بررسي خلافت عمر‌بن ‌عبدالعزيز با توجه به نظرية «مهدي امت»

سال نوزدهم، شماره دوم، پياپي 53، پاييز و زمستان 1401، ص 21 ـ 38

* اميرمحمد جعفرخاني/ دانش‌آموخته سطح 2 حوزة علمية قم     amirmohammad.jf.008@gmail.com
سيدعلي حسين‌پور/ استاديار گروه تاريخ مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)     sahosseinpur@yahoo.com
سيدمحمدمهدي حسين‌پور / دكتراي فرق و مذاهب اسلامي دانشگاه اديان و مذاهب    mfz1378@yahoo.com
دريافت: 17/06/1401 ـ پذيرش: 11/12/1401

چکيده
به قدرت رسيدن عمربن ‌عبدالعزيز يکي از ابهامات تاريخ است که مخفي‌کاري ‌بني‌اميه و تلاش تاريخ‌نگاران براي حفظ شأن خلفا غباري از کتمان بر روي نگاشته‌هاي مرتبط با اين واقعه نشانده است. سليمان‌‌بن ‌عبدالملک در آخرين روزهاي عمرش، در اقدامي عجيب و مبهم، با وجود وصيت عبد‌الملک براي واگذاري حکومت به برادرانش، رداي خلافت را بر دوش عموزاده‌اش عمر‌بن‌ عبدالعزيز انداخت. بررسي‌ها نشان مي‌دهد مصلحت‌انديشان و علماي ‌درباري ـ با الهام از سخنان پيشينيان مبني ‌بر ظهور منجي هنگام فراگير شدن ظلم ـ کوشيدند با ارائه طرحي، از تنفر جامعه نسبت به آل‌اميه بکاهند و اسبابِ دوام قدرت آنان را فراهم آورند. بدين منظور عمر‌بن ‌عبدالعزيز که در مقايسه با ديگر امويان از امتياز خويشاوندي با خليفه ثاني برخوردار و ارادتش را به فرزندان عبدالملک ثابت کرده بود، مکلف به اجراي نقش «مهدي امت» شد. او نيز به حسب رسالتش، برخلاف سيره متداول حکمرانان اموي عمل کرد. اما اندکي بعد، کاسه صبر فرزندان عبدالملک لبريز شد. در نتيجه، به موفقيت سطحي از اين برنامه اکتفا نمودند و به حکومتي که تنها نقش حلقه اتصال خلافت از سليمان به يزيد را داشت، خاتمه دادند.

کليد‌واژه‌ها: عمر‌بن ‌عبدالعزيز، مهدي امت، سليمان‌‌بن‌عبدالملک، رجاء‌‌بن ‌حيوة.

 

شماره صفحه: 
21