بررسی اعتبار معجزه گاه های منسوب به امام علی علیه السلام در عراق
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
از ديرباز تاکنون، بيشتر مسلمانانها به امام علي بهعنوان يک شخصيت استثنايي و فوقالعاده نگريستهاند. در ميان اهلسنت، علما و انديشمندان فراواني بودهاند که اميرالمؤمنين را بر ساير خلفا ترجيح دادهاند، و صوفيان نيز آن حضرت را وارث معارف و علوم باطني پيامبر دانسته و سلسلههاي طريقتي خود را به ايشان رساندهاند. از سوي ديگر، گروههايي منسوب به شيعه نيز از نخستين دورههاي تاريخ اسلام در حق ايشان غلو ورزيده و گاه براي ايشان مرتبه الوهيت قايل شدهاند.
در منابع روايي شيعه، روايات متعددي در باب معجزات اميرالمؤمنين نقل شده که بخش قابلتوجهي از آنها در روزهاي حضور آن حضرت در سرزمين عراق در دوره خلافت ظاهري ايشان رخ داده است. بر اساس اين روايات، بخش قابلتوجهي از اين معجزات مربوط به زمان رفت و آمد ايشان براي مقابله با دشمنان، يعني در طول مسير رفت و بازگشت جنگ صفين، و يا مسير رفت و بازگشت جنگ نهروان به وقوع پيوسته است.
تعدادي از اين معجزات مبناي پيدايش و ساخته شدن زيارتگاههايي در جاهايي بوده که محل وقوع اين معجزات بهشمار ميآمد. براي مثال، گفته ميشود که زيارتگاه «مشهد الشمس» در شهر حلّه، در محل بازگشت خورشيد براي امام علي، و مسجد «جمجمه» در منطقة بابِل نيز در محل سخن گفتن آن حضرت با جمجمة مرده ساخته شده است. همچنين «دکّة الطشت»، از مقامهاي زيارتي مسجد کوفه، محل وقوع معجزه ديگري از امام علي است، و زيارتگاه «مشهد البوق» در «رحبة مالکبن طوق» («ميادين» امروزي در شرق سوريه) با يک غيبگويي امام علي ارتباط يافته است. اين نوشتار به صورت تسامحي از چنين زيارتگاههايي با تعبير «معجزهگاه» ياد کرده است.
سؤالهايي که نگارنده در اين مقاله درصدد پاسخگويي به آنهاست: آيا زيارتگاههاي بررسيشده کاملاً منطبق بر جاهايي است که در روايات بهعنوان محل وقوع معجزات (صرفنظر از سند و محتواي آنها) ذکر شده است؟ به عبارت ديگر، آيا اين زيارتگاهها بر اساس روايات يادشده بهعنوان مبناي پيدايش آنها، تا چه ميزان اعتبار تاريخي دارد؟
براي پاسخ به اين سؤالها، چهار معجزهگاه واقع در خاک عراق را بررسي کردهايم که عبارتند از: زيارتگاه يا «مشهد ردّالشمس» در شمال شهر حلّه، مسجد يا «زيارتگاه جمجمه» در منطقه بابِل، «مسجد براثا» در بغداد، و زيارتگاه معروف به «قطّاره امام علي» نزديک درياچة رَزّازه در غرب کربلا. لازم به ذكر است كه از اين زيارتگاهها، دو زيارتگاه يعني «مسجد براثا» و «مسجد جمجمه» در گذر زمان از بين رفته، و دو زيارتگاه ديگر يعني «مشهد الشمس» و «قطّاره امام علي» تاكنون باقي مانده است.
در بررسي هر معجزهگاه، روايتهايي را که عمدتاً با جزئيات متفاوت در منابع روايي شيعه دربارة معجزهاي مرتبط با آن نقل شده است، به اجمال بيان شده و نكات اختلافي، بهويژه در خصوص زمان و محل وقوع اين معجزات، استخراج شده است.
1. زيارتگاه «مشهد ردّ الشمس»
در شمال شهر حلّه، در کنار جادهاي که از اين شهر به بابِل متصل ميشود، زيارتگاه معروف به «مشهد ردّ الشمس» قرار دارد که براساس باور شيعيان، در محلي ساخته شده است که در آنجا به طريق معجزه، خورشيد پس از غروب براي امام علي بازگردانده شد.
پيش از توصيف اين زيارتگاه، لازم به توضيح است که بر اساس بسياري از منابع حديثي و روايي شيعه و حتي اهلسنت، خورشيد پس از غروب آن، يک يا دو بار براي اميرالمؤمنين بازگردانده شد که به حادثة «ردّ الشمس» (= بازگرداندن خورشيد) معروف است. در اينباره از اميرالمؤمنين نقل شده است: «اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالَي رَدَّ عَلَيَّ الشَّمسَ مَرَّتَين، وَلَم يَردّها عَلي اَحَد مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ غَيري»؛ خداوند تبارک و تعالي دو بار خورشيد را براي من بازگرداند، و آن را جز من براي هيچ کس ديگري از امّت محمد برنگرداند(صدوق، 1403ق، 580).
همچنين از ابنعبّاس نقل شده است که خورشيد تنها براي سه نفر يعني حضرت سليمان وصي حضرت داود، حضرت يوشع وصي حضرت موسي و حضرت عليبن ابيطالب وصي پيامبراكرم برگردانده شد(ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 355).
شيخ صدوق نيز از امام صادق داستان بازگرداندن خورشيد براي حضرت سليمان را روايت کرده، و سپس اشاره نموده که مطابق روايتي، خداوند خورشيد را براي حضرت يوشع بازگردانده است(صدوق، 1410ق، ج 1، ص 129ـ130).
حسينبن حمدان خصيبي گفته است: مطابق به روايتي خورشيد تنها براي يوشعبن نون، وصي حضرت موسي و اميرالمؤمنين علي بازگشته است(خصيبي، 1423ق، ص 123). او سپس به سند خود از امام محمدباقر روايت کرده است که خورشيد براي اميرالمؤمنين سه بار: يک بار در مدينة منوّره و دو بار در عراق بازگردانده شد، و سپس داستان مفصل هريک را آورده است(خصيبي، 1423ق، ص 120).
همچنين بسياري از شاعران شيعه در قرون اولية اسلامي در اشعار خود، به معجزة «ردّ شمس» اشاره داشتهاند(ر.ک: ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 354ـ361). ابوبکر شيرازي از اعلام اهلسنت نيز معتقد است: خورشيد چندين بار در جايگاههاي گوناگوني براي اميرالمؤمنين بازگردانده شده است (ابن شهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 353).
علّامه مجلسي در بحارالانوار، يک باب را به موضوع «ردّ الشمس» براي اميرالمؤمنين اختصاص داده و روايات گوناگوني را از منابع شيعه نقل کرده است(ر.ک: مجلسي، 1403ق، ج 41، ص 166ـ191).
معجزة اول ردّ شمس که علاوه بر منابع شيعه، در بسياري از منابع اهلسنت نيز نقل شده، در زمان حيات حضرت رسول اکرم در مدينة منوّره اتفاق افتاد. خلاصۀ مضمون روايات نقلشده چنين است که روزي رسول خدا پس از بجا آوردن نماز ظهر و عصر، حضرت علي را نزد خويش فراخواندند، سپس درحاليکه سر بر دامان امام نهاده بودند، وحي بر ايشان نازل شد و در همان حال پيامبر به خواب رفتند. اين در حالي بود که امام هنوز نماز عصر خود را نخوانده بودند. اين حالت به قدري طول کشيد که خورشيد غروب کرد و نماز عصر امام علي قضا شد. وقتي پيامبر بيدار شدند و از قضا شدن نماز امام مطلع شدند، دعا کردند که خورشيد برگردد تا امام نماز عصر خود را ادا کنند (ر.ک: نريماني، 1381، ص 34).
از جمله محدثان و علماي شيعه، که اين داستان را نقل کردهاند، ميتوان از شيخ کليني، شيخ صدوق، حميري، عياشي، محمدبن حسن قمي، حسينبن حمدان خصيبي، شيخ مفيد، قطب راوندي و ابن حمزة طوسي نام برد(ر.ک: کليني، 1401ق، ج 4، ص 561ـ562؛ صدوق، 1385ق، ج 2، ص 351ـ352؛ همو، 1410ق، ج 1، ص 130؛ حميري، 1413ق، ص 175ـ176؛ عياشي، بيتا، ج 2، ص 70ـ71؛ قمي، 1423ق، ص 19ـ20؛ خصيبي، 1423ق، ص 120ـ121؛ مفيد، 1415ق، ج 1، ص 345ـ346؛ قطب راوندي، 1409ق، ج 1، ص 155ـ156؛ ابن حمزة الطوسي، 1412ق، ص 254). بسياري از علماي اهلسنت نيز در کتابهاي خود، اين داستان را نقل کردهاند (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ص 112ـ115) و حتي برخي از آنان دربارة طرق روايي آن و يا در دفاع از امکان يا صحت وقوع اين معجزه تأليفاتي داشتهاند(ر.ک: ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 353؛ طباطبائي، 1417ق، ص 111ـ112).
البته در جزئيات روايات نقلشده در اينباره، اختلافاتي وجود دارد و برخي به ديدة ترديد به وقوع اين معجزه و روايات آن نگريستهاند (ر.ک: نريماني، 1381، ص 33ـ57). به هر حال، در مدينة منوّره مسجدي به نام مسجد «فَضيخ» يا «ردّ شمس» وجود داشته که آن را محل وقوع اين معجزه بهشمار آوردهاند(ر.ک: جعفريان، 1390، ص 299ـ302).
در تعدادي از منابع شيعه، رواياتي مبني بر وقوع معجزة ردّ شمس دوم در سرزمين بابِل نقل شده است، اما در اين روايات اختلافاتي در سبب و زمان وقوع حادثه و ديگر جزئيات آن وجود دارد. در بيشتر اين روايات، به وقوع معجزه در زمان بازگشت اميرالمؤمنين از نهروان اشاره شده، اما بر اساس کتاب وقعة صفّين، در زمان حرکت امام به سمت صفّين اتفاق افتاده و در برخي روايات نيز به زمان وقوع آن اشاره نشده است؛ که در ادامه به تفصيل به اين روايات خواهيم پرداخت.
نصربن مزاحم دربارة معجزة ردّ شمس به سند خود از عبد خيربن يزيد همداني اينگونه نقل کرده است: به همراه علي[] در سرزمين بابِل حرکت ميکرديم. وقت نماز عصر فرارسيد. هر جا ميرسيديم سرسبزتر از جاي قبل بود. تا اينکه به جايي رسيديم که زيباتر از آن نديده بوديم. خورشيد در حال غروب بود. حضرت دعايي کرد و خورشيد به مقدار وقت نماز عصر شروع کرد به بازگشتن. نماز عصر را خوانديم. سپس خورشيد غروب کرد (منقري، 1410ق، ص 136).
با اين حال، همو روايت ديگري را شبيه روايت مزبور، از فرزند مِخنَفبن سليم ازدي نقل کرده که در آن، اشارهاي به بازگشت خورشيد نشده است: «پدرم مخنفبن سليم همراه علي [] در سرزمين بابل حرکت ميکرد. در اين حال علي [] فرمود: بابِل زميني است که در آنجا «خَسف» شده است. مرکبت را حرکت بده تا شايد نماز عصر را در بيرون آن ادا کنيم. سپس بر سرعت مرکب خود افزود و به تبع وي ديگران نيز بر سرعت مرکبشان افزودند. پس از اينکه از پل صراط عبور کردند، علي [] از مرکب پايين آمد و با مردم نماز عصر را بهجا آورد(منقري، 1410ق، ص 135).
در تعدادي از منابع روايي شيعه، اين داستان با تفصيل بيشتري نقل شده و خلاصة آن چنين است که امام علي با لشکريان خود، در وقت نماز عصر به سرزمين بابِل رسيدند و فرمودند: اينجا سرزميني است که در آن عذاب نازل شده و جايز نيست که هيچ پيامبر يا وصي پيامبري در آن نماز بخواند. هر کس ميخواهد در اينجا نماز بخواند، بخواند. مردم پراکنده شدند و به نماز ايستادند. جويريةبن مُسهر، از اصحاب اميرالمؤمنين، تصميم گرفت به امام اقتدا کند و نمازش را با ايشان بخواند. سپس به راه خود ادامه دادند، تا اينکه خورشيد غروب کرد و آنها از اين سرزمين خارج شدند. آنگاه حضرت زير لب دعايي کردند و خورشيد دوباره در آسمان بالا آمد. پس امام نماز عصر خود را بجا آوردند و خورشيد دوباره غروب کرد.
دربارة جزئيات اين داستان، در منابع شيعه، از جمله زمان وقوع اين معجزه، اختلاف وجود دارد.
در روايت شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه و صفّار و ابنحمزة طوسي و قطب راوندي، که از جويريةبن مُسهر عبدي نقل کردهاند (صدوق، 1410ق، ج 1، ص 130ـ131؛ صفار، 1404ق، ص 237؛ ابنحمزه طوسي، 1412ق، ص 253؛ قطب راوندي، 1409ق، ج 1، ص 224) و نيز به نقل حسينبن عبدالوهاب و محمدبن حسن قمي و شاذانبن جبرئيل قمي، که از امام حسين روايت کردهاند (حسينبن عبدالوهاب، 1369ق، ص 1ـ2؛ قمي، 1423ق، ص 18ـ19 و 169ـ170؛ قمي، 1381ق، ص 68) زمان وقوع حادثه پس از بازگشت از جنگ نهروان بيان شده است. شبيه روايت موجود در اين منابع را حسينبن حمدان خصيبي با تفصيل بيشتري از امام محمدباقر نقل کرده است (خصيبي، 1423ق، ص 122ـ123).
در بيشتر منابع مزبور، محل بازگشت خورشيد پس از خروج از سرزمين بابل و تنها در روايت شيخ صدوق، پس از عبور از پل «سوراء» بيان شده است.
در روايت ديگري از شيخ صدوق (در علل الشرائع) و روايت ديگري از صفّار و نيز در روايت شريف رضي، از سرزمين بابِل نامي در ميان نيست، اما محل وقوع معجزه جايي پس از گذشتن از پل «صراة» بيان شده، و به اينکه اين معجزه در مسير رفت يا بازگشتِ جنگ صفين، يا در زمان رفت يا بازگشتِ جنگ نهروان رخ داده، اشارهاي نشده است (صدوق، 1385ق، ج 2، ص 352ـ353؛ صفار، 1404ق، ص 239؛ شريف رضي، 1406ق، ص 56ـ57). همچنين در روايت ديگري، مسير رسيدن به بابل، از سمت کربلا و رود فرات بيان شده است (صفار، 1404ق، ص 238) که با قول مبتني بر وقوع معجزه در مسير بازگشت از نهروان، توافق ندارد.
در روايتي که شيخ طوسي از امام محمدباقر نقل کرده، جزئيات معجزة ردّ شمس در عراق، به گونهاي متفاوت با روايات قبلي بيان شده است. در اين روايت، دربارة زمان حادثه آمده است: «آنگاه که اميرالمؤمنين به سوي نهروان خارج شد...» و چنين تصوري را به وجود ميآورد که معجزة مزبور در مسير رفت امام به نهروان ـ و نه در مسير بازگشت ايشان ـ اتفاق افتاده است. همچنين در روايت مزبور، کسي که در بابل نماز نخواند و صبر کرد تا با امام نماز بجا آورد، مالک اشتر ـ و نه جويريةبن مسهر ـ معرفي شده است. علت نماز نخواندن امام در سرزمين بابل نيز شورهزار بودن آن ـ و نه وقوع خسف يا عذاب الهي در آن ـ بيان شده است(طوسي، 1414ق، ص 671ـ672).
بر اساس روايت مرفوع و بدون سند شيخ مفيد در الارشاد، ردّ شمس دوم در جايي به وقوع پيوست که امام علي ميخواستند در بابل از رود فرات عبور کنند، اما از زمان وقوع آن و اينکه پيش يا پس از جنگ صفين يا نهروان رخ داده، سخني به ميان نيامده است. بر اساس اين روايت، بر خلاف ساير منابع، داستان ردّ شمس بدين شکل بيان شده است که امام با برخي از ياران خود، نماز عصر خود را اقامه نمودند، درحاليکه بيشتر اصحاب ايشان چنان به رسيدگي به اسبها و مرکبهاي خود مشغول شدند که خورشيد غروب کرد و نماز عصر آنها قضا شد. ازاينرو، امام از خداوند خواستند تا خورشيد بازگردد و همة اصحاب ايشان نماز عصر خود را در وقت آن ادا کنند(مفيد، 1416ق، ج 1، ص 346).
در اينجا، لازم است به روايت دوم شيخ صدوق از اين معجزه در علل الشرائع اشاره کرد که از امام صادق نقل کرده است. بر اساس اين روايت، معجزة ردّ شمس با معجزة ديگري از اميرالمؤمنين يعني سخن گفتن آن حضرت با يک جمجمة مرده ارتباط يافته و علت به تأخير افتادن نماز عصر حضرت تا زمان غروب خورشيد، به درازا کشيدن صحبت ايشان با جمجمه بيان شده است(صدوق، 1385ق، ج 2، ص 351). دربارة معجزة سخن گفتن امام علي با جمجمة مرده، در ادامه بيشتر سخن خواهيم گفت.
در خصوص موقعيت جغرافيايي مکانهايي که در روايات مذكور از آن ياد شده، لازم به توضيح است که زمين بابل امروزه در شمال شهر حلّه قرار دارد و ميان اين دو، شاخهاي از رود فرات جدايي انداخته است، و حال آنکه «مشهد الشمس» امروزه تقريباً متصل به حلّه و در کنار جاده اين شهر به بابل قرار دارد.
«سوراء» نيز، که بر اساس يکي از نقلهاي شيخ صدوق مبني بر اينکه حادثة ردّ شمس پس از گذشتن از پل «سوراء» رخ داده (صدوق، 1410ق، ج 1، ص 130ـ131)، به گفتة ياقوت حموي موضعي در عراق در سرزمين بابل، نزديک «حلّه مزيدي» بوده است(حموي، 1397ق، ج 3، ص 278).
رودخانة «صراط» نيز، که به گفتة نصربن مزاحم، امام علي در مسير خود از کوفه به سمت صفين، با گذشتن از «پل صراة» از زمين بابل خارج شدند(منقري، 1410ق، ص 136) و در برخي روايات، محل وقوع معجزة ردّ شمس جايي پس از گذشتن از اين پل مشخص شده (صفار، 1404ق، ص 239؛ صدوق، 1385ق، ج 2، ص 352ـ353؛ شريف رضي، 1406ق، ص 56ـ57)، احتمالاً همان «صراط جاماسب» از شاخههاي رود فرات است(حموي، 1397ق، ج 3، ص 399ـ400).
به هر حال، اگر معجزة ردّ شمس ـ مطابق روايت نصربن مزاحم ـ در مسير حرکت امام علي به صفين و پس از گذشتن از سرزمين بابِل اتفاق افتاده باشد، بايد محل وقوع آن را در نقطهاي در شمال بابِل بدانيم و بنابراين، زيارتگاه امروزي «مشهد الشمس» را که در شمال حلّه و جنوب بابِل واقع است، با اين حادثه بيارتباط مينمايد. اما در صورت پذيرش برخي از ديگر روايات نقلشده در منابع شيعه، که به وقوع حادثه در مسير بازگشت اميرالمؤمنين از نهروان اشاره کردهاند، بهويژه روايت شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه، که به وقوع آن پس از گذشتن از پل «سوراء» اشاره کرده است، شايد بتوانيم اين زيارتگاه را بهعنوان محل ردّ شمس در نظر بگيريم. اما بايد توجه داشت که در يکي از دو نقل موجود در کتاب نصربن مزاحم، بهعنوان کهنترين منبع گزارش ردّ شمس، اشارهاي به وقوع اين معجزه نشده است.
دربارة تاريخ اولية احداث زيارتگاه «مشهد الشمس» حلّه آگاهي دقيقي در دست نيست. احتمالاً ابنشهرآشوب نخستين کسي است که به زيارتگاه كنوني «مشهد الشمس» حلّه و ارتباط آن با حادثة دوم ردّ شمس اشاره کرده است. او محل زيارتگاه را «صاعديه» از توابع بابِل ذکر کرده است (ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 355). عليبن ابيبکر هروي نيز چند قول دربارة اين زيارتگاه بيان کرده و نوشته است: گفته شده خورشيد در آن براي حزقيل پيامبر، و به قولي براي يوشعبن نون، و به قول ديگري براي عليبن ابيطالب بازگشته است (هروي، 1953، ص 76).
مشهد الشمس امروزه داخل محوطة وسيعِ محصور و مشجري قرار دارد. اين زيارتگاه از بناهاي اسلامي کهن عراق و از نظر معماري، بسيار حايز اهميت است. ساختمان اصلي آن شامل يک بناي هشت ضلعي با گنبد مضرّس زيبايي به ارتفاع تقريباً 20 متر است. اين گنبد از شاخصترين گنبدهاي مضرّس باقيمانده در عراق بهشمار ميآيد و برخي پژوهشگران عراقي قدمت آن را به سه دهة اول سدة هفتم هجري رساندهاند(حديثي و عبدالخالق، 1974م، ص 48). اما علاءالدين احمد العاني با استناد به قراين تاريخي و معماري، از جمله شباهت فراوان اين بنا با گنبد زمرّد خاتون در بغداد، تاريخ ساخت آن را دهة آخر سدة ششم هجري برآورد کرده و آن را از آثار معماري دورة الناصر لدين الله عباسي (خ 575ـ622) دانسته است (عاني، 1982م، ص 59ـ60). با اين حال، به نظر ميرسد با توجه به اشارة ابنشهرآشوب و هروي به اين زيارتگاه، پيش از اين تاريخ نيز ساختماني در اين محل وجود داشته است.
در ضلع جنوبي بناي اصلي، محرابي وجود دارد که به احترام محل نماز خواندن امام علي، با يک در آلومينيومي کوچک (به عنوان ضريح يا پنجرة مشبّک) مسدود شده است. متصل به اين بنا از سمت غرب، صحن کوچکي وجود دارد که دورتادور آن را رواقهايي فراگرفته و در سالهاي اخير، سقفي براي آن ايجاد شده است. در زاويه، شمال شرقي آن، منارة جديدي قديمي وجود دارد كه بلندي آن كمتر از ارتفاع گنبد بناست و بخشهايي از بدنه و ايوان آن با نقوش و كتيبههاي كاشي، تزيين شده است.
صحن مشهد داراي يک ورودي در ميان ضلع شمالي و ورودي ديگري نيز روبهروي آن در ضلع جنوبي است. ورودي جنوبي به محوطة محصور ديگري متصل است که در جنوب آن، مسجد کوچک و نسبتاً سادهاي قرار دارد. اهالي منطقه آن را مسجد قديمي «صاعديه» ـ نام اين محل در گذشته ـ ميدانند. اين مسجد بازسازي شده است و در آن عناصر معماري قابل توجه و نيز آثاري از گذشته به چشم نميخورد (مشاهدات نگارنده).
2. زيارتگاه يا «مشهد جمجمه»
معجزهگاه ديگر امام علي در خاک عراق، «مشهد جمجمه» است که با وقوع معجزة سخن گفتن آن حضرت با يک جمجمة انسان مرده ارتباط يافته است. داستان اين معجزه در منابع شيعه، با اختلافات بسياري در محل وقوع و ساير جزئيات آن نقل شده است.
اين داستان در علل الشرائع شيخ صدوق، به دو سند از امام جعفر صادق و بدون اشاره به محل ماجرا روايت شده و با حادثة «ردّ الشمس» ارتباط يافته است. مضمون آن به طور خلاصه چنين است كه اميرالمؤمنين پس از خواندن نماز ظهر، سخن گفتن با جمجمهاي را آغاز کردند و آن جمجمه شروع به معرفي و شرح داستان زندگي خود كرد و صحبت او به درازا كشيد تا اينكه خورشيد غروب نمود. آنگاه به ارادة خداوند، خورشيد از مغرب بازگشت و امام نماز عصر خود را ادا كردند و خورشيد دوباره غروب كرد (صدوق، 1385ق، ص 351).
ابن شهرآشوب نيز اين روايت را نقل كرده، با اين تفاوت که در آغاز آن چنين افزوده است: راوي از امام صادق پرسيد: چرا اميرالمؤمنين نماز عصر را در بابل به تأخير انداخت؟ امام نيز در پاسخ، داستان مزبور را نقل كردند. در پايان نيز افزودند: پس در آنجا، مسجدي به نام «مسجد جمجمه» ساخته شد(ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 375).
روايت ديگري از اين معجزه را حسينبن عبدالوهاب و طبري امامي از كتاب الانوار كاتب اسكافي، و با تفصيل بيشتر، شاذانبن جبرئيل قمي نقل کردهاند و سند آن به عمّار ساباطي ميرسد. بر اساس اين روايت، زمانيكه اميرالمؤمنين به ايوان كسري در مدائن رسيدند، دُلف فرزند منجّم دربار كسري و تعدادي از اهالي ساباط (يكي از شهرهاي هفتگانة مدائن) با ايشان همراه بودند. امام از يكي از اصحاب خود خواستند تا جمجمهاي پوسيده را از زمين بردارد. سپس آن را در طشت آبي قرار دادند و امام بر رويش آب ريختند و سخن گفتن با جمجمه را آغاز كردند. جمجمه به سخن درآمد و با زبان عربي فصيح، خود را كسري انوشيروان معرفي كرد و به امامت اميرالمؤمنين شهادت داد. در ادامة روايت آمده است كه اهالي ساباط در حقّ امام غلو ورزيدند و امام آنها را دعوت به توبه كرد؛ اما آنها نپذيرفتند و به همين سبب، حضرت دستور داد تا آنها را در آتش سوزاندند(حسينبن عبدالوهاب، 1369ق، ص 10ـ11؛ طبري، 1410ق، ص 21ـ22؛ قمي، 1381ق، ص 70ـ72).
طبري امامي نيز اين معجزه را به نقل از ابورواحه انصاري، از حبة عرني به شرح ذيل نقل کرده است: با اميرالمؤمنين بودم، در زماني كه به جنگ معاويه ميرفتند. جمجمهاي در كنار فرات ديديم كه زمان درازي از آن گذشته بود. اميرالمؤمنين ايستادند و آن را صدا زدند. جمجمه پاسخ داد و به نزد امام غلطيد و به زبان فصيح سخن گفت. امام به او دستور بازگشت دادند و او به همانجايي كه بود، برگشت(طبري، 1410ق، ص 23).
همو در روايت ديگري نقل کرده است: امام در كنار جمجمة پوسيدهاي در نهروان ايستادند و از او پرسيدند: كه هستي؟ او گفت: من فلانبن فلانم (همان).
شبيه دو روايت طبري امامي را صاحب کتاب الفضائل نيز نقل کرده است، با اين تفاوت که روايت دوم به صورت مفصّل، بهعنوان دنبالة روايت اول آمده، و در سند آن به جاي نام حبّه عرني، عنوان مغربي ذكر شده است. در متن روايت نيز صاحب جمجمة دوم خود را پرويزبن هرمز (به جاي فلانبن فلان در روايت طبري) معرفي كرده است(قمي، 1381ق، ص 72ـ73).
همچنين در کتاب الروضة في فضائل اميرالمؤمنين، خبر معجزة جمجمه با جزئيات متفاوتي نقل شده است؛ از جمله آنکه سند روايت مرفوع و راوي آن عمار ياسر است، و صاحب جمجمة مرده جُلَندبن کَرکَر معرفي شده است(قمي، 1423ق، ص 136ـ137). با توجه به شهادت عمار ياسر در جنگ صفين، بنابراين، بر اساس اين خبر بايد به وقوع معجزة جمجمه در زمان حرکت امام علي به سمت صفين قايل شد که در آن زمان، راوي خبر، يعني عمار ياسر هنوز در قيد حيات بوده است.
فارغ از بررسي سندي و محتوايي روايات مزبور، آنچه در اينجا اهميت دارد آن است كه زيارتگاه جمجمه در بابِل، بر اساس باورهاي شيعيان، و همانگونه که ابنشهرآشوب نيز اشاره کرده، در محل معجزة سخن گفتن امام علي با جمجمة مرده ساخته شده است. اما همانگونه که ملاحظه شد، در روايات نقلشده در اينباره، اجماعي بر وقوع آن در بابل وجود ندارد، بلکه بر اساس برخي اقوال، اين حادثه در ايوان مدائن رخ داده و در برخي اقوال نيز تنها به وقوع آن در مسير حرکت امام علي به صفين يا نهروان ـ بدون اشاره به محلي مشخص ـ اشاره شده است.
از زمان پيدايش و بناي اولية مسجد جمجمه اطلاعي در دست نيست، اما ياد شدن آن در منابع قرن ششم، نشان ميدهد که ساختمان آن دستكم از آن زمان پابرجا بوده است. شايد ابن شهرآشوب نخستين کسي است که به اين زيارتگاه اشاره كرده و از آن با عنوان «مسجد جمجمه در بابل» ياد کرده است (ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 227).
ابن حمزه طوسي نيز دربارة آن گفته است: مسجد جمجمه در زمين بابل مشهور است، و مسجد در محلي كه جمجمه با او [= امام علي] سخن گفت، ساخته شده و تا به امروز باقي و معروف است و بيشتر زائران و كساني كه از كنار آن ميگذرند آن را زيارت ميكنند(ابنحمزه الطوسي، 1412ق، ص 227).
عليبن ابيبکر هروي نيز درباره آن نوشته است: در شهر حلّه، «مشهد جمجمه» وجود دارد که گفته شده با عيسيبن مريم، و گفته شده با عليبن ابيطالب سخن گفت: و صحيح آن است که عيسيبن مريم وارد عراق نشده است(هروي، 1953ق، ص 76).
در دورة اخير، شيخ عباس قمي گزارش داده است که مسجد جمجمه در گذر زمان، متروک و نزد شيعيان فراموش شده بود، تا اينکه محدّث نوري با هدف شناسايي اين مسجد به حلّه سفر کرد و با سختي فراوان، موقعيت آن را در نخلستان واقع در انتهاي شرقي روستاي جمجمه شناسايي کرد. بر اساس اين گزارش، گنبد و ساختمان مسجد [يا در واقع، زيارتگاه] در آن زمان ويران شده و بقاياي آن در دل خاک پنهان شده بود که با تلاش محدّث نوري شناسايي و از دل خاک بيرون آورده شد (قمي، 1380، ج 1، ص 300).
روستاي «جمجمه» که شيخ عباس قمي نيز بدان اشاره کرده، امروزه روستاي کوچکي است که در حد فاصل شهر حلّه و مزار عمرانبن علي ـ واقع در حاشيه ويرانههاي شهر بابِل ـ قرار دارد. نگارنده در سفر تحقيقاتي خود به اين روستا، اثري از «مشهد جمجمه» نيافت؛ اما برخي اهالي منطقه به نگارنده تأکيد کردند که اين زيارتگاه تا زمان رژيم حزب بعث، در نقطهاي در شرق روستا باقي بوده، اما در اين دوره، روي آن را با تپهاي از خاک پوشانيدند و محل آن به طور کامل زير خاک مدفون گرديد.
3. مسجد براثا
«مسجد براثا» در کرخ بغداد، از مساجد تاريخي و مقدس شيعه است که در قرون اولية اسلامي بسيار مورد توجه و اهتمام جامعه شيعيان بود. در برخي منابع شيعه، رواياتي در فضيلت اين مسجد نقل شده است؛ از جمله آنکه ابن قولويه به سند خود از ابوالحسن حذاء، از امام جعفر صادق نقل کرده است که ايشان فرمودند: «اِنّ الي جانبکم مقبرة يقال لها بُراثا، يحشر منها عشرون ومأة ألف شهيد کشهداء بدر»؛ در ناحية شما، قبرستاني وجود دارد که به آن «براثا» گويند و از آن صد و بيست هزار شهيد مانند شهداي بدر محشور خواهند گشت(ابن قولويه، 1375، ص 346).
همچنين در تعدادي از منابع شيعه، رواياتي مبني بر حضور و توقف و نماز خواندن امام علي در محل اين مسجد، در زمان بازگشت ايشان از جنگ نهروان نقل شده است، که به دنبال آن، يک راهب مسيحي، که در صومعة خود نزديک اين مسجد ميزيست، با مشاهدة نماز گزاردن امام در اين مکان به حضور ايشان رسيد و با بيان اينکه اخبار حضور و نماز خواندن امام در براثا از کتب آسماني به دست وي رسيده است، اسلام آورد. البته در منابع گوناگون، اين حادثه با جزئيات متفاوتي نقل شده و برخي از روايات آن، حاوي فضيلتهاي ديگري براي مسجد براثا است.
بر اساس روايت شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه و شيخ طوسي در تهذيب الاحکام، که سند آن به جابربن عبدالله انصاري منتهي ميشود، لشکر صد هزار نفرة اميرالمؤمنين پس از بازگشت از جنگ خوارج، به امامت آن حضرت در براثا نماز خواندند. يک [راهب] مسيحي از صومعة خود پايين آمد و سراغ فرمانده لشکر را گرفت. آنها امام را به او نشان دادند و او از حضرت سؤال کرد که آيا تو پيامبر يا وصيّ پيامبري هستي؟ امام خود را وصيّ پيامبر معرفي کردند. راهب عرض کرد: من صومعة خود را به احترام اين جايگاه (براثا)، در اينجا ساختهام، و در کتب آسماني خواندهام که در اينجا و با اين جمعيت، جز پيامبر يا وصيّ پيامبري نماز نميخواند. سپس اسلام آورد و همراه با لشکر امام به کوفه رفت(صدوق، 1410ق، ج 1، ص 151؛ طوسي، 1365، ج 3، ص 264).
شيخ طوسي در الامالي خود به نقل از شيخ مفيد، اين داستان را به شکل متفاوت و مفصلتري، از امام محمدباقر نقل کرده است. مفاد روايت چنين است که اميرمؤمنان در مسير بازگشت از جنگ نهروان و هنگامي که به منطقة «يمنة السواد» رسيدند، راهبي امام و سپاهيانش را از اقامت در آن سرزمين نهي کرد. اما پس از آشنايي با آن حضرت و تطبيق صفات ايشان با شخصيت جانشين رسول خدا ـ چنانکه در انجيل آمده (از جمله آنکه ايشان در زمين براثا، که خانة حضرت مريم و حضرت عيسي است، فرود ميآيد) ـ به دين اسلام مشرف شد. آنگاه اميرمؤمنان با ضربة پاي خود، چشمة آبي را در آنجا آشکار کردند که به گفتة ايشان، براي مريم شکافته شده بود. سپس به دستور امام زمين را کندند و سنگ سفيد رنگي نمايان شد. حضرت فرمودند: اينجا مريم، عيسي را از شانهاش بر زمين گذاشته و نماز خوانده است؛ و اينجا زمين براثا و خانة مريم است و در اينجا، پيامبران نماز خواندهاند. سپس خود نيز در آنجا نماز گزاردند و چهل روز اقامت نمودند. در پايان روايت، امام باقر ميفرمايند که پيش از حضرت عيسي، ابراهيم نيز در اينجا نماز خوانده است (طوسي، 1414ق، ص 199ـ200).
قطب راوندي شبيه روايت مزبور را نقل کرده (قطب راوندي، 1409ق، ج 2، ص 552ـ553) و ابنشهرآشوب نيز بخشي از همين روايت را، که دربرگيرندة خبر ضربه زدن امام به زمين و جوشيدن چشمه و کندن زمين و يافتن سنگ سفيد رنگ است، از محمدبن قيس نقل نموده است (ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 299ـ300).
ابن شهرآشوب همچنين خبر ديگري را از حارث اعور و عمروبن حريث و ابوايوب نقل کرده که در آن، سخني از جوشيدن چشمة آب و يافتن سنگ سفيد رنگ به ميان نيامده، اما محتواي کلي آن شبيه بخش آغازين روايت الامالي طوسي (يعني داستان اسلام آوردن راهب) است، البته با اين تفاوت که در روايت ابن شهرآشوب، نام راهب «حباب» بيان شده و اميرالمؤمنين به وي دستور دادند تا دير خود را به مسجد تبديل کند، و او همراه اميرالمؤمنين به کوفه رفت و در آنجا اقامت کرد و پس از شهادت امام به مسجد خود در براثا بازگشت (ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 299).
ابن شهرآشوب در ادامه، روايتي را به نقل از زاذان، از اميرالمؤمنين نقل کرده که در واقع دنبالة روايت قبلي است. شرح روايت چنين است که امام از راهب پرسيدند كه چرا چشمهاي حفر نميکند تا از آن آب بياشامد؟ و راهب پاسخ داد که قبلاً حفر کرده و آب آن شور بوده است. امام به راهب دستور دادند که چشمة ديگري حفر کند. اين بار چشمة آب زلالي آشکار شد و آب آشاميدني راهب از آن تأمين گرديد(ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 299).
با اين حال، در شمار ديگري از منابع شيعه، تنها از نماز خواندن امام علي در براثا در زمان بازگشت از جنگ نهروان، بدون اشاره به داستان اسلام آوردن راهب يا آشکار کردن چشمه و ساير وقايع آن، سخن به ميان آمده است (قمي، 1423ق، ص 18؛ قمي، 1381ق، ص 68؛ حسينبن عبدالوهّاب، 1369ق، ص 1).
«براثا» در اصل روستايي قديميتر از بغداد بود که پس از احداث و توسعة اين شهر، به محلهاي در حومه آن تبديل شد و موقعيت آن، جنوب «باب محوّل» در سمت قبلة منطقه «کرخ» بود (حموي، 1397ق، ج 1، ص 362). ابن حوقل ساخت «مسجد براثا» را به امام علي نسبت داده است (ابنحوقل، 1992م، ص 216)؛ اما بر اساس روايت ابنشهرآشوب، اين مسجد را راهب مسيحي ساکن آنجا، پس از اسلام آوردن خود، به دستور اميرالمؤمنين بنا کرد (ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 299).
شواهد تاريخي نشان ميدهد که «مسجد براثا» در دو قرن چهارم و پنجم هجري براي شيعيان اهميت ويژهاي داشته است و به گفتة خطيب بغدادي، محل اجتماع و گردهمايي آنان بوده است (ر.ک: خطيب بغدادي، 1422ق، ج 8، ص 17). آنها تا سال 450ق در اين مسجد خطبه ميخواندند و نماز جمعه برگزار ميکردند؛ اما بهسبب سختگيريهاي اهلسنت بغداد، از اين تاريخ، نماز و شعائر مذهبي در آن متوقف گرديد و اين مسئله موجب متروک و ويرانه شدن محله براثا در دورههاي بعدي شد، بهگونهايکه به گفتة ياقوت حموي، در زمان وي از محله براثا اثري باقي نمانده بود و از مصالح ساختماني آثار باقيمانده از ديوارهاي مسجد در ساخت بناهاي ديگر استفاده ميشد(حموي، 1397ق، ج 1، ص 362ـ363).
در دورههاي اخير، «مسجد براثا» به طور کامل از بين رفته و هيچ نشاني از آن باقي نمانده است. اما امروزه مسجد ديگري واقع در جنوب شرقي کاظمين، به نام «مسجد براثا» شناخته ميشود که در اصل زيارتگاه ديگري مرتبط با امام علي، به نام مسجد يا مشهد «عتيقه» يا «منطقه» بوده است.
وجه تسميه اين مسجد به «عتيقه»، قرار داشتن آن در بازار و محلهاي به اين نام بوده که برخي منابع قرن پنجم و ششم به آن اشاره کردهاند (خطيب بغدادي، 1422ق، ج 1، ص 404؛ حموي، 1397ق، ج 3، ص 285؛ ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 227). به گفتة خطيب بغدادي، شيعيان به اين مسجد توجه زيادي داشته و آنجا را زيارت ميکردهاند و اعتقاد دارند امام علي در آنجا نماز خوانده است (خطيب بغدادي، 1422ق، ج 1، ص 404). صفيالدين بغدادي نيز از اين مکان با نام «مشهد المنطقه» ياد کرده (بغدادي، 1412ق، ج 2، ص 757) و در دوره اخير، محمود شکري الآلوسي در باب وجه تسمية آن به «منطقه» و ارتباط آن با معجزهاي از امام علي، توضيحاتي داده است (آلوسي، 1346ق، ص 122).
به هر حال، مسجد براثاي کنوني، يا در واقع، «مسجد عتيقه يا منطقه»، ارتباطي با مسجد تاريخي و کهن براثا ندارد؛ چراکه «مسجد براثا» در محلة براثا در جنوب غربي شهر بغداد واقع بوده، و حال آنکه مسجد كنوني در شرق بغداد کهن (پيش از توسعة آن به سمت شرقي رود دجله)، و در حد فاصل آن و کاظمين قرار دارد. چنانکه مصطفي جواد و احمد سوسه اشاره کردهاند، برخي از شيعيان در دورة متأخر، که از محل و موقعيت مسجد براثاي تاريخي اطلاع نداشتهاند، نام براثا را بر «مشهد منطقه» نهادهاند (جواد و سوسه، 1432ق، ص 85و91) و از آن پس، به تدريج، اين زيارتگاه به «مسجد براثا» شهرت يافته است.
با اين حال، امروزه داخل اين زيارتگاه آثاري وجود دارد که با روايات حضور امام علي در براثا و فضايل مسجد براثا ارتباط يافته است؛ از آن جمله: سنگ سفيد رنگي به شکل يک ستون هشت ضلعي خوابيده بر زمين است که در طرفين آن کتيبهاي حجاريشده حاوي اسامي چهارده معصوم به چشم ميخورد و گفته ميشود: حضرت مريم، فرزندش حضرت عيسي را بر روي اين سنگ گذاشته است. در صحن مسجد نيز سنگ سياه رنگي با شکل نزديک به مکعب وجود دارد که به نام سنگ «مُنطقه» نيز شناخته ميشود و زائران بدان تبرک ميجويند. در بخش ديگري از مسجد نيز چاه آبي وجود دارد که شيعيان آن را همان چشمهاي ميدانند که امام علي در زمان حضور خود در براثا آن را آشکار کردند و بر اين باورند که اين چاه در گذشته تخريب و از ديد پنهان شده بود، اما در دوره اخير مجدداً شناسايي گرديده است (حسني، 1431ق، ص 83ـ84).
4. «قطّاره امام علي»
در حدود 25 کيلومتري جنوب غربي کربلا، نزديک جادة اين شهر به «عينالتمر»، چشمه آبي وجود دارد که به «قَطّاره» امام علي شناخته ميشود و در اطراف آن، ديوارههاي صخرهاي نسبتاً مرتفعي وجود دارد. اخيراً در اين مکان، زيارتگاهي ساختهاند که چشمهاي آب درون آن قرار گرفته است و برروي آن ضريحي به شکل يک پنجرة چوبي مشبّك يك ضلعي نصب كردهاند. اهالي منطقه اين چشمه را همان چشمهاي ميدانند که امام علي به طريق اعجازآميز نزديک دير يک راهب مسيحي آشکار کردند.
معجزه آشکار کردن چشمه آب به دست اميرالمؤمنين در زمان حرکت به سمت صفين يا بازگشت از آنجا، در تعدادي از منابع شيعه نقل شده است؛ اما در جزئيات روايات آن، اختلافهايي وجود دارد. فحواي اين روايات بهاختصار چنين است که امام در مسير حرکت خود، به همراه لشکر خويش وارد صحرايي بيآب و علف شدند و در نزديکي ستون يا ميل بلندي توقف کردند که در بالاي آن راهبي زندگي ميکرد. نزديک اين ستون يا ميل، صخرهاي وجود داشت که اصحاب حضرت نتوانستند با يکديگر آن را بلند کنند. اما امام آن را از جا کندند و در زير آن، چشمة آب زلالي پديدار شد. پس از آنکه لشکر ايشان از آب چشمه سيراب شدند، حضرت صخره را به جاي اول برگرداندند و چشمه را پوشانيدند. سپس از آنجا حرکت کردند؛ اما هنوز دور نشده بودند که امام از اصحاب خود خواستند تا برگردند و چشمه را بيابند. برخي از اصحاب حضرت بازگشتند، اما نتوانستند محل چشمه را بيابند. سپس نزد راهب رفتند و او به آنها خبر داد که بجز پيامبران يا اوصياي پيامبران، هيچکس نتوانسته است اين چشمه را آشکار کند(منقري، 1410ق، ص 145؛ خصيبي، 1423ق، ص 148ـ149؛ مفيد، 1416ق، ج 1، ص 334ـ336؛ ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 326؛ قطب راوندي، 1409ق، ج 2، ص 864ـ866). در برخي از اين منابع افزوده شده است که آن راهب اسلام آورد و به اميرالمؤمنين پيوست و سرانجام، در جنگ صفين به شهادت رسيد (خصيبي، 1423ق، ص 149؛ مفيد، 1416ق، ص 337؛ ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 326).
لازم به ذكر است كه تقريباً همة منابعي که اين معجزه را نقل کردهاند زمان وقوع آن را در هنگام عزيمت امام علي به سمت صفين دانستهاند؛ اما در محل وقوع آن با يکديگر اختلاف دارند و بيشتر آنها، محل وقوع حادثه را در نقطهاي در ساحل غربي رود فرات ذکر کردهاند. در روايت نصربن مزاحم، که احتمالاً قديميترين روايت اين معجزه است، محل وقوع آن «ظَهر کوفه» بيان شده است (منقري، 1410ق، ص 145). ابنشهرآشوب و قطب راوندي مکان وقوع آن را «صندودا» دانستهاند (ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 326؛ قطب راوندي، 1409ق، ج 2، ص 864). در روايت حسينبن حمدان خصيبي و شيخ مفيد و نيز در اشعاري از سيّد حميري، محل وقوع آن پس از گذشتن امام از کربلا ذکر شده است(خصيبي، 1423ق، ص 148؛ مفيد، 1416ق، ج 1، ص 334؛ ابنشهرآشوب، 1412ق، ج 2، ص 326). ابناعثم نيز محل آن را صحرايي که اميرالمؤمنين در حد فاصل ميان «انبار» تا «هيت» از آن عبور کرده، دانسته است (ابناعثم، 1411ق، ج 2، ص 555).
بنا بر آنچه گذشت، در خصوص اين معجزه و زيارتگاه مرتبط با آن، يعني «قطّاره»، چند نکتة قابل تأمل وجود دارد:
1. همانگونه که اشاره شد، بيشتر منابع، زمان وقوع اين معجزه را در هنگام حرکت امام علي به سمت صفين ذکر کردهاند؛ اما بجز ابن اعثم، ساير منابع مکان وقوع آن را در ساحل غربي رود فرات ذکر نمودهاند، درحاليکه ـ چنانکه پيش از اين ذكر شد ـ مسير حرکت امام علي به سمت صفين، در ساحل شرقي رود فرات بوده و مسير بازگشت ايشان در ساحل غربي رود فرات (ر.ک: خامهيار، 1390، ص 41ـ72). بنابراين، در روايات گوناگون اين معجزه، ميان زمان و مکان وقوع آن توافق وجود ندارد.
2. بهطورکلي، اين معجزه به طرز قابل تأملي يادآور معجزه مشابهي است که در زمان بازگشت امام از جنگ نهروان در محل «مسجد براثا» رخ داد. بهگونهايکه يا بايد قايل شد به اينکه معجزة آشکار شدن چشمة آب به دست امام علي نزديک دير راهب مسيحي، دوبار اتفاق افتاده است، و يا با استناد به رواياتي که در آنها به وقوع اين معجزه در براثا اشاره نشده، چنين نتيجهگيري کرد که اين معجزه تنها يک بار، در زمان رفت و برگشت امام به صفين رخ داده است و برخي از راويان در نقل اصل خبر دچار ترديد و اشتباه شدهاند و زمان وقوع آن را در زمان توقف ايشان در نهروان ذکر کردهاند.
3. نصربن مزاحم و ابن اعثم گزارش کردهاند که امام علي در مسير حرکت خود به صفين و پيش از رسيدن به شهر «رقّه»، نزديک رود «بليخ» (از شاخههاي رود فرات) توقف کردند. در آنجا راهبي از صومعة خود خارج شد و نوشتهاي را که از اصحاب حضرت عيسي دستبهدست به وي رسيده بود و در آن، رسيدن امام به اين محل پيشبيني شده بود، براي آن حضرت قرائت کرد. سپس به ياران ايشان پيوست و سرانجام، در جنگ صفين به شهادت رسيد (منقري، 1410ق، ص 147ـ148؛ ابناعثم، 1411ق، ج 2، ص 556). شباهت برخي جزئيات اين گزارش (اسلام آوردن راهب و شهادت وي در رکاب امام در جنگ صفين) با روايات معجزة آشکار کردن چشمة آب قابل تأمل است، و به نظر ميرسد بين روايات اين معجزه و روايت راهب بليخ، خلطي صورت گرفته باشد.
4. ابن اعثم گزارش داده است که امام علي در زمان عزيمت به سمت صفين، پس از گذشتن از شهر «هيت»، در محلي به نام «اقطار» توقف نمودند و در آنجا مسجدي بنا کرد که تا زمان وي ـ اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري ـ پابرجا بوده است (ابناعثم، 1411ق، ج 2، ص 556). تشابه نام زيارتگاه «قطّاره» امام علي نزديک کربلا، با نام مسجد «اقطار» نيز نکتهاي شايستة تأمل و بررسي است.
5. برخلاف سه زيارتگاه قبلي (مشهد الشمس و جمجمه و مسجد براثا)، که در متون کهن از آنها ياد شده، نگارنده اشارهاي به زيارتگاه قطّاره در منابع تاريخي نيافته است.
نتيجهگيري
از جمعبندي روايات گوناگون واردشده در باب هريک از معجزاتي که مبناي پيدايش زيارتگاههاي بررسي شده در اين پژوهش بوده است، ميتوان چنين نتيجهگيري کرد که وجود اختلاف و گاه حتي تناقض موجود در باب زمان و مکان وقوع اين معجزات، به ما اين اجازه را نميدهد که با استناد به اين روايات، به آساني بتوانيم مکان مشخصي را بهعنوان محل وقوع اين معجزات تعيين کنيم. با اين حال، نتيجهگيري کلي درباره هريک از زيارتگاههاي بررسيشده را ميتوان به طور خلاصه به شرح ذيل بيان کرد:
1. تنها با استناد به رواياتي که زمان وقوع حادثه ردّ شمس را در مسير بازگشت امام علي از نهروان بيان کردهاند (بهويژه روايت شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه، که مکان وقوع آن را پس از گذشتن از پل «سوراء» ذکر کرده است)، ميتوان زيارتگاه «مشهد الشمس» را منطبق بر محل وقوع معجزة ردّ شمس دانست.
2. تنها در روايت نسبتاً متأخر ابن شهرآشوب، محل وقوع معجزة جمجمه، منطقه «بابِل» بيان شده، و در منابع کهنتر، محل وقوع اين معجزه مدائن يا موقعيت غيردقيق «نزديک رود فرات» ذکر شده است. بنابراين، نميتوان به راحتي پذيرفت که زيارتگاه ازبينرفته جمجمه در بابل، کاملاً در محل وقوع اين معجزه ساخته شده باشد.
3. در منابع معتبر شيعه، رواياتي در فضيلت «مسجد براثا» نقل شده و اين مسجد محل حضور و نماز خواندن امام علي در زمان بازگشت ايشان از نهروان معرفي شده است. اما در برخي از اين منابع، از وقوع معجزة آشکار کردن چشمه آب در اين مسجد سخني در ميان نيست. علاوه بر آن، «مسجد براثا» در گذر زمان، از بين رفته است و مسجدي که امروزه به اين نام شناخته ميشود، در واقع مسجد و زيارتگاه ديگري به نام «عتيقه» يا «منطقه» است. بنابراين، آثاري که امروزه در اين مسجد زيارت ميشود از مستند روايي برخوردار نيست.
4. در محل وقوع معجزه چشمه آب، تناقض و اختلاف فاحشي در روايات وجود دارد. البته در روايت خصيبي و شيخ مفيد و نيز اشعار سيد حميري، زمان وقوع آن پس از عبور امام علي از کربلا بيان شده، اما محل دقيق وقوع آن مشخص نشده است، ضمن آنکه از بيشتر روايات چنين برميآيد که هيچکس جز پيامبران و اوصياي پيامبران قادر به شناسايي محل چشمه نيست؛ و اين مسئله تعيين زيارتگاه «قطّاره» امام علي يا هر مکان ديگري را بهعنوان محل وقوع اين معجزه با دشواري مواجه ميسازد.
سخن پاياني آنکه نويسنده بر اين باور است که زيارتگاههاي بررسيشده را حتي اگر نتوان بهعنوان محل وقوعِ قطعي و دقيق معجزات اميرالمؤمنين تعيين کرد، اما ميتوان آنها را بهعنوان زيارتگاههايي نمادين در نظر گرفت که شيعيان در دورههاي بعدي، در جاهايي که نزد آنها بهعنوان محل وقوع اين معجزات مشهور و متعارف بوده، ساختهاند و نيت و انگيزه آنان از ساخت اين زيارتگاهها، احياي ياد و خاطره اين معجزات امام علي بوده که در بسياري منابع روايي شيعه روايت شده و براي آنها مشهور و شناخته شده بوده است.
- ابن اعثم كوفي، احمدبن، 1411ق، الفتوح، تحقيق: علي شيري، بيروت: دار الاضواء.
- ابن حزم، عليبن احمد، بيتا، جمهرة انساب العرب، تحقيق عبدالسلام محمدهارون، ط. الخامسه، قاهره، دار المعارف.
- ابن حمزة طوسي، محمدبن علي، 1412ق، الثاقب في المناقب، تحقيق نبيل رضا علوان، چ دوم، قم، انصاريان.
- ابن حوقل، محمدبن حوقل، 1992م، صورة الارض، بيروت، دار مکتبة الحياة.
- ابن قولويه قمي، جعفربن محمدبن جعفر، 1375، کامل الزيارات، تصحيح بهراد جعفري، تهران، صدوق.
- ابنشهرآشوب مازندراني، محمدبن علي، 1412ق، تحقيق يوسف البقاعي، ط. الثانيه، بيروت، دارالاضواء.
- آلوسي، سيدمحمود، 1346ق، تاريخ مساجد بغداد وآثارها، بغداد، مطبعة دارالسلام.
- جعفريان، رسول، 1390، آثار اسلامي مکّه و مدينه، چ چهاردهم، تهران، مشعر.
- جواد، مصطفي و احمد سوسه، 1432ق، دليل خارطة بغداد المفصّل في خطط بغداد قديماً وحديثاً، بيروت، مکتبة الحضارات.
- حديثي، عطا و هناء عبدالخالق، 1974م، القباب المخروطية في العراق، بغداد، مديرية الآثار العامة.
- الحسني، عادل، 1431ق، دليل العتبات والمراقد في العراق، بيروت، دارالمؤرخ العربي.
- حسينبن عبدالوهّاب، 1369ق، عيون المعجزات، نجف، المطبعة الحيدرية.
- حموي، ياقوتبن عبدالله، 1397ق، معجم البلدان، بيروت، دارصادر.
- حميري، عبداللهبن جعفر، 1413ق، قرب الإسناد، قم، مؤسسة آل البيت لإحياء التراث.
- خامهيار، احمد، 1390، «پژوهشي در مسير امام علي به صفين و محل جنگ صفين»، پژوهشنامه علوي، ش 3.
- خصيبي، حسينبن حمدان، 1423ق، الهداية الکبري، بيروت، مؤسسة البلاغ.
- خطيب بغدادي، احمدبن علي، 1422ق، تاريخ بغداد، تحقيق بشار عواد معروف، بيروت، دارالغرب الاسلامي.
- شريف رضي، محمدبن حسين، 1406ق، خصائص الائمة ـ خصائص اميرالمؤمنين، تحقيق محمدهادي اميني، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية.
- صدوق، محمدبن علي، 1385ق، علل الشرائع، نجف، المكتبة الحيدرية و مطبعتها.
- ـــــ ، 1403ق، الخصال، تصحيح علياکبر الغفاري، قم، جامعه مدرسين.
- ـــــ ، 1410ق، من لايحضره الفقيه، تحقيق سيدحسن موسوي خرسان، طهران، دارالکتب الاسلامية.
- صفّار، محمدبن حسن، 1404ق، بصائر الدرجات الکبري في فضائل آل محمد، تصحيح ميرزا محسن کوچهباغي، طهران، مؤسسة الاعلمي.
- صفيالدين بغدادي، عبدالمؤمنبن عبدالحق، 1412ق، مراصد الاطلاع علي اسماء الامکنة والبقاع، تحقيق عليمحمد بجاوي، بيروت، دارالجيل.
- طباطبائي، سيدعبدالعزيز، 1417ق، اهل البيت في المکتبة العربية، قم، مؤسسة آل البيت لإحياء التراث.
- طبري، محمدبن جرير، 1410ق، نوادر المعجزات في مناقب الائمة الهداة، قم، مدرسة الإمام المهدي.
- طوسي، محمدبن حسن، 1365، تهذيب الاحکام، تحقيق سيدحسن موسوي خرسان، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- طوسي، محمدبن حسن، 1414ق، الامالي، قسم الدراسات الاسلامية ـ مؤسسة البعثة، قم، دارالثقافة.
- عاني، علاءالدين احمد، 1982م، المشاهد ذات القباب المخروطة في العراق، المؤسسة العامة للآثار والتراث.
- عياشي، محمدبن مسعود، بيتا، التفسير، تصحيح سيدهاشم رسولي محلاتي، طهران، المکتبة العلمية الاسلامية.
- قطب راوندي، سعيدبن عبدالله، 1409ق، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدي.
- قمي، شاذانبن جبرئيل، 1381ق، الفضائل، النجف، المکتبة الحيدرية ومطبعتها.
- ـــــ ، 1423ق، الروضة في فضائل اميرالمؤمنين، تحقيق علي الشکرچي، قم، مکتبة الامين.
- قمي، عباس، 1380، منتهي الآمال، چ چهاردهم، قم، هجرت.
- قمي، محمدبن حسن، 1423ق، العقد النضيد والدر الفريد، تحقيق علي اوسط الناطقي، قم، دارالحديث.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1401ق، الکافي، تصحيح علياکبر غفاري، ط. الثالثه، بيروت، دارصعب و دارالتعارف.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، ط. الثانيه، بيروت، مؤسسة الوفاء.
- مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، 1416ق، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، بيروت، مؤسسة آل البيت لإحياء التراث.
- منقري، نصربن مزاحم، 1410ق، وقعة صفين، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، بيروت، دارالجيل.
- نريماني، زهره، 1381، «نقد سندي و محتوايي روايت ردّ الشمس لعلي ابن ابيطالب»، حديث انديشه، ش 3ـ4.
- هروي، عليبن ابيبکر، 1953م، الاشارات الي معرفة الزيارات، تحقيق جانين سورديل ـ طومين، دمشق، المعهد الفرنسي.