تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال بیست و یکم، شماره دوم، پیاپی 57، پاییز و زمستان 1403، صفحات 27-43

    حافظة تاریخی و کارکرد آن در جنگ شناختی امویان علیه اهل‌‌بیت(ع)

    نویسندگان:
    ✍️ رضا مهرزاد / دانشجوی دکتری مدرسی تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی قم / rezamehrzadselakjani@gmail.com
    سید روح الله پرهیزکاری / استادیار گروه تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی قم / parhizkari@maaref.ac.ir
    dor 20.1001.1.24234028.1403.21.2.6.8
    doi 10.22034/tarikh.2025.2021902
    چکیده: 
    «حافظه‌ی تاریخی» به‌معنای بازنمایی گذشته‌ی مشترک یک گروه یا جامعه، در ایجاد وحدت اجتماعی و هویت‌بخشی به یک ملت ایفای نقش می‌کند. علاوه بر این، همچون نیرویی مؤثر در عرصه‌ی اجتماع، نقش مهمی در تأمین نیازهای سیاسی دولت‌ها و کمک به حفظ هویت مطلوب و شکل‌دهی مجدد گذشته در جهت اهداف مد نظر حکومت‌ها و جریان‌ها دارد. ازاین‌رو هر نظامی لاجرم برای دستیابی به مشروعیت و پایداری ارتباط خود با ملت، از سیاست‌های حافظه‌ای بهره می‌برد. این پژوهش با روش «توصیفی ـ تحلیلی»، به دنبال بررسی بهره‌برداری امویان از ظرفیت حافظه‌ی تاریخی در کارزار شناختی علیه اهل‌بیت است و با عنایت به داده‌های تاریخی و توصیف و تحلیل آنها، به شناسایی و استخراج اقدامات امویان در این زمینه پرداخته است. امویان که نزد افکار عمومی جامعه‌ی اسلامی فاقد منزلت بودند، تلاش بسیاری در جهت کسب مشروعیت از طریق دست یازیدن به ظرفیت سیاست حافظه نمودند. از نتایج این پژوهش آگاهی از اقداماتی است که رهبران جبهه‌ی اموی در جهت تغییر حافظه‌ی جمعی و شناخت مردم جامعه انجام دادند. اهم این اقدامات مهار و مدیریت انتشار اطلاعات و داده‌ها، بی‌توجهی به میراث فرهنگی و تمدنی و کم‌رنگ‌سازی سنت‌های دینی بوده که محور اصلی این پژوهش بررسی زوایای این مسائل است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Historical Memory and its Function in the Cognitive War of the Umayyads against the Ahl al-Bayt (PBUT)
    Abstract: 
    "Historical memory," meaning the representation of the shared past of a group or society, plays a role in creating social unity and giving identity to a nation. In addition, as an effective force in the social arena, it plays an important role in meeting the political needs of governments and helping to maintain the desired identity and reshape the past towards the goals intended by governments and movements. Therefore, every system inevitably uses memory policies to achieve legitimacy and sustainability of its relationship with the nation. Using a descriptive-analytical method, this research seeks to examine the Umayyads' exploitation of the capacity of historical memory in the cognitive campaign against the Ahl al-Bayt(PBUT). By considering historical data and their description and analysis, it has identified and extracted the Umayyads' actions in this field. The Umayyads, who lacked prestige in the eyes of the general public of the Islamic community, made great efforts to gain legitimacy by harnessing the power of memory politics. The results of this research include knowledge of the actions taken by the leaders of the Umayyad Front to change the collective memory and understanding of the people of the society. The most important of these measures to control and manage the dissemination of information and data is the disregard for cultural and civilizational heritage and the downplaying of religious traditions, and the main focus of this research is to examine the angles of these issues.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    حافظة تاريخي در تداوم گذشتة تاريخي به‌مثابة يك عامل اصلي در همبستگي اجتماعي، نقش كليدي دارد. از ديگر سو، تحول ساختاري در حافظة تاريخي مي‌تواند تمام ابعاد ديگر جامعه را تحت تأثير خود قرار دهد.
    يكي از مهم‌ترين كاركردهاي حافظة تاريخي كه در حوزة جنگ شناختي پيش‌بيني مي‌شود، تحت تأثير قرار دادن تفكر و شناخت انسان است؛ زيرا انسان در گروه‌هاي اجتماعي با توجه به نيازهاي خود و بر اساس مقتضيات زمان اقدام به بازسازي گذشته مي‌كند و عضويت در هر گروه اجتماعي (مانند نسل، ملت، قوميت، مذهب) تعيين‌كنندة شناخت فرد از اتفاقات گذشته  و ـ به‌تبع آن ـ عملكردش در حال و آينده است.
    علاوه بر اين، چون حافظة تاريخي مي‌تواند نقش مهمي در حفظ و استمرار حيات سياسي حكومت‌ها داشته باشد، همواره مد نظر طبقة حاكم بوده، به‌گونه‌اي‌كه دولت‌ها با وجود برخورداري از قوة قهريه، به فكر بهره‌گيري از قدرت اين پديده‌اند.
    ازاين‌رو پژوهش حاضر در مقام پاسخ به اين سؤال است كه دولتمردان اموي چگونه از حافظة تاريخي به‌مثابة ابزاري در جنگ شناختي عليه اهل‌بيت استفاده كرده‌اند؟ به بيان ديگر، تحقيق پيش‌روي بر آن است تا يكي از سازوكارهايي را كه دولت اموي براي كسب مشروعيت و رويگرداني جامعه از رهبران حقيقي و شاخص‌هاي هدايت به كار گرفته، مشخص سازد.
    ديگر اينکه امويان نه‌فقط يك قوم و عشيره، بلكه يك جريان فكري و انديشه‌اي منحرف بودند كه در مقابل اسلام ناب قد علم كردند و نهايت دشمني را در مقابل حق از خود نشان دادند. سابقة سياه مواجهة سخت و نرم ايشان با اسلام، پيشينه‌اي همزمان با ظهور آن دارد. آنها ابتدا در قامت فاتحان مسلمان و كارگزاران بخشي از مناطق اسلامي (شام) حضوري جدي داشتند.  موقعيت بني‌اميه با امارت يافتن در شام، فلسطين، اجناد و سالاري در مسئلة خراج تثبيت شد.  رفته‌رفته در ساية حمايت ويژة خلفا ـ به‌جز اميرالمؤمنين علي ـ مانند اعطاي ويژة امتيازات توسط ابوبکر،  حمايت‌هاي عمر  و واگذاري مناصب دولتي توسط عثمان،  داعية خلافت بر جامعة اسلامي را در سر پروراندند.
    اين حمايت‌ها چنان قدرتي به امويان داد كه شخصي مانند معاويه، خود را «خليفة الله» ناميد و به‌خاطر جايگاهش فخر مي‌فروخت.  وي خود را نمايندة خلفا مي‌دانست و حكومت شام را رها نمي‌كرد. 
    سرانجام در جريان صلح تحميلي عليه امام حسن، امويان رسماً حكومت جامعة اسلامي را در اختيار گرفتند و زمينة تغيير شناخت و باورهاي مردم را بر مبناي آنچه خود مي‌خواستند، فراهم ساختند. پي‌ريزي حكومت بني‌اميه، سلطه، توسعه و تحكيم پايه‌هاي آن محصول تلاش مستمر حاكمان اموي از ابتداي رخته به كالبد جامعة اسلامي تا تأسيس حكومت در دوره‌هاي بعدي است كه يكي از اصلي‌ترين و مهم‌ترين علل آن را بايد در مديريت ادراك و شناخت مردم و جنگ شناختي عليه جريان حق دانست.
    با وجود پژوهش‌هاي بسياري که به‌سبب اهميت اين بازة زماني صورت گرفته، با اين حال تاريخ امويان از منظر رويکرد‌ شناختي به‌صورت متمرکز و جدي بررسي نشده است. شايد مهم‌ترين علت اين مسئله، نوظهور بودن اين شيوه از مطالعة تاريخ و نبود منابع چشمگير در اين زمينه باشد. ازاين‌رو مطالعه در خصوص اين پژوهش‌ها، گوياي آن است که بيشتر کارهاي پژوهشي در اين زمينه يا تک‌ساحتي بوده و صرفاً بر عملکرد امويان تمرکز داشته و يا فقط دوره‌اي کوتاه از زندگي يک امام معصوم را بررسي کرده است. عمده آثار مزبور شامل مباحث مربوط به عمليات رواني و يا جنگ نرم مي‌گردد؛ مانند:
    ـ کتاب سياست تبليغاتي معاويه در مقابله با حضرت علي و تأثير آن در بي ثمر ماندن کوشش‌هاي اصلاحي آن حضرت؛  اين کتاب صرفاً به مسئلة تبليغات (همانند سياست بهره گرفتن از حافظة تاريخي که يکي از سياست‌هاي جنگ شناختي امويان است) و همچنين به برهة محدودي از دورة حاکميت اموي اشاره دارد.
    ـ کتاب تحليل نيم قرن سياست‌هاي تبليغي امويان در شام؛  کتاب مزبور مشخصاً مسئلة تبليغات در دورة پنجاه سالة حکومت معاويه را بررسي مي‌نمايد.
    ـ رسالة باز‌شناخت رفتاري دستگاه اموي در چارچوب مؤلفه‌هاي عمليات رواني؛  نويسنده در اين پژوهش کوشيده است تا با مبنا قرار دادن نظرية «ناهماهنگي ‌شناختي» در علم ارتباطات و روان‌شناسي اجتماعي و با توجه به ضرورت شناخت مؤلفه‌هاي هويتي جامعة خويش به‌منظور تبيين الگوهاي دفاعي بومي، با رويکردي تحليلي، دورة امويان را بررسي کند. ليکن تمام هدف نويسنده بررسي رفتار حکومت است و درخصوص نوع مواجهة ائمة اطهار در مقابل کارزار شناختي دشمن، ساکت است.
    ـ مقالة «جستاري در راهبردهاي ضد عمليات رواني امام باقر»؛  اين مقاله نيز صرفاً مربوط به عصر امام باقر و اقدامات ايشان در مقابله با عمليات رواني بني‌اميه در قالب پنج راهکار تقويتي، ايجادي، توصيه‌اي، پايشي و ممانعتي است.
    آنچه در اين مقاله مد نظر است بررسی مسئلة عمليات رواني در سیرة امام باقر بدون اشاره به نوع فعالیت دشمن است که با موضوعات جنگ شناختی و ادبیات موجود در آن تفاوت دارد.
    نکات ذکرشده در مقالاتي مانند «پروپاگانداي بني‌اميه عليه خاندان پيامبر»  و يا «بدعت‌هاي معاويه و مقابلة فرهنگي امام حسن»  نيز جاري است.
    1. مفهوم‌شناسي
    1-1. حافظة تاريخي
    يکي از مفاهيم مطرح در حوزة مطالعات ‌شناختي که ارتباط مستقيمي با مسئلة شناخت و آگاهي انسان دارد، مفهوم «حافظة تاريخي»  است. اين مفهوم هرچند محصول عصر نوين است،  اما قدمتي به عمر تاريخ دارد. در خصوص اين مفهوم، تعاريف متعددي ارائه شده و تعريفي متفقٌ عليه وجود ندارد. در ذيل، به برخي از اين تعاريف اشاره مي‌شود:
    رنه رومانو در مقالة «به ياد گذشته: درآمدي بر مطالعة حافظه تاريخي»، حافظة تاريخي را اين‌گونه تعريف کرده است: حافظة تاريخي به بازنمايي گذشتة مشترک يک گروه يا جامعه گفته مي‌شود.  وي در ادامه در اين خصوص مي‌افزايد:
    حافظه‌هاي جمعي هويت‌هاي گروهي و جمعي را تعريف مي‌کنند. آنها هويت‌هاي گروهي و جمعي را تعريف مي‌کنند و مي‌پرورانند و به افراد مي‌گويند که از کجا آمده‌اند (اهليت)، چه کساني هستند (هويت) و در حال و آينده چگونه بايد عمل کنند. 
    برخي نيز معتقدند: هر جامعه‌اي ممکن است به‌حسب نياز خود، به بازسازي گذشته‌اش اقدام کند. اين بازسازي تاريخي که گروه‌هاي اجتماعي به‌حسب نياز و مقتضيات زمان براي حافظة جمعي مي‌سازند، «حافظة تاريخي» ناميده مي‌شود. 
    مفهوم «حافظة تاريخي» با مفاهيمي مانند «حافظة جمعي»،  «حافظة اجتماعي»  و يا به‌تعبير صاحب‌نظران علوم سياسي، «سياست حافظه»  مترادف است و راه و روش‌هايي را بيان مي‌کند که گروه‌ها و ملت‌ها به‌منظور ايجاد وحدت بيشتر در ميان اعضاي خود در بيان و بازسازي روايت‌هاي تاريخي به کار مي‌برند. 
    بريتني آن باس  دربارة «حافظة تاريخي» چنين آورده است: حافظة تاريخي ارتباط تنگاتنگي با تاريخ شفاهي يک جامعه دارد و هر دو برگرفته از خاطرات افراد آن جامعه هستند، با اين تفاوت که حافظة تاريخي نه‌تنها خاطرات فردي را دربر گرفته، بلکه خاطرات جمعي و حافظة اجتماعي را نيز در گروه‌ها و جوامع گوناگون تشکيل مي‌دهد و به‌جاي تمرکز بر داستان و راوي، بر چگونگي تشکيل و ساخته‌شدن خاطرات تمرکز دارد. 
    به‌بيان ديگر، مي‌توان گفت: حافظة تاريخي برداشت جامعة امروز از گذشتة خويش است. به‌عبارت ديگر، حافظة تاريخي تفسير جمعي تاريخ يا بيشتر عوامانة تاريخ است؛ برداشتي که عوام و تودة مردم از تاريخ خود دارند؛ برداشتي که مي‌تواند درست و يا دور از حقيقت باشد. 
    ميان حافظة تاريخي و عناصر فرهنگي و تمدني هر جامعه، پيوندي برقرار است؛ زيرا حافظة تاريخي گاهي با ادغام در اين عناصر، به شکل‌هاي گوناگون فرهنگي، مانند آداب و رسوم اجتماعي و ديني، اعياد، لباس، شعائر ملي و ديني، اماکن فرهنگي و مذهبي ظاهر مي‌شود.
    به‌طورکلي، از مجموع تعاريف موجود در اين زمينه مي‌توان به موارد ذيل به‌عنوان خصوصيات حافظة تاريخي اشاره کرد:
    شکل 1: خصوصيات کلي حافظة تاريخي

    شکل 2: فوايد حافظة تاريخي

    2-1. جنگ شناختي 
    در گذشته، رويکرد بشر نسبت به جنگ، اغلب در سطح فيزيکي بود. ليکن هرچه بيشتر به وادي پيشرفت ورود کرد و سطوح ارتباطات و فناوري را ارتقا داد، تقابل او غيرفيزيکي و ‌شناختي‌تر شد. به‌عبارت ديگر، همراه با پيشرفت دانش و فناوري، چهرة جنگ نيز در حال دگرگون شدن است. اکنون جنگِ ‌شناختي به حوزه‌اي مهم و راهبردي در عرصة سياسي و نظامي تبديل شده است و دولت‌ها هريک به فراخور توان خود به آن اهتمام مي‌ورزند. 
    «جنگِ ‌شناختي» به‌معناي هدف قرار دادن قوة شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه با هدف تغيير هنجارها، ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتارها از طريق مديريت ادراک و برداشت است. اين نوع جنگ شکل تکامل‌يافته‌تر، پيشرفته‌تر، عميق‌تر و وسيع‌تر عمليات رواني است که مبتني بر جامعة شبکه‌اي با زيرساخت رسانه‌هاي نوين به‌شمار مي‌آيد و با مديريت ادراک و برداشت انجام مي‌گيرد. 
    به‌بيان ديگر، «جنگِ‌ شناختي» عبارت است از: استفادة بين رشته‌اي از فناوري و شناخت فرايندهاي طبيعي مغز براي تأثيرگذاري بر افکار و رفتار‌ها. اين شيوه که به «قدرت تيز» هم معروف است، از تبليغات دوران جنگ سرد فني‌تر و دقيق‌تر و از جنگ اطلاعاتي رايج، شخصي‌تر است. 
    ترکيب دانش نوين علم اعصاب و کارکردهاي مغز با توانمندي‌هاي فناورانة جديد، هم شيوة نويني در رزم و هم ميدان نبرد کاملاً جديدي را به‌منصة ظهور مي‌رساند؛ ميدان نبردي که در ذهن مردم قرار دارد. ارتش‌ها و ديگر بيگانگان به‌دنبال تأثير‌‌گذاري بر فرايند فکري هستند؛ زيرا اين‌ کار به آنها امکان مي‌دهد افکار عمومي و درک وضعيت‌هاي داخلي و رويدادهاي جهاني را تحت تأثير قرار دهند. آنها اگر اين پديده‌ها را به‌درستي دستکاري کنند، حتي مي‌توانند اقدامات و رفتارهايي را هم که در جهت منافع‌شان است پيش‌بيني و هدايت کنند. اين فرايند «جنگ ‌شناختي» ناميده مي‌شود. 
    دشمن در اين نوع جنگ با عبور از مواجهة مستقيم، خود را به پشت سنگر شناخت (باورها، ارزش‌ها، تصميم‌ها و رفتارها) مي‌رساند. به‌بيان ديگر، اگر در جنگ فيزيکي رفتار انسان‌ها سرکوب مي‌شد، در جنگ شناختي، منشأ رفتار، يعني باورها و ارزش‌ها آماج هجوم و تخريب قرار مي‌گيرد. درواقع در کارزار شناختي، تمرکز بر ايجاد اختلال در فرايند شناخت است، نه خود شناخت. هر شناختي که به دست مي‌آيد، هر باوري که ساخته و پرداخته مي‌شود، هر تصميمي که گرفته مي‌شود و در پي آن هر انتخابي که صورت مي‌گيرد، ناگزير فرايندي را طي مي‌کند. درواقع، دشمن با نفوذ و ايجاد اختلال در فرايند شناخت به‌راحتي بر خروجي‌هاي آن مسلط گشته، تصميم و رفتار مد نظر خويش را بر جامعة هدفش تحميل مي‌نمايد.
    2. كاركرد نفي و تحريف حافظة تاريخي در جنگ شناختي امويان عليه اهل‌بيت
    حافظه بنيان شناخت و ادراك انسان را شكل مي‌دهد؛ زيرا حافظه فرايندي فعال در جهت به خاطر سپردن و به خاطر آوردن مطالب در ذهن است.  حافظه موهبتي است كه ما را قادر مي‌سازد با كمك يادگيري‌ها و تجاربي كه از گذشته اندوخته‌ايم، بتوانيم رفتارمان را در مواجهه با محرك‌هاي محيطي تنظيم كنيم. 
    علاوه بر اين، نقش غيرقابل انكار حافظه در حيات فرهنگي جامعه ـ بدان سبب كه حافظه چارچوب رابطة ما با گذشته به‌شمار مي‌آيد  ـ سبب گرديده است تا مطالعات گسترده‌اي در حوزه‌هاي مرتبط با حافظه، مد نظر محققان شناختي قرار گيرد. يكي از مهم‌ترين مفاهيم مطرح در حوزة مطالعات شناختي، مفهوم «حافظة تاريخي» است؛ مفهومي كه به بازنمايي حوادث گذشتة مشترك يك گروه يا ملت اطلاق مي‌شود. اين پديده مي‌تواند ابزار مهم و ارزشمندي براي حکومت‌ها به‌منظور دستيابي به مشروعيت و پايداري ارتباط آنها با ملت باشد و سبب ايجاد حافظه‌هاي فرهنگي در جهت استخراجي نو از گذشتة مشترک آنها گردد؛  زيرا حاکميت و دولت به‌سبب قدرت و امکاناتي که در اختيار دارد، مي‌تواند اقدام به گزينش و غربال اطلاعات، عواطف، احساسات و رخدادهايي كند كه هويت جمعي مد نظر خويش را بسازد. از اين مسير نيز حافظة اجتماعي را تحت سيطرة خود مي‌گيرد و با قدرت رسانه‌اي خود، ميدان فعاليت ساير گروه‌هاي اجتماعي را تنگ‌تر و فشرده‌تر نمايد. 
    به‌کارگيري چنين رويكردي توسط حكومت‌ها مي‌تواند فرايند شناخت جامعة هدف را مختل سازد و آن را تحت تسلط كامل خود درآورد؛ مسئله‌اي که از کانون توجه حکومت اموي نيز دور نماند. آنها با استخدام مورخان و محدثاني از صحابه و تابعان، با ناديده گرفتن و تحريف بخشي از ميراث فرهنگي و تمدني اسلامي، گام‌هاي مهمي در مسير تغيير حافظة جمعي و شناخت مردم جامعه برداشتند.
    1-2. مديريت انتشار اطلاعات و داده‌ها
    اهميت افکار عمومي در مديريت جامعه همواره از ديرباز، به‌ويژه از سوي دولتمردان و حکومت‌هاي گوناگون مطمح‌نظر بوده است، تا حدي که دولت‌ها براي استمرار حيات خويش، ناگزير به همسو‌سازي افکار عمومي با اهداف و برنامه‌هاي خود مي‌پرداختند. يکي از مهم‌ترين اقداماتي که براي رسيدن به اين مهم صورت مي‌گيرد، هدف قرار دادن و ايجاد اختلال در فرايند شناخت مردم و تغيير حافظة جمعي آنان از طريق مديريت اطلاعات است. اين فرايندي است که بخشي از آن مربوط به اطلاعات ورودي به مجاري حسي به‌منظور تحليل ساختار و قواي ادراکي و عقلي انسان است.
    زماني که در جريان جنگ شناختي خللي در انتقال اطلاعات درست به مخاطب ايجاد مي‌شود، مستقيماً بر شناخت مخاطب از اطلاعات ـ تحريف‌شده باشد يا ناقص و يا غلط ـ اثر خواهد گذاشت. به عقيدة صاحب‌نظران عرصة مطالعات شناختي، جنگِ شناختي و دانستن اين موضوع است که چه کاري و در چه زماني بايد انجام شود و اگر کاربرِ شناختي اطلاعات را پايش نکند، به همان ميزان درصد پيروزي‌اش در مواجهة شناختي با جبهة هدف پايين خواهد آمد. 
    جبهة اموي با عنايت به اين مهم، تلاش بسياري در جهت تغيير حافظة جمعي و شناخت مردم جامعة اسلامي از طريق مديريت انتشار اطلاعات مبذول داشت. آنها بسيار کوشيدند تا حافظة جمعي عموم جامعه را تحت تسلط خود درآورده و هويت جمعي مد نظر خود را بسازند. همچنين مي‌توان اين اقدامات را تلاشي در جهت بازنمايي گذشتة تاريک و کسب منزلت و مشروعيت براي رهبري جامعة اسلامي از جانب امويان نيز تلقي نمود.
    2-2. مهار جريان اطلاعات
    سياست امويان همواره بر اين بود که مردم را در جهلي عميق نگه دارند و اطلاعات مد نظر خود را در اختيار آنان بگذارند. ازاين‌رو در مواجهه با احاديث نبوي، فقط احاديثي را نقل مي‌کردند که مورد تأييد دستگاه حاکميت باشد. اين مسئله در زمان معاويه و سپس خلفاي بعدي به‌طور ويژه دنبال شد. آنان ـ به‌تبع خلفاي پيشين، به‌جز اميرالمؤمنين ـ از نقل حديث جلوگيري مي‌کردند، مگر احاديثي که در زمان خليفة دوم روايت شده بود! اين سياست تا آنجا پيش رفت که نقل حديث از جانب مردم عيب تلقي شد و شعار «کتاب خدا کافي‌ است» از سوي علما با جديت دنبال شد. 
    در کنار اين سياست نيز افرادي را به‌عنوان عامل و مرجع اصلي حکومت در ابلاغ دستورات دين به مردم معرفي‌ کردند. بدين‌روي انحصار فتوا در اختيار دو گروه قرار گرفت:
    اول. زمامداران که در امور حساس اظهارنظر مي‌کردند؛ چنان‌که سعيد بن سفيان قاري از عثمان مسئله‌اي پرسيد. وي در پاسخ گفت: آيا قبل از من از کسي پرسيده‌اي؟ وي پاسخ داد: نه. عثمان گفت: اگر پيش از من اين مسئله را از کسي پرسيده بودي و او به غير از آنچه من مي‌گويم فتوا مي‌داد، گردنش را مي‌زدم! 
    دوم. افرادي که مروج افکار جبهة خلفا بودند؛ مانند ابوهريره و عطاء بن ابي‌رباح.  اين افراد مادام که در مسير سياست‌هاي حکومت گام برمي‌داشتند، اجازة صدور فتوا داشتند.‌ 
    1-2-2. نشر اطلاعات ساختگي 
    اطلاعات ساختگي عبارت است از: پخش آگاهانة پيام‌هاي غلط عامدانه با هدف گمراه کردن مخاطب و جلوگيري از انتشار حقيقت. هدف از اين کارزار‌ شناختي، آلوده کردن فضاي اطلاعاتي و لطمه‌زدن به ظرفيت عمومي جامعه براي تشخيص حقيقت است. اين کار باعث ايجاد فشار فکري و‌ شناختي در سطح جامعه مي‌شود، به‌گونه‌اي‌که مخاطب هر خبري را مي‌شنود، از آن متأثر مي‌شود. ازاين‌رو به‌شدت در برابر تبليغات و رخنه‌گري ‌شناختي آسيب‌پذير مي‌گردد. 
    ماجراي صلح امام حسن از بارزترين نمونه‌هاي موفقيت‌آميز اين حربة ‌شناختي از جانب امويان بود. آنها با توجه به شرايطي که براي مردم عراق پيش آمده بود، توانستند موجي از ترديد در دل مردم نسبت به رهبرشان (امام حسن) و نظريه و برنامه‌اي که داشت، به‌وجود آورند.  با ايجاد اين ترديد عميق در جامعه، موجي از شايعات و اطلاعات ساختگي در ميان مردم رواج داده شد. اتاق فکر اموي با تشکيل کارگروهي در اين زمينه کوشيد در سپاه امام حسن اين خبر منتشر شود که يکي از فرماندهان اصلي امام (قيس بن سعد) با معاويه به صلح رسيده است. از سوي ديگر، در لشکر قيس اين خبر پخش شد که امام با امويان کنار آمده و شرايط ايشان را پذيرفته‌اند. 
    در کنار اين، طرح اخباري مانند پذيرش مال در ازاي پول و امثال آن از جانب امام حسن ، شاکلة فکري و عقيدتي مردم را به‌هم ريخت و کار به جايي رسيد که امام تحت فشار فکري و رواني مردم و شرايط پيش‌آمده (مانند خيانت فرماندهان و سپاهيان) تن به صلح دادند.
    2-2-2. کتمان اطلاعات صحيح
    از ديگر اقدامات امويان که مي‌توان ذيل عنوان مديريت اطلاعات، آنها را بررسي کرد، کتمان حقايق و ممنوعيت انتشار اطلاعات صحيح در جامعه است. آنها همواره درصدد بودند تا مسير ‌شناختي امت را به‌سمت آموزه‌هاي اسلامي با قرائت اموي هدايت نمايند. حکومت بني‌اميه به‌شدت نسبت به انتشار اطلاعات درست، همچون تفسير صحيح قرآن و اخباري دربارة فضايل اهل‌بيت که حاکي از مرجعيت اجتماعي ايشان بود، واهمه داشت. ازاين‌رو تمهيداتي انديشيدند تا در سطح گسترده‌اي نسبت به انتشار اين سنخ اطلاعات ممانعت به‌عمل آيد. ماجراي گفت‌وگوي ابن‌عباس و معاويه در اين زمينه بسيار قابل تأمل به نظر مي‌رسد.
    در اين‌باره نقل است: روزي معاويه به عبدالله بن عباس ‌گفت: ما دستورالعملي را به مناطق گوناگون صادر کرده و بر مبناي آن نقل و بيان فضايل علي[] و اهل‌بيت ايشان [] را ممنوع اعلام کرده‌ايم. پس زبان‌ات را فروبند و چيزي در اين خصوص نگو! ابن‌عباس از او ‌پرسيد: آيا ما را از تأويل و تفسير آيات الهي نهي مي‌کني؟ معاويه در پاسخ گفت: بله! وي مجدداً ‌پرسيد: چگونه به قرآن عمل کنيم، درحالي‌که نسبت به آيات آن (مقصود خداوند) شناخت نداريم؟ معاويه در پاسخ گفت: از کسي بپرس که آيات قرآن را به‌گونه‌اي تفسير مي‌کند غير از آنچه تو و خاندان‌ات تفسير مي‌کنيد! 
    در زمينة احاديث نيز وضعيت به همين شکل دنبال مي‌شد. هرچند پيشينة مقابله با جريان تدوين و يا نقل حديث به اواخر حيات رسول خدا و ماجراي «يوم ‌الخميس» بازمي‌گردد،  اما اين روند در ادامه با سرعت بيشتري از جانب خلفا پيگيري شد و سرانجام در دورة امويان به بالاترين سطح خود رسيد. بدين‌روي دستگاه حکومت اموي به رهبري معاويه با کمک برخي از صحابه و تابعان،  اخبار زشتي را دربارة اهل‌بيت که دلالت بر طعن و تبري ايشان داشت، جعل کرد و براي اين کار نيز پاداش قابل‌توجهي تعيين نمود.  جاعلان نيز احاديثي را در جهت خشنودي امراي اموي ساختند و در اين مسير هر سخن نادرستي را در قالب روايت، به خورد جامعة اسلامي دادند. 
    ازجملة اين احاديث ساختگي، تغيير محتواي حديث «منزلت» است که شيعه و سني  اين روايت مشهور را در فضيلت اميرالمؤمنين علي پذيرفته و آن‌ را نقل کرده‌اند. اما در زمان بني‌اميه اين روايت تحريف گرديد و دليلي بر مذمت اميرالمؤمنين شد. حريز بن عثمان اين روايت نبوي را اين‌گونه مي‌خواند: «انت مني بمنزلة قارون من موسي». وقتي از او سند اين سخن را مطالبه کردند، در پاسخ گفت: آن را از وليد بن عبدالملک، درحالي‌که بر روي منبر خطبه مي‌خواند، شنيدم. 
    آنها با افرادي که در اين زمينه فعاليتي داشتند به‌شدت برخورد مي‌کردند و آنها را آماج تهديد و آزار قرار مي‌دادند.  شدت عمل بني‌اميه به‌حدي بود که برخي حتي از آوردن نام امام معصوم در رواياتي که حامل فضايل اهل‌بيت هم نبود، واهمه داشتند. 
    سيدجعفر مرتضي عاملي در خصوص آثار اين رويکرد مي‌نويسد: ممنوعيت نگارش و نقل حديث ده‌ها سال ادامه يافت، به‌گونه‌اي‌که پرهيز از حديث به صفت ويژة علماي امت و پيشتازان فرهنگي جامعه تبديل شد. حتي نگارش حديث نيز يک عيب تلقي گرديد. 
    3-2-2. تحريف اطلاعات
    لازم به ذکر است که يکي از علل اهميت توجه به حافظة تاريخي، مسئلة «خطر تحريف تاريخ» است. در طول تاريخ ملت‌ها، مسائل و حوادث گوناگوني رخ مي‌دهد، اما هر ملتي فقط به برخي از آنها توجه مي‌کند و اخبار و گزارش‌هاي آن را سينه به سينه نقل مي‌نمايد و به‌مثابة يک حافظة تاريخي در اذهان عموم جامعه جاي مي‌گيرد. اما گاه پديدة «معاصرت» بر حافظة تاريخي افراد جامعه اثر مي‌گذارد و موجب مي‌شود حقايق تاريخي در اذهان تغيير کند و به‌صورت حقيقتي تحريف‌شده روايت گردد؛ زيرا حافظة تاريخي از يک‌سو به کميت تاريخي (يعني حجم اطلاعاتي که از گذشته در ذهن مردمان امروز باقي مانده) برمي‌گردد، و از سوي ديگر با کيفيت اطلاعات ارتباط دارد؛ يعني اين گذشته (شخصيت‌ها ـ حوادث) در نگرش مردم امروز يا هر دوره‌اي چگونه است: مثبت يا منفي، محبوب يا منفور؟ 
    اما نقش حکومت‌ها و دولت‌ها در اين زمينه بسيار پررنگ است. آنها مي‌توانند از اين پديده در جهت تحقق اهداف‌ خود بهره گيرند و به آن خط و ربط دهند؛ مانند تلاشي که حکومت اموي در منحرف ساختن تاريخ و حافظة تاريخي جامعة اسلامي از خود نشان داد. آنها در طول حيات سياسي‌ و اجتماعي‌شان دست به يک تحريف و تفتيش تاريخي جدي و غيرقابل انکار زدند تا تاريخ آن‌گونه که مؤيد تفکرات و اهداف آنهاست، نوشته شود. برون‌داد اين سياست نيز ـ همان‌گونه که بدان اشاره شد ـ اخلال در فرايند شناخت از طريق اطلاعات نادرست است. اين مسئله اثر مستقيم خود را بر تصميمات و رفتارهاي اجتماعي مردم مي‌گذارد.
    ازجمله شواهد تاريخي که در اين زمينه مي‌توان بدان استناد نمود، اين نقل از ابن‌شهاب زهري از مورخان مورد وثوق دربار اموي است که مي‌گويد: خالد بن عبدالله قسري به من گفت: کتابي در خصوص انساب بنويس. سپس کتابي دربارة سيره و تاريخ به نگارش درآور. من به او گفتم: اگر اخبار و يا مطالبي دربارة تاريخ و سيرة علي بن ابي‌طالب[] به دستم رسيد، در اين کتاب نقل کنم يا خير؟ وي در پاسخ گفت: نبايد چيزي از علي [] بنويسي، مگر آنکه نوشته‌هايت به نحوي باشد که او را در قعر جهنم نشان دهد. 
    گزارش مشابه ديگري نيز در خصوص ايام ولايتعهدي سليمان بن عبدالملک ذکر شده است که وي طي ملاقاتي که با ابان بن عثمان در مدينه داشت، از وي درخواست کرد کتابي را در باب سيره و مغازي رسول ‌خدا  بنگارد. ابان کتابي را که سابقاً در اين باب به نگارش درآورده بود، به او داد. سليمان هنگام تحويل نسخة کتاب متوجه وجود فضايلي در خصوص انصار در آن شد. به علت کينه و نفرتي که از آنها در ماجراي شورش عليه عثمان داشت، دستور داد آن کتاب را بسوزانند و از بين ببرند. زماني که به شام بازگشت، پدرش عبدالملک که از اين موضوع باخبر بود، به وي چنين گفت: تو کتابي را که در آن فضيلتي از خاندانِ ما (امويان) نيست، مي‌خواهي چکار؟! 
    اين گزارش و گزارش‌هاي مشابه حاکي از آن است که امويان دست به يک تحريف و تفتيش تاريخي جدي و غيرقابل انکاري زدند تا تاريخ را براي آيندگان، آن‌گونه که خود مي‌خواهند و در جهت تأييد آنهاست، به نگارش در‌آورند.
    2-2. بي‌توجهي به ميراث فرهنگي و تمدني
    يکي از عناصر مهم شکل‌دهي و حفظ حافظة تاريخي «ميراث فرهنگي و تمدني» يک جامعه است. هرقدر به اين ميراث بيشتر توجه گردد حافظة تاريخي بهتر و ماندگارتري در اذهان جامعه شکل مي‌گيرد. در نقطة مقابل، ناديده گرفتن يا تحريف بخشي از ميراث فرهنگي و تمدني يک جامعه را مي‌توان علت اصلي تغيير حافظة تاريخي دانست.
    سياست‌هاي حاکم بر جريان‌ها، حکومت‌ها و دولت‌ها در ادوار گوناگون، گاهي به‌گونه‌اي است که بخشي از اين ميراث را ناديده مي‌گيرند و بخشي ديگر را تقويت مي‌کنند که همين امر سبب تغيير حافظة تاريخي جامعه در دوره‌هاي گوناگون تاريخي مي‌گردد. براي مثال، توجه بيش از حد حکومت پهلوي در ايران به باستان‌گرايي و ميراث فرهنگي ـ تمدني ايران باستان در کنار ناديده‌انگاري ميراث ايراني ـ اسلامي منجر به ظهور نوعي حس تنفر نسبت به اسلام و اعراب مسلمان در حافظة تاريخي برخي جريان‌ها و گروه‌هاي سياسي ـ اجتماعي در ايران شد و به‌تدريج اين موضوع به بخشي از تودة جامعه نيز سرايت نمود.
    به‌کارگيري چنين سياستي در عصر حکومت اموي نيز به‌خوبي قابل مطالعه و بررسي است؛ زيرا امويان توجه ويژه‌اي به افسانه‌هاي عرب، تاريخ اقوام و انبياي سلف در جهت بازساخت حافظة تاريخي مورد علاقه‌شان نشان دادند. آنان کوشيدند تا با تأسيس «مکتب تاريخ‌نگاري شام»، به‌گونه‌اي عصر جاهليت و به‌ويژه مکانت کاذب و جايگاه و موقعيت اجتماعي و سياسي خاندان خود در پيش از اسلام را باعظمت و درخشان جلوه‌ دهند تا اذهان عامه را براي پذيرش سلطة خود و مشروعيت حزب طلقاء فراهم سازند. 
    اقدام ديگر آنها در کنار اين سياست، سعي در محو ميراث فرهنگي و تمدني جامعة اسلامي بود تا مبادا ارکان حکومت‌شان به‌واسطة ياداوري آن بخش از گذشته که به ضررشان است، بلغزد. يکي از شواهد موجود در اين زمينه نبش قبر شهداي احد، ازجمله حضرت حمزه سيدالشهداء است؛ زيرا جنگ احد ياداور گذشتة سياه اسلاف اموي است. اين موضوع نيز به‌نوعي موجب رسوايي حکومت اموي گشت؛ زيرا بدن و حتي لباس شهدا پس از نبش، سالم بود و گويي به‌تازگي دفن شده‌اند. مشاهدة اين منظره موجب شد عمال معاويه دست از اين کار شنيع کشيده، از ادامة انجام آن منصرف شوند.  اين ماجرا به‌خوبي بيانگر اوج نگراني امويان از يادمان‌هاي شهداي صدر اسلام، زيارت مردم از قبور شهدا و در پي آن ياداوري گذشتة مشترک تاريخي امت اسلام است.
    آنها حتي پا را فراتر از اين گذاشته، نسبت به زيارت قبر شريف نبي مکرم نيز واکنش نشان مي‌دادند و مردم را از اين کار منع مي‌نمودند؛  زيرا حضور مردم در آنجا و انجام مراسم‌ و آيين‌هاي گوناگون و گذراندن بخشي از زندگي خود در اين اماکن که به‌مثابة ميراث فرهنگي جامعه شناخته مي‌شوند، به بخشي از خاطرات ماندگار آنان تبديل مي‌شود و پايداري اين خاطرة جمعي مي‌تواند جزئي از هويت مشترک افراد جامعه گردد. درواقع، در بستر همين هويت مشترک است که شناخت و باورهاي يک جامعه دربارة گذشته، اهداف، آرمان‌ها و آينده شکل مي‌گيرد. 
    3-2. بي‌توجهي به سنت‌هاي ديني و مذهبي
    يکي ديگر از عناصر دخيل در شکل‌گيري حافظة جمعي و تاريخي، سنن و مناسک مذهبي و يا به‌طورکلي، فعاليت‌هاي يادماني شخصيت‌هاي مذهبي، يادمان رخدادهاي بزرگ ديني و امثال آن است که سبب انتقال نسلي بسياري از امور برجسته و مهم ديني است. به‌عبارت ديگر، کسي که مؤمن به يک مذهب مي‌شود به‌نوعي حافظة او توسط آيين‌ها، مناسک، دستورالعمل‌ها و رخدادهاي مقدس شکل پيدا مي‌کند. به‌طور حتم، ناديده گرفتن يا تحريف بخشي از اين ميراث ديني و مذهبي مي‌تواند اصلي‌ترين نقش را در تغيير حافظة تاريخي يک ملت ايفا نمايد.
    حکومت اموي همانند بسياري از حکومت‌هاي ديگر، نسبت به اين مسئله رويکرد دوگانه‌اي را به نمايش گذاشت. آنها بخشي از آداب و رسوم مذهبي را که با سياست‌هاي‌ ايشان تضادي نداشته و مانع پيشبرد اهداف آنها نبوده، حفظ کرده و بخش‌هاي ديگري را که نسبت به آن احساس خطر مي‌کردند، تغيير داده، يا تحريف مي‌نمودند. گزاره‌هاي متعدد تاريخي حکايت از بي‌تفاوتي خاندان و حکام اموي نسبت به امور شرعي و ديني دارد؛ همچنان‌که در مکالمة شخصي به نام ابودرداء با معاويه آمده است که وي با رباخواري و يا نوشيدن او در ظروف طلا و نقره مخالفت کرد و سنت نبوي را به حاکم اموي متذکر ‌شد. اما معاويه در پاسخ گفت: من اشکالي در اين کارها نمي‌بينم! 
    اين رويکرد همواره در سيرة خلفا و کارگزاران اموي  وجود داشت. تاريخ درخصوص دورة عبدالملک مروان اين گزاره را در خود ثبت نموده است که وي در دوره‌اي که با موانع و مشکلاتي از جانب ابن زبير در مکه مواجه شد، از رفتن به حج ممانعت به عمل آورد. سپس با مشاهدة اعتراض ديگران، تصميم به ساخت قبه‌اي بر روي صخرة مسجد جامع اقصا گرفت تا مردم به‌جاي رفتن به کعبه بر گرد آن طواف کنند. مردم نيز به همين نحو عمل مي‌کردند. آنها در همان‌جا سر خود را مي‌تراشيدند و قرباني مي‌کردند و طواف خود را به دور کعبة جديد به‌جا مي‌آوردند!  تأسف‌بارتر از اين مسئله، جريان تغيير قبله است که در صورت صحت اسناد تاريخي آن، مصيبت ديگري است که امويان بر جامعة اسلامي وارد آوردند. 
    نتيجه‌گيري
    مديريت ادراک، شناخت و تأثيرگذاري بر انديشة انسان‌ها، همواره از مهم‌ترين دغدغه‌هاي رهبران فکري، دولت‌ها و حکومت‌ها در تمام ادوار تاريخ تاکنون بوده است، تا جايي که آنان براي استمرار حيات فکري و اجتماعي خويش، ناگزير به همسوسازي و همراه‌سازي افکار عمومي در جهت پيشبرد اهداف و برنامه‌هاي خود مي‌پرداختند.
    با گذشت زمان و بروز تحول در عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي از يک‌سو و پيشرفت روزافزون علوم و فناوري‌‌هاي گوناگون بشري از سوي ديگر، نقش‌آفريني افکار عمومي گسترش يافته و ضرورت پايش و تأثيرگذاري بر آن نيز بيش از پيش اهميت پيدا کرده است. يکي از مصاديق برجستة اين مسئله را مي‌توان در تاريخ صدر اسلام و در عصر حکومت اموي جست‌وجو نمود؛ جايي که جبهة باطل با تغيير در بنيان‌هاي حافظه تاريخي جامعة اسلامي، جنگ شناختي بزرگي را عليه اهل‌بيت تدارک ديد و زمينة وقوع انحرافات فکري و شناختي عميقي را در جامعه ايجاد نمود. امويان تمام تلاش خود را در جهت سلب هويت اصيل ناب اسلامي از کالبد وجودي جامعة اسلامي و جايگزيني هويتي جديد با رنگ و بوي اموي به‌کار بستند.
    مديريت انتشار اطلاعات، بي‌توجهي به ميراث فرهنگي و تمدني، و بي‌توجهي به سنت‌هاي ديني و مذهبي از جمله اقداماتي است که در جهت تغيير حافظة تاريخي جامعة اسلامي از جانب حکومت بني‌اميه به کار گرفته شد؛ اقداماتي که انحرافات فکري و شناختي عميقي را رقم زد و پيامدهاي ناگواري ـ ازجمله دگرگوني اولويت‌ها و اشتغال جامعه به مسائل فرعي، عقلانيت‌زدايي و ترويج ناداني، قبح‌زدايي و ترويج فرهنگ ابتذال در جامعه و رويگرداني جامعه از رهبران جبهه حق ـ را رقم زد.

    References: 
    • ابراهیمی، محمدرضا و دیگران، «تأملی بر تأثیر رشته‌های خاطره‌های جمعی در خاطره‌انگیزی و ایجاد دلبستگی مکانی در بازار تبریز»، 1397، ایوان چارسو، سال دوم، ش5، ص 1ـ13.
    • ابن ابی‌الحدید، عبدالحمیدبن هبةالله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چ سوم، قم، کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی، 1404ق.
    • ابن‌بکار، زبیر، الأخبار الموفقیات، تحقیق سامی مکی العانی، قم، الشریف الرضی، 1416ق.
    • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
    • ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
    • ابن‌عساکر، علی بن حسن، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، تحقیق عبدالقادر بدران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1407ق.
    • ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
    • ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1415ق.
    • امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1416ق.
    • انتصار فومنی، غلامحسین و دیگران، روان‌شناسی عمومی، کرج، سرافراز، 1384.
    • آهنگر، داوود، بازشناخت رفتاری دستگاه اموی در چارچوب مولفه‌های عملیات روانی، رسالة دکتری، تهران، دانشگاه سوره، 1391.
    • بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض الزرکلی، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
    • تهامی، طه، «بدعت‌های معاویه و مقابلة فرهنگی امام حسن»، مبلغان، ش 76، ص 69ـ84.
    • جمشیدی‌ها، غلامرضا و دیگران، «پروپاگاندای بنی‌امیه علیه خاندان پیامبر»، 1390، شیعه‌شناسی، دورة نهم، ش35، ص7-44.
    • خاکپور، حسین و دیگران، «جستاری در راهبردهای ضد عملیات روانی امام باقر»، 1396، مبلغان، ش47، ص 43ـ64.
    • خرازی، سیدکمال خرازی و دیگران، مقدمه‌ای بر علوم و فناوری‌های شناختی و کاربردهای آن، تهران، سمت،‌ 1397.
    • خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.
    • خوارزمی، موفق، مناقب امیرالمؤمنین، تحقیق مالک المحمودی، ط. الثانیه، بیروت، مؤسسة النشر الاسلامی، 1411ق.
    • ذکایی، سعید و مسیحا والا، «سیاست حافظه: حافظة فرهنگی و ترومای فرهنگی در تاریخ معاصر ایران»، 1399، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال شانزدهم، ش58، ص 11ـ33.
    • ذکایی، سعید، «مطالعات فرهنگی و مطالعات حافظه»، 1390، مطالعات اجتماعی ایران، دورة پنجم، ش3، ص 72ـ96.
    • رومانو، رنه، «به یاد گذشته: درآمدی بر مطالعة حافظة تاریخی»، ترجمة علیرضا رضایت، 1391، کتاب ماه و جغرافیا، ش175، ص 25ـ28.
    • سیلور اشتاین، نااومی، «فضای ژئوپلیتیکی جدید در عصر اطلاعات؛ رویکردی مبتنی بر علم اعصاب شناختی (نوروساینتیفیک) به امنیت ملی»، ترجمة محمد خادمی، 1399، مطالعات عملیات روانی ( ویژه‌نامة جنگ شناختی1)، سال پانزدهم، ش50، ص 107ـ133.
    • شبانه، رحیم، «آموزش؛ حافظة تاریخی و آموزش تاریخ»، 1398، رشد آموزش تاریخ، ش71، ص 31ـ38.
    • شمس کوشکی، الهه و مسعود دادبخش، «نقش شبکه‌های اجتماعی در حافظة تاریخی جامعة ایرانی»، 1397، مطالعات تاریخ فرهنگی، پژوهشنامة انجمن ایرانی تاریخ، سال نهم، ش35، ص 93ـ116.
    • شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، چ پنجاه و چهارم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1395.
    • صدر، سیدمحمدباقر، امامان اهل‌بیت مرزبانان حریم اسلام، ترجمة رضا ناظمیان و حسام حاج مؤمن، قم، دارالصدر، 1394.
    • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ط. الثانیه، بیروت، دارالتراث، 1387ق.
    • عاملی، سیدجعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، قم، دارالحدیث، 1426ق.
    • عباداللهی چنذانق، حمید و فاطمه یزدان عاشوری، «تاریخ معاصر ایران در حافظة جمعی ایرانیان: مطالعة بین قومی»، مطالعات جامعه‌شناختی، 1392، دورة 20، ش 2، 1392، ص 45ـ82.
    • عسکری، علیرضا، سیاست تبلیغاتی معاویه در مقابله با حضرت علی و تأثیر آن در بی ثمر ماندن کوشش‌های اصلاحی آن حضرت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی ، 1373.
    • فرهمندپور، فهیمه، تحلیل نیم قرن سیاست‌های تبلیغی امویان در شام، تهران، امیرکبیر، 1378.
    • قائدان، اصغر، «مکتب تاریخ‌نگاری شام»، 1374، کیهان فرهنگی، ش124، ص 24ـ27.
    • مرادی، حجت‌الله، «جنگ شناختی بر پایة جنگ اطلاعاتی»، 1399، مطالعات عملیات روانی (ویژه‌نامة جنگ شناختی1)، سال پانزدهم، ش50، ص 9ـ19.
    • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، چ دوم، قم، هجرت، 1409ق.
    • مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگرة شیخ مفید، 1413ق.
    • منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ط. الثانیه، قم، کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی، 1403ق.
    • ناتان بوچامپ، مصطفیگا، «عملیات حوزة شناختی؛ مفهوم جدید و جامع ارتش چین برای عملیات تأثیرمحور»، ترجمة حسین مظفری، 1399، مطالعات عملیات روانی (ویژه‌نامة جنگ شناختی1)، سال پانزدهم، ش50، ص 67ـ83.
    • هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقبق و تصحیح محمد انصاری زنجانی، قم، الهادی، 1405ق.
    • یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهرزاد، رضا، پرهیزکاری، سید روح الله.(1403) حافظة تاریخی و کارکرد آن در جنگ شناختی امویان علیه اهل‌‌بیت(ع). دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21(2)، 27-43 https://doi.org/10.22034/tarikh.2025.2021902

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضا مهرزاد؛ سید روح الله پرهیزکاری."حافظة تاریخی و کارکرد آن در جنگ شناختی امویان علیه اهل‌‌بیت(ع)". دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21، 2، 1403، 27-43

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهرزاد، رضا، پرهیزکاری، سید روح الله.(1403) 'حافظة تاریخی و کارکرد آن در جنگ شناختی امویان علیه اهل‌‌بیت(ع)'، دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21(2), pp. 27-43

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهرزاد، رضا، پرهیزکاری، سید روح الله. حافظة تاریخی و کارکرد آن در جنگ شناختی امویان علیه اهل‌‌بیت(ع). تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 21, 1403؛ 21(2): 27-43