، سال یازدهم، شماره دوم، پیاپی 37، پاییز و زمستان 1393، صفحات 113-130

    دارالسیاده زمینه های شکل گیری، جایگاه و کارکرد آن در عصر ایلخانان مغول

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ مهدی یعقوبی / دانش پژوه کارشناسي ارشد تاريخ تشيّع مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / mahdiyaghoobi83@gmail.com
    سیدمحمود سامانی / استاديار گروه تاريخ و تمدن اسلامي دانشگاه معارف اسلامي / mahmud.samani@gmail.com
    حامد منتظری مقدم / استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / Montazeri@qabas.net
    چکیده: 
    بی تردید، احترام به سادات و ذریه‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله سابقه ای به قدمت دین مبین اسلام دارد. تأسیس «دیوان نقابت» در نیمه‌ی قرن سوم هجری در عصر دوم عباسی، که وظیفه اش رسیدگی به امور سادات بود، حاکی از اهمیت اجتماعی این قشر تأثیرگذار در تحولات سیاسی  ـ اجتماعی است که با حمله‌ی مغول در دهه‌ی دوم سده‌ی هفتم هجری برای چند دهه به فراموشی سپرده شد. پس از موج دوم حملات مغول به ایران و جهان اسلام و تشکیل حکومت ایلخانان مغول در ایران و در پی آن، مسلمان شدن برخی حاکمان مغول، همچون غازان خان، جایگاه اجتماعی سادات احیا شد. آنان با تأسیس بنایی فرهنگی به نام «دارالسیاده»، برای کسب مشروعیت حکومت خود تلاش کردند. بی شک، حضور علمای سنی و شیعه در کنار ایلخانان، تأثیر سترگی در این زمینه داشت. به رغم اهمیت این موضوع، هنوز کار عمیق و نسبتاً جامعی در این باره انجام نشده است. این پژوهش بر آن است تا اندک گزارش های موجود را از لابه لای منابع استخراج و با پالایش آنها، به پرسش های ذیل پاسخ دهد: زمینه ها و عوامل مؤثر بر شکل گیری دارالسیاده ها چه بود؟ پراکندگی جغرافیایی دارالسیاده ها و کارکرد آنها چگونه بود؟ فرضیه‌ی مقاله آن است که مغولان برای کسب مشروعیت و تثبیت حکومتشان اقدام به ساخت آن کردند. محدوده‌ی زمانی موضوع از سال 694ـ736 هجری است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Dar al-Siyadah; the Historical Background of Its Establishment; Its Status and Function in the Time of Mongol Ilkhanate
    Abstract: 
    Undoubtedly, the respect shown to the prophet’s descendants traces its history back to the first days of the advent of Islam. The establishment of "Diwan al-Nagabah" in the middle of the third century in the second Abbasid era with the aim of attending to Sadats’ affairs, shows the social role of this influential social stratum in social and political developments, which was forgotten for some decades in the period following the mongol invasion in the second decade of the seventh century. After the second wave of mongol invasions of Iran and Islamic world, and, then, the establishment of the Mongol Ilkhanid government in Iran, as a result of which some Mongol rulers like Ghazankhan, embraced Islam, the social status of Sadats improved. As illegal aliens, these rulers established a cultural foundation called "Dar al-Siyadah" in an attempt to make their government legitimate. Undoubtedly, the close relations which Shiite and Sunnis scholars had with the Ilkhanid had a strong effect in this regard. In spite of the importance of this issue, no in-depth and relatively comprehensive study has been made about it. This paper seeks to extract some reports from the existing sources and classify them in order to, answer the following questions: What are the factors behind establishing Dar al-Siyadah? How was the geographic distribution of Dar al-Siyadah? And what function did it have? The paper concludes that the Mongols established Dar al-Siyadah in order to give support to and legitimize their government. The present study focuses on the period between 694 and 736 (H).
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    موج اول حملة مغول، که از 614هجري به ايران آغاز شد، فجايع و ويراني‌هاي فراواني براي ايران اسلامي به همراه داشت. اين وضعيت بحراني در ايران، به‌ويژه نيمة شرقي آن، قريب 40 سال به طول انجاميد. هنوز ايران از حملات قبلي کمر راست نکرده بود که با موج دوم حملة مغولان به فرمان‌دهي هولاکوخان در سال 654 مواجه شد. وي مأموريت داشت تا افزون بر نابودي دولت اسماعيليان نزاري در ايران به مرکزيت «الموت»، دستگاه خلافت عباسي را برچيند و حکومت مغولان را از تهديد‌هاي بالقوه رهايي بخشد.
    مغولان در حملات خود به هر دو خواستة خود دست يافتند. آنان در پي اين موفقيت‌ها، به مرکزيت مراغه در شمال غرب ايران، حکومتي تأسيس کردند که قريب هشتاد سال دوام آورد. هرچند حاکمان اولية مغول، «شمن‌پرست» و يا بر مذاهب ديگر بودند، اما به‌تدريج برخي از حاکمان مغول تحت تأثير فرهنگ غني اسلام و ايران، و با درک برتري اين دين آسماني بر ديگر اديان، مسلمان شدند و حتي برخي به مذهب تشيع گرويدند. بي‌ترديد، در مسلمانان شدن و گرايش مذهبي آنان، برخي از علما که به دربار ايشان راه يافته بودند، نقش داشتند. سعدالدين ساوجي و علّامه حلي از آن جمله‌اند که سهم قابل‌توجهي در اين زمينه ايفا کردند.
    حاکمان مسلمان مغول با توجه به جايگاه والاي سادات در ميان مسلمانان، که در قرآن «ذوي‌القربي» (شوري: 23) ناميده شده‌اند، به خاندان رسالت بسيار احترام مي‌گزاردند. تجلي تکريم سادات از سوي آنان، در ساخت نهادي مخصوص اين خانوادة شريف‌النسب نمايان گرديد که با عنوان «دارالسياده» در حکومت غازان‌خان( 694-703ق) تأسيس شد.
    در تحقيق پيش‌رو به بررسي دارالسياده، چگونگي تأسيس، نقش و کارکرد آن در ايران اسلامي و به‌ويژه در عصر ايلخانان مغول پرداخته شده است. اميد است اين مقال بتواند بخشي از زواياي بحث را روشن نمايد و دست‌مايه‌اي براي پژوهش‌هاي جديد قرار گيرد.
    بيشترين يادكرد از دارالسياده در منابع تاريخي، مربوط به کتبي است که تاريخ ايلخانان مغول و چگونگي روي‌آوري سلاطين ايلخاني به اسلام را مورد توجه قرار داده است. کتاب‌هايي همچون تاريخ مبارک غازاني، تأليف خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني، وزير عصر ايلخانان (ظاهراً اين کتاب ترجمة بخشي از جامع التواريخ است)؛ تاريخ اولجايتو، نوشتة عبدالله‌بن محمد قاشاني و تاريخ حبيب السير، تأليف خواندمير جزو منابع دست اول در اين موضوع محسوب مي‌‌شوند.
    با توجه به نو بودن موضوع، در ميان مقالات تاريخي، تنها دو مقاله ـ که در متن پيش‌رو از آنها استفاده شده- به طور مستقل دربارة «دارالسياده» و با همين عنوان نگاشته شده است؛ مقاله اول توسط ابراهيم برهان آزاد، در نشرية نامة آستان قدس، به چاپ رسيده است (برهان آزاد، 1347). با توجه به حجم کم مقاله و سال چاپ آن، نويسنده به صورت مختصر و گذرا دربارة موضوع به بحث و نظر پرداخته و حق مطلب چنانکه شايسته است ادا نشده. مقالة دوم نيز مختصر، اما به صورت علمي و محققانه، توسط سهيلا حاجي لويي‌وند نگاشته شده و در دانشنامة جهان اسلام (1390) چاپ شده است (حاجي لويي‌وند، 1390). با اين‌همه، مقالة مذکور جزو مقالات دانشنامه‌اي محسوب مي‌‌شود. افزون بر اين دو مقاله، در بخش بررسي اسلام آوردن ايلخانان مغول، از مقالة «نقد و بررسي گرايش ايلخانان به تشيع» (باراني، 1381) نيز بهره‌گيري شده است.
    چيستي دارالسياده
    اهل‌بيت پيامبر و بازماندگان ايشان، که به نام «سيد» يا «سادات» در جامعة اسلامي شناخته مي‌‌شوند، جايگاه والايي نزد مسلمانان دارند. اختصاص بخشي از انفال و خمس اموال به اهل‌بيت در قرآن کريم (انفال:1) و سفارش‌هاي شخص پيامبر در زمان حيات خويش بر اهميت دادن به اهل‌بيت و مودت ايشان ـ که در قرآن کريم (شوري:23) و روايات نبوي (کليني، 1429ق، ج2، ص25) آمده ـ داراي نقش مهمي در تبيين اين جايگاه اجتماعي بوده است. اين امر نوعي اتحاد در احترام و تکريم سادات در جامعة اسلامي به همراه داشته است، به‌گونه‌اي‌که مذاهب گوناگون اسلامي، اعم از شيعه و سني در حفظ اين جايگاه تلاش مي‌‌کرده‌اند.
    پس از حيات رسول خدا و در پي فتوحات عصر خلفا و در بخشي از دوران حکومت بني‌اميه، محدودة جغرافيايي اسلام گسترش چشم‌گيري يافت. در اين بين، سياست ضدعلوي و ضدشيعي در عصر اموي و عباسي موجب مهاجرت سادات به مناطق گوناگون اسلامي، از جمله ايران شد. بيشتر مهاجرت سادات در عصر اول و دوم عباسي به ايران صورت گرفت. در اين دوره، سادات به نقاط دوردست اين سرزمين مانند خراسان (بلاذري، 1364، ص590) و طبرستان (ابوالفرج اصفهاني، 1427ق، ص390) مهاجرت کردند. علت اصلي اين مهاجرت‌ها دور شدن از مرکز قدرت دستگاه خلافت و در امان ماندن از تعرض دشمنان بود.
    افزايش تعداد سادات و طمع برخي براي سوءاستفاده از جايگاه آنان، ايجاب مي‌‌کرد تا براي حفظ حقوق و جايگاه اجتماعي ايشان و رسيدگي هرچه بهتر به امور آنها، نهادي تشکيل گردد که سادات تحت نظارت مستقيم غيرسادات قرار نگيرند (ماوردي، 1398ق، ص96). اين نهاد اجتماعي به «نهاد يا ديوان نقابت» معروف است. هرچند در تعيين تاريخ دقيق تأسيس اين نهاد، منابع اسلامي اتفاق‌نظر ندارند، ولي به‌طورکلي، مي‌‌توان گفت: آغاز شکل‌گيري اين نهاد، در عصر دوم خلافت عباسيان بود (ر.ک: خالقي، 1387، ص92ـ104؛ موريموتو، 1387) که تا حملة مغول به حيات خود ادامه داد و در شهرهاي معروف فعاليت داشت.
    با اين‌همه، مي‌‌توان گفت: با بررسي و مقايسة کارکرد «دارالسياده» و «نهاد نقابت» به اين نتيجه مي‌‌رسيم که نهاد نقابت يک نهاد رسمي و دولتي شمرده مي‌‌شد. از نشانه‌هاي اين امر آن است که سرپرستي ديوان نقابت، که به‌عنوان نقيب سادات شناخته مي‌‌شد، به نوعي به‌عنوان يک پست رسمي دولتي، که عموماً به دستور مستقيم و يا نظارت خليفه عزل و نصب مي‌‌شد؛ محسوب مي‌‌گرديد. براي مثال، در سال 354ق، ابواحمد حسين‌بن موسي، پدر سيد مرتضي و سيد رضي، از طرف خليفة وقت آل بويه، معزالدوله، به‌عنوان نقيب سادات و اميرالحاج منصوب شد (ابن‌اثير، 1385ق، ج8، ص565ـ566). همچنين در مواردي نقيب سادات به قضاوت مي‌‌پرداخت (ماوردي، 1398ق، 122-123) در صورتي دربارة دارالسياده چنين گزارش‌هايي وجود ندارد و نوعاً فعاليت‌هاي فرهنگي و خدماتي همچون تدريس و جلسات وعظ (ر.ک: خواندمير، 1380، ج3، ص196) و رسيدگي به امور سادات (ابن‌بطوطه، 1417ق، 179) در آن صورت مي‌‌گرفت. البته درست است که تشکيل دارالسياده به دستور شخص حاکم ايلخان انجام گرفت؛ ولي با توجه به برخي گزارش‌ها، از جمله متن موقوفة شنب غازان‌خان (ر.ک: فضل‌الله همداني، 1940م، ص209-214)، به نظر مي‌‌رسد ادارة دارالسياده به نوعي، از طريق موقوفات مردمي انجام مي‌‌شد که اين امر با نوع فعاليت‌ها و مديريت نهاد نقابت کاملاً متفاوت است.
    يورش مغول به سرزمين‌هاي اسلامي که ويراني‌هاي بسياري به همراه داشت و منجر به فتح بغداد و برچيده شدن خلافت عباسي به‌دست هلاکوخان مغول در سال 656ق گرديد (ابن‌کثير، 1407ق، ج13، ص200)، کارکرد نهاد نقابت را براي چند دهه متوقف کرد. اما در همين زمان، حاکميت مغول و پس از آنکه حاکمان ايلخاني مغول در ايران به هر انگيزه‌اي مسلمان شدند، توجه به تأسيس يک مرکز براي خدمات‌رساني هرچه بهتر به سادات را احساس کردند.
    گويا ايلخانان دريافته بودند که توجه و رسيدگي به سادات به‌عنوان يکي از گروه‌هاي اجتماعي ذي‌نفوذ در جامعه، مي‌‌تواند در تثبيت حاکميت و مشروعيت‌بخشي به حکومت ايشان، تأثير شگرفي داشته باشد، به‌ويژه که مغولان تا اين زمان به‌سبب اقدامات ناشايست و قتل و غارت، نزد مردم ايران و جهان اسلام منفور بودند. زدودن خاطرة تلخ هجوم مغولان از اذهان مردم مسلمانان، در دستور کار حاکمان مغول در ايران قرار گرفت و آنان پس از مسلمان شدن، ضمن پرداختن به اقدامات گوناگون اقتصادي و فرهنگي و رسيدگي به امور حج، تلاش کردند تا همانند ديگر حاکمان مسلمان، جايگاه خود را تحکيم بخشند. ايجاد بناهايي به نام «دارالسياده»، مي‌‌توانست بخشي از اهداف آنان را محقق سازد.
    «دارالسياده» نام بناهاي خيريه‌اي است که در عصر ايلخانان تأسيس شد. غازان‌خان نخستين حاکم ايلخاني بود که پس از مسلمان شدن، اقدام به ساخت دارالسياده کرد (خواندمير، 1380، ج3، ص187). پس از او نيز ديگر حاکمان مغول مسلمان، ساختن چنين بناهايي را ادامه دادند. به‌طورکلي، مي‌‌توان گفت: از عصر حکومت غازان‌خان (694ـ703ق) به بعد، ساخت سه‌گونه بنا، که بيشتر آنها مذهبي بود، در دستور کار حاکمان ايلخان و وزرا و امراي ايشان قرار گرفت:
    ـ ساخت ابنية مذهبي و مدارس و عمارت‌هاي خيريه؛ مانند بناي دارالسياده، خانقاه نجف، ابنية خيريه شَنب غازان‌خان، ساخت مسجد «ذوالکفل»، تعمير مسجد جامع اصفهان و ورامين و... (اقبال، 1384، ص563).
    ـ ساخت مقابر و گنبدها؛ مانند شنب غازان‌خان به‌عنوان مقبرة اين حاکم و گنبد سلطانيه به‌عنوان مقبرة اولجايتو و ابوسعيد، دو سلطان ايلخان که پس از غازان‌خان حکومت کردند (همان).
    ـ ساخت آبادي‌ها و شهرهاي ييلاقي و تعمير برخي از عمارت‌هاي سابق؛ مانند ساخت محمودآباد موغان و تجديد قسمتي از عمارات ري و... (همان).
    زمينه‌هاي تأسيس دارالسياده
    الف. روي‌آوري حاکمان ايلخاني به اسلام
    شکل زندگي مردمان مغول، که به نوعي به روش کوچ‌نشيني گره خورده بود، با نقل و انتقال زيادي در طول تاريخ همراه بود. ازاين‌رو، در هر دوره‌اي با توجه به حضور در مناطق گوناگون، با آيين‌هاي جديد و عقايد گوناگون آَشنا مي‌‌شدند. ازاين‌رو، نمي‌‌توان گفت: دقيقاً مغولان پيرو چه آييني بودند. با اين حال، با توجه به خاستگاه اقوام مغول، که ريشه در شرق آسيا داشتند و عقايد و اديان رايج در آن سامان، مي‌‌توان گفت: مغول‌ها پيرو اديان شرقي مانند بوديسم و آيين شمني بودند (ر.ک: اشپولر، 1386، ص174و 189). از جمله انحرافاتي که در آيين مغولان و در پي آن ايلخانان وجود داشت، بت‌پرستي بود (فضل‌الله همداني، 1940م، ص79 و 166-167).
    اقوام مغول در نتيجة عدم پاي‌بندي طولاني‌مدت به يک دين رسمي و شرايط زندگي تاريخي، در دين و آيين خود تعصب نمي‌‌ورزيدند و به نوعي، روحية تساهل و تسامح در دين ميانشان وجود داشت. ازاين‌رو، پس از تسلط بر ممالک اسلامي و آشنايي با دين مبين اسلام و شناخت فرهنگ غني اين دين آسماني، به‌تدريج، از آيين قبلي خود دست برداشتند و به دين اسلام مشرف شدند (ر.ک: همان، ص173-180؛ صفا، 1378، ج3، ص105).
    در ميان حاکمان ايلخان، اولين کسي که مسلمان شد احمد تکودار بود (اشپولر، 1386، ص188). با اين حال، اولين حاکم ايلخاني در ايران، که به طور رسمي به آيين اسلام مشرف شد، غازان‌خان بود. وي به سال670ق متولد شد. نسب او با پنج واسطه به چنگيزخان مي‌‌رسد (فضل‌الله همداني، 1940م، ص2). او در مجموع، 32 سال عمر کرد و به سال 694ق بر تخت نشست و در سال 703ق از دنيا رفت (همان، ص2-3؛ شبانکاره‌اي، 1381، ج3، ص269).
    غازان‌خان زماني که در خراسان حضور داشت، در کنار ترغيب وزير و مشاور خود امير نوروز به اسلام، از محدث صدرالدين ابراهيم‌بن الشيخ سعدالدين‌بن حمويه الجويني، که پيوسته ملازم سلطان بود، بهره مي‌برد. اين عالم وي را از معارف غني اسلام مطلع ساخت و نورانيت آيين اسلام را براي وي بازگو نمود. اين دانشمند، سلطان را از آيين شرقي و بت‌پرستي برحذر داشت، تا جايي که سلطان به دين اسلام علاقه‌مند شد و از سر اختيار، به اين دين درآمد. غازان‌خان پس از اين تشرف نوراني، نام محمود را براي خود برگزيد (فضل‌الله همداني، 1940م، ص79ـ80؛ ذهبي، 1413ق، ج52، ص37ـ38). اين واقعه در شعبان سال 694ق و در حضور جمع کثيري از مردم و سربازان مغول روي داد و همه به تبع اسلام سلطان محمود (غازان‌خان)، مسلمان شدند (فضل‌الله همداني، 1940م، ص76ـ77) پس از مسلمان شدن سلطان محمود ايلخاني، وي به شعائر اسلام بسيار احترام مي‌‌گذاشت و در راه ترويج اين دين عزيز، بسيار کوشيد(همان، ص79ـ80).
    البته اين نوشتار درصدد نقد عمق ايمان و بررسي خلوص اسلام سلاطين ايلخان نيست، اما به نظر مي‌‌رسد بايد در اين‌باره با شک و ترديد نگريست و اهداف سياسي را در ايمان آوردن آنان دخيل دانست (ر.ک: باراني، 1381).
    بنابراين، مي‌‌توان مسلمان شدن اين حاکم ايلخان را زمينه‌اي براي تأسيس دارالسياده و احترام سادات و ذرية رسول اکرم دانست.
    ب. رؤياي غازان‌خان و نقد آن
    مطابق برخي گزارش‌ها پس از آنکه غازان‌خان مسلمان شد، دوبار رسول اکرم را در عالم رؤيا مشاهده نمود. در هر دو نوبت، حضرت امير و حسنين در جوار رسول اکرم بودند. در اين رؤيا، رسول اعظم به اين سلطان مسلمان تکريم سادات و محبت به اهل‌بيت خود را سفارش نمودند.
    در نتيجة اين رؤيا بود که غازان‌خان ضمن اشاره بر جايگاه والاي صحابه، بر احترام و محبت به سادات تأکيد زياد نمود. او در اين راه، به تأسيس «دارالسياده» اقدام کرد. نيز در عمران و آباداني عتبات، به‌ويژه آب‌رساني به کربلا تلاش كرد. (فضل‌الله همداني، 1940م، ص190؛ ميرخواند، 1380، ج3، ص159).
    نخستين کسي که خواب ديدن غازان‌خان را گزارش کرده رشيدالدين فضل‌الله همداني (م قرن8) در کتاب تاريخ مبارک غازاني (يا همان جامع التواريخ رشيدي) است (فضل‌الله همداني، 1940م، ص190). کتاب‌هاي ديگر از اين منبع در نقل خبر مذکور بهره برده‌اند. ميرخواند اين ماجرا را با تعبير «نقل است» ذکر مي‌‌کند (ميرخواند، 1380، ج3، ص159) و برخي منابع نيز به نوعي با ترديد اين جريان را نقل نموده‌اند (صفا، 1378، ج3، ص 146). با اين حال، مي‌‌توان اين رؤيا را ـ در صورت صحت ـ يکي ديگر از زمينه‌هاي تأسيس دارالسياده در عصر ايلخانان دانست.
    ج. حضور عالمان و اميران شيعه در دربار ايلخانان و گرايش سلاطين ايلخاني به تشيع
    يک. گرايش غازان‌خان به تشيع: در سال 702 ق در بغداد يک علوي را به جرم اينکه نماز جمعه را مجدداً خوانده و قضا کرده بود، در مسجد جامع بغداد کشتند و جسد وي را سوزاندند. خبر اين ماجرا وقتي به غازان‌خان رسيد، بسيار ناراحت شد. وي گفت: در هيچ ديني کسي را به خاطر زيادي عبادت نمي‌‌کشند. به‌ويژه آنکه او از نسل پيامبر خاتم باشد. ازاين‌رو، سلطان دستور داد هرکه در قتل اين سيد علوي دست داشته است، قصاص شود (قاشاني، 1384، ص90-91).
    ظاهراً در اين بين، غازان‌خان از علماي دربار خود دربارة مذاهب و اختلاف رأي آنها جويا شد. وي بر اين امر تأکيد کرد که همواره در اين فکر بوده‌ام که در اسلام براي هر صنفي، مانند دانشمندان، صوفيان و مانند ايشان بنايي ساخته‌اند و به تأمين نيازهاي آنان پرداخته‌اند، چرا براي سادات چنين بنايي ساخته نشده است؟ (همان، ص91)
    در اين هنگام، يکي از بزرگان که در محضر سلطان بود، به بيان سرگذشت و مظلوميت اهل‌بيت در طول تاريخ پرداخت (همان، ص91-93). قاشاني نام اين شخص را ذکر نمي‌‌کند و تنها با تعبير «بزرگي مقبول القول و مقرّب الحضره»(همان، ص91)، از تصريح به نام او صرف‌نظر مي‌‌کند؛ چنان‌که در جاي ديگري از کتاب خود، نام وي را با املاء امير ترمتاز ذکر مي‌‌کند (همان، ص93) با اين حال، از شواهد و قراين به دست مي‌‌آيد که اين شخص طرمطاز‌بن بايجو نام داشته است. وي از کودکي در ري و ميان شيعيان رشد يافت. او از اميران مغول و از جمله نزديکان غازان‌خان بود که به مذهب تشيع در آمده بود (صفا، 1387، ج3، ص151).
    پس از اينکه غازان‌خان از اين اخبار مطلع شد تصميم گرفت به سادات رسيدگي و اظهار نمود: «كسي كه نصرت اهل‌بيت و خذلان دشمنان او كند، منم» آن‌گاه دستور داد که براي تکريم ذرية رسول خدا و سادات، بناي دارالسياده در شهرهاي بزرگ ساخته شود (همان، ص93).
    از جوانب امر چنين برمي‌‌آيد که در دوره‌اي، غازان‌خان پس از مسلمان شدن، به تشيع گرايش پيدا نمود. حتي بنابر نقلي، او شيعه شد (اقبال، 1384، ص315) و يا قصد داشت که خود به اين مذهب درآمده، آن را در ايران رسميت بخشد، ولي با مخالفت نزديکان خود، به‌ويژه خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني، از اين کار منصرف شد (قاشاني، 1384، ص94-95).
    از نشانه‌هاي ديگر گرايش غازان‌خان به تشيع اين بود که در اواخر عمر خود، يکي از علماي شيعه به نام خواجه سعدالدين ساوجي را به‌عنوان وزير خود برگزيد (شبانکاره‌اي، 1381، ج3، ص269).
    دو. شيعه شدن اولجايتو (حک:703ـ716ق): اولجايتو‌بن ارغون‌بن ابقاخان‌بن هلاكو‌خان‏ در سال 680 ق متولد شد (قاشاني، 1384، ص16). وي برادر غازان‌خان بود. اولجايتو پس از درگذشت برادرش، جانشين او شد.
    مادر اولجايتو، که مسيحي بود، در ابتدا نام وي را نيکولا ناميد و غسل تعميد داد (اقبال، 1384، ص313). او در ايام سلطنت برادر خود، حاکم خراسان بود (قاشاني، 1384، ص10)، بر اثر نفوذ علماي حنفي‌مذهب، او به اين مذهب علاقه‌مند شد و رسماً مسلمان گرديد. پس از اين بود که وي نام محمد خدابنده را براي خود برگزيد و به سلطان محمد خدابنده شهرت يافت.
    پس از به سلطنت رسيدن، علماي اسلام، به‌ويژه عالمان حنفي و شافعي نزد اولجايتو رفت و آمد داشتند. اين حضور با مناظره‌ها و مباحثه‌هاي فراواني همراه بود، به‌گونه‌اي‌که به اختلاف شديد و اظهار بدگويي از يکديگر مي‌‌پرداختند و در حضور اولجايتو از رعايت احترام يکديگر کوتاهي مي‌‌کردند. اين وضع تا جايي پيش رفت که يک بار در حضور سلطان، اين علما به قدري از مذهب يکديگر بدگويي کرده، ادب را کنار گذاشتند که اولجايتو با عصبانيت مجلس را ترک کرد (ر.ک: همان، ص96ـ98).
    پس از آن سلطان به تحريک برخي از نزديکان به اين فکر افتاد که چرا به ديني درآمده‌ام که علماي آن اين‌قدر با هم اختلاف دارند؟ و کاش در مذهب اجداد خود باقي مي‌‌ماندم! (همان، ص98). ازاين‌رو، اولجايتو سه ماه در سردرگمي به سر مي‌‌برد (همان، ص99) تا اينکه طرمطاز - از اميران بانفوذ ايلخان که شيعه بود ـ از فضايل مذهب تشيع براي او سخن گفت و سيدتاج‌الدين آوجي نيز، که از علماي شيعه بود، وي را به اين مذهب تشويق کرد (همان). علاوه بر اين، حضور بزرگان علماي شيعه مانند علّامه حسن‌بن مطهر حلي (م726) و پسرش فخرالمحققين (م771) در کنار اولجايتو تأثير زيادي بر او داشت، تا جايي‌ که علّامه حلي دو کتاب در دفاع از عقايد شيعه به نام‌هاي نهج الحق و کشف الصدق و منهاج الکرامة في باب الامامة را نگاشت و به سلطان تقديم کرد( اقبال، 1384، ص316-317).
    از سوي ديگر، مناظره‌هايي با رعايت آداب علمي و ادب ميان علّامه حلي و قاضي القضاة نظام‌الدين مراغه‌اي، که از شافعيان بود، در حضور اولجايتو برگزار گرديد. در اين مناظرات، علّامه حلي تمام ادلة نظام‌الدين مراغه‌اي را به صورت علمي رد کرده و اولجايتو را در راه انتخاب مذهب شيعه، استوارتر نمود (ر.ک: همان، ص317-318). سرانجام، اولجايتو در سال 709 به زيارت حرم حضرت اميرالمؤمنين مشرف شد و شيعه شدنش را به طور رسمي اعلام کرد (قاشاني، 1384، ص100). اولجايتو پس از اين به گسترش شعائر شيعه همت گذاشت. او دستور داد در سراسر ايران تنها نام حضرت امير را در خطبه بخوانند و نام دو خليفة اول را حذف کنند. نيز امر کرد سکه به نام دوازده امام ضرب کنند و «حي علي خير العمل» در اذان گفته شود (همان). همچنين وي روش غازان‌خان در احترام به سادات و بناي دارالسياده را ادامه داد؛ چنان‌که گنبد سلطانيه را ساخت و دارالسياده‌اي در کنار آن تأسيس كرد (خواندمير، 1380، ج3، ص196).
    بنابراين، گرايش غازان‌خان به تشيع و شيعه شدن اولجايتو، که تحت تأثير حضور علما و بزرگان شيعه در دربار سلطان ايلخان بود، در تأسيس دارالسياده نقش زيادي داشته است. ازاين‌رو، مي‌‌توان اين امر را يکي ديگر از زمينه‌هاي تشکيل دارالسياده برشمرد.
    شهرهايي که دارالسياده‌ها در آن ساخته شد
    همان‌گونه که گذشت، از جملة اولين دستورهاي غازان‌خان پس از روي‌آوري به اسلام، تأسيس دارالسياده بود. آن‌گونه که از منابع تاريخي به دست مي‌‌آيد، بيشترين و بلکه تمام دارالسياده‌ها در شهرهاي بزرگ و مهم آن دوران ساخته شد.
    الف. تبريز
    اولين شهري که در آن دارالسياده بنا شد، تبريز بود. اهميت اين شهر از آن رو بود که غازان‌خان در آنجا تاج‌گذاري نمود و دستور ساخت بناي عظيمي معروف به «شنب غازان» يا «شام غازان» را داد (قاشاني، 1380، ج3، ص182ـ183؛ اقبال، 1384، ص305). شنب غازان، که به‌عنوان مقبرة خود غازان‌خان و به دستور وي ساخته شد، از جملة عظيم‌ترين آثار معماري و قبه‌هايي بود که تا آن دوره در ممالک اسلامي ساخته مي‌‌شد (اقبال، 1384، ص305). اين بنا در حدود سه کيلومتري جنوب تبريز قرار داشت. ساخت شنب غازان قريب پنج سال زمان برد. در عظمت اين بنا، همين بس که پس از اتمام آن، غازان‌خان موقوفاتي در ايران و عراق براي آن وقف نمود و دستور ساخت يک سلسله ابنية فرهنگي و آموزشي در اطراف شنب غازان صادر نموده و توليت آن را به خواجه سعدالدين ساوجي و خواجه رشيدالدين فضل‌الله سپرد (همان).
    از جمله ابنية اطراف شنب غازان عبارت بود از:
    1. مسجد جامع؛ 2. مدرسة شافعيه؛ 3. مدرسة حنفيه؛ 4. خانقاه دراويش؛ 5. دارالسياده‏ براي اقامت سادات؛ 6. رصدخانه؛ 7. دارالشفاء؛ 8. بيت الكتب؛ 9. بيت القانون براي گذاردن دفاتر و قوانيني كه غازان‌خان وضع كرده بود؛ 10. بيت المتولي كه يك نفر متولي در آنجا مأمور تدبير منزل و ترتيب مصالح مردم و منزل دادن ايشان بود؛ 11. حكمتيه براي اقامت حكما و تعليم حكمت؛ 12. بستان و قصر عادليه؛ 13. حوض‌خانه و حمام (اقبال، 1384، ص305؛ قاشاني، 1380، ج3، ص182-183).
    خواجه رشيدالدين متن کامل موقوفات شنب غازان‌خان را در کتاب خود ذکر کرده است (فضل‌الله همداني، 1940م، ص209-214). در اين کتاب جزئيات موقوفات دارالسياده اين‌گونه ذکر شده است:
    اضافت فرش و طرح و بهاء شم و مذاب و عطر وظيفه مرتب، كه بمهمات دارالسياده قيام نمايد و خدمت سادات بموجب شرط واقف بجاي‏ آورد. معاش سادات از نقيب كه مقيم آنجا باشد و سادات آينده و رونده‏، مواجب عمله‏ از خادم و مطبخي و ديگر كاركنان كه آنجا باشند. اضافت فرش و طرح و بهاء مذاب و بزر و عطر اصلاح و مرمّة آلات و ادوات ساعت و رصد و آنچه بكار آيد (همان، ص210).
    به گفتة شاردن، در سال 1050ق بخشي از اين بنا در زلزله، از بين رفت (شاردن، 1372، ج5، ص1801). با اين حال، امروز هنوز آثار اين بناي عظيم در تبريز باقي مانده است.
    ب. شيراز
    شيراز از شهرهاي قديمي ايران و اقليم فارس بوده است. در کتب قديمي، از آباداني و خوش آب و هوايي آن اقليم سخنان زيادي نقل شده است (ر.ک: مقدسي، بي‌تا، ص420-421). در ايام هجوم هلاکوخان به ايران، حکومت منطقة فارس به دست اتابک سلجوقشاه بود. وي پس از جنگ و گريز، شکست خورد و فرار کرد و عاقبت به دست لشکر مغول اسير و کشته شد. در همان ايام به سال 663ق، حکومت شيراز در دست امير مقرب‌الدين مسعود بود که وي توانست شيراز را از آسيب حملات لشکر مغول حفظ کند (مستوفي، 1364، ص507).
    پس از تسلط مغول بر ايران و در ايام حکومت ايلخانان، صنعت بافت پارچه‌هاي قيمتي، که از گذشته در ايران رواج داشت، تداوم يافت و بلکه گسترش پيدا كرد. از جمله، در شيراز کارخانه‌اي براي بافت اين نوع پارچه‌ها وجود داشت (اقبال، 1384، ص558).
    در ايام حکومت غازان‌خان، وي با توجه به گرايش به خاندان رسالت و علاقه به سادات، امر کرد براي اکرام سادات، در شهرهاي بزرگ، از جمله شيراز، دارالسياده ساختند (فضل‌الله همداني، 1940م، ص190ـ191).
    ج. يزد و ميبد
    از جمله شهرهاي بزرگ ايران، که سابقه‌اي طولاني در تاريخ ايران دارد، يزد است. اين شهر از گذشته‌هاي دور، به متبرك بودن و داشتن مردماني با ايمان و خداجو شهره بوده است (قزويني، 1998م، ص283)، به‌گونه‌اي‌که شهرت اين شهر با عنوان «دارالعباد»، در منابع ذکر شده است (ر.ک: مستوفي بافقي، 1385، ج3، ص558).
    در ايام حکومت ايلخانان، شرف‌الدين منصور‌بن غياث‌الدين حاجي به حکومت يزد و ميبد منصوب شد (بيات، 1384، ص343-344). پس از او، فرزندش مبارزالدين در عصر اولجايتو، در کنار اين حاکم مغول زيست. سپس در عصر ابوسعيدخان، به‌عنوان حاکم يزد منصوب شد. اما پس از مرگ اين حاکم ايلخان و بروز هرج و مرج در حکومت ايلخاني، ادعاي استقلال کرد و حکومت آل مظفر را در يزد تشکيل داد (همان).
    به نظر مي‌رسد تأسيس دارالسياده در يزد در دوره‌هاي بعد از غازان‌خان صورت گرفته است. در گزارشي نقل شده است که سلطان ابوسعيد (بهادر‌خان) ايلخاني در سال 727ق دستور احداث بناي دارالسياده در يزد را صادر نمود (همان). طرح بناي دارالسياده يزد در تبريز ريخته شد و به يزد ارسال گرديد تا معماران آن را بنا كنند (جعفري، 1384، ص 110-111). در اين ايام، توليت دارالسياده يزد در دست شخصي به نام عفيف‌الدين محمد قرار داشت (همان، ص158). جعفر‌بن محمد‌بن حسن جعفري (م قرن9) در کتاب تاريخ يزد، متن توليت عفيف‌الدين به مقام توليت موقوفات، از جمله دارالسياده يزد را ذکر مي‌‌کند (همان).
    ميبد نيز از جمله شهرهايي است که در دوره‌هاي پس از غازان‌خان و اولجايتو، در آن بنا دارالسياده گرديد. در عصر حکومت آل مظفر و به سال 752ق در نتيجة اهميتي که به سادات در عصر ايلخانان داده شد، نزديک قصر حاکم شهر، اين بنا ساخته شد (کتبي، 1364، ص57-58).
    د. سيواس
    «سيواس» نام شهري در روم قديم است (قزويني، 1998م، ص537). اين شهر در دوره‌اي که سلاجقه بر روم (آسياي صغير) مسلط بودند، از شهرهاي بزرگ و آباد آن دوره بود (ر.ک: آقسرايي‏، 1362، ص17). سيواس از جمله شهرهاي آسياي صغير بود (اشپولر، 1386، ص237). ابن‌اثير اين شهر را در کنار قونيه و مليطه برمي‌‌شمرد (ابن‌اثير، 1385ق، ج12، ص87). گفتني است امروزه اين شهر در کشور ترکيه قرار دارد.
    به‌سبب اهميتي که اين شهر داشت، در آن دارالسياده بنا گرديد. بنا به گزارشي، خواجه رشيدالدين فضل‌الله در يکي از نامه‌هاي خود به بزرگان سيواس، از نبود توجه به موقوفات دارالسياده آن شهر و در نتيجه، بي‌توجهي به سادات گلايه کرده است. او در اين نامه دستور مي‌‌دهد تا عوايد موقوفات دارالسياده سيواس را به شيوة درست مصرف کرده و در راه خدمت‌رساني به سادات صرف نمايند (ر.ک: صفا، 1378، ج3، ص146-147).
    ابن‌بطوطه نيز در سفرنامه‌اش، به سفر خود به سيواس اشاره کرده است. او از مشاهدة دارالسياده آن شهر ياد مي‌‌کند که در آن به سادات بسيار رسيدگي مي‌‌شود (ابن‌بطوطه، 1417ق، ج2، ص179).
    ه‍ . کاشان
    کاشان که از آن در زبان عربي به «قاشان» تعبير مي‌‌شود، از شهرهاي منطقه جبال ايران شمرده شده است (مقدسي، 1411ق، ص384). کاشان بين اصفهان و قم قرار دارد. اين شهر از مناطقي است که از قديم محل سکونت و زندگي شيعيان اثنا عشري بوده است (قزويني، 1998م، ص432).
    سابقة تأسيس دارالسياده در کاشان در متن برخي وقف‌نامه‌ها به چشم مي‌‌خورد. صاحب تاريخ کاشان، از متن وقف‌نامه‌اي ياد کرده که در آن تصريح شده است عوايد موقوفات در سه شهر آن زمان، يعني بيدگل، مختص آباد و هراسکان صرف دارالسياده کاشان گردد (ضرابي، 1378، ص473). نکتة قابل توجه اينکه تاريخ تنظيم اين وقف‌نامه نيمة ماه رمضان سال 703 ق ـ اواخر حکومت غازان‌خان ـ است و افراد مهم آن عصر مانند خواجه رشيدالدين فضل‌الله و مجد‌الدين اسماعيل شيرازي و تاج‌الدين عليشاه و حسين دامغاني و ديگران به صحت اين وقف‌نامه شهادت داده‏اند (همان).
    و. کرمان
    مقدسي از کرمان به‌عنوان شهري آباد و مهم ياد مي‌‌کند (مقدسي، 1411ق، ص459-460). اين شهر در عصر خليفة سوم به دست مسلمانان فتح شد (منجم، 1408ق، ص78).
    همان‌گونه که گذشت، حکومت آل مظفر به دست امير مبارزالدين در يزد بنيان نهاده شد. او بعدها محدودة حکومت خود را تا کرمان گسترش داد (کتبي، 1364، ص 56ـ57). در سال 754ق ساخت دارالسياده در کرمان و در عصر حکومت امير مبارزالدين محمد، به اتمام رسيد (مستوفي بافقي، 1385، ج3، ص939). اين بنا در نزديک قلعة صدرالدين خوافي، در محلة «سر ميدان» ساخته شد(همان).
    ز. هرات
    هرات از جمله شهرهاي خراسان قديم محسوب مي‌‌شد، به‌گونه‌اي‌که برخي کتب، آن شهر را آبادترين شهر خراسان مي‌‌دانند (قزويني، 1998م، ص481). خواندمير از دارالسياده‌اي نام مي‌‌برد که در چهارسوق هرات وجود داشته است (خواندمير، 1380، ج4، ص345). همچنين در مقدمة روضات الجنات، به دارالسياده هرات، که از بناهاي سلطان حسين ميرزا بايقرا بوده، اشاره شده است (اسفزاري، 1338، ج2، ص26). ولي بيش از اين، از محل و سال ساخت آن سخني به ميان نيامده است.
    صاحب مآثر الملوک نقل مي‌‌کند: پس از عصر ايلخانان، در دورة ابوسعيد گورکاني از سلسله تيموريان، نيز بناي دارالسياده در هرات ساخته شد (خواندمير، 1372، ص174).
    ح. اصفهان
    از جمله شهرهاي قديم ايران، شهر اصفهان است كه از ديرباز به اهميت و آباداني شهرت داشته؛ شهري خوش آب و هوا که محصولات کشاورزي مرغوب آن معروف بوده است (قزويني، 1998م، ص 296-297). صاحب احقاق الحق از ساخت دارالسياده در عصر اولجايتو در اصفهان ياد مي‌‌کند (مرعشي، 1409ق، ج1، ص70-71).
    همچنين مدرسه‌اي در اصفهان به نام «مدرسة دارالسياده» وجود داشته که در عصر غازان‌خان ساخته شد، ولي در عصر حملة تيموريان، تخريب گرديد (مهدوي، 1386، ص293).
    ط. سلطانيه
    سلطانيه از شهرهايي است که مشخصاً در دورة حکومت غازان‌خان و اولجايتو ساخته شد. غازان‌خان در اواخر عمر خود، قصد داشت در منطقه‌اي خوش آب و هوا بين قزوين و زنجان، معروف به «چمن سلطانيه» شهري بنا کند، ولي به اين کار موفق نشد و درگذشت. پس از آن، اولجايتو اين تصميم برادر را عملي کرد. ساخت سلطانيه از سال 704 ق آغاز شد و به سال 713 پايان يافت (اقبال، 1384، ص309-310). در واقع، همان‌گونه که غازان‌خان شنب تبريز را در عصر حکومت خود به‌عنوان مقبرة خود بنا نمود، اولجايتو «گنبد سلطانيه» را به‌عنوان مقبرة خود ساخت که از شاه‌کارهاي معماري آن دوره محسوب مي‌‌شود (همان، ص310).
    اولجايتو در ساخت سلطانيه به ابنية مذهبي توجه داشت. او مساجد، خانقاه‌ها، دارالقرآن، و دارالحديث در اين شهر ساخت. از جمله، به ساخت دارالسياده در سلطانيه همت گمارد (ر.ک: خواندمير، 1380، ج3، ص196).
    کارکرد دارالسياده
    هر بناي مذهبي تأثيرات فرهنگي و مذهبي خاص خود را دارد. دارالسياده نيز اينچنين بود. اين بنا که اساس آن بر احترام به سادات و خدمت‌رساني به ايشان قرار داشت، مرکز فعاليت‌هاي ديگري نيز بود. اين کارکردها را مي‌‌توان به دو دستة کارکردهاي فرهنگي و خدمت‌رساني به سادات تقسيم کرد:
    کارکرد فرهنگي
    الف. منبر و مجلس وعظ: با توجه به منابع تاريخي، اين‌گونه نبود که تنها در دارالسياده به سادات خدمت‌رساني شود. در کنار اين امر مهم، برنامه‌هاي منظمي در تشکيل مجالس وعظ و منبر با حضور علماي بزرگ در دارالسياده ريخته مي‌‌شد؛ مثلاً، کمال‌الدين حسين واعظ، که عالمي بزرگ در عصر خود بود، هر صبح جمعه در دارالسياده هرات به وعظ مشغول بود (همان، ج4، ص345).
    ب. تدريس: توجه به علم و دانش در اسلام آن‌قدر بود که در طي قرون متمادي، مسلمانان در کنار حضور در ابنية مذهبي، به‌ويژه مساجد، در کنار عبادت، به علم‌آموزي توجه ويژه‌اي داشتند، تا جايي‌که در گذشته، حوزه‌هاي علميه و مراکز علمي ديگر در کنار مساجد ساخته مي‌‌شد. پس از ساخت دارالسياده، در کنار توجه به امور مذهبي، به کسب دانش و تشکيل جلسات درس نيز عنايت مي‌شد. در منابع، گزارش‌هاي متعددي بر اين امر وجود دارد که علماي بزرگ مجلس درسي در دارالسياده داشته‌اند.    
    در دورة آل مظفر، عالمي به نام معين‌الدين علي‌بن جلال‌الدين محمد، معروف به «معلم يزدي» در سال 755 ق به تدريس در دارالسياده ميبد مشغول بود (کتبي، 1364، ص57). همچنين عالمي به نام مولانا عبدالجليل در هرات مشغول تدريس در دارالسياده بود (خواندمير، 1372، ص192).
    ج. خدمت‌رساني به سادات: بايد گفت: کارکرد اصلي دارالسياده رسيدگي و خدمات‌رساني به سادات بود. اما در نوع خدمات و چگونگي آن، منابع تاريخي به صورت محدود سخن گفته‌اند. ابن‌بطوطه در نقل سفري که به شهر سيواس داشته است، چنين مي‌‌نويسد:
    در سيواس، ساختماني است مانند مدرسه که به آن «دارالسياده» گفته مي‌‌شود. در آن، تنها شرفاء (سادات) ساکن مي‌‌شوند و نقيب و بزرگ سادات نيز در همين مکان سکونت دارد. در مدتي که سادات در دارالسياده هستند از آنان پذيرايي مي‌‌شود، تا وقتي که به شهر خود بازگردند (ابن‌بطوطه، 1417ق، 179).
    همچنين در متن برخي وقف‌نامه‌ها به نوع خدمت‌رساني به سادات اشاره شده است. متن وقف‌نامه شنب غازان‌خان، شاهدي بر اين امر است (ر.ک: فضل‌الله همداني، 1940م، ص209-214). در اين وقف‌نامه، به اموري سفارش شده که مي‌‌توان آن را به نوعي قانون‌نامة اجرايي در دارالسياده‌ها دانست. از جمله اموري که در اين متن بدان سفارش شده عبارت‌ است از:
    1. حفظ آراستگي فضاي دارالسياده؛ 2. تصريح به خدمت به سادات؛ 3. اقامت دايمي نقيب سادات در دارالسياده؛ 4. تأمين معاش وي و ساداتي که به اين مکان رفت و آمد دارند؛ 5. پرداخت حقوق کارگران مشغول در اين بناي فرهنگي؛ 6. رسيدگي به مرمت و اصلاح امور؛ 7. تأمين هر چيزي که براي رفاه سادات به کار مي‌‌آيد (همان، ص210).
    نتيجه‌گيري
    بنا به سفارش قرآن کريم و پيامبر اکرم، سادات به‌عنوان منسوبان به اهل‌بيت در جامعه از احترام خاصي برخوردارند. حفظ جايگاه سادات و جلوگيري از ادعاهاي بي‌جا عليه ايشان، موجب شکل‌گيري ديوان نقابت به‌عنوان يک نهاد اجتماعي در تمدن اسلامي، در عصر عباسيان شد. با حملة اقوام مغول به ايران و جهان اسلام، فعاليت اين نهاد، که زير نظر حکومت اداره مي‌‌شد، متوقف گرديد.
    با تشکيل حکومت ايلخانان مغول در ايران و مسلمان شدن آنان، تکريم سادات شايد ازاين‌رو که در مشروعيت‌بخشي به حکومت مغولان مؤثر بود، مطمح‌نظر مغولان قرار گرفت. تأسيس دارالسياده در اين زمينه صورت گرفت و اين‌گونه بناها در شهر‌هاي مهم ايران مانند اصفهان، تبريز و شيراز ساخته شد.
    سابقة وجود ديوان نقابت در جامعة اسلامي به‌عنوان يک نهاد رسمي دولتي و نيز مسلمان شدن حاکمان مغول، شايد اصلي‌ترين زمينة تأسيس دارالسياده باشد. عواملي همچون رؤياي غازان‌خان، که در آن پيامبر به وي سفارش خاندان خود را نموده بود، و حضور علماي مسلمان و شيعه در کنار او و برادرش اولجايتو از ديگر زمينه‌هاي شکل‌گيري دارالسياده بود.
    ديوان «نقابت» و «دارالسياده» به‌عنوان دو مرکز با هدف رسيدگي به امور سادات و البته با اغراض سياسي خلفاي وقت در طول تاريخ شکل گرفتند. اما مي‌‌توان گفت: ديوان نقابت به شکل رسمي و دولتي اداره مي‌‌شد و کارکردهاي گوناگوني داشت، ولي دارالسياده به صورت محدودتر و بيشتر با کارکردهاي فرهنگي به فعاليت خود ادامه داد.
    دارالسياده در شهرهاي بزرگي همچون، تبريز، شيراز، اصفهان، کرمان، يزد، سيواس و سلطانيه تأسيس شد.
    هدف از ساخت دارالسياده در وهلة اول، خدمت‌رساني به سادات بود، ولي با گذر زمان، کارکردهاي ديگري نيز پيدا کرد. فعاليت‌هاي فرهنگي همچون برگزاري جلسات وعظ و تدريس در اين بناها از آن جمله است که اين مراکز را به بناهاي فرهنگي تبديل کرد.
     
     

    References: 
    • ابن اثير‏، عزالدين، 1385ق، الكامل في التاريخ‏، بيروت، دارالصادر.
    • ابن بطوطه، محمد‌بن عبدالله، 1417ق، ‏رحلة ابن بطوطه، تحقيق عبدالهادي تازي، رياض، اكاديمية المملكة المغربية‏.
    • ابن‌کثير، ابوالفداء اسماعيل‌بن عمر، 1407ق، البداية و النهاية، بيروت، دارالفکر.
    • اسفزاري، معين‌الدين محمد زمچي، 1338، روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات‏، تصحيح سيدمحمدکاظم امام، تهران، دانشگاه تهران.
    • اشپولر، برتولد، 1386، تاريخ مغول در ايران‏، ترجمه محمود ميرآفتاب‏، چ نهم، تهران، علمي و فرهنگي‏.
    • اصفهاني، ابوالفرج، 1427ق، مقاتل‌الطالبيين، بيروت، مؤسسة الاعلمي.
    • اقبال آشتياني، عباس، 1384، تاريخ مغول‏، چ هشتم، تهران، اميركبير. ‏
    • آقسرايي‏، محمود‌بن محمد، 1362، تاريخ سلاجقه يا مسامرة الاخبار و مسايرة الاخيار، تحقيق عثمان توران، تهران، اساطير.
    • باراني، محمدرضا، 1381، «نقد و بررسي گرايش ايلخانان به تشيع»، تاريخ درآينه پژوهش، پيش‌شماره 1، ص31-73.
    • برهان آزاد، ابراهيم، 1347، «دارالسياده»، نامه آستان قدس، ش 38، ص 124-137.
    • بلاذري، احمدبن يحيي، 1364، فتوح البلدان، ترجمه آذرنوش آذرتاش، تهران، سروش.
    • بيات، عزيزالله، 1384، تاريخ تطبيقي ايران با كشورهاي جهان‏، چ دوم، تهران، اميرکبير.
    • جعفري، جعفر‌بن محمد‌بن حسن، 1384، تاريخ يزد، چ سوم، تهران، علمي فرهنگي.
    • خالقي، محمدهادي، 1387، ديوان نقابت، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.
    • خواندمير، غياث‌الدين‌بن همام‌الدين، 1380، تاريخ حبيب السير، چ چهارم، تهران، خيام.
    • _____ ، 1372، مآثر الملوك، تهران، رسا.‏
    • حاجي لويي‌وند، سهيلا، 1390، «دارالسياده»، در: دانشنامه جهان اسلام، زيرنظر غلامعلي حداد عادل، تهران، دانشنامه جهان اسلام.
    • ذهبي، شمس‌الدين محمد‌بن احمد، 1413ق، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبدالسلام تدمري، ط الثانية، بيروت، دارالكتاب العربي.
    • شاردن، 1372، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال يغمايي، تهران، توس.
    • شبانكاره‌اي، محمد‌بن علي‌بن محمد، 1381، مجمع الانساب، ‏تحقيق ميرهاشم محدث، تهران، اميركبير.
    • صفا، ذبيح‌الله، 1378، تاريخ ادبيات در ايران،‏ چ هشتم، تهران، فردوس.
    • ضرابي، عبدالرحيم‌بن محمدابراهيم‏، 1378، تاريخ كاشان‏، چ چهارم، تهران، اميرکبير.
    • فضل‌الله همداني، رشيدالدين، 1940م، تاريخ مبارك غازاني‏، ‏تحقيق كارل يان‏، هرتفرد، استفن اوستين‏.
    • قاشاني، ابوالقاسم عبدالله‌بن محمد، 1384، تاريخ اولجايتو، تحقيق مهين هنبلي، چ دوم، تهران، علمي فرهنگي.
    • قزويني، زکريا‌بن محمد، 1998م، آثار البلاد و اخبار العباد، بيروت، دارصادر. ‏
    • کتبي، محمود، 1364، تاريخ آل مظفر، تحقيق عبدالحسين نوايي، چ دوم، تهران، اميرکبير.
    • كليني، محمد‌بن يعقوب، 1429ق، کافي، قم، دارالحديث.‏
    • ماوردي، 1398ق، الاحکام السلطانيه، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • مرعشي، قاضي نورالله، 1409ق، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، تعليقات سيدشهاب‌الدين مرعشي نجفي قم، ‏ مكتبة آية‌الله المرعشي النجفي.
    • مستوفي بافقي، محمدمفيد، 1385، جامع مفيدي‏، تصحح ايرج افشار، تهران، اساطير.
    • مقدسي، محمد‌بن احمد، بي‌تا، احسن التقاسيم، چ دوم، بيروت، دارصادر.
    • _____ ، 1411ق، احسن التقاسيم في معرفة الأقاليم، ط الثالثه، قاهرة، مكتبة مدبولي.
    • منجم، اسحاق‌بن حسين، 1408ق، آكام المرجان‏، تحقيقي سعد فهمي، بيروت، عالم الکتب.
    • موريموتو، کازوئو، 1386، «نقابة الطالبيين»، ترجمه محمدحسين حيدريان، آينه ميراث، ش اول و دوم، ص99-150.
    • مهدوي، مصلح‏الدين، 1386، اصفهان دارالعلم شرق، تصحيح محمدرضا نيلفروشان، اصفهان، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري‏.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یعقوبی، مهدی، سامانی، سیدمحمود، منتظری مقدم، حامد.(1393) دارالسیاده زمینه های شکل گیری، جایگاه و کارکرد آن در عصر ایلخانان مغول. ، 11(2)، 113-130

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی یعقوبی؛ سیدمحمود سامانی؛ حامد منتظری مقدم."دارالسیاده زمینه های شکل گیری، جایگاه و کارکرد آن در عصر ایلخانان مغول". ، 11، 2، 1393، 113-130

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یعقوبی، مهدی، سامانی، سیدمحمود، منتظری مقدم، حامد.(1393) 'دارالسیاده زمینه های شکل گیری، جایگاه و کارکرد آن در عصر ایلخانان مغول'، ، 11(2), pp. 113-130

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یعقوبی، مهدی، سامانی، سیدمحمود، منتظری مقدم، حامد. دارالسیاده زمینه های شکل گیری، جایگاه و کارکرد آن در عصر ایلخانان مغول. ، 11, 1393؛ 11(2): 113-130