بررسی نسبت تعداد حکومت های شام با میزان پیروزی مسلمانان در جنگ های صلیبی از سال 490ق تا 569ق
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
بازة زماني اين پژوهش از ابتداي حملة صليبيان تا پايان حكومت نورالدين محمود زنگي را شامل ميشود. در اين دورة 79 ساله، مسلمانان شام، هم تشتت سياسي شديد و هم يكپارچگي شام با مصر و جزيره را تجربه كردند. اما آنچه در اولين تماس مسلمانان با صليبيان روي داد آن بود كه ضعف مسلمانان اين فرصت را در اختيار صليبيان قرار داد تا حكومتي در سواحل پايهريزي كنند كه قريب 200 سال در سرزمينهاي اسلامي باقي بماند. اين امر تا حد زيادي بهسبب تشتت سياسي منطقة شام بود؛ تشتتي كه ورود سلجوقيان آن را تشديد كرده بود.
در آستانة ورود سلجوقيان به منطقة شام، اين سرزمين در كشاكشي بين قواي فاطمي، بيزانس و قبايل عرب قرار گرفته و فاقد حكومتي منسجم و مركزي بود. ورود سلجوقيان به اين سرزمين همراه با ورود قبايل ترك و تركمن بود كه موجب تقويت نيروي گريز از مركز اين سرزمين گرديد. ورود اين قبايل و فرماندهان نظامي، حكومتهاي شام را به سه دستة كلي تقسيم نمود: فاطميان، قبايل عرب، و حكومتهاي وابسته به سلجوقيان.
اميران سلجوقي كه از طرف سلطان بزرگ به امارت شهرهاي شام گمارده شدند، غالباً با يكديگر دشمني و رقابت داشتند. سلاطين سلجوقي نيز تلاشي در جهت يكپارچه نمودن اوضاع سياسي آن نكردند و يا حتي در تعيين حكّام متعارض نيز تعمد داشتند. اين امر موجب گرديد قلمرو سلجوقيان در شامات عملاً به دو منطقة متخاصم شمالي، به رهبري حلب و جنوبي، به رهبري دمشق تقسيم شود. گروه شمالي به رهبري قسيمالدوله آق سنقر، و گروه جنوبي به رهبري تتشبن آلب ارسلان به رقابت پرداختند كه سرانجام، تتش توانست رقباي خود را حذف كند. حاصل اين كار تنها تفرقة بيشتر در قدرت حاكم بر منطقه بود. حكومت تتش پس از وي، به دو قسمت تقسيم شد و از بقاياي آن در دمشق، «آل بوري» سر برآورد و در شمال، مدتي «ارتقيان» بر حلب حكومت كردند و پس از آنها، حكّام موصل به دستاندازي در شام پرداختند.
با تضعيف خلافت فاطمي در مصر، تسلط فاطميان بر مناطق تحت حاكميتشان در شام نيز كم شد. «بنيعمار» در طرابلس ازجمله حكومتهايي بود كه بهظاهر تحت تابعيت مصر بود، ولي مستقلاً حكمراني ميكرد. «بنيمنقذ» در شيزر نيز با رعايت صلح چندجانبه، توانستند مدتي نسبتاً طولاني در منطقة كوچك شيزر حكمراني كنند. بدينسان، منطقة شام در آستانة تهاجم صليبيان تقريباً در اوج تشتت قرار داشت.
همين امر موجب گرديد فتوحات آنها در مرزهاي اسلامي به راحتي صورت پذيرد و قواي منسجمي از سوي مسلمانان به مقابله با آنها نپردازد. ازاينرو، طي قريب سي سال اول ورود صليبيان به شام، بيشتر پيروزيها از آنها بود. در سالهاي اولية جنگهاي صليبي، قواي شواليه صليبي با روحية جنگاوري، در پي تثبيت موقعيت خود و كسب غنايم، مبارزات زيادي عليه مسلمانان شام انجام دادند. اما چون حكومت يكپارچهاي در منطقه نبود، بيشتر پيروزيها نيز از آن صليبيان بود. ادامة روند چيرگي صليبيان بر مسلمانان منجر به حذف دولتهاي كوچك منطقه شد. اين امر گرچه در برخي مواقع، پايگاههاي مستحكمي براي صليبيان ايجاد نمود (مانند طرابلس)، ولي خود موجب تضعيف فضاي هرج و مرج گرديد. در اين حال، شرايط براي قدرتي نوظهور از سوي مسلمانان فراهم شد كه بتواند منطقه را متحد نمايد. اين قدرت جديد، «اتابكان زنگي» بودند.
با قدرتگيري عمادالدين زنگي در موصل و لشكركشي وي به شمال شام، روند حذف دولتهاي كوچكتر تسريع گرديد و زنگيان توانستند مناطق گوناگون شام را تصرف نموده، قدرتي يكپارچه در منطقه ايجاد نمايند. همزمان با قدرتگيري زنگيان، پيروزي مسلمانان بر صليبيان نيز افزايش يافت، تا جايي كه در روابط نظامي، پيروزي غالب با مسلمانان بود. درواقع، هرقدر توسعة سياسي و نظامي زنگيان بيشتر ميگرديد از تعداد حكومتهاي شام نيز كاسته ميشد و پيروزيهاي مسلمانان توسعة بيشتر مييافت. با توجه به مطالب يادشده، اين پژوهش به دنبال پاسخ به اين سؤال است: بين تعداد حكومتهاي اسلامي و پيروزيهاي آنها بر صليبيان چه رابطهاي برقرار است؟
فرض بر اين است كه هرقدر تعداد حكومتهاي اسلامي بيشتر باشد پيروزي مسلمانان بر صليبيان كمتر است و بهتدريج، هرچه از تعدد اين حكومتها كم ميشود پيروزيهاي بيشتري نسيب مسلمانان ميگردد. درنتيجه، بين تعداد حكومتها و تعداد پيروزي مسلمانان رابطهاي معكوس وجود دارد.
براي اثبات اين فرضيه، ابتدا حكومتهاي شام در بدو حملة صليبيان بررسي ميشود و سپس با بررسي «كرنولوژيك» نبردهاي مسلمانان و صليبيان در بازة زماني 490ق تا 569ق مطالعه خواهد شد. سپس به صورت آماري، با تعداد حكومتهاي منطقه تطبيق خواهد شد. در اينجا، مراد از «نبرد» هر شكلي از لشكركشي است كه منجر به خسارتي به دو طرف شده و سه حالت نيز براي آن متصور است: پيروزي، شكست، و نبردهاي بينتيجه. منظور از «نبردهاي بينتيجه» آن قسم نبردهايي است كه هيچيك از دو طرف غالب نشد و گاهي نيز جزو شكستها محسوب شده كه طرف مقدم در لشكركشي، در نيل به اهداف خود ناكام مانده است.
بررسيهاي آماري در تاريخ، از پژوهشهاي جديد بهشمار آمده، غالباً رويكرد اقتصادي دارند. اما ميتوان از آنها در هر جايي استفاده نمود كه اعداد و ارتباط معناداري بين آنها در اختيار مورّخ باشد. در اين پژوهش، نويسنده در پي يافتن ارتباط معناداري بين تعداد پيروزيهاي مسلمانان و تعداد حكومتهاي آنها در شام است تا از اين طريق، بتواند فرضية خود را در ضعف مسلمانان هنگام ورود صليبيان تأييد نمايد. مشخصاً نويسنده تا جايي كه اطلاع دارد، از اين روش تاكنون در مسائل سياسي جنگهاي صليبي در بين پژوهشگران ايراني و عربزبان استفاده نشده است و اولين پژوهش از اين دست محسوب ميشود. منابع موردنياز اين پژوهش غالباً منابع دسته اول بودهاند؛ چراكه اطلاعات خام دربارة سالهاي حكومت دولتهاي مسلمان و محدودة آنها و نيز نبردهاي آنها با صليبيان را بايد از منابع دسته اول استخراج نمود. ازاينرو، در اين تحقيق، به پژوهش كمتر توجه شده وـ براي مثالـ در جايي كه دسترسي به منابع دست اول اروپايي ميسر نبوده و يا مورخي دستهبندي صريحي ارائه داده، از پژوهشها استفاده شده است.
براي تأييد اين فرضيه، ابتدا منطقة شام در آستانة جنگهاي صليبي بررسي گرديده و سپس حكومتهاي شام تا سال 569ق مطالعه شده است. پس از بيان شرايط سياسي شام، نبردهاي مسلمانان و صليبيان بررسي شده است تا از اين طريق، به ارتباط معنادار بين تعداد حكومتها و ميزان پيروزيهاي مسلمانان بر صليبيان پي برده شود.
شام در آستانة جنگهاي صليبي
حملة لشكر شواليههاي جنگ اول صليبي به مرزهاي اسلامي شام، از سال 1096م/ 488ق شروع شد و موجب گرديد اولين و بزرگترين حكومت صليبي در منطقه تشكيل شود (صلابي، 2006، ص500). حملة اول صليبي- لشكركشي شواليهها- به شام از مناطق جنوبي آسياي صغير به شام صورت گرفت كه با فتح «تل باشر» و قلعة «راوندان»، فتوحات صليبيان در شام آغاز شد. «تل باشر» دژى استوار و خورهاى گسترده در شمال حلب است كه با حلب دو روز فاصله دارد. مردمانش مسيحى ارمنىاند و بيرونى بزرگي با بازارهاى آباد و پرجمعيت دارد (حموي، 1380، ج 2، ص40). «راوندان» نيز دژى استوار و خورهاى خوش آب و هوا و پرچمن و پردرخت از بخشهاى حلب است (حموي، 1995م، ج 3، ص19).
ثوروس (Thoros) فرمانرواي شهر ارمني «رُها» (شهرى در جزيره، ميان موصل و شام با فاصله شش فرسنگ) (حموی،1996م، ج 3، ص106) صليبيان را براي فتح آن شهر دعوت كرد، ولي فرمانده صليبي «بالدوين» در توطئهاي، ثوروس را به قتل رساندند و «رُها» در سال 1097م/ 491ق به تصرف صليبيان درآمد (عودي، 1387، ص80). پس از آن، رها در دست صليبيان بود تا عمادالدين آن را فتح كرد. سپس صليبيان به سمت جنوب سرازير شدند و به فتوحات در نواحي ساحلي شام پرداختند. شهرهاي انطاكيه، طرابلس و سرانجام، بيتالمقدس ـ بهترتيبـ بهدست صليبيان افتاد و بدينسان، دولتهاي صليبي در شام تشكيل گرديد. حكومت صليبيان در شام، به چهار منطقة لاتيني تقسيم شد: 1. رها در شمال فرات، 2. انطاكيه در شمال شام، 3. طرابلس در ساحل شام، و 4. حكومت بيتالمقدس در قلب فلسطين، به اضافه كنتنشينان بزرگ صيدا، يافا، عسقلان و جليل و دوازده اقطاع كه صاحبانشان آنها را از حاكم بيتالمقدس به اقطاع گرفته بودند؛ مانند ارسوف، حبرون، الدروم، قيصريه، و نابلس (صلابي، 2006، ص500). علت اصلي پيروزي صليبيان و شكلگيري دولتهاي آنها و بقاي آن، نبود همكاري بين دولتهاي شام و مصر و عدم تطابق ديني آنها بود. اين تفكيك سياسي موجب پيروزي صليبيان گرديد (باركر، بيتا، ص48؛ احمد عوض،2000م، ص155).
فتح شهرهاي رها و بيتالمقدس تأثير زيادي بر مسلمانان منطقه گذاشت و سبب بهوجود آمدن حركتهاي جهادي عليه صليبيان در شام شد (عاشور، بيتا، ص11). اين حركتهاي جهادي عناصر غيرعرب را به شرق ميانة اسلامي، بهويژه سرزمينهاي شام براي جهاد با صليبيان وارد كرد. ازجملة اين عناصر، تركها، كردها و تركمانان بودند و بعداً در منطقة شام، عامل مهمي در جنگهاي بعدي عليه صليبيان شدند (شبارو، 1994م، ص126).
در اين ميان، موقعيت حكومتهاي اسلامي شام چندان مناسب نبود. با شروع فتوحات سلطان ملكشاه سلجوقي در شام از سال 479ق، تعدادي از فرماندهان عاليرتبة وي در شهرهاي اين منطقه ساكن شدند (ر.ك: الغزي، 1419ق، ج3، ص68). اين فرماندهان عبارت بودند از: قسيمالدوله آق سنقر در حلب، امير بوزان در رها و امير ياغيسيان در انطاكيه. اين حكّام بهظاهر تابع تتش بودند، اما غالباً در تعارض با وي عمل ميكردند. قرار دادن اين افراد در اين منطقه از سوي سلطان ملكشاه تا حدي نيز به اين سبب بود كه مانع قدرتگيري تتش در شام شوند (ضامن، 1988م، ص191). از ميان اين سه امير، تنها ياغيسيان با تتش رابطهاي خوب داشت و توانست تا سال 491ق، حكومت خود را حفظ نمايد. دو حاكم ديگر در نبرد سال 487ق بهدست تتش كشته شدند (ابنواصل، 1383، ج1، ص56).
تتشبن آلب ارسلان، حاكم سلجوقي شام، در دوران حكومت خود (471-488ق) تمام همّ خود را صرف مبارزه با رقباي سلجوقي خود مانند قسيمالدوله آقسنقر نمود و سرانجام توانست در سال 497ق رقيبان شمالي خود را از ميان بردارد (همان). اين امر، شروع جنگهاي فرسايشي شام در زمان سلجوقيان بود. پس از مرگ تتشبن آلب ارسلان در سال 488ق (بنداري، 2536، ص96) سرزمين وي بين دو فرزندش تقسيم شد و مبارزهاي طولاني بين دو شهر مهم حلب و دمشق بهوجود آورد. حلب 23 سال در دست فرزندان تتش ماند و پس از آن، بين ملوك «ارتقي» و حكّام جزيره دستبهدست ميشد (ابنعديم، بيتا، ج1، ص384). دمشق نيز تنها نه سال پس از مرگ تتش در دست فرزند وي، دقاق ماند. در سال 497ق اتابك طغتگين حكومت دمشق را در دست گرفت (ابنعساكر، 1415ق، ج17، ص305). حكومتي كه در زمان فرزند وي به «آل بوري» معروف گرديد و تا سال 549ق دوام آورد (ابنواصل، 1383، ج1، ص172).
سلاطين سلجوقي نيز هر از گاهي مستقيم يا از طريق حكّام خود در موصل و جزيره به دخالت در امور شام پرداختند كه موجب دستهبندي حكومتهاي شام عليه آنها گرديد. اين امر اوضاع را بيش از پيش آشفته كرد (ر.ك: الغزي، 1419ق، ج3، ص68). حكومتهاي محلي كوچك مانند طرابلس و شيزر نيز تنها با در دست داشتن منطقهاي كوچك و راهبردي روزگار ميگذراندند و مانعي ديگر در پيوستگي سياسي در شام بودند. اين امر موجب گرديد شهر راهبردي طرابلس بتواند تنها سيزده سال در كنار صليبيان دوام آورد و در سال 503ق به كنتنشين مهم صليبي تبديل شود و تا ديرهنگام، در منطقه پابرجا باشد.
در اين مدت، جنگهايي عليه حكومتهاي صليبي از طرف حاكمان اسلامي شكل گرفت. در شمال، «آل ارتق» به فرماندهي دو برادر ايلغازي و سكمان، جنگهايي عليه صليبيان در رها و انطاكيه انجام دادند (باركر، بيتا، ص49). در جنوب، در طرابلس و سرزمينهاي بيتالمقدس، حكومت سلاجقه و بعداً «آل بوري» حملاتي به صليبيان نمودند؛ مانند حملات آنها به طرابلس و نبردهايشان با فلوك، شاه بيتالمقدس و ريموند دوم. (الحريري، 1371، ص76؛ ابنواصل،1383، ج1، ص60؛ ابناثير، بيتا، ص18). اين دولتها تا پيش از تشكيل دولت زنگيان و آل بوري بيشترين نقش را در جنگ با صليبيان به عهده داشتند.
اتابكان موصل نيز نبردهايي با صليبيان داشتند؛ مانند حملات مودود، اتابك موصل، در سال 506ق به عكا («عکا» نام موضعی غیر از عکه بر ساحل شام است) (ابن عبدالحق بغدادی، 1412ق، ج2، ص952؛ حموی، 1995م، ج4، ص141). اما بهسبب برخي مشكلات در شرق و دوام نيافتن زياد در قدرت نتوانستند به صورت يكپارچه و منسجم به جهاد عليه صليبيان بپردازند.
تعداد حكومتهاي شام از 490ق تا 569ق
از شروع جنگهاي صليبي در جهان اسلام، كه با حملة صليبيان به منطقة شام در سال 491ق و تسخير انطاكيه آغاز گرديد، تا زماني كه مسلمانان توانستند حكومتي يكپارچه در منطقه ايجاد نمايند (سال 552ق) تعداد ده حكومت در شام فرمانروايي كردند. از اين تعداد، پنج حكومت شامي و دو حكومت غيرشامي (حكّام موصل و خلافت فاطمي مصر) همزمان با ورود صليبيان به منطقه وجود داشتند. اين امر موجب تجزية قدرت مسلمانان گرديد و ازاينرو، ضربات سختي به مسلمانان وارد آمد. تضعيف قدرت از ناحية صليبيان و درگيري حكومتهاي اسلامي با يكديگر موجب گرديد كه اولاً، حكومت صليبيان در منطقه تثبيت شود و ثانياً، حكومتهاي كوچك منطقه با نبردهاي فرسايشي بهتدريج، حذف شده، شرايط براي حكومتي قوي و متمركز فراهم آورند.
رديف نام حكومت سال آغاز (ه .ق) سال پايان (ه .ق) مدت حكومت
1 سلجوقيان شام (حلب) 488 511 23 سال
2 سلجوقيان شام (دمشق) 488 497 9 سال
3 امير ياغيسيان 479 491 12 سال
4 آل بوري 497 549 52 سال
5 ارتقيان حلب 511 519 8 سال
6 حكام موصل 477 521 44 سال
7 اتابكان زنگي 521 569 48 سال
8 بني منقذ 474 552 78 سال
9 بني عمار 462 502 40 سال
10 خلافت فاطمي 358 (حضور در شام) 567 209 سال
جدول (1): حكومتهاي شام از 488ق تا 567ق
در ادامه، بهاختصار، حكومتهاي شام را از سال 491ق تا 569ق بررسي ميكنيم:
الف. امير ياغيسيان
وي در سال 479 به همراه ساير اميران بزرگ سلجوقي، قسيمالدوله آقسنقر و امير بوزان، از طرف سلطان ملكشاه به شام فرستاده شد (ر.ك: الغزي، 1419ق، ج3، ص68) و حكومت انطاكيه را در دست گرفت. قرار دادن اين افراد در اين منطقه، از سوي سلطان ملكشاه احتمالاً تا حدي به اين سبب بود كه مانع قدرتگيري تتش در شام شود (ضامن، 1988م، ص191). اما امير ياغيسيان برخلاف دو امير ديگر، روابطي دوستانه با تتش داشت و پس از شكست وي از بركيارق، مدتي پذيراي او بود. اين روابط خوب در زمان به حكومت رسيدن فرزند تتش، رضوان، نيز ادامه داشت؛ اما امير انطاكيه تجزية قدرت سلجوقيان شام را براي بقاي حكومت خود مفيد ميدانست. ازاينرو، چندان تلاشي براي اتحاد دو فرزند تتش ننمود. علاوه بر آن، خود نيز سرزميني محدود و راهبردي در دست داشت و لطماتي كه بيزانس در «ملازگرد» از او ديده بود، وي را از حملة روميان مصون نگه ميداشت.
اين فقدان قدرت مركزي در شام تا زماني براي ياغيسيان مفيد بود كه درگير مبارزه با قواي شواليههاي صليبي نشده بود. اما هنگام حملة اين نيروها به انطاكيه در سال 491ق (ابنقلانسي، 1983م، ص220)، حكومتهاي شام اقدام عاجلي براي حمايت از وي به عمل نياوردند؛ چراكه آنها نيز شاهد حذف يك رقيب از صحنة قدرت بودند. گذشته از آن، نبود قدرت مركزي در سراسر شام موجب شد تا فراخوان نيرو با تأخير انجام شود و نيروهايي كه پس از فتح اين شهر به رهبري كربوقا براي بازستاندن آن گرد آمده بودند، بهسبب خصومتهاي شخصي با يكديگر، بدون جنگ ميدان را خالي گذارند (ابناثير، 1965م، ج 10، ص276).
ب. سلجوقيان شام، شاخة حلب
رضوان، پسر بزرگتر تتشبن آلب ارسلان بود و هنگاميكه پدر خود را از دست داد، حلب را تحت اختيار گرفت (ابنقلانسي، 1983، ص212؛ ابنعديم، بيتا، ج8، ص3660). وي چندي بعد با برادر كوچكتر خود دقاق دچار اختلافاتي شد و دقاق در دمشق حكومتي مجزا تشكيل داد (ابنعساكر، 1415ق، ج17، ص304). غالباً روابط خصمانهاي بين دو برادر حاكم بود، تا جايي كه در سال 490ق بين دو برادر نبردي واقع شد (ابناثير، 1965م، ج10، ص269). رضوان نزديكترين حاكم به انطاكيه بود و ارتباط دوستانهاي با ياغيسيان حاكم آنجا داشت، اما هنگام محاصرة اين شهر بهدست صليبيان، اقدامي براي دفاع از آن نكرد و حتي در سپاهي كه از موصل براي مقابله با صليبيان فرستاده شده بود، چندان ايستادگي ننمود.
رضوان سياستي در قبال صليبيان در پيش گرفته بود كه با دادن باج و آرام نگه داشتن آنها منطقة تحت حكومت خود را از تهاجمات آنها مصون بدارد. روابط خوب رضوان با صليبيان تا جايي بود كه نقشههاي نظامي مسلمانان را براي آنها فاش مينمود (همان، ص465) و حتي به از ميان برداشتن رقبايي اقدام كرد كه مقابل صليبيان ميجنگيدند (ابناثیر، 1965م، ج10، ص346). رضوان بهعنوان حاكم مهم منطقة شمالي شام، نبرد مهمي با صليبيان ترتيب نداد و در مهمترين كار خود، در سال 498ق، هنگام محاصرة «ارتاح» از دست صليبيان به شدت شكست خورد (ابنقلانسي،1983، ص239) و اين قلعه تا سال 542ق در دست صليبيان باقي ماند (ابنعماد، 1986م، ج6، ص213).
دو حاكم بعد از رضوان در حلب مانند پدر خود، چندان نبوغ نظامي نداشتند و در سال 504ق، به تصريح منابع صليبيان، در اوج قدرت خود بودند (ابناثير، 1965م، ج10، ص482). آلب ارسلان و سلطانشاهبن رضوان تا سال 511ق بر حلب حكومت نمودند و پس از مرگ سلطانشاه، مردم حلب از ترس صليبيان، اين شهر را به ايلغازيبن ارتق تسليم نمودند (ابنعديم، بيتا، ج1، ص384).
ج. سلجوقيان شام، شاخة دمشق
حكومت دقاق و جانشينانش در دمشق كمتر از ده سال بود. در اين مدت نيز نسبت به برادر بزرگتر خود، نبردهاي بيشتري با صليبيان انجام داد، گرچه در آن برهه، اين شرايط غالب بود كه مسلمانان با طرف صليبي سازش مينمودند. مقاومت دقاق در جنوب، به مراتب بيش از برادرش بود. ازاينرو، توسعة قلمرو صليبيان در اين منطقه نسبت به شمال كمتر بود. وي در سال 494ق توانست سپاه صليبيان را شكست دهد (ابنقلانسي، 1983م، ص225). اما درمجموع، محدودة اندك تحت اختيار، مانع آن بود كه بتواند بهمقدار كافي براي مقابله با صليبيان مجهز شود.
د. حكومت بنيعمار در طرابلس
حكومت طرابلس بهظاهر تحت تابعيت فاطميان مصر بود، ولي در عمل، مستقل عمل ميكرد. موقعيت ساحلي اين شهر براي پيوند تجاري و نظامي با مصر بسيار مناسب بود و ادامة راههاي تجاري خشكي شام به درياي مديترانه بهشمار ميآمد. از آن نظر كه كنتنشينهاي صليبي براي تأمين نيروي نظامي خود به اروپا وابسته بودند، از همان ابتدا درصدد برآمدند تا نوار ساحلي شام را فتح كنند. محاصرة طرابلس نيز چندينبار در دستور كار صليبيان قرار گرفت و سرانجام، در محاصرهاي طولاني از سمت خشكي و دريا، صليبيان توانستند اين شهر را در سال 503ق تسخير كنند (همان، ص261).
مصر بهعنوان انبار غلة شام، بيشترين ساحل يكپارچه را با مديترانه داشت و ازاينرو، بيشتر مناطق ساحلي وابسته به خلفاي فاطمي بود. بدينروي، هنگاميكه صليبيان به اين شهرهاي ساحلي هجوم بردند اختلاف مذهبي بين شام و مصر موجب گرديد تا تلاشي از سوي ساير حكومتهاي شامات براي امدادرساني به طرابلس صورت نگيرد.
ه . آل بوري
طغتگين اتابك، فرزند دقاق، پس از مرگ او، بهظاهر فرزند وي را جانشين نمود، ولي در عمل، خود حكومت را در دست گرفت (ابنعديم، بيتا، ج1، ص362). گرچه اين حكومت به نام فرزند طغتگين، بوري، است، اما درواقع، بزرگترين حاكم اين خاندان ظهيرالدين طغتگين بود. وي سلسلهاي نسبتاً بادوام در نيمة جنوبي شام تأسيس نمود كه از سال 497ق تا 549ق برقرار بود. وي در چندين مرتبه، به صورت موفقيتآميزي به مقابله با صليبيان پرداخته بود، اما درگيريهاي وي با حكومتهاي شمال شام و اضطراب وي از سوي حكومتهاي جزيره و مشرق، مانع آن شد كه ساير مناطق را تحت نفوذ خود درآورد.
جانشينان طغتگين لياقت كمتري از خود نشان دادند و هنگاميكه دولت اتابكان زنگي تشكيل شد، تنها تلاش آنها حفظ بقاي خود در برابر توسعهطلبي زنگيان بود. ازاينرو، حكومتي كه از سال 497ق بهعنوان غازي و جهادگر در شام مطرح بود، از سال 523ق فقط موجب انفكاك شامات به دو قسمت شمالي و جنوبي گرديد و حتي مانع از آن شد كه اتابكان زنگي براي حفظ مصر و عمليات نظامي، از جنوب شام اقدام نمايند (ر.ك: باسورث، 1381، ص366).
و. ارتقيان حلب
فرزندان ارتق ـ ايلغازي و سكمان ـ با وجود اختلافات داخلي، پروندة درخشاني در جنگ با صليبيان از خود برجاي گذاشتهاند. ازاينرو، پيش از فوت سلطانشاهبن رضوان، تنها كساني كه ميتوانستند مردم حلب را از دست صليبيان نجات دهند «ارتقيان» بودند. در آغاز تصرف اين شهر بهدست ايلغازي در سال 511ق، مقصود مردم حلب برآورده شد. پيروزي ايلغازي در سال512ق(ابنعديم، 1425ق، ج1، ص384) توانست قواي صليبي از اطراف حلب براند. اما ورود ارتقيان به حلب گذشته از اين پيروزيهاي مقطعي، موجب آشفتهتر شدن اوضاع سياسي شام گرديد. چهار حاكم آن فقط هفت سال حكومت نمودند و در مقاطعي نيز به كشاكش با ساير امراي شام و حكّام موصل پرداختند و در اين راه، حتي از مصالحه با صليبيان نيز رويگردان نبودند (ابنعجمي، 1417ق، ج1، ص204).
ز. حكومت بنيمنقذ در شيزر
حاكمان عرب شيزر از سال 474ق، قلعة مستحكم «شيزر» را در دست داشتند و روابط سياسي خود را بهگونهاي برقرار مينمودند كه كمترين خصومت را با همسايگان خود داشته باشند؛ اما وجود حكومت محلي در اين قلعه فقط موجب انقطاع سرزميني ملوك قدرتمندتر شام ميشد. «بنيمنقذ» طبق سياست خود، كمتر به رويارويي با صليبيان پرداختند و هنگام خطر، كه از سوي حكومتهاي اسلامي تهديد ميشدند، به سمت قواي مسيحي گرايش پيدا ميكردند.
ح. حكّام موصل
مهمترين شهر شام در نزديكي جزيره، حلب بود. اين شهر بهعنوان رابط سرزمينهاي شمال عراق با منطقة شام اهميت راهبردي زيادي داشت. دولت بيزانس مدت زيادي بر سر اين منطقه با فاطميان كشاكش داشت و سرانجام، رقابت با سلجوقيان در اين منطقه، موجب گرديد راه سلجوقيان به اين سرزمين بازگردد.
حكومتهاي موصل و جزيره پس از مرگ تتش، يكي از قدرتهاي مؤثر در مبادلات سياسي شام بودند. بهسبب فضاي آشفتة سياسي و ضعف غالب امراي اين منطقه، زمينة دخالت قواي موصل و جزيره در شام فراهم گرديد و اولين شهر شام كه بهدست حكّام موصل افتاد حلب بود. اين شهر از سال 518ق در دست حكّام حلب بود (ابناثير، 1965م، ج10، ص623). در سال 521ق، عمادالدين زنگي پس از تصرف جزيره، مناطق شمالي شام را تصرف نمود و از آن زمان تا سال 569ق، سرزمين شام در تصرف اتابكان زنگي بود (همان، ج11، ص402). نفوذ حاكم جزيره محدود به مناطق شمالي شام نبود، بلكه افراد قدرتمندي همچون مودودبن التونتگين حتي به دمشق نيز لشكركشي كردند (ابنقلانسي، 1983، ص298). ازاينرو، مناسبات سياسي شام بدون توجه به اوضاع سياسي جزيره ميسّر نيست. آشفتگيهاي اين منطقه در عزل و نصب حكّام به صورت مستقيم و غيرمستقيم بر حكومتهاي شام تأثير داشته است. از سال 518ق تا سال 520ق، حلب جزو حكومت فرمانروايان موصل بود. از سال 521ق تا سال 569ق هم به صورت كاملاً واضح، جزو حكومت اتابكان زنگي بود كه تمامي شام و جزيره را در اختيار داشتند.
ط. اتابكان زنگي
عمادالدين زنگي فرزند امير قسيمالدوله آق سنقر بود كه در سال 48ق بهدست تتش كشته شد (ابنواصل، 1383، ج1، ص56). فرزند وي، عمادالدين، در كنار همرزمان پدرش در موصل بزرگ شد و از قِبَل شركت در لشكركشيهاي زياد حكّام موصل، هم به منطقة شام و جزيره آشنا شد، هم در امور نظامي چيرهدست گرديد. وي با تشكيل گروه طرفداران سياسي قوي در دربار سلجوقيان، توانست در سال 521ق حكومت موصل و شام را بهدست گيرد (ابناثير، بيتا، ص35). هنگاميكه اين سردار توانمند به حكومت اين خطه رسيد، حكومتهاي شام در اثر كشاكشهاي مستمر با يكديگر و صليبيان، تضعيف شده بودند. ازاينرو، عمادالدين توانست بهتدريج، به حذف دولتهاي مزبور بپردازد. حكومت وي بيست سال ادامه يافت و در اين زمان، به آن ميزان ثبات رسيده بود كه بدون تنش، حكومت وي به فرزندش سيفالدين منتقل گردد (همان، ص85). در اين مدت، برادر كوچك سيفالدين، نورالدين غازي، تحت تابعيت برادرش، حكومت شام را در دست داشت (ابنواصل، 1383، ج1، ص 152). پس از مرگ سيفالدين، نورالدين محمود زنگي توانست حكومت جزيره و شام را در دست بگيرد (ابناثير، 1965م، ج11، ص139). او همچون پدرش، در فكر حذف حكومتهاي شام بود، اما در اين زمان، حكومتهاي مسلمان شام تنها سه حكومت بودند. ازاينرو، بيشتر تقابلها متعلق به نورالدين با صليبيان بود. او بهتدريج، قدرت خود را در شمال و جنوب شام گسترش داد تا اينكه توانست تنها حكمران مسلمان منطقه باشد (ابنشداد، 1994م، ج1، ص82).
ك. خلافت فاطمي
خلافت فاطمي از سال 358ق به صورت فعال وارد عرصه سياسي شام شد (ابناثير، 1965م، ج8، ص591). ورود فاطميان به شام با تعارض با دو حكومت بيزانس و سلجوقيان همراه بود. اما با ورود صليبيان به شام، رقيبي جديد براي فاطميان در سياست منطقه به وجود آمد. فاطميان در چند سال اول تهاجم صليبيان، سعي نمودند با آنها مقابله نمايند، اما با گذشت زمان، شام را به صليبيان و بازماندگان سلجوقيان واگذاشتند. اما اهميت مصر از لحاظ راهبردي و اقتصادي موجب شد حكومتهاي شام همواره به آن چشم طمع داشته باشند و سقوط خلافت فاطمي نيز اساساً در اثر رقابت صليبيان با اتابكان زنگي بر سر مصر رخ داد.
در ادامه به اين نبردها اشاره ميشود، اما ازآنرو، اين بازة زماني 99 نبرد را دربر ميگيرد، تنها به ذكر نبردها و سال آنها بهاختصار اكتفا ميشود: پيروزي صليبيان بر امير ياغيسيان در انطاكيه در سال 491ق (همان، ج10، ص272)؛ شكست سپاه متحد اسلامي به رهبري كربوقا حاكم موصل از صليبيان (همان، ص 277)؛ پيروزي معرةبن نعمان بر صليبيان در سال 491 (ابنقلانسي، 1983م، ص220)؛ فتح بيتالمقدس بهدست صليبيان و شكست فاطميان (همان، ص222)؛ شكست سپاه افضل، وزير فاطمي، براي بازپس گرفتن بيتالمقدس (ابناثير، 1965م، ج10، ص287)؛ پيروزي گمشتكين امير دانشمند بر صليبيان در سال 493ق (همان، ص 300)؛ نبرد كندفري با يافا و نبرد دقاق با بغدوين در سال 494ق (ابنقلانسي، 1983م، ص225)؛ تصرف «سروج» در جزيره از نواحي تحت تسلط جكرمش، حاكم موصل و جزيره بهدست صليبيان در سال 494ق (همان، ص224)؛ تصرف «قيساريه» از نواحي تحت تسلط رضوان حاكم حلب بهدست صليبيان در رجب سال 494ق (ابناثير، 1965م، ج10، 325)؛ محاصرة «بنيعمار» در طرابلس در سال 495ق بهدست صليبيان كه در اين نبرد، مسلمانان تلفات زيادي را متحمل شدند (همان، ص344)؛ محاصرة حمص توسط صنجيل در سال 495ق و تصرف روستاهاي اطرافش بهدست صليبيان (همان)؛ محاصرة شهر فاطمي «عكا» توسط قمص و پيروزي مسلمانان بر ناوگان صليبي در سال 495ق (همان، ص346)؛ پيروزي سپاه فاطمي بر صليبيان به فرماندهي بودويل (همان)؛ پيروزي سپاه فاطمي به رهبري فرزند افضل بر سپاه صليبي (همان، ص364)؛ محاصرة طرابلس و بنيعمار بهدست پادشاه صليبي بيتالمقدس در سال 496ق. اين نبرد نتيجهاي براي طرفين نداشت (همان، ص367). در سال 497ق، صليبيان شهرهاي «رقّه» و «جعبر» را غارت كردند. اين شهرها متعلق به سالمبن مالكبن بدرانبن المقلّد بود كه در سال 477ق از ملكشاه سلجوقي دريافت كرده بود (همان، ص369). در همين سال، سقمان و جكرمش، امراي ارتقي، بر صليبيان پيروز شدند (ابنقلانسي، 1983م، ص232). در سال 498ق طنكري با رضوان حاكم حلب رويارو شد كه در اين جنگ، مسلمانان شكست سختي خوردند (همان،ص240). در همين سال، شرف المعالي با سپاهي متراكم به نبرد صليبيان عكا رفت كه دوطرف از اين نبرد سودي نبردند (همان). نبرد طغتگين با حاكم بيتالمقدس در سال 499، كه به پيروزي دمشقيان انجاميد (ابناثير، 1965م، ج10، ص400)؛ تصرف دژ «افاميه» از توابع حلب بهدست صليبيان (همان، ص409)؛ محاصرة سوم طرابلس بهدست صليبيان در اين سال كه نتيجهاي براي دوطرف دربر نداشت، جز آنكه طرابلس تضعيف شد (همان، ص413)؛ و در سال 502ق رضوان با تنكري عليه حاكم «موصل جاولي» متحد شد. در اين نبرد، حاكم صليبي انطاكيه پيروز شد (همان، ص464). در اين سال، طغتگين با بغويدين بر سر «عرقه» به نبرد پرداخت كه مسلمانان پيروز اين جنگ بودند (ابنقلانسي، 1983م، ص260). صليبيان در اقدامي سريع، اين شهر را از طغتگين پس گرفته، سپاه دمشق را شكست دادند (همان). در سال 503ق صليبيان طرابلس و بيروت را از بنيعمار گرفتند، و در پي آن، شهرهاي «بانياس» و «جبيل» را نيز متصرف شدند (همان، ص264). اين دومين حكومت مسلماني بود كه بهدست صليبيان منقرض شد.
در سال 504ق صليبيان توانستند شهر بندري صيدا را كه تحت حكومت فاطميان بود، تسخير نمايند (ابناثير، 1965م، ج10، ص479). در همين سال، صحاب انطاكيه موفق به فتح «اثارب» و «زردنا» از توابع حلب شد (همان، ص482). روايات اسلامي فتوحات اين سال را اوج قدرت صليبيان در منطقة شام دانستهاند.
در سال 505ق لشكركشي سپاه محمد سلجوقي به رها، تل باشر و حلب رخ داد كه بهسبب كارشكني حكومتهاي محلي، اين لشكركشي نتيجهاي بهدنبال نداشت (همان، ص486). محاصرة صور بهدست صليبيان نيز در اين سال رخ داد كه مقاومت مردمي مانع سقوط شهر شد. اين شهر در تابعيت فاطميان بود (همان، ص488). در سال 506ق مودود، حاكم موصل، به رها حمله كرد كه جوسلين اين حمله را پيروزمندانه دفع نمود (همان، ص492). در همين سال، بغودين حوالي دمشق را غارت كرد (همان، ص495). در سال 507ق بين حاكم موصل مودود با ايل غازيبن ارتق و امير طغتگين اتحادي برقرار شد تا با جوسلين و حاكم بيتالمقدس رويارو شوند. در اين نبرد، كه حوالي طبريه رخ داد، مسلمانان پيروز شدند (همان). در سال 508ق حاكم جديد موصل، آق سنقر برسقي، رها را محاصره نمود، ولي نتيجهاي عايدش نشد (همان، ص502). در سال 509ق لشكري از سوي سلطان محم براي مقابله با طغتگين ايلغازي و صليبيان راهي شام شد كه در نتيجة عدم همكاري حكومت شام، اين لشكر شكست خورد و بازگشت (همان، ص511). در اين سال، طغتگين «رفينه» را از صليبيان بازپس گرفت (همان، ص512). در سال 511ق صليبيان روستاهاي اطراف «حماه» را غارت كردند و بازگشتند (همان، ص532). سال 512ق سال نبردهاي آل بوري با صليبيان بود. در اولين نبرد اين سال، آل بوري از صليبيان شكست خوردند (همان، ص543) و صليبيان پس از آن اطراف حوران را غارت كردند (همان، ص544). در همين سال، ميز ايلغازيبن ارتق، كه در اين زمان حاكم حلب بود، شكست سختي بر صليبيان وارد كرد (ابنقلانسي، 1985م، ص318). در سال 513ق جوسلين به اعراب ربيعه در شمال شام حمله برد و از آنها شكست خورد (ابناثير، 1965م، ج10، ص556). در سال 515ق بلكبن بهرام حاكم حلب بود و توانست در محاصرة رها كامياب شود (همان، ص593). در سال 517ق صليبيان با استفاده از كشاكش داخلي حلب، توانستند قلعة «اثارب» را تسخير كنند (همان، ص610). بلكبن بهرام در سال 518ق قلعة «منبج» را محاصره نمود و سپاه صليبي را، كه به كمك مدافعان قلعه ميآمدند، شكست داد (همان، ص619). در همين سال، شهر صور از كف خلفاي فاطمي رفت و بهدست صليبيان افتاد (همان، ص620). آق سنقر برسقي حاكم موصل و جزيره در سال 519ق راهي «كفر طاب» شد و آن را از صليبيان بازپس گرفت (همان، ص628) اما صليبيان پس از اين فتح، در اقدامي تلافيجويانه، بر وي حمله برده، سپاه وي را منهزم ساختند (همان). در سال 520ق صليبيان به قصد دمشق راهي سرزمين طغتگين شدند. در اين رويارويي، دمشقيان به شدت مقاومت كردند و سپاه صليبي را متواري ساختند (همان، ص639). از اقدامات ديگر صليبيان در اين سال، تصرف رفينه از توابع دمشق بود (همان). حملة بغودين پادشاه بيتالمقدس به «وادي موسي»، كه از توابع فاطميان بود (ابنقلانسي،1985م، ص 347) در سال 523ق اتحاد صليبي متشكل از كنتنشينهاي انطاكيه، طرابلس و پادشاهي بيتالمقدس دمشق را محاصره نمود كه از مردم دمشق شكست خوردند (ابناثير، 1965م، ج10، ص657). اولين رويارويي عمادالدين زنگي با صليبيان در سال 524ق روي داد. در اين نبرد، عمادالدين در اطراف حلب، شكست سختي بر صليبيان وارد نمود (ابناثير، بيتا، ص39). پس از اين نبرد، عمادالدين قلعة اثارب را نيز از صليبيان بازپس گرفت (همان، ص40). عمادالدين در ادامة اين پيروزيها، به قلعة «حارم» نيز هجوم برد و بر صليبيان آنجا باجي معين نمود (همان). در سال 527ق بين صليبيان و شمسالدين بوري نبردي روي داد كه غلبه از آن مسلمانان بود (ابنقلانسي، 1985م، ص375). در همين سال، امير اسوار، حاكم عمادالدين در حلب، حملة صليبيان در اطراف حلب را دفع نمود (ابناثير، 1965م، ج10، ص685). در همين سال، جمعي از تركمانان جزيره به كنتنشين طرابلس حمله بردند و غارتها كردند (همان، ج11، ص7). امير اسوار براي تأمين امنيت حلب، در اين سال به تل باشر حمله نمود و توانست سپاه صليبيان را شكست دهد (همان، ص8). در سال 528ق شمسالملوك بوري طبريه و عكا را غارت نمود (ابنقلانسي، 1985م، ص385). در همين سال، دانشمند حاكم ملطيه به صليبيان شام حمله برد و عدهاي را به قتل رساند (ابناثير، 1965م، ج11، ص17). بهنظر ميرسد با تهاجمهاي عمادالدين، جمعيت صليبيان رو به كاهش گذاشت و همين موجب تضعيف آنها گرديد و از اين پس، هر گروه از مسلمانان منطقه به تاخت و تاز در ميان صليبيان پرداخت.
در سال 530ق امير اسوار به «لاذقيه» حمله برد و غارت زيادي نمود (همان، ص40). در سال 531ق امير بزاوش، فرمانده سپاه دمشق، به طرابلس حمله نمود و آنجا را غارت كرد (همان، ص50). در همين سال، عمادالدين كفر طاب، معره و بعرين را از صليبيان بازپس گرفت (همان، ص51). در سال 532ق بيزانس به همراهي صليبيان به شيزر حمله كردند كه نتيجهاي براي آنها دربر نداشت (ابناثير، بيتا، ص55). در سال 533ق صليبيان، «بانياس» ـ از توابع حكومت دمشق بر ساحل مديترانه ـ را غارت كردند (ابناثير، 1965م، ج11، ص72). سال بعد، يعني 534ق، كنت انطاكيه توانست بانياس را تصرف كند (همان، ص75). در سال 535ق صليبيان به عسقلان حمله بردند كه سربازان فاطمي اين حمله را دفع نمودند (ابنقلانسي، 1985م، ص429). در سال 536 سپاه اتابك زنگي در حلب به سرزمين صليبيان حمله برد و در آن به غارت پرداخت (ابناثير، 1965م، ج11، ص90). در سال 538ق عمادالدين تعدادي از قلعهها و شهرهاي جوسلين در شمال شام و ديار بكر را تصرف نمود (همان، ص94). در سال 539ق عمادالدين زنگي توانست اولين كنتنشين صليبي را در رها از بين ببرد و مناطق صليبينشين جزيره را تصرف نمايد (ابناثير، بيتا، ص96). پس از اين فتح، عمادالدين، «بيره» را نيز، كه از قلعههاي جوسلين بود، تصرف نمود (همان، ص70). پس از مرگ عمادالدين، جوسلين در سال 541 قصد بازپسگيري رها را داشت كه با مقاومت نورالدين محمود زنگي اين امر ميسر نشد (همان، ص86). نورالدين محمود يك سال بعد توانست «ارتاح» را به تصرف خود درآورد (ابيشامه، 1997م، ج1، ص173). شواليههاي جنگ صليبي دوم در سال 543ق دمشق را محاصره كردند كه پيروزي، از آن مسلمانان بود (ابنقلانسي، 1985م، ص463). در همان سال، نورالدين محمود توانست «عريمه» را تصرف نمايد (همان، ص467). نورالدين پس از عريمه، «يغري» را به تصرف خود درآورد (ابناثير، 1965م، ج11، ص134). در سال 544ق نبردي بين نورالدين محمود زنگي و كنت انطاكيه روي داد كه طي آن، كنت انطاكيه كشته شد و مسلمانان پيروز گرديدند (ابيشامه،1997م، ص204). در همين سال، نورالدين محمود زنگي توانست قلعة افاميه، در نزديكي حماة را تصرف نمايد (ابناثير، بيتا، ص100). در سال 546ق جوسلين توانست در غافلگيري شبانه بر سپاه نورالدين تاخته، لشكر وي را منهزم سازد (همان، ص101). چندي بعد، در همين سال نورالدين توانست با كمك تركمانان جوسلين را اسير كند (همان، ص102). در سال 547ق در نبردي نورالدين صليبيان را در دلوك شكست داد (ابناثير، 1965م، ج11، ص164). صليبيان در سال 548ق توانستند عسقلان را از فاطميان گرفته، تسخير نمايند (همان، ص189). در سال 549ق نورالدين محمود تل باشر را به تصرف خود درآورد (همان، ص199) در سال 551ق نورالدين محمود با محاصرة «حارم» صليبيان را وادار كرد تا نيمي از خراج حارم را به وي بدهند (همان، ص208). در سال 556ق تعدادي از صليبيان بر سر راه فرستادههاي نورالدين كمين كرده، آنها را كشتند (همان، ص280). در سال 557ق نورالدين حارم را دوباره در محاصره گرفت، اما اين بار از محاصرة آن طرفي نبست و صليبيان نيز ياراي مقابله با وي را نيافتند (ابناثير، بيتا، ص116). در سال 558ق نورالدين هنگام حمله به «حصن الاكراد»، از صليبيان شكست خورد (همان، ص 119). در سال 559ق نورالدين سرانجام توانست حارم را تصرف نمايد (همان، ص123). پس از حارم «بانياس» نيز بهدست نورالدين فتح شد (ابناثير، 1965م، ج11، ص305). در سال 561ق «منيطره» نيز بهدست نورالدين محمود فتح گرديد (ابناثير، بيتا، ص131). در سال 562ق نورالدين با استفاده از غفلت صليبيان در مصر، به «صافيثا» و «عريمه» حمله برد و آنها را متصرف شد (ابناثير،1965م، ج11، ص327). در سال 565ق نورالدين براي رهايي نيروهايش از دست صليبيان در مصر و در تنگنا قرار دادن صليبيان، «كرك» را محاصره نمود و تعدادي از شهرهاي صليبيان را تاراج كرد (همان، ص353). در همان سال، الياسبن ايلغازى به دستهاي از شواليههاي صليبي برخورد نمود و آنها را منهزم ساخت (همان). در سال 567ق بهسبب نقض عهد صليبيان، نورالدين شهرهاي آنها را تاراج نمود (همان، ص374). در سال 568ق صليبيان به قصد غارت حوران به اطراف دمشق تاختند كه پس از رويارويي با سپاه نورالدين ناكام بازگشتند (همان، ص386).
خلاصة نبردها:
الف. سلجوقيان حلب: از مجموع 5 نبرد، 5 پيروزي براي صليبيان؛
ب. سلجوقيان دمشق: از مجموع 2 نبرد، 1پيروزي براي صليبيان و 1 پيروزي براي مسلمانان؛
ج. امير ياغيسيان در انطاكيه: از مجموع 2 نبرد، 2 پيروزي براي صليبيان و از بين رفتن حكومت ياغيسيان در شام؛
د. آل بوري: از مجموع 15 نبرد، 7 پيروزي براي صليبيان و 8 پيروزي براي مسلمانان؛
ه . ارتقيان حلب: از مجموع 4 نبرد، 1 پيروزي براي صليبيان و 3 پيروزي براي مسلمانان؛
و. حكّام موصل: از مجموع 8 نبرد، 5 پيروزي براي صليبيان و 2 پيروزي براي مسلمانان و 1 نبرد بينتيجه؛
ز. اتابكان زنگي: از مجموع 34 نبرد، 3 پيروزي با صليبيان و 28 پيروزي از آن زنگيان و1 نبرد بينتيجه؛
ح. بنيمنقذ: از مجموع 1 نبرد، 1 پيروزي براي مسلمانان؛
ط. بنيعمار: از مجموع 6 نبرد، 4 پيروزي براي صليبيان و 2 نبرد بينتيجه؛ اين سلسله بهدست صليبيان از بين رفتند.
ي. فاطميان: از مجموع 13 نبرد، 7 پيروزي براي صليبيان و 5 پيروزي براي مسلمانان و 1 نبرد بينتيجه؛
ك. حكومتهاي غيرشامي و قبايل: از مجموع 7 نبرد، 2 پيروزي براي صليبيان و 5 پيروزي براي مسلمانان.
تعداد پيروزيهاي مسلمانان در جنگهاي صليبي
صليبيان از قريب سال 491ق، وارد سرزمين شام شدند (ابنقلانسي،1983م، ص220). جنگجويان اروپايي از اين زمان تا سال 569 ق، 97 بار با مسلمانان رويارويي نظامي پيدا كردند. از اين تعداد، 37 پيروزي از آن صليبيان بود. 55 پيروزي نسيب مسلمانان شد و 5 نبرد نيز بينتيجه بود. توجه به روند نبردها نشانگر آن است كه در ابتداي ورود صليبيان به جهان اسلام، غالب پيروزيها از آن صليبيان بود و با گذشت زمان، بهتدريج، پيروزيهاي دوطرف برابر شد و سپس مسلمانان غالباً در نبردها پيروز شدهاند.
در دستهبنديهاي 5 سالة نبردها اين نتيجه بهدست ميآيد:
جدول (2): نبردهاي مسلمانان و صليبيان از سال 490 تا 569ق
نمودار (1): نبردهاي مسلمانان و صليبيان از سال 490 تا 569ق
همانگونه كه ملاحظه ميشود، با گذشت زمان، تعداد پيروزي صليبيان رو به كاهش گذاشت. درمقابل، پيروزي مسلمانان سير صعودي داشت.
نسبت پيروزيها با تعداد حكومتها
در ابتداي ورود صليبيان به جهان اسلام، هفت قدرت فعال سياسي در منطقة شام حضور داشت. اين تشتت و پراكندگي قدرت بين دولتهاي محلي موجب گرديد مسلمانان نتوانند واكنشي به موقع از خود در مقابل صليبيان انجام دهند. درنتيجه، در جنگهاي اوليه، متحمل شكستهاي زيادي شدند. بهتدريج، هرقدر از تعداد حكومتهاي محلي و كوچكتر منطقه كاسته شد، تعداد پيروزيهاي مسلمانان نيز بيشتر گرديد. اين امر به آن سبب بود كه حذف دولتهاي كوچكتر موجب افزايش و تمركز قدرت در دست حاكمان مسلمان شام ميشد. بنابراين، ميتوان رابطهاي معكوس بين تعداد حكومتهاي شام با تعداد پيروزيهاي مسلمانان در برابر صليبيان يافت. بدينسان، هرقدر حكومتهاي مسلمان منطقه كمتر بود پيروزي بيشتري از آن مسلمانان ميگرديد و رابطهاي مستقيم بين تعداد حكومتهاي مسلمانان و كاميابي صليبيان وجود دارد. بدينروي، هرقدر حكومت مسلمان شام بيشتر بود پيروزي صليبيان نيز بيشتر بود.
نمودار (3): مقايسة تعداد حكومتهاي مسلمانان و شام با تعداد پيروزيهاي آنها در سالهاي 490 تا 569ق
همانگونه كه در نمودار (3) مشاهده ميشود، در آستانة روي كار آمدن «اتابكان زنگي» در سال 521ق، بين مسلمانان و صليبيان توازن قوا پديدار شد و با تشكيل حكومت اتابكان زنگي، قواي اسلامي بر قواي مسيحي برتري پيدا كرد. يكي از سياستهاي مهم عمادالدين زنگي حذف دولتهاي كوچكتر بود كه وي با جديت تمام، در پي آن بود. در دورة وي نيز پيروزيهاي مسلمانان به اوج خود رسيد (سالهاي 521 تا 541 ق). سياست حذف دولتهاي محلي توسط فرزندان عمادالدين، سيفالدين غازي و نورالدين محمود زنگي نيز دنبال گرديد، تا جايي كه سرانجام، تنها دولت مسلمان شام اتابكان زنگي بود (سال 552 به بعد). با وجود آنكه صليبيها پس از عمادالدين در نبردهاي اندكي كامياب شدند، اما اتابكان زنگي توانستند قدرت خود را بر آنها تحميل نمايند. علاوه بر آن، در اواخر حكومت نورالدين، بيزانس نيز فعالانه به دخالت در امور سياسي شام ميپرداخت و اين امر موجب ايجاد توازن قوا بين دولتهاي اسلامي و مسيحي ميگرديد، ولي اين امر توفيقي براي صليبيان در برابر قدرت متمركز شام به وجود نياورد.
نتيجهگيري
منطقة شام به علل جغرافيايي، ظرفيت پراكندگي سياسي زيادي دارد. حضور قبايل سلجوقي و تركمان و نيز حكومت فرماندهان معارض و متخاصم در بخشهاي آن بر تشتت و تفرقة سياسي منطقه ميافزود. رهاورد اين تفرقة سياسي، تضعيف قواي مسلمانان در شام بود كه فتوحات را براي صليبيان آسان مينمود. جنگهاي داخلي و جنگ با صليبيان، حكومتهاي مسلمانان منطقه را تضعيف كرد و بهتدريج، منجر به حذف ضعيفترها شد و منطقه از تكثر حكومتها به وحدت رسيد. طبق مطالعة سالشمار وقايع، تعداد پيروزيهاي صليبيان در سالهاي نخستين حملات آنها زيادتر از پيروزي مسلمانان بود و با گذشت زمان، هرقدر از تعداد حكومتهاي اسلامي شام كاسته شد، پيروزيهاي مسلمانان افزونتر گرديده و بعكس، پيروزيهاي صليبيان كاهش يافت. ازاينرو، ميتوان رابطة معكوسي ميان تعداد حكومتهاي مسلمان شام با تعداد پيروزيهاي آنها يافت. دليل معناداري اين رابطة معكوس نيز آن است كه هرقدر تعداد حكومتها كمتر شود قواي نظامي و اقتصادي منطقه انسجام بيشتري دارد و در درگيريهاي داخلي تضعيف نميشود و براي مقابله با دشمن، كاراتر است. وحدت روية سياسي در برابر دشمن نيز بر تشتت سياسي برتري دارد.
- ابناثير، عليبن محمد، بيتا، التاريخ الباهر في الدولة الاتابكية بالموصل، تحقيق عبدالقادر احمد طليمات، قاهره، دارالكتب الحديثة.
- ـــــ ، 1965م، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصادر.
- ابنشداد، أبوالمحاسن بهاءالدين يوسفبن رافع الأسدي الموصلي، 1994م، النوادر السلطانية والمحاسن اليوسفية (سيرة صلاحالدين الأيوبي)، تحقيق جمالالدين الشيال، قاهره، مكتبة الخانجي.
- ابنعبدالحق بغدادي، صفى الدين عبدالمؤمن، 1412ق، مراصد الاطلاع على اسماء الامكنة و البقاع، بيروت، دار الجيل.
- ابنعجمى، احمدبن ابراهيم، 1417ق، كنوز الذهب فى تاريخ حلب، حلب، دارالقلم.
- ابنعديم، عمربن أحمد العقيلي، بيتا، بغية الطلب في تاريخ حلب، تحقيق سهيل زكار، بيجا، دارالفكر.
- ـــــ ، 1996م، زبدة الحلب في تاريخ حلب، تحقيق خليل المنصور، بيروت، دارالكتب العلمية.
- ابنعساكر، ابوالقاسم علىبن حسن، 1415ق، تاريخ مدينة دمشق، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالفكر.
- ابنعماد، شهابالدين عبدالحيبن احمد العكري، 1986م، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، تحقيق الأرناؤوط، بيروت، دار ابنكثير.
- ابنقلانسي، حمزةبن أسدبن عليبن محمد أبويعلى التميمي، 1983م، تاريخ دمشق ابنقلانسي(ذيل تاريخ دمشق)، تحقيق سهيل زكار، دمشق، دار حسّان.
- ابنواصل، جمالالدينبن سالم، 1383، تاريخ ايوبيان، ترجمه پرويز اتابكي، تهران، علمي و فرهنگي.
- ابی شامه، شهاب الدین عبدالرحمن، 1997م، عیون الروضتین فی اخبار الدولتین النوریه و صلاحیه، تصحیح ابراهیم الزیبق، بیروت، مؤسسة الرسالة.
- احمد عوض، محمد مونس، 2000م، الحروب الصليبية العلاقات بين الشرق و الغرب، قاهره، عين للدراسات و البحوث الانسانية و الاجتماعية.
- باركر، ارنست، بيتا، الحروب الصليبية، ترجمه سيد الباز العريني، بيروت، دار النهضة العربية.
- باسورث، ادموند كليفورد، 1381، سلسلههاى اسلامى جديد راهنماى گاهشمارى و تبارشناسى، ترجمه فريدون بدرهاى، تهران، مركز باستانشناسى اسلام و ايران.
- بندارى اصفهانى، فتحبن على، 2536(1356)، تاريخ سلسله سلجوقى، مترجم محمدحسين جليلى، تهران، بنياد فرهنگ ايران.
- الحريري، احمدبن علي، 1371، تاريخ جنگهاي صليبي، تحقيق علي ديار المسلمين، ترجمه عبدالله ناصري طاهري، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد.
- حموى بغدادي، ياقوت، 1995م، معجم البلدان، بيروت، دار صادر.
- ـــــ ، 1380، معجم البلدان، ترجمه علينقي منزوي، تهران، سازمان ميراث فرهنگي.
- شبارو، عصام محمد، 1994م، السلاطين في المشرق العربي معالم دورهم السياسي و الحضاري، بيروت، دار النهضة العربية.
- صلابي، عليمحمد، 2006م، الدولة الزنكية و نجاح المشروع الاسلامي بقيادة نورالدين محمود الشهيد في مقاومه تغلغل الباطني و الغزو الصليبي، بيروت، دارالمعرفة.
- ضامن، محمد، 1988م، «منطقه تاريخ الحلب حكم قسيم الدوله آق سنقر 479 – 487ه.ق/ 1086 – 1094م.»، دراسات التاريخية، ش 29 و 30، ص 189 ـ 210.
- عاشور، سعيد عبدالفتاح، بيتا، مصر و الشام في عصر الايوبيين والمماليك، بيروت، دار النهضة العربية.
- عودي، ستار، 1387، تاريخ فشرده جنگهاي صليبي، تهران، پژوهشكده فرهنگ و هنر و ارتباطات.
- الغزي، كاملبن حسين البالي، 1419ق، نهر الذهب في تاريخ حلب، حلب، دارالقلم.