشفی را بر آن داشته تا به عنوان استاد ادب پارسی در عصر خویش، بخش هایی از روایت واقعة عاشورا را در روضة الشهداء متأثر از چنین شرایطی، با نگاه حماسی ـ اسطوره ای (در کنار قرائت های دیگر) نگاشته و به خواننده و شنونده، القا کند.

    افزون بر این، یکی دیگر از علل رواج قرائت حماسی به شیوة نقالی را حضور نظامیان صفوی (قزلباشان) به عنوان بخشی از مخاطبان و مستمعان هنر نقالی در مجالس و محافل نقالی می توان دانست، زیرا نقل برخی وقایع روز عاشورا در قالب روایت حماسی ـ اسطوره ای، نقش مهمی در حفظ روحیة آمادگی نظا می و جنگاوری قزلباشان داشت که وظیفة شان شرکت در جنگ ها و حفظ روحیة جنگی و سلحشوری خود بود، از اینرو بعید به نظر نمی رسد که شاهان صفوی با به خدمت گرفتن چنین حرفه و هنری، روحیة جنگاوری و سلحشوری سپاهیان خود را هر چه بیشتر حفظ می کردند.

    با توجه به استمرار این حرفه و هنر در عهد قاجار و کپی برداری برخی از گزارش های واقعة عاشورا از کتاب روضة الشهداء کاشفی توسط برخی راویان تاریخ عاشورا و مقتل نویسان همانند شریف کاشانی و نراقی، اینگونه ادبیات به مقاتل و نگاشته های عصر قاجار نیز راه یافت و تاریخ عاشورا با رویکرد حماسی ـ اسطوره ای حاکم در این اعصار نیز گزارش شد.

    افزون بر این، به نظر می رسد در دهه های نخستین حکومت قاجار، یعنی در مقطع جنگ های ایران و روس (12181228ق و12411243 ق)، به ویژه در دورة دوم جنگ (12411243ق) برای ترویج روحیة حماسی و سلحشوری در مردم و در نتیجه، برانگیختن و بسیج آنان برای حضور در جبهة نبرد با دولت روس و تشویق و تحریص سربازان برای بهتر جنگیدن و دفاع از سرزمین و بازپس گیری مناطق اشغالی، از این قرائت بهره گیری لازم شده است، چنانکه جهانگیرمیرزا در این باره، گزارش کرده است:

    در محرم 1242 قمری... در اردوگاه های جنگی، واقع در قفقاز، تکایا بسته شده و مراسم عزا برپا می شد و لشکریان ایران تحت تأثیر حماسة عاشورا، آمادة جان بازی می شدند. چون ماه محرم داخل شد، برای تعزیة سیدالشهداءعلیه السلام تکایا بسته، علمای اعلام و مجتهدینی چون جناب آخوند حاجی ملا محمد نراقی و جناب آخوند محمد دامغانی بعد از ذکر مصیبت حضرت سیدالشهداءعلیه السلام، لشکریان منصور را به جهاد ترغیب فرموده، شوری در میان لشکر می انداختند و دسته دسته و فوج و فوج لشکریان اسلام، از مجلس وعظ برخاسته به خدمت نایب السلطنه عباس میرزا آمده، اظهار شوق و تعهد یورش و بی باکی را از کشته شدن و کشتن می کردند.375

    4. همخوانی و پشتیبانی اندیشة عرفانی وصوفیانه از این قرائت

    با توجه به رواج و شیوع اندیشه و مکتب عرفان و تصوف از قرون پیش از عصر صفویه و استمرار آن در عصر صفویه و حتی سیطرة آن در دهه های آغازین این حکومت و نیز استمرار آن در روزگار قاجار و پشتیبانی دیرینة این اندیشه از افسانه ها و حماسه های ملی ایران، به نظر می رسد وجود این اندیشه در دوران مورد بحث، در ترویج این قرائت، بی تأثیر نبوده است، زیرا از دیدگاه برخی نویسندگان معاصر چنین است: « بر خلاف علما، عرفا نه تنها افسانه ها و حماسه های ملی ایران قدیم را طرد و نفی نمی کردند و آن تُرَّهات مجوس را مایة گمراهی و مکروه و حرام نمی دانستند، بلکه به آن توجه داشتند.»376 بنابراین با توجه به آنکه عمدة طرح و ترویج این قرائت ـ با ویژگی ها و مشخصه هایی که بیان شد ـ در عصر صفویه توسط کاشفی صورت گرفته و او کتاب روضة الشهداء را بر مبانی صوفیانه و عرفانی بنیاد نهاده است، بیشتر می توان به تأیید و حمایت این قرائت از سوی اندیشة عرفانی و صوفیانه پی برد چنانکه نگاه عرفانی عمان سامانی در گزارش واقعة عاشورا او را واداشته تا در برخی از گزارش هایش همانند توصیف ذوالجناح (نام نهاد شده براسب امام حسین علیه السلام) و شمشیر حضرت، از روایت حماسی بهره جوید.

    نکتة بسیار مهمی که در پایان این نوشتار نباید از نظر دور داشت آنکه
    ممکن است گفته شود زمینه ها و عوامل یاد شده در اعصار پیش از صفویه کم
    و بیش نیز وجود داشته است، اما چرا چنین قرائت و برداشتی از این واقعه،
    در آن دوران نشده یا دست کم، کم رنگ مطرح شده است؟ در پاسخ باید گفت عوامل و زمینه هایی که به آن پرداخته شد، نیازمند اوضاع و شرایطی همانند تشکیل دولت شیعی صفوی بوده تا بروز و نمود پیدا کنند. به تعبیر دیگر، با تأسیس دولت صفوی و حمایت و ترویج گستردة حکومت از مراسم سوگواری و عزاداری امام حسین علیه السلام و در یک کلام از فرهنگ عاشورا ـ به دلایلی که در جای دیگر باید به آن پرداخته شود ـ آن زمینه ها، استعدادها و عواملی که به تدریج در بستر زمان برای ظهور چنین قرائت و برداشتی فراهم شده بود، در این دوره، زمینة بروز و فعلیت پیدا کرده و در قالب قرائت حماسی ـ اسطوره ای، نمود یافت.

    به تعبیر سوم، اگرچه عاملی همانند حس قهرمان پرستی ملی در دوران پیش از صفویه نمی تواند قابل انکار باشد، اما در این دوران با الگو قرار گفتن امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان دیگر به عنوان رهبر و مقتدای حقیقی و القای تفکر نمایندگی امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف و مستظهر بودن به پشتیبانی خدا و معصومان علیهم السلام توسط دولت صفوی،377 قهرمانان ملی، در سیمای قهرمانان مذهبی ظهور کردند، به ویژه آنکه امیرالمؤمنین علیه السلام در توانمندی رزمی و جنگاوری در دوران پیامبرصلی الله علیه وآله و دوران خلافت خویش، سرآمد قهرمانان ایرانی و ملی و حتی جهان بوده است. همچنین اگرچه فرجام زندگی فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام، یعنی امام حسین علیه السلام با شهادت رقم خورد، اما او نیز همانند پدر بزرگوارش و نیز دیگر مردان بنی هاشم، به ویژه حضرت عباس و حضرت علی اکبر، در جنگاوری و سلحشوری، سرآمد عصر خود بوده اند. بر این اساس، دولت صفوی، مذهب تشیع امامی را عاملی برای هویت بخشیدن به ایرانیان قرار داد.

    5. جبران و تضعیف گزارش های ذلت آمیز در قرائت تراژیک و احساسی

    به نظر می رسد یکی دیگر از عواملی که سبب پیدایش و ترویج قرائت حماسی ـ با برداشت و معنای رایج در این دوران ـ شده است، جبران گزارش انفعالی و روایت ذلت آمیز در قرائت احساسی و عاطفی است. به تعبیر دیگر، مقتل نویسان و گزارشگران تاریخ عاشورا برای اینکه از یک سو چنین واقعه ای با آن همه وقایع دلخراش، برای شنوندگان و خوانندگان باور پذیر باشد و از سوی دیگر، این شبهه در ذهن آنان ایجاد نشود که امام حسین علیه السلام و خاندانش با آن منزلت و جایگاه و آن شجاعت و سلحشوری، چگونه ممکن است پذیرای چنین رفتارهای تحقیرآمیز و توهین آمیزی از سوی سپاه دشمن شوند؟ و چرا برخی از درخواست های ذلت بار از سوی آنان مطرح شده است؟ رویکرد حماسی را نیز در کنار و مکمل رویکرد احساسی وتراژیک، مطرح کرده اند تا ضمن آنکه این قرائت، از جهاتی بر بُعد حزن برانگیز روایت تاریخ عاشورا نیز بیفزاید، از جهاتی دیگر، جنبه های انفعالی و منفی قرائت احسا سی را تحت الشعاع قرار داده و به گونه ای تضعیف و کم رنگ کند. بر این اساس، برخی مقتل نویسان، آمار افسانه ای از کشته های سپاه عمر سعد توسط امام علیه السلام و مردان بنی هاشم ارائه کرده اند و شیوة نبرد و کشتن افراد دشمن توسط امام علیه السلام و یارانش را افسانه گونه، گزارش و توصیف کرده یا القاب و عناوین مربوط به شاهان و حاکمان را به امام علیه السلام و خاندانش داده اند.

    نتیجه

    آنچه از این پژوهش به دست آمد این است که اگر چه حماسه و شجاعت یکی دیگر از ابعاد مهم واقعة عاشورا ست، اما در دوران مورد بحث، برداشت و تفسیر خاصی از این موضوع شده و بر اساس این برداشت، اخبار و گزارش های نادرست و غیرمعتبر دربارة این واقعه، در مقاتل و منابع تاریخ عاشورای این دوران، راه یافته است که قابل شناسایی و پالایش است.

    همچنین به نظر می رسد قرائت و رویکرد حماسی ـ اسطوره ای به واقعة عاشورا و رهبر آن، عمدتاً معلول شکوفایی حماسة مذهبی در عصر صفویه بود، زیرا شاهان صفوی برای تثبیت و ترویج مبانی و باورهای اعتقادی شیعه در جامعه، به این نتیجه رسیدند که ملیت را در قالب مذهب بنگرند و تمام صفات فوق بشری را که به قهرمانان حماسی ـ اسطوره ای و سپس تاریخی نسبت می دادند، در قهرمان مذهبی که همانند امام حسین علیه السلام انسان الهی بودند، مجسم سازند و حتی قهرمانان اسطوره ای و تاریخی را در قهرمان مذهبی، فانی نمایند.

    منابع

    ـ ابن ابی الحدید، عزالدین عبدالحمید بن هبةالله مدائنی شرح نهج البلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، 1387 ق.

    ـ ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمدبن علی، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، 1411 ق.

    ـ ابن منظور، جمال الدین محمدبن مکرم، لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزه، 1363.

    ـ ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی‎طالب، تحقیق یوسف بقاعی، بی جا، ذوالقربی (افست دارالاضواء)، 1379 ش.

    ـ ابومخنف (منسوب به او)، مقتل الحسین علیه السلام، تهران، اعلمی ، بی تا.

    ـ اسفراینی، ابوسحاق (منسوب به او)، نورالعین فی مشهد الحسینعلیه السلام، تونس، مطبعة المنار، بی تا.

    ـ اشکوری، کاظم سادات، «نقالی و شاهنامه خوانی»، ادبستان، ش 12، 1369 ش به نقل از مصاحبه جلیل دوست خواه با مرشد عباس زریری زریری، مرشد عباس، نقالی، «هنر داستان سرایی ملی»، جُنگ اصفهان، 1345.

    ـ الصحیفة الجامعة لادعیة الامام السجادعلیه السلام، تحقیق مؤسسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، قم، مؤسسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، 1411ق.

    ـ آلن پیج، ماری، «راویان داستان باستان (نقالی در ایران)»، ترجمة و تلخیص الف. افسری، نامة فرهنگ، ش 3، بهار 1371، ص 118 ـ 123.

    ـ الیاده، میر چا، چشم اندازهای اسطوره، ترجمة جلال ستاری، تهران، توس، 1362.

    ـ الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ترجمة جلال ستاری، تهران، سروش، 1372.

    ـ بابا فغانی شیرازی، دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی، تصحیح احمد سهیلی باستانی راد، تهران، کتابخانة سنایی، 1344.

    ـ باستید، روژه، دانش اساطیر، ترجمة جلال ستاری، تهران، توس،1370.

    ـ بحرانی، سیدهاشم، مدینة معاجز الائمة الاثنی عشرعلیهم السلام و دلائل الحجج علی البشر، تحقیق مؤسسة المعارف الاسلامیة قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1414 ق.

    ـ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال (الامام الحسین علیه السلام)، تحقیق مدرسة الامام المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، قم، مطبعة امیر، 1407 ق.

    ـ بلاذری، احمدبن یحیی بن جا بر، کتاب جمل من انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417 ق.

    ـ تنکابنی، سیدمحمدمهدی، ریاض المصائب، تحقیق مؤسسة إحیاء الکتب الاسلامیه، قم، افق فردا، 1423ق.

    ـ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق.

    ـ چلکووسکی، پیتر جی (گرد آورنده)، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ترجمة داوود حاتمی، تهران، علمی و فرهنگی، 1367.

    ـ خوارزمی، موفق بن احمدبن محمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق محمد سماوی، قم، دار انوار الهدی، 1418 ق.

    ـ خواند میر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تهران، کتابخانة خیام، 1333.

    ـ دهخدا، علی اکبر، لغت نامة دهخدا ، تهران، دانشگاه تهران، 1372.

    ـ زنگنه، علی بن عبدالباقی، مجالس الشهداء، نسخة عکسی، (بی جا، بی نا، بی تا).

    ـ سادات اشکوری، کاظم، «نقالی و شاهنامه خوانی»، ادبستان، ش 12، آذر 1369، ص 76 ـ 77.

    ـ سپهر، میرزا محمدتقی لسان الملک، ناسخ التواریخ، قم، کتاب فروشی محمدی، بی تا.

    ـ ستاری، جلال، اسطوره در جهان امروز، تهران، وزارت امور خارجه، 1376.

    ـ سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمة کامبیز عزیزی، تهران، سحر، چ چهارم، 1374 ش.

    ـ شریف کاشانی، ملاحبیب الله، تذکرة الشهداء، بی جا، بی نا، بی تا.

    ـ شیخ صدوق، محمدبن حسن، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تحقیق سیدمحمدمهدی خرسان، قم، منشورات الرضی، 1368.

    ـ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، منشورات جامعة المدرسین، 1363.

    ـ شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاءالتراث، 1413ق.

    ـ شیروانی دربندی حا ئری، اسرار الشهادة، تهران، اعلمی، بی تا.

    ـ شیروانی دربندی حا ئری، مشهور به فاضل دربندی، ملاآقا بن عابدبن رمضان بن زاهد، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق محمدجمعه بادی و عباس ملاعطیه جمری، بحرین، شرکة المصطفی للخدمات الثقافیة، 1415 ق.

    ـ طبری، ابوجعفر محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1409 ق.

    ـ طریحی، فخرالدین، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، مشهور به الفخری، تصحیح نضال علی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1424 ق.

    ـ عمان سامانی، میرزا نورالله، گنجینة الاسرار، به اهتمام محمد علی مجاهدی (پروانه)، قم، اسوه، بی تا.

    ـ فضولی بغدادی، محمد، دیوان فارسی فضولی، به اهتمام حسیبه مازی اوغلی، تهران، دبیرخانة بزرگداشت حکیم محمد فضولی، 1374.

    ـ قزوینی، رضی بن نبی، تظلم الزهراءسلام الله علیها من إهراق دماء آل العباء، قم، منشورات الرضی، 1405 ق.

    ـ کاشانی، عندلیب، دیوان عندلیب کاشانی، به اهتمام تیرداد اندیشه، تهران، کاوه،1343.

    ـ کاشفی سبزواری، کمال الدین حسین، روضة الشهداء، با مقدمه و تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، 1381.

    ـ کرمانشاهی متخلص به الهامی، میرزا احمد، دیوان الهامی کرمانشاهی، شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه، مقدمه و تصحیح و تعلیق امید اسلام پناه، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، 1379.

    ـ کَزّازی، میرجلال الدین، رؤیا، حماسه، اسطوره، تهران، نشر مرکز، 1372.

    ـ گرمرودی تبریزی، محمد رفیع، اشک خونین در سوگ امام حسین علیه السلام، (ترجمه ذریقه النجاة)، تحقیق و بازنویسی محمدحسین رفیعیان، قم، حاذق، 1385ش.

    ـ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.

    ـ مسکوب، شاهرخ، هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران، باغ آینه، 1373.

    ـ مظاهری، محسن حسام، «گزارش اجمالی از عزاداری امام حسین علیه السلام در دوران قاجار»، فرهنگ اندیشه، ش 17، بهار، 1385، ص 91 ـ 128.

    ـ معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، امیر کبیر، 1386.

    ـ منقری، نصربن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قاهره، مؤسسة العربیة الحدیثة، 1382 ق.

    ـ مولانا اهلی شیرازی، کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی، به کوشش حامد ربانی تهران، کتابخانة سنایی، 1344.

    ـ نراقی، محمدمهدی، محرق القلوب، بی جا، بی نا، بی تا.

    ـ نواب تهرانی، ملقب به بدایع نگار، محمدابراهیم، فیض الدموع، مقدمه، تصحیح و تحقیق اکبر ایرانی قمی، قم، هجرت، 1374.


    * استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره. دریافت: 9/8/88 ـ پذیرش: 23/8/88

    Ranjbar@Qabas.net

    338. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، ج3، ص 919 ـ 920 / جمال الدین محمدبن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 6، ص 57 ـ 58، مادة «حمس»؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج6، ص 8074 و محمد معین، فرهنگ معین، ج1، ص 1372.

    339. اما برخی محققان، این واژه را غیرتازی دانسته و احتمال داده‎اند که واژه‎ای یونانی یا لاتینی بوده که به زبان تازی برده شده است و دگرگون شدة واژة یونانی و لاتینی «هیستوریا» (Historia) می باشد که به معنای خبر و سخن راست یا در جست وجوی راستی است (میرجلال الدین کَزّازی، رؤیا، حماسه، اسطوره، ص 2).

    340. دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 2، ص 1941 و معین، فرهنگ معین، ج1، ص 267.

    341. جلال ستاری، اسطوره در جهان امروز، ص 5.

    342. همان، ص 6 ـ 7. برای آگاهی بیشتر در این باره، ر.ک: میر چا الیاده، چشم اندازهای اسطوره، ترجمة جلال ستاری، / رساله در تاریخ ادیان، ترجمة جلال ستاری، و روژه باستید، دانش اساطیر، ترجمة جلال ستاری.

    343. جلال ستاری، اسطوره در جهان امروز، ص 5.

    344. میر جلال الدین کزّازی، رﺅیا، حماسه، اسطوره، ص 183.

    345 . همان، ص 2ـ 3.

    346 . برخی از این گزارش ها چنین است:

    ـ توصیف نبرد مسلم بن عقیل با سپاهیان کوفه:

    زدی هر که را بر میان تیغ کین
    ز بس تن به خون اندر آغشته کرد
      دو نیمش فکندی به روی زمین
    زمین تا لب بام پُر کشته کرد

    (میرزا احمد کرمانشاهی متخلص به الهامی، دیوان الهی کرمانشاهی: شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه، مقدمه و تصحیح و تعلیق امید اسلام پناه، ص 151 ـ 152).

    ـ «صفوان (یکی از سپاهیان عمر سعد) در غضب شد و نیزه‎ای حوالة سینة حرّ کرد، حرّ نیزه بر نیزة او افکنده، به مردانگی نیزة او را پاره پاره ساخت! و در همان گرمی، سنان نیزه بر سینه‎اش زد، چنان که یک گَز از پشتش درآمد! پس وی را به همان نیزه از صدر زین درربود، بر سر دست آورد ... آنگاه بر زمین زد، چنانچه استخوان‎های او ریزه ریزه شد!» (کمال الدین حسین، کاشفی، روضة الشهداء، ص 349 ـ 350).

    ـ در توصیف نبرد حُر: «حُرّ به هر جانب که درتاختی، از کشته پشته ساختی و به هر طرف که روی نهادی، مَرد و مرکب بر روی هم فتادی...».

    به نیزه صخره را سوراخ می کرد   به پیکان موی را صد شاخ می‎کرد

    کمال الدین حسین کاشفی، همان، ص 350).

    «پس حر تیغ آب دار را برکشید و هر خاکساری را که بر فرق می‎زد، تا سینه می‎شکافت و هر که را بر میان می‎زد، دو نیم می‎کرد» (همان، ص 351).

    ـ گزارش جعلی و اغراق آمیز از کیفیت نبرد زهیر (همان ص 355 ـ 358). «زهیر به یک طعن نیزه، او را به صحرای عدم فرستاد...».

    ـ «زهیربن حسان ازدی به محاربة سامر ازدی شتافته، نیزه بر دهنش زد که از پسِ سرش بیرون آمد!» (خواند میر، حبیب السیر، ج2، ص 53).

    ـ «از سپاه شام مبارزی قیس نام در برابر هلال بن نافع آمده، هنوز دویست قدم دور بود که هلال تیری در بحر کمان پیوسته و به شست درست کشیده و حوالة سینة او کرد. قیس، سپر در سرکشید و خواست آن تیر را رد کند، اما تیر چنان به ضرب آمد که سپر را بشکافت و به سینه رسیده، روان از پشتش گذاره کرد و تا سوفار در زمین غرق شد!» (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 372).

    ـ «آورده‎اند کههلال هشتاد تیر داشت و به هریکی ازآن، یکی از دشمنان را هلاک کرد!» (همان ص 372).

    ـ در توصیف کیفیتِ نبرد وهب بن عبدالله: «... و هر که به مصاف وی وهب آمد، گاهی به نیزه از پشت مرکب می‎ربود و گاهی به تیغِ بی دریغ از هلاکت به روی او می‎گشود تا بسیاری مبارزان را بر خاک تیره انداخت و از کشته‎ها در ساحتِ نادیده، پشته‎ها ساخت» (همان، ص 364).

    ـ حضور هاشم بن عتبه مرقال (پسر عموی عمر سعد) در روز عاشورا در کربلا در حالی که یک نیزة هیجده زرعی در دست داشت و گزارش نبرد افسانه‎ای وی با سمعان (شمعان) بن مقاتل و دیگران و زدن شمشیر بر فرق سمعان که تا به خانة زین دو نیم شد! (نراقی، محرق القلوب، ص 118 و کاشفی، همان، ص 375 ـ 379). در حالیکه بر اساس گزارش‎های معتبر تاریخی، هاشم از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه السلام و پرچم دار سپاه حضرت در جنگ صفین بود (نصربن مزاحم منقری، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، ص 193). وی در جنگ با سپاهیان معاویه، شهید شد (همان، ص 353).

    ـ «قاسم ضربتی بر میانش (ارزق) زد که چون خیارِ تر به دو نیم شد» (کمال الدین حسین کاشفی، روضةالشهداء، ص 408).

    ـ زدن نیزه‎ بر سینة طارق بن شبیب (شخصیت خیالی در سپاه دشمن) توسط علی اکبر که به اندازة دو وجب از آن، از پشت طارق در آمد! و سپس لگدکوب کردن جسدش طوری که تمام اعضای بدن او شکسته شد! (همان، ص 421 و ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 205).

    ـ گرفتن گردن طلحه پسر طارق توسط علی اکبر و پیچاندن آن به طوری که خُرد و درهم شکست (کمال الدین حسین کاشفی، روضةالشهداء، ص 422 و ملا حبیب الله شریف کاشانی، همان، ص 205).

    ـ تیغ زدن بر سرِ مصراع بن غالب (شخصیت خیالی دیگر در سپاه عمر سعد) توسط علی اکبر به طوری که تا روی زین به دو نیم شد ( کمال الدین حسین کاشفی، همان، ص 422).

    ـ «امام علیه السلام این بگفت و از روی فرزانگی، نعره‎ای از جگر برکشید که زَهرة برخی از لشکریان آب گشت و تمیم سراسیمه شده دستش از کار فرومانده، و امام علیه السلام تیغی بر گردنش تمیم بن قحطبه زد که سرش 50 قدم دور افتاد!» (همان، ص 432).

    ـ «امام علیه السلام تیغی بر کمرش یزید ابطحی زد که چون خیارِ تر به دو نیم شد (همان، ص 432).

    ـ «امام حسین علیه السلام... به چنان تیغی سرِ یاغیان چون برگ خزان بر زمین می‎ریخت تا سه صف لشکر را بردریده، راه را بر خود گشاده، ساخت» (همان، ص433).

    1900 زخم تیر، نیزه و شمشیر بر بدن امام علیه السلام (علی بن عبدالباقی زنگنه، مجالس الشهداء، ص132، و محمد ابراهیم نواب تهرانی، فیض الدموع، ص 205).

    348. برخی از این گزارش ها در این باره چنین است:

    ـ «قاسم در دریای حرب، غوطه‎ خورده قریب سی پیاده و پنجاه سوار بیفکند!» (کمال الدین حسین کاشفی، روضةالشهداء، ص 409). کشته شدن 820 نفر توسط قاسم (ملا حبیب الله، شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 252).

    ـ 150 کشته توسط شخصی خیالی به نام پیروزان (کمال الدین حسین کاشفی، همان، ص 396).

    ـ چهار هزار مرد، مأمور منع آب فرات که دو هزار کس، سرِ راه بر وی (حضرت عباس) گرفتند (همان، ص 416 / ابومخنف، مقتل الحسین?، ص 54 / قزوینی، تظلّم الزهراء من إهراق الدماء، ص 207 / سیدمحمدمهدی تنکابنی، ریاض المصائب، ص 439 / محمدابراهیم نواب تهرانی، فیض الدموع، ص 158 / ملا حبیب الله، شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 246 و 258). البته در تذکرة الشهداء ده هزار نفر نیز گزارش شده است. این در حالی است که بر اساس منابع معتبر کهن، تنها پانصد نفر، مأمور حراست از شریعة فرات و منع آب بودند (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 312 / شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 86 و ابن شهر اشوب، مناقب آل ابی‎طالب، ج4، ص 106).

    ـ پانصد سوار و پیاده پیش آمده، عباس را تیرباران کردند (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 417).

    ـ «به یک بار مقدار پانزده هزار ناکس تیرها بر کمان نهاده، از شست رها کردند و قضا را یکی بر آن حضرت امام علیه السلام و مرکب وی نیامد!» (کمال االدین حسین کاشفی، همان، ص 430 ـ 431).

    ـ آمار جعلی و اغراق آمیز بیش از سه هزار کشتة سپاه عمر سعد به دست امام حسین علیه السلام و یارانش! (ابومخنف، مقتل الحسین علیه السلام، ص 59 ـ 88 ). کشته شدن 180 سوار از سپاه دشمن توسط حضرت عباس با دست چپ در حالی که دست راستش قطع شده بود! (همان، ص 59 / ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 249) یا کشتن حر بن یزید (ابومخنف، همان ص 78) و احمدبن حسن (ابومخنف، همان، ص 81)، کشته شدن 180 نفر و 1500 در حملة نخست امام حسین?! (ابومخنف، همان، ص 86).

    ـ امام حسین علیه السلام از لب آب تا به خیمه رسید، چهارصد کس را افکند (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص433) و کشتن چهارصد نفر دیگر پس از شهادت حضرت قاسم (ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 252).

    ـ هفتاد هزار نفر بودن سپاه عمر سعد (فخر الدین طریحی، المنتخب فی جمع المواثی و الخطب، ص 37 و 280) و کشته شدن ده هزار نفر از آنان به دست امام حسین علیه السلام! (همان، ص 463).

    ـ کشتن دوازده یا پانزده هزار نفر از سپاه عمر سعد توسط امام علیه السلام تا جایی که خون رکاب اسبش را فراگرفت! (ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 215) و در گزارش دیگر، هلاکت بیست هزار و به روایت دیگر، بیست و چهار هزار نفر به دست امام علیه السلام در حالت جراحت (همان، ص 324) ونیز کشته شدن صد هزار نفر از سپاه عمر سعد با گفتن «موتوا اعداء الله» از سوی امام علیه السلام! (همان، ص 215).

    ـ گزارش افسانه‎ای و خیالی از آمار لشکر عمر سعد مبنی بر یک میلیون و شش صد هزار نفر(شیروانی دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج3، مجلس سیزدهم، ص 43). و در جای دیگر، چهارصد و شصت هزار نفر و کشته شدن سی صد و سی هزار از آنان به دست امام حسین علیه السلام و بیست و پنج هزار نفر به دست حضرت عباس (به جز مجروحان) و بیست و پنج هزار نفر به دست دیگر بنی هاشم و جان سالم بدر بردن تنها هشتاد هزار نفر از آنا ن ! (شیروانی دربندی، اسرار الشهادة، ص 345، (چاپ قدیم). این نقل در چاپ جدید این اثر، حذف شده است (اکسیر العبادات، ج 2، ص 545). دربندی در جای دیگر، تعداد کشته‎های سپاه عمر سعد را به دست امام علیه السلام، چهار صد هزار نفر و تعداد آنان را پانصد هزار نفر دانسته است (ج 3، مجلس سیزدهم، ص 39). اما شریف کاشانی کشته شدن بیست و پنج هزار نفر به دست حضرت عباس را به نقل از ابن عصفور آورده است (تذکرة الشهداء، ص 243).

    ـ کشته شدن هزار و ششصد نفر به دست امام حسین علیه السلام! (اسفراینی، نورالعین فی مشهد الحسین علیه السلام، ص 49).

    ـ کشته شدن صد و هشتاد نفر به دست جعفربن علی (ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 242).

    ـ کشته شدن هفت صد و پنجاه نفر به دست ابوالقاسم و هشت صد نفر به دست احمد دو فرزند امام حسن علیه السلام‎! (سیدمحمدمهدی تنکابنی، ریاض المصائب، ص454).

    ـ ارائة آمار کشته های دشمن از سی هزار تا سیصدهزار نفر ! (ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 354).

    ابوالفضل اگر رأی پیکار داشت
    نماندی در آن پهنه یک تن سوار
      و گر دل به مرد افکنی می گماشت
    که با شاه جوید دگر کارزار

    (میرزا احمد کرمانشاهی، دیوان الهامی کرمانشاهی: شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه، ص 255 ـ 260).

    349 . اکسیر العبادات، ج 3، مجلس سیزدهم، ص43.

    350 . همان، ج3، ص 40.

    351 . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج15، ص 274 ـ 275.

    352 . همان،، ج 3، ص 249.

    353 .برخی از این گزارش ها چنین است:

    ـ جریان یزید ابطحی: «او به مبارزت در همة شام و عراق مشهور بود و به جرأت و شجاعت در ولایت مصر و روم معروف و مذکور. سپاه عمر سعد چون او را در مقابل امام حسین علیه السلام دیدند از شادی نعره برکشیدند و اطفال و عورات اهل بیت علیهم السلام از این حال واقف شده، بترسیدند!» (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 432)

    ـ «نصربن کعب نخعی سوارِ تمام بود از رؤسای کوفه و از سرداران عرب و او را برابر صد سوار دانستندی...» (همان، ص 355).

    ـ به روایتی مردی که با هزار مرد او را برابر می‎دانستند، بر قاسم حمله کرد، قاسم او را مهلت نداده به ضربتی از مرکبش فرو انداخت، پس دیگر، کس جرأت مبارزتش نکرد (همان، ص 405 / فخر الدین طریحی، المنتخب فی جمع المواثی و الخطب، ص 366 / ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 177).

    به عنوان نمونه، میرزا احمد کرمانشاهی شرح واقعة کربلا را در قالب شعر، به سبک شاهنامه سروده است. برای مثال، گزارش ماجرای رویارویی مسلم بن عقیل با سپاهیان ابن زیاد در کوفه:

    برآهیخت برّنده تیغ از نیام
    که: مسلم منم مرگ هر بد گهر
      چو تندر خروشید و بر گفت و نام
    علیّ ولی را برادر پسر

    (میرزا احمد کرمانشاهی، دیوان الهامی کرمانشاهی: شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه، ص145ـ 146) .

    چند نمونه دیگر از این دست گزارش ها عبارت است از:

    ـ توصیف چگونگی نبرد بُرَیْر بن خُضَیْر: بعد جنگی درپیوست که فلک دوّار، حیران و مریخ خنجرگذار، انگشت تحیّر به دندان بماند:

    گر آن جنگ، رستم بدیدی به خواب   شدی از نهیب ویش زهره آب

    (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص361).

    ـ توصیف نبرد وهب بن عبدالله کلبی: «اما جوان چون شیر ژیان یا ببر بیان، یا اژدهای دمان، با تیغ آبدار و نیزة جان شکار، صاعقه کردار، به معرکة کارزار درآمد و به سنانِ نیزه، مبارزی را که در میدان بود، از پشت مرکب در ربود» (همان، ص 365).

    ـ «وهب بن عبدالله چون پلنگ درنده و نهنگ دمنده، خویش را بر صفوف کوفیان افکند و از یمین و شما‎ل قتال می‎داد» (لسان الملک سپهر، ناسخ التواریخ، ج 6، ص 253).

    ـ حمادبن انس به میدان در آمده، اسب می تاخت و لوای نصرت برمی افراخت و به تیغ مبارزت، سر دشمنان از تن جدا می ساخت و آن را به چوگان نصرت، چون گوی می باخت و بنای صبر و قرار از دل اشرار برمی انداخت (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 368).

    ـ توصیف نبرد غلام ترکی: «آن ترک عذاری ... در میان دو صف بایستاد و شمشیری چون شعلة برق درخشان و مانند شهاب ثاقب شیطان سوز ِآتش فشان، در روی آن سپاهِ رو سیاه بجنبانیده، مبارز طلبید» (همان، ص 385).

    ـ توصیف چگونگی نبرد وشجاعت حضرت قاسم: «شمر روی به سپاه خود کرد که این سوار را می‎شناسید؟ قاسم بن حسن است که در روز رزم اگر شمشیرِ الماس فعلِ زمرّد فام ببیند، آن را لب لعل خوبان طراز پنداشته به بوسه کاری آن، میل کند و اگر تاب و پیچ کمند به نظر وی در آید، آن را حلقة چین زلف ماه رُخان خطا انگاشته، به دست و بازو به آن رغبت نماید».

    سپاه ارچه باشد جهان در جهان   نترسد ز حرب کهان و مهان

    (همان، ص 404).

    ـ سخن منسوب به امام حسین علیه السلام هنگام دیدن بدن مجروح حضرت قاسم: «یا بُنَیّ، قتلوک الکفارُ کانّهم ماعرفوک و لاعرفوا مَن جدُّک و ابوک (سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجزالائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، ج3، ص 371 / سیدمحمدمهدی تنکابنی، ریاض المصائب، ص447 و ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 184).

    ـ توصیف به میدان رفتن و نبرد حضرت علی اکبر

    چو آمد به جولانگه کارزار   علی اکبر، آن پُر دل نامدار

    (عندلیب کاشانی، دیوان عندلیب کاشانی، به اهتمام تیرداد اندیشه، ص 166 ـ 167).

    ـ توصیف شهادت حضرت علی اکبر از زبان شهربانو: «دریغ از آن نهال چمن شادمانی که طراوت بهار جوانیِ او به صدمت باد خزانِ اجل، پژمرده شد و افسوس از آن جمال زیبا که هنوز حلاوت حیات چاشنی ذوق نیافته، چون غنچه از شوکت خار فنا و فوات، در پرده شد» (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 423).

    ـ توصیف به میدان رفتن حضرت عباس: «عباس روی هوا را از تراکم غبار چون شب تار گردانید و صحن زمین را طرید و جولان چون عرصة گلستان، منور و مزین ساخت» (همان، ص 416).

    ـ توصیف نبرد امام حسین علیه السلام «آن سرور چون شیر غُرّان با تیغ بُرّان در میان ایشان افتاده، ارکان زمین را به صدای رعدآسای «أنا ابن رسول الله» در تزلزل می آورد و شعاع تیغ برق نمای صاعقه زدایش، چشم اهل خصم را خیره و رخسار امیدش را تیره می کرد و غباری که میان زمین و آسمان برخاسته بود، به باران خون فرو می نشاند و نزاع جان ناپاک مخالف را که در بدن تیره واقع شده بود، به حکم شمشیر قاطع، فیصل می داد» (همان، ص 435).

    ـ انتساب سخنی به پیامبرصلی الله علیه وآله خطاب به امام حسین علیه السلام: «یا ولدی (بُنَیّ) قتلوک، أتراهم ما عرفوک و من شرب الماء منعوک ...» (فخر الدین طریحی، المنتخب فی جمع المواثی و الخطب، ج1، ص 91، و ج 2، ص 482 / مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 196 / عبدالله بحرانی، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال (الامام الحسین علیه السلام)، ج 17، ص 422 / اسفراینی، نور العین، ص 71 / قزوینی، تظلم الزهراءسلام الله علیها، ص 227 / سیدمحمدمهدی تنکابنی، ریاض المصائب، ص483 / لسان الملک سپهر، ناسخ التواریخ، ص 299 و محمدرفیع گرمرودی تبریزی، اشک خونین در سوگ اما م حسین علیه السلام، ترجمه: ذریعة النجاة، ص326 و 328).

    355. طه: 114؛ مؤمنون: 116؛ حشر: 23 و جمعه: 1.

    356. چنان که امام صادق علیه السلام دربارة اطفال مؤمنان که از دنیا رفته اند، فرموده است: «هم ملوک فی الجنة مع آبائهم» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، ج3، ص 490). نیز در دعاها آمده است: «اللهم انت المَلِک الحق المبین» یا «انت الملک القاهر» (الصحیفة الجامعة لادعیة الامام السجادعلیه السلام، ص 160، دعای 83) و یا ذکر وارد شده در احادیث امامان اهل بیت علیهم السلام چنین است: «لا اله الا الله المَلِک الحقّ المبین» (شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 7).

    357. کاشفی، روضة الشهداء، ص 420 ـ 423 / خواند میر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، ج2، ص 51 و 55.

    358.ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 171 و 177.

    359. خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ص 51 ـ 52 و 55 /؛ محمدابراهیم نواب تهرانی، فیض الدموع، ص 205.

    360. محمدابراهیم نواب تهرانی، همان، ص 160.

    361 . ملا محمدمهدی نراقی، محرق القلوب، ص 143.

    362 . خواند میر، حبیب السیر، ص 56.

    363 . ملا حبیب الله شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص220.

    364 . همان، ص 237.

    365. همان، ص 174.

    366 . کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 442.

    367 . همان، ص 441.

    368 . محمدابراهیم نواب تهرانی، فیض الدموع، 206.

    369 . برخی از گزارش ها و تعابیر دیگر در این باره چنین است:

    ـ گزارش عجیب و مجعول کیفیت خروج امام حسین علیه السلام به همراه خاندانش از مدینه با چهل محمل حریر و دیباج، همانند موکب ملوکانه و محمل های حاکمان و پادشاهان ! (دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج 2، مجلس دهم، ص 628 ـ 629).

    - سخن رقیه در مجلس شهادت حضرت عباس با عموی خود:

    سپهسالار بی‎لشکر عموی تاجدار من   علمدار سپاه شاه عالَم شهریار من

    (پیتر جی. چلکووسکی، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ترجمة داوود حاتمی، ص 91).

    در تشت یافتی سر ِآن شاهِ تاج و تخت   ای چرخ، خاک بر سر تاجِ سمور تو

    (بابا فغانی شیرازی، دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، ص 58.

    در ساعتی که شاه شهیدان تشنه لب   چون چشمة حیات به زیر نقاب شد

    کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی، به کوشش حامد ربانی، ص 468.

    یا شهید کربلا، از من عنایت کم مکن   چون تو شاه کربلایی، من گدای کربلا

    محمدبن سلیمان فضولی بغدادی، دیوان فارسی فضولی، به اهتمام حسیبه مازی اوغلی، ص 205.

    370. برای نمونه می توان به نام ها و توصیفات ذیل، اشاره کرد:

    ـ زره داودی، خَفْتان زر آکنده بر روی آن (اسب) فرو کشیده، نیزة خطّی و سپر مکی (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 364).

    ـ زره داودی، پیراهن سفید مصقول، تیغ یمانی، نیزة رومی، (همان، ص 413).

    ـ قبای خز مصری، عمامة رسول خداصلی الله علیه وآله، سپر حمزة سیدالشهداء و ذوالفقار شاه ولایت (همان، ص 428 ـ 429).

    ـ خِنْگ تازی نژاد، خود عادی چون افسر کیان، نیزه ای چون مار ارقم، کمان بلند، تیر خَدَنگ، شمشیر یمانی به زهر آب داده، سپر مکی (همان، ص 375).

    ـ تیغی چون ذوالفقار زبانه‎دار و نیزه‎ای چون مار ارقم (همان، ص 378).

    ـ آب تیغ آتش بار (خواند میر، حبیب السیر، ج2، ص 53).

    ـ در توصیف اسب و تجهیزات جنگی هاشم بنعتبة بن ابی وقاص: «... بر مرکبی کوه پیکر سوار، خُودی فولادی بر سر نهاده و سپری مدور در کتف درآورده و تیغ یمانی جوهردار چون برق لامع، حمایل کرده و نیزة هجده زرعی در دست گرفته و سایر اسباب حرب را بر خود آراسته کالبرق اللامع و البدر الساطع» ( ملا محمد مهدی نراقی، محرق القلوب، ص 118).

    ـ توصیف شمشیر امام حسین علیه السلام:

    کای مُشَعْشع ذوالفقار دل شکاف   مدتی شد تا که ماندی در غلاف

    (میرزا نور الله عمان سامانی، گنجینة الاسرار، به اهتمام محمد علی مجاهدی، ص 128).

    ـ ادهم، نام اسب عون بن علی علیه السلام (کمال الدین حسین کاشفی، روضة الشهداء، ص 413).

    ـ عقاب، نام اسب حضرت علی اکبر (همان، ص 419 ـ 420).

    ـ نام و توصیف اسب امام حسین علیه السلام:

    ذوالجناح، نام اسب امام حسین علیه السلام (همان، ص 429).

    کای سبک پَر ذوالجناح تیزتک
    ای سماوی جلوة قدسی خرام
    ای به صورت کره طی آب و گل
    ای به رفتار از تفکر تیزتر
      گَردِ نَعْلَت، سرمة چشم مَلَک
    ای ز مبدأ تا معادت نیم نگاه
    وی به معنی پویه ات، در جان و دل
    وز بُراقِ عقل، چابک خیزتر

    (میرزا نور الله عمان سامانی، گنجینة الاسرار، ص 127).

    371. چنانکه بنابر گزارش بلاذری، مسلم قوی‎ترین و شجاع‎ترین فرد از فرزندان عقیل بود (کتاب جمل من انساب الاشراف، ج 2، ص 334). همچنین توصیف محمدبن اشعث از دلاوری و شجاعت حضرت مسلم شایان توجه است. زمانی که ابن زیاد، وی را به سبب تلف کردن گروهی از نیروهایش برای دستگیری مسلم نکوهش می‎کند و به او می‎گوید: من تو را مأمور دستگیری یک نفر (نه یک گروه) کردم، در حالی که نیروهای زیادی را برای دستگیری او تلف کردی، محمد در پاسخ او در توصیف شجاعت و قدرتمندی مسلم می‎گوید: آیا نمی‎دانی که مرا برای دستگیری شیری ژیان و دلاوری سلحشور که شمشیر برنده‎ای در کف دارد، فرستاده‎ای؟ (ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 53 / خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج1، ص 301 / ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 101).

    372. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 132 / ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 92 ـ 93.

    373. کاظم سادات اشکوری، «نقالی و شاهنامه خوانی»، ادبستان، سال اول، ش 12، 1369، ص 76 ـ 77، (به نقل از: مرشد عباس زریری، «نقالی، هنر داستان سرایی ملی»، مجلة جُنگ اصفهان، 1345).

    374. ماری آلن پیج، «راویان داستان باستان (نقالی در ایران)»، ترجمة و تلخیص الف. افسری، نامة فرهنگ، سال دوم، ش 3، 1371، ص 122.

    375. محسن حسام مظاهری، «گزارش اجمالی از عزاداری امام حسین علیه السلام در دوران قاجار»، فرهنگ اندیشه، سال پنجم، شمارة 17، 1385، ص 94 ـ 95.

    376. شاهرخ مسکوب، هویت ایرانی و زبان فارسی، ص 210ـ 211. وی در ادامة سخن خود، برای اثبات ادعایش، به شواهدی از حکایات و داستان های حماسی اسطوره ای که عرفای پیشین در آثار عرفانیـ فلسفی خود آورده اند، اشاره کرده و می گوید: «یکی از ارکان فلسفة اشراق سهروردی، به اصطلاح خودش، حکمت خسروانی اکاسره بود؛ اندیشة فرزانگی ایران پیش از اسلام. رساله های فارسی سهروردی پُر است از بازسازی و تعبیر عرفانی ـ فلسفی اسطوره های ایرانی، مثل اشاراتی که در نامه های عین القضات به رخش و رستم و زال و شبدیز و همّت کی خسرو و چیزهای دیگر می بینیم. توجه به اسطورة مرغ و سیمرغ و آزادی روح و قفس جسم را نه فقط در شیخ اشراق می بینیم، بلکه از ابن سینا گرفته تا خواجه نصیر (تا آنجا که به فکر عرفانی این دوره مربوط است) و دیگران به آن پرداخته اند، افسانه ای که بی گمان در منطق الطیر عطار به کمال می رسد. می دانیم که جامی و عرفای دیگر هم فقط به قصص قرآن اکتفا نکرده و از اسطوره های قدیم خودمان نیز استفاده کرده اند.» (همان، ص 211).

    377. راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمة کامبیز عزیزی، ص 27.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رنجبر، محسن.(1388) جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای از واقعة عاشورا (از صفویه تا مشروطه) / محسن رنجبر. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6(3)، 153-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محسن رنجبر."جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای از واقعة عاشورا (از صفویه تا مشروطه) / محسن رنجبر". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6، 3، 1388، 153-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رنجبر، محسن.(1388) 'جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای از واقعة عاشورا (از صفویه تا مشروطه) / محسن رنجبر'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6(3), pp. 153-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رنجبر، محسن. جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای از واقعة عاشورا (از صفویه تا مشروطه) / محسن رنجبر. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6, 1388؛ 6(3): 153-